شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ معاصر جهان/زیبگنیو برژینسکی


در سال ۱۹۸۱ توانست نشان ویژه افتخاری رئیس جمهوری آمریكا را به خاطر نقش ویژه در عادی سازی روابط چین و آمریكا به دست آورد. ضمن اینكه در كارنامه او به نقش كلیدی او در پیشبرد اهداف حقوق بشر در روابط خارجی آمریكا و ایجاد سیاست های پایه در امنیت ملی كشور اشاره شده بود.
دكتر برژینسكی متولد ورشو پایتخت لهستان در سال ۱۹۲۸ است و پدرش یك دیپلمات بود و او كه به كار پدر خیلی علاقه داشت با خصوصیات دینامیك یك دیپلمات آشنا بود و مطالعه زیادی در این زمینه داشت. وی به تحصیلات خود ادامه داد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان راهی كانادا شد و در دانشگاه مك گیل به تحصیل مشغول شده و لیسانس و فوق لیسانس خود را دریافت كرد و در سال ۱۹۵۳ راهی ایالات متحده آمریكا شد. مدرك دكترای خود را از دانشگاه هاروارد گرفت. ابتدا محقق و پژوهشگر مركز تحقیقات استراتژیك روابط روسیه بود و پس از آن مشاور علمی كاخ سفید شد و این سمت را تا سال ۱۹۶۰ در اختیار داشت. وی كه در سال ۱۹۵۸ تابعیت آمریكایی خود را دریافت كرده بود برای اشتغال در پست های كلیدی مشكل خاصی را پیش روی خود نمی دید راهی كلمبیا شد تا نردبان ترقی را به لحاظ علمی طی كند. در سال ۱۹۶۲ به ریاست مركز تحقیقات روابط با دنیای كمونیسم رسید و تحلیل های ویژه و پلان های موثری به وزارت خارجه آمریكا ارائه كرد. در همان زمان در دانشگاه كلمبیا نیز تدریس می كرد و در ۱۹۷۶ به ستاد تبلیغاتی كارتر پیوست و در كنار او ماند و به عنوان مشاور امنیت ملی با كارتر همراه بود.
زیبگنیو برژینسكی در حال حاضر در دانشگاه جان هاپكینز نیز تدریس می كند و نقش مهمی نیز در سازمان عفو بین المللی آمریكا دارد. او كه كتاب های زیادی نیز نوشته با همسر لهستانی تبار خود «امیلی آناموسكا بنس» ازدواج كرده و همسرش فارغ التحصیل ولزلی كالج و مجسمه ساز است. آنها صاحب سه فرزند به نام های یان، مارك و میكا هستند.
در ضمن نباید از نظر دور داشت كه او یكی از معماران اصلی قرارداد صلح كمپ دیوید بود.
برژینسكی از بزرگ ترین منتقدان حمله آمریكا به عراق بود و این روز ها جزء دسته ای از افراد در سیاست خارجی آمریكا است كه از آنها به نام «واقع گرایان» یاد می شود. وی در یكی از گفت وگو های خود با نقد عملكرد آمریكا گفت: «آمریكا این سیاست را برای خود برگزیده كه منتظر حمله نشود و اگر خطر را دید حمله كند. اما این قضیه به این سادگی نیست. شما نمی توانید بنشینید و بگویید تو ممكن است بخواهی به من حمله كنی. تئوری حمله و دفاع باید مبتنی بر اصول باشد. بوش می گفت كه صدام سلاح كشتار جمعی دارد و نداشت. بعد اعلام كرد كه صدام دیوانه بود و دردسر داشت. اما تمامی مسئله این است كه بوش این همه خرج كرد تا حتی یك گوشه از دموكراسی مدل خود را در عراق پیاده كند تا از همان جا تغییر در منطقه رخ دهد. اما از این مسئله غافل است كه حتی اگر قضیه عراق با موفقیت تمام شود، تنها كافی نیست. باید یك مدل برای صلح فلسطین و اسرائیل پیدا كرد ضمن اینكه باید رابطه با ایران را ترمیم كرد و علاوه بر آن باید موقعیت سیاسی عربستان سعودی و مصر نیز ارتقا یابد. ضمن اینكه معتقدم تئوری بر پایه دموكراسی آنقدر قوی نیست كه اجازه دهد شما به هر جا می خواهید حمله كنید این گونه رفتار هرج و مرج بین المللی را به همراه خواهد داشت چرا كه همیشه ما قدرت اول نیستیم و اگر هم قدرت اول بمانیم در كنار ما قدرت های دیگری رشد كرده و بالا می آیند. به طور ویژه در قضیه اسرائیل و فلسطین می توان این گونه اشاره كرد كه هیچ یك از دو رهبر فلسطین و اسرائیل در خصوص دستیابی به صلح تا به حال خوب عمل نكرده اند. جنگ با تروریسم بسیار سخت تر از دوران جنگ سرد است چرا كه در آن زمان دشمن ما مشخص بود و می توانستیم برای آن استراتژی داشته باشیم. جنگ با تروریسم نیازمند داشتن یك جبهه متحد خوب و قوی است كه آمریكا هنوز نتوانسته این جبهه را تشكیل دهد.»
اما برژینسكی در زمانی كه پست مشاور امنیت ملی را در كاخ سفید به عهده داشت به طور مستقیم با انقلاب ایران درگیر بود. صبح روزی كه بختیار از ایران گریخت از سولیوان سفیر آمریكا در ایران آخرین اطلاعات و اخبار را دریافت كرده و به سوی دفتر رئیس جمهور حركت كرد. او به عنوان مشاور امنیت ملی سه راه به كارتر پیشنهاد كرد كه كارتر راه سوم یعنی برپایی كودتا در ایران را پسندید. در حالی كه برخی از انقلابیون برای تصرف سفارت آماده می شدند برژینسكی در حال تماس تلفنی با سولیوان بود كه دستور كودتا را صادر كند ولی آنقدر تلفن زنگ زد و هیچ كس جواب نداد و وقتی برژینسكی جواب شنید كه یك نفر به زبان فارسی از این طرف خط جواب می داد. بالاخره برژینسكی توانست با سولیوان صحبت كند در حالی كه سولیوان در آن شرایط حساس قصد داشت با وزیر خارجه دولت موقت تماس گرفته و اوضاع را آرام كند. در این زمان خطر اشغال سفارت برطرف شده بود و پس از یك ساعت جنگ و جدل برژینسكی از سولیوان پرسید كه آیا امكان كودتا در ایران را دارد؟ و سولیوان در جواب گفت: «ببخشید ساختمان سفارت اشغال شده است.» چند دقیقه بعد تلفن بار دیگر زنگ زد و سولیوان با عصبانیت گوشی را برداشته و فریاد زد: «آیا كسی هست كه به زبان لهستانی بگوید كه آقای برژینسكی دست از سر من بردار؟!»
منبع : باشگاه اندیشه