جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ارتباط هنر و معنویت اسلامی


ارتباط هنر و معنویت اسلامی
● عبدالرحمان جامی با اشاره به نظریه‌ای سرود:
شعر چبود؟ نوای مرغ خرد
شعر چبود؟ مثال ملك ابد
می‌شود قدر مرغ از او روشن
كه به گلخن درست یا گلشن
می‌سراید ز گلشن ملكوت
می‌كشد زان حریم قو‌ّت و قوت‌ْ
... آنچه منطق و شعر، هر دو را شامل می‌شود، سرشت «حقیقت غایی» به همان صورتی است كه در نظریه‌های متافیزیكی سنتی مختلف ظاهر شده و بر اساس آن، این «حقیقت» نه صرفاً نوعی تجرید منطقی است، نه فقط سرشتی ریاضی دارد و نه عاری از وجه «ریاضی» است. برعكس، در آن‌ِ واحد منطقی و شاعرانه، ریاضی و موسیقیایی است.
پروردگار، در عین حال بزرگ‌ترین هندسه‌دان، و به تعبیری، موسیقیدان و شاعر است. لذا علم متافیزیك به مفهوم تام و تمام باید در آن‌ِ واحد، واجد دقت منطقی و ریاضی از یك‌سو، و حاوی جنبهٔ شاعرانه موسیقایی از سوی دیگر باشد، در واقع همان چیزی كه یكی از سنن غنی متافیزیكی در مغرب‌زمین، یعنی سنت فیثاغورثی، همواره بر آن تأكید كرده است. به واسطهٔ همین سرشت واقعیت، و در نتیجه ماهیت معرفت متافیزیك وابسته به آن است كه در سنتهای شرقی، دقیق‌ترین تفاسیر عقلی و متافیزیكی در قالب شعر یا زبان شاعرانه بیان شده و برخی از منطقی‌ترین و سیستماتیك‌ترین عالمان متافیزیك، شعر نیز سروده‌اند.
اما لازم است توجه داده شود كه در شعر عنصری هست كه نه به جنبهٔ مردانه بلكه به وجه زنانهٔ حقیقت الهی ارتباط دارد. اگر بتوان مدعی شد كه عقل به‌طور نمادین با جنبهٔ مردانهٔ این حقیقت مرتبط است، و معمولاً «لوگوس» هم به‌طور نمادین به این صورت نشان داده می‌شود، پس شعر با قطب زنانه متناظر است كه در آن‌ِ واحد هم نمادی از extrusion (انفصال) عنصر مردانه است و هم مكمل‌ِ پذیرا و اصلی آن. پس در شعر، همچون زنانگی، جنبه‌ای اغواگرانه و وجهی جذب‌كننده وجود دارد، وجهی با حوا و جنبه‌ای با مریم مقدس متناظر است.
...اگرچه شاعری حرفهٔ رومی نبود، اما او پس از ملاقات با شمس تبریزی به شاعری بزرگ، باشكوه و با عظمتی بی‌مانند بدل شد. رومی از آن لحظه تا آخرین روزهای حیات، عمیق‌ترین حقایق متافیزیكی را در قالب شعر ریخت و برخی از زیباترین اشعار فارسی را خلق كرد، گیرم بر خلاف برخی از استادان دیگر زبان فارسی، بیش از فرم به معنا توجه داشت.
بسیاری از اشعار او، به‌ویژه در دیوان، به واسطهٔ صرف زیبایی صور خیال و قافیه و وزن آنها جذبه و شور ایجاد می‌كند. رومی همچنین سروده‌های خود را با موسیقی درآمیخت و موسیقی را به جنبه‌ای اصلی از مجالس روحانی كه بنا نهاد، بدل ساخت. البته موسیقی در میان صوفیه همواره حائز اهمیت بوده و صوفیان متقدم‌تر همچون غزالی، پیش از این مقالات متعددی در این زمینه نوشته بودند.
تصوف از موسیقی هم به شكل سادهٔ ضربهٔ طبل استفاده می‌كرد و هم از كمپوزیسیونهای (سازبندی) پیچیده‌تر كه چندین ساز در كنار هم به كار گرفته می‌شدند، و این امر تا به امروز هم صادق است. اما رومی برای موسیقی به‌عنوان كمك و محمل ادراك معنوی نقش خاصی قائل بود و موسیقی را به جزء مكم‍ّل طریقت مولویه مبد‌ّل ساخت. در مثنوی و دیوان می‌توان برخی از عمیق‌ترین مباحث را در مورد معنی و اهمیت معنوی موسیقی شاهد بود. در نظر رومی انسان، خود، سازی است در دست پروردگار و حیات انسان موسیقی‌ای است كه از این ساز برمی‌خیزد. چنان‌كه خود او می‌گوید:
ما چو چنگیم و تو ناخن می‌زنی.
...اگر شاگرد مناسبی در كار نباشد، رسالت رازآموزی در وجود پیر و مرشد نهفته می‌ماند، فقدان همراهی و مصاحبت معنوی نیز می‌تواند خلاق‌ترین هنرمندانِ اهل دل را به سكوت بكشاند. سعدی در این‌باره می‌گوید:
گر نبودی گل نخواندی بلبلی بر شاخساری
اما شاهكارهای شعری رومی ممكن نبود به وجود نیاید زیرا چنین پیوند كاملی میان خرد و زیبایی و هنر و معنویت، استعدادی بود كه لاجرم تحق‍ّق یافته و به ظهور می‌رسید. رومی یكی از آن نوادری بود كه از نوعی «آگاهی حسی» نسبت به زیبایی معنوی برخوردار بود؛ در نظر او همه چیز به صورت اشكال شفافی نمایان می‌شد كه ذوات سرمدی را جلوه‌گر می‌ساخت. برای او صرف وجود زیبایی، بی‌واسطه‌ترین دلیل وجود پروردگار بود. همین‌طور می‌توان گفت كه در نظر خوانندهٔ هوشمند، زیبایی شعر رومی، خود قوی‌ترین دلیل واقعیت عالم معناست. رومی همچون عقابی كه در انوار خورشید اوج می‌گیرد و پرواز می‌كند در زیبایی غوطه‌ور شده بود و اثری از این زیبایی را در شعرش و نیز در موسیقی و رقص معنوی طریقت مولویه برای نسلهای بعدی به جای گذاشت. زیبایی شعر رومی و موسیقی و رقص راهی است برای یادآوری و برانگیختن آگاهی در وجود انسان نسبت به آن جمال مطلق كه تمام زیباییهای این جهانی صرفاً بازتاب كم‌رنگی از آن به حساب می‌آیند، چنان‌كه رومی می‌گوید:
جرعه‌ای بر ریختی زان خ‍ُفیه جام
بر زمین خاك من كأس الكرام
هست بر زلف و رخ از جرعه‌اش نشان
خاك را شاهان همی لیسند از آن
جرعهٔ حسن است اندرخاك گش
كه به صد دل روز و شب می‌بوسی‌اش
جرعه خاك‌آمیز چون مجنون كند
مرتو را تا صاف او خود چون كند!
مكمل حساسیت رومی نسبت به زیبایی، آگاهی اوست نسبت به عنصر قدسی در تمام اشیاء، و توانایی اوست برای در اختیار قرار دادن كلیدهایی برای حل معنوی‌ِ عملاً هر مسئله‌ای كه انسان در هر عصر یا موقعیتی با آن روبه‌رو می‌شود. به پیامبر اسلام(ص) این امكان داده شده بود تا هر آنچه را كه برای انسان تجربه‌پذیر است تجربه كند، از دست دادن تنها پسرش گرفته تا متحد ساختن تمام عربستان زیر پرچم اسلام. به او این مأموریت داده شد تا زندگی نوع بشر را تقد‌ّس بخشد. رومی كه یكی از چشمگیرترین ثمرات شجرهٔ «فقر محمدی(ص)» است، می‌توانست همین رسالت را در مقیاسی كوچك‌تر اما وسیع به انجام رساند. او می‌توانست كمال و تنوع حیات بشر را به گونه‌ای بیان كند كه این حقیقت كه در پس‌ِ هر تجربه‌ای دری به سوی عالم غیب وجود دارد، آشكار شود.
طی هفت قرنی كه از درگذشت او می‌گذرد، رومی چنان تأثیر عظیم و عمیقی بر فرهنگ فارسی، تركی و هندی به جا گذاشته است كه باید چندین جلد كتاب نوشت تا نشانه‌های آشكار این تأثیر را به روشنی نشان داد. در فرهنگ عثمانی، طریقت مولوی كه توسط خود رومی پایه گذاشته شده چنان نقش بارزی در تاریخ امپراتوری عثمانی ایفا كرد كه هیچ بررسی كاملی از دوران عثمانی و حتی تاریخ معاصر تركیه بدون ذكر آن كامل نخواهد بود. افزون بر آن، تركها دامنهٔ نفوذ رومی را تا شبه جزیرهٔ بالكان و از آنجا تا آلبانی، قبرس، سوریه و لبنان گسترش دادند و در این مناطق هنوز می‌توان مراكز طریقت مولویه را پیدا كرد. حتی در تركیهٔ امروز هم مقبرهٔ رومی كماكان بركات خاص خود را صادر می‌كند و نوشتن شرح و تفسیر آثار او كه سنتی دیرینه دارد و به خانوادهٔ خود رومی و احمد رومی باز می‌گردد، همچنان مستدام است.
در ایران نیز تفسیرهای متعددی در مورد مثنوی نوشته شده و می‌شود، از جواهرالاسرار كمال‌الدین خوارزمی گرفته تا تفسیرهای معاصر جلال همایی، بدیع‌الزمان فروزانفر و محمدتقی جعفری. هیچ ایرانی‌ای نیست كه ابیاتی از مثنوی را از بر نباشد، خواندن مثنوی به قالب موسیقایی خاصی با ظرافت و عمق بسیار بدل شده كه تأثیر پایدار آن بر حیات فرهنگی و هنری ایرانیان چشمگیر است.
در شبه قاره هند، رومی از قرن نهم هجری (۱۵ میلادی) جایگاه خاصی در طریقت نقشبندیه داشته و تأثیر او رو به فزونی گذاشته است. در هند نه‌تنها تفسیرهای متعددی در مورد آثار رومی نگاشته شده ـ كه از آن میان باید به تفسیرهای عبداللطیف عباسی و شاه میر محمد نورالله احراری اشاره كرد ـ بلكه در این شبه‌قاره و نیز ایران و تركیه، قالب موسیقایی خاصی پدید آمده كه فقط برای خواندن مثنوی به كار می‌آید و تا به امروز نیز محبوبیت خود را حفظ كرده است؛ به‌ویژه برخی صوفیان آن دیار، بالاخص شاه عبداللطیف شاعر و عارف بزرگ اهل سند را كه خود موسیقیدان گران‌قدری بود، می‌توان تجلی‌بخش معنویت رومی در تمام هند دانست. بیهوده نیست كه بسیاری رساله شاه عبداللطیف را با مثنوی قیاس كرده‌اند.
در جهان معاصر كه گرفتار فقر معنوی و احساس خفگی ناشی از تنفس در فضایی است كه در آن زشتی معیار شده و زیبایی از تجملات محسوب می‌شود، بسیاری كسان، رومی را به‌عنوان پادزهر بیماریهایی كه این دوران از آن در رنج است كشف كرده‌اند. به واقع او قوی‌ترین پادزهرهاست، اما مشروط بر آنكه از تعالیم او تبعیت شود هر قدر هم طعم دارویی كه او تجویز می‌كند تلخ باشد. برای اینكه بتوان در مبارزهٔ معنوی موجود از رومی مدد گرفت باید آثار او را نه‌تنها به‌عنوان مجموعه آثار یك «شاعر» بلكه به‌عنوان دری گشاده به سوی اسرار الهی باز خواند، زیرا همچون پرندگان جز آهنگهایی كه جان را برمی‌انگیزند نغمه‌ای نمی‌خواند.
آثار رومی و حضور معنوی همیشه‌زنده‌اش همچون چراغ راهنمای پرنوری كسانی را كه می‌خواهند با توسل به زیبایی به آن حقیقت مطلق برسند هدایت می‌كند، حقیقتی كه می‌تواند آن را از زندان موهوم حرمان و زشتی كه خود بر گرد خویش ساخته‌اند آزاد كند، و جز به مدد پیام انسانهایی چون رومی نمی‌توان از حصار این زندان گذشت؛ انسانهایی كه در وجود آنان شهود حقیقت مطلق و بیان آن به كامل‌ترین شكل انسانی، تجربهٔ معنویت و تدوین و تنظیم آن به شیوه‌ای هنرمندانه، با هم درآمیخته‌اند. به‌راستی دربارهٔ آثار رومی باید چنین گفت:
نردبان آسمان است این كلام
هر كه زان برمی‌رود آید به بام
نی به بام چرخ كو اخضر بود
بل به بامی كز فلك برتر بود
سید حسین نصر
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر