پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دگردیسی‌های‌ واقعیت‌ و داستان‌


توضیح‌ دیگر این‌ است‌ که‌ فعالیت‌های‌ غیر ادبی‌ او، دایما در کار نوشتن‌ او وقفه‌ می‌انداختند. سالهای‌ سربازی‌ او و سالهایی‌ که‌ در خدمت‌ دو گل‌ بود، تقریبا بیست‌ سالی‌ از عمر او را گرفت‌ و در بقیه‌ اوقات‌ نیز همیشه‌ حاضر یراق‌ بود که‌ کاری‌ را که‌ در دست‌ داشت‌ زمین‌ بگذارد و در نقشی‌ که‌ نوید عمل‌ می‌داد ظاهر شود.
بسیاری‌ از طرح‌های‌ چند جلدی‌ مالرو ناتمام‌ ماند، یکی‌ از دلایل‌ ناتمام‌ ماندن‌ این‌ کارها این‌ است‌ که‌ اندیشه‌های‌ مالرو دایما در حال‌ تحول‌ و تغییر شکل‌ بودند. توضیح‌ دیگر این‌ است‌ که‌ فعالیت‌های‌ غیر ادبی‌ او، دایما در کار نوشتن‌ او وقفه‌ می‌انداختند. سالهای‌ سربازی‌ او و سالهایی‌ که‌ در خدمت‌ دو گل‌ بود، تقریبا بیست‌ سالی‌ از عمر او را گرفت‌ و در بقیه‌ اوقات‌ نیز همیشه‌ حاضر یراق‌ بود که‌ کاری‌ را که‌ در دست‌ داشت‌ زمین‌ بگذارد و در نقشی‌ که‌ نوید عمل‌ می‌داد ظاهر شود. بنابراین‌ حتی‌ در آستانه‌ هفتاد سالگی‌، وسوسه‌ شد که‌ در نبردی‌ که‌ در بنگلادش‌ جریان‌ داشت‌ شرکت‌ جوید. همچنین‌، از بازگشتن‌ به‌ کاری‌ که‌ زمین‌ گذاشته‌ بود، اکراه‌ داشت‌ و ترجیح‌ می‌داد کاری‌ تازه‌ را آغاز کند. با این‌ حال‌، باز هم‌ نوشته‌های‌ او نشان‌ می‌دهد که‌ اگرچه‌ طرح‌های‌ منفرد و غالبا عظیم‌، کنار گذاشته‌ می‌شدند، اما او همچنان‌ به‌ درون‌مایه‌های‌ بنیادینی‌ که‌ ذهنش‌ را چون‌ خوره‌ می‌خوردند وفادار بود. ضد خاطرات‌ او، خواننده‌ را به‌ زندگی‌ خصوصی‌ او راه‌ نمی‌دهد و مایه‌ نومیدی‌ کسانی‌ می‌شود که‌ امیدوارند پاسخی‌ به‌ افشاگری‌هایی‌ که‌ در زندگینامه‌ همسر نخست‌ او آمده‌ است‌ بیابند.
از عناوین‌ انتخابی‌ مالرو که‌ برای‌ بخش‌های‌ مختلف‌ کتابش‌ برگزیده‌ است‌ می‌توان‌ فهمید، قصد او از مهار قلمش‌ این‌ است‌ پیوند و بافت‌ سست‌ کتاب‌ را به‌ نحوی‌ به‌ همراه‌ بکشد و جفت‌ و جور کند.
ضد خاطرات‌ وصیت‌نامه‌ و شهادت‌نامه‌یی‌ واپسین‌ به‌ منظور تصحیح‌ چشم‌انداز خوانندگان‌ آتی‌ است‌. زندگی‌ مالرو مطابق‌ الگوهای‌ داستانی‌ اوست‌. کناره‌جویی‌های‌ او، شامل‌ غیب‌ شدن‌ از پاریس‌ و حضور در شرق‌ و اسپانیاست‌ و بازگشت‌هایش‌ کتاب‌هایی‌ است‌ که‌ در آنها آگاهی‌هایی‌ که‌ یافته‌ است‌ توضیح‌ داده‌ می‌شود. دانش‌ خاص‌ او، که‌ شهادت‌ درباره‌ انسان‌ است‌، از منبعی‌ فوق‌ عقلانی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد. شاید بتوان‌ همین‌ را دلیل‌ اصلی‌ موفقیت‌ رمان‌های‌ او و عدم‌ موفقیت‌ رساله‌های‌ هنری‌اش‌ دانست‌: شهادت‌ او قابل‌ تحویل‌ به‌ توضیح‌ عقلانی‌ و استدلالی‌ نیست‌.
تجهیزات‌ مالرو برای‌ نوشتن‌ رمان‌هایش‌ غیرعادی‌ بود. روابط‌ اجتماعی‌، آنچه‌ منبع‌ تغذیه‌ روحی‌ پیشینیان‌ بزرگ‌ او بود، برای‌ او اهمیت‌ چندانی‌ نداشت‌. او علاقه‌یی‌ به‌ تحول‌ بطنی‌ شخصیت‌ها نداشت‌، به‌ استثنای‌ مانوئل‌ در امید، هیچ‌ یک‌ از شخصیت‌های‌ رمان‌ او در طی‌ داستان‌ رشد نمی‌کنند. آنها بیش‌ از آن‌ در خود یا شاید مالرو می‌گفت‌ در «سرنوشت‌شان‌» محبوسند که‌ داستان‌ از سایش‌ و فرسایش‌ شخصیت‌ها با یکدیگر تکوین‌ و گسترش‌ پیدا کند.
مالرو می‌گفت‌: رمان‌های‌ او نه‌ از شخصیت‌ها، بلکه‌ از وضعیت‌ها زاده‌ می‌شوند، منظور او از وضعیت‌، «بحران‌» است‌: او شخصیت‌هایش‌ را در جایی‌ قرار می‌دهد که‌ باید دست‌ به‌ عمل‌ فوری‌، قاطعانه‌ و بازگشت‌ناپذیر بزنند، هر شخصیتی‌ بنابر شکلی‌ از انسانیت‌ که‌ جلوه‌ آن‌ است‌ عمل‌ می‌کند. پس‌ از آنکه‌ هر شخصیتی‌ شکل‌ خاص‌ انسانیتش‌ را به‌ جلوه‌ در می‌آورد و مستقیم‌ یا غیر مستقیم‌، بینش‌ ویژه‌ خود را در قبال‌ سرشت‌ انسان‌ به‌ نمایش‌ می‌گذارد، مالرو دیگر کاری‌ به‌ او ندارد، آنچه‌ مهم‌ است‌، چیزی‌ است‌ که‌ ما از این‌ افرادی‌ که‌ نمونه‌ و جایگزین‌ خودمان‌ هستند، درباره‌ خودمان‌ و درباره‌ مخمصه‌ متافیزیکی‌مان‌، می‌آموزیم‌. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ برخی‌ مالرو را ابداع‌ کننده‌ «رمان‌ متافیزیکی‌» خوانده‌اند.
منبع : روزنامه اعتماد