سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا
شرایط حکومت دینی به قرائت امام خمینی(ره)
با گذشت دو دهه از استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی و تجربه بیست ساله این گونه از حكومت، اینك پرسشهای نظری بنیادینی را در عرصه اندیشه سیاسی برانگیخته است. شرایط كنونی جامعه ما، جدای از جنجال های سیاسی و جناحی، فرصت مناسبی را برای كاوش های نظری در عرصه سیاست و حكومت فراهم آورده است. نوشته حاضر میكوشد، براساس فضای فكری ـ سیاسی كنونی، به بررسی علمی گوشهای از پرسشهای مطرح شده بپردازد.
هدف این مقاله، شناساندن و روشن كردن «شرایط حكومت دینی» در پرتوی رهنمودهای بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اما ابتدا میباید مقصود از دو مفهوم «شرایط» و «حكومت دینی» تبیین شود. مفهوم «شرایط» را میتوان در دو كاربرد، در نظر گرفت. این مفهوم، در كاربرد نخست آن، به خصوصیات سازمانهای حكومت و شیوه كار آنها اشاره میكند كه البته این معنا مقصود از مفهوم «شرایط» در این نوشته، نمیباشد؛ زیرا در پشت این نهادها، سازمانها و شیوه كار آنها، اصولی كلی و نظری قرار دارند كه موفقیت نهادها و كار آنها را به وسیله این اصول ارزیابی میكنند. این عناصر نظری، آن چیزی هستند كه در اینجا تحت عنوان «شرایط حكومت» مورد توجه قرار میگیرند. در كاربرد اخیر، شرایط حكومت، دربرگیرنده عناصری نظری هستند كه وجودشان موفقیت عینی حكومت را بالقوه ممكن میسازد، در صورتی كه نبودشان به طور یقین حكومت را بالفعل با ناكامی روبرو میكند. شرایط حكومت، متعدد و گوناگون هستند؛ ولی هیچ هماهنگی لازمی میان آنها وجود ندارد. بعضی از این شرایط متقابلاً یكدیگر را میتوانند تقویت كنند ؛ همانگونه كه گاهی ممكن است به حد اعلا رسیدن شرطی، مغایر یا متمایل به محدود ساختن شرط دیگر باشد. همچنین ناسازگای لازمی نیز میان شرایط حكومت وجود ندارد. بیان دقیق روابط منطقی میان خود حكومت و شرایط گوناگون آن نیز كاری دشوار است ؛ زیرا شرایط حكومت، منطقاً ضروری آن به شمار نمیروند. در بسیاری از حكومتهای موجود تنها یك یا چند شرط بالفعل وجود دارد؛ همان طور كه ناممكن، یا به ندرت ممكن است كه در اجتماعی، هیچ یك از شرایط حكومت حضور نداشته باشد یا همگی بالفعل موجود گردند. مشتقات مفهوم شرایط را كه در اینجا به بررسی خواهیم گذاشت، از حیطه گستردهای از زندگی اجتماعی برگزیدهایم. ابزار و دستگاههایی چون: صندوقهای رأی، قفسههای بایگانی، محلها و دفترهای قانونگذاری و... نمونه هایی از بُعد مكانیكی شرایط حكومت تلقی میشوند. در بُعد محیطی، میتوان از مشتقاتی همانند: عوارض جغرافیایی، شرایط آب وهوایی و موقعیت سرزمینی نام برد. رفاه شهروندان، نظام اقتصادی و برابری اقتصادی در بعد اقتصادی شرایط حكومت، مطرح میشوند. مشتقات بعد قانونی این مفهوم عبارتنداز: حق رأی دادن، حق تشكیل احزاب سیاسی و انجمنهای غیرسیاسی و آزادی بیان. در بُعد فكری مفهوم شرایط، میتوان از رسانههای گروهی، آموزش وپرورش سیاسی شهروندان و سازو كار چانه زنی به عنوان مشتقات این بعد نام برد. خلق و خویهای معین در باب حكومت شدن و حكومت كردن، مشتقات بعد روانشناختی شرایط حكومت هستند. در نهایت، حفاظت در برابر تهدیدات داخلی و خارجی را میتوان به عنوان مشتقات بعد حفاظتی شرایط حكومت بیان كرد. مشتقات بالا همگی در عرصه اندیشه سیاسی و در سطح جناح بندیهای كنونی جامعه، به شدت مورد توجه و نقض و ابرام میباشند.
دومین مفهومی كه نیازمند بازشناسی است، مفهوم «حكومت دینی» میباشد. در عرصه اندیشه سیاسی كنونی جامعه ما، سه درك و معنا(به طور كلی) در رابطه با این مفهوم وجود دارد. برخی از منتقدان این نوع از حكومت، مفهوم حكومت دینی را به معنای حكومت نهاد دین تلقی میكنند؛ در حالی كه مدافعان غالباً، حكومت دینی را حكومت آموزههای دینی و بویژه احكام فقهی معرفی میكنند. برخی روشنفكران مذهبی جامعه ما نیز حكومت دینی را مترادف با حكومت دین داران میانگارند. در این میان، آنچه برای نوشته حاضر با اهمیت تلقی میشود، تفسیر حضرت امام (ره) از مفهوم حكومت دینی است. ایشان حكومت دینی را حكومت قانون الهی یعنی فقه میدانند. حاكمیت فقه در این كاربرد، به معنای آن است كه گزینش رهبران سیاسی، ساز و كار تصمیم سازی و اجرای آنها، بر پایه احكامی است كه از منابع فقهی در احكام اولیه و ثانویه و مصلحت بینی در احكام حكومتی، صورت میپذیرد.(۱) همانگونه كه در جای دیگر بیان شده است، تفسیر حكومت دینی به حكومت قانونی، یكی از تفاسیر متعددی است كه بر اساس آن، حكومت دینی را از دیدگاه فقهی مینگرند.(۲) به این ترتیب، حكومت قانونی، الگوی حكومت دینی تلقی میشود؛ اما همین الگو در عصر كنونی به شكل جمهوری اسلامی تحقق یافته است. از این رو، جمهوری اسلامی مصداقی از حكومت قانونی در نظر گرفته میشود. « ماهیت حكومت جمهوری اسلامی این است كه با شرایطی كه اسلام برای حكومت قرار داده است، با اتكا به آرای عمومی ملت، حكومت تشكیل شده و مجری احكام اسلام میباشد.» (۳) بررسی شرایط موفقیت عینی جمهوری اسلامی از نظر بینانگذار آن، محور اصلی نوشته حاضر است. بررسی علمی این مسأله، خود نیازمند تحویل آن به موضوعاتی خردتر بر اساس مشتقات مفهوم «شرایط حكومت» میباشد. از این رو، میتوان موضوع اساسی این مقاله را به صورت پرسش اصلی و مسایل خرد شده پیرامون موضوع اصلی را به شكل پرسشهای فرعی مطرح كرد. بررسی مشتقات مفهوم شرایط به عنوان عناصر نظری موفقیت بالفعل جمهوری اسلامی از نظر حضرت امام (ره) بدنه اصلی این نوشته است كه به صورت جداگانه به بررسی گذارده خواهدشد؛ ولی قبل از مطالعه آنها، میباید به دو نكته به عنوان پیش فرضهای بحث خود توجه كنیم. نكته اول اینكه، حق حاكمیت ذاتی به لحاظ نظری، از آن خداوند است، ولی تحقق عینی حكومت دینی بنا به نظر حضرت امام (ره) نیازمند اقبال عمومی است.(۴) بنابر این، پس از استقرار و تثبیت جمهوری اسلامی، توجه به مردم و نقش اساسی آنها در حكومت، برای توفیق عملی آن، دارای اهمیت بسیار است.(۵) نكته دوم، توجه به این نكته است كه جمهوری اسلامی پدیدهای تاریخمند و متعلق به قرن حاضر است. آن بخش از آموزههای سیاسی این قرن ـ در قلمرو اندیشه سیاسی ـ كه بر خلاف خاستگاهشان جهانی شدهاند، وارد عرصه اندیشه سیاسی ایران نیز گشتهاند و به این وسیله، بر نظریه و عمل جمهوری اسلامی اثر گذاشتهاند. بنابراین، ما خود را بر حق میدانیم كه جمهوری اسلامی را با پرسشهای نظری عصر حاضر روبرو كنیم و به آزمون آن بپردازیم.
به نظر میرسد در پرتو فرمایشات حضرت امام (ره) هم اكنون بتوان انگارهای برای جهت دهی به مطالعه خود فراهم آورد. ایشان مقصود از واژه جمهوری در تركیب جمهوری اسلامی را، جمهوری به همان معنای متداول در دیگر حكومتها بیان میكنند.(۶) البته باید این سخن را با توجه به الگوی حكومت قانونی (فقهی) حضرت امام (ره)، چنین بیان كرد كه گه گاه میان اصول و قواعد فقهی با مشخصات اصلی جمهوریهای معاصر، چالشهایی جدی وجود دارد كه در این موارد، صفت دینی ـ اسلامی تركیب جمهوری اسلامی بر جمهوریت آن میچربد. (۷) حضرت امام فرمودهاند كه «حكومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویه پیامبر اكرم(ص) و امام علی علیهالسلام الهام خواهد گرفت و متكی به آرای عمومی ملت میباشد و نیز شكل حكومت با مراجعه به آرای ملت تعیین خواهد گردید.» (۸) بررسی همخوانی یا ناهمخوانی و نیز تفاوت قرائت ایشان از هریك از عناصر شرایط حكومت با تفاسیر عمده جمهوریهای عصر حاضر، در طول مقاله نشان داده خواهدشد.
۱ ـ شرایط مكانیكی حكومت دینی:
شرایط مكانیكی حكومت از جمله شرایط مادی یا غیرانسانی حكومتها به شمار میروند. این شرایط دربرگیرنده دستگاهها و وسایل مورد نیاز به منظور حكومت كردن میباشند. آشكارترین دستگاهایی از این دست عبارتنداز: صندوقهای آرا، قفسههای بایگانی، محلها و دفترهای قانون گذاری و... حكومت دینی در این شرایط، همانند دیگر حكومتها به وجود چنین وسایلی نیازمند است. از این رو، ضرورت بود یا نبود آنها، خود در گروی هدفهایی است كه یك اجتماع دارد. در جمهوریهای معاصر، ضرورت وجود مشاركت عمومی تا بدانجاست كه هزینههای فراهم آوردن آنها، مراقبتشان پس از تهیه، تعمیر مرتب ساختمانها، جایگزینی شیوههای جدیدتر با روشهای قدیمیتر، سازمان دهی انتخابات، اجرا و بازرسی چگونگی انجام آن، به رغم صرف وقت، نیرو و پول، پرداخت میشود. در اجتماعات بزرگ، ابزارهای مادی مشاركت بسیار گران خواهند بود. از این رو تحمل این هزینهها، نیاز به خواست و توان یك اجتماع برای مشاركت دارد. به همین ترتیب، اراده كاربرد آنها نیز نیازمند روحیهای مناسب خواهد بود. به عنوان نمونه، هیچ صندوق رأیی به خودی خود موفقیت یك حكومت را تضمین نمیكند؛ بلكه میزان اراده مشاركت و نوع دستگاههای مورد استفاده به صورت توأمان، سرشت مشاركت را تعیین میكنند. پیشرفت ناكافی شرایط مكانیكی، نشانه آن است كه چرخ حكومت در جایی میلنگد و نتایج به سرعت آن را نشان خواهد داد. نقصان شرایط مكانیكی در كاهش میزان و درجه مشاركت به صورت مستقیم اثر خواهد گذاشت ؛ زمینه سوءاستفاده از آنها را فراهم خواهد كرد و نتیجه نهایی همه اینها، حمایت از ظاهر حكومت به هزینه پشتیبانی از واقعیت آن خواهد بود.
۲ ـ شرایط محیطی حكومت دینی:
شرایط محیطی حكومت نیز همانند شرایط مكانیكی آن، در زمره شرایط مادی حكومت جای میگیرند. این شرایط بیانگر محیطی هستند كه مدیریت حكومت در آن پیاده میشود. در نظامهای جمهوری كه مشاركت عمومی شهروندان، بالاترین هدف حكومت تلقی میشود، شرایط محیطی به شكل مستقیم تأثیرگذار خواهند بود، اوضاع و احوال محیطی خاصی، مشاركت همگانی را عملی میسازد. عوارض جغرافیایی از قبیل پستی و بلندیها و محیط طبیعی، وضعیت آب وهوایی، موقعیت سرزمینی چون نزدیكی به آب راههای جهانی و... به صورت متعارضی، هم از میزان مشاركت میكاهد و هم میتواند درجه و شدت آن را افزایش دهد. شرایط نامناسب محیطی، بر نظامهای حمل و نقل و ارتباطات تأثیر منفی خواهد گذاشت و به صورت موانع طبیعی مشاركت، جلوه خواهند كرد. به همین ترتیب، فن آوری نوین متفاوتترین خواص جغرافیایی را به هم پیوند داده است و مشاركت را آسانتر.
دو دسته شرایط مادی بالا، همانگونه كه برمیآید، خود به شرایط انسانی حكومت بستگی مییابند كه از میان همه آنها، شرایط اقتصادی خود را آشكارتر جلوهگر میكند.۳ ـ شرایط اقتصادی حكومت دینی:
دانش اقتصاد به پژوهش در باب تولید، توزیع و مصرف ثروت در تمام صورتهای آن میپردازد. تا جایی كه برآورده شدن نیازهای مادی و نظام اقتصادی تأمین كننده آن برای گردش كار حكومت ضروری باشد، زیر نام «شرایط اقتصادی» قرار میگیرد. در اینجا آنچه از شرایط اقتصادی به بحث گذاشته خواهد شد، در چارچوب سه پرسش قابل طرح شدن است:
۱ـ آیا وجود درجهای از رفاه اقتصادی شهروندان میتواند به عنوان شرط موفقیت حكومت دینی تلقی شود؟
۲ـ آیا وجود «نظام اقتصادی» معین، شرط توفیق حكومت دینی میتواند باشد؟
۳ـ میان «برابری اقتصادی» و «توفیق حكومت دینی» چه رابطهای برقرار است؟
این ادعا مورد موافقت همگانی است كه هیچ اجتماعی نمیتواند برای مدتی طولانی به حكومت مستقل امید داشته باشد، مگر آنكه اعضایش از حداقلی از رفاه مادی بهرهمند باشند. جایی كه نصیب تودهها غالباً گرسنگی شدید باشد، یا جایی كه بیماری بیداد كند، انتظار حكومت راستین داشتن بیهوده است. اوضاعی اقتصادی كه موجب تباهی رفاه مادی شهروندان شود و شهروندان را وادار سازد تا به مقدار زیاد یا منحصراً، به مسأله بقای خود و خانواده شان بیندیشند، تكیه گاهی برای حكومت نیرومند نخواهدبود. میزان رفاه مادی به تناسب زمان و مكان و كیفیت اجتماع تفاوت میكند. به عنوان نمونه، حضرت امام در نامهای كه به سران سه قوه نسبت به بازسازی كشور در تاریخ ۱۱/۷/۶۷ ارسال میدارند، شرایط رفاه شهروندان را چنین بیان میدارند:
«برنامه ریزی در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توأم با حفظ شعایر و ارزشهای كامل اسلامی و پرهیز از تنگ نظریها و افراط گراییها و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفی كه بزرگترین آفت یك جامعه انقلابی است.»(۹)
به این ترتیب، ضروری است كه شهروندان جامعه از حد قابل قبولی از رفاه اقتصادی در یك حكومت برخوردار باشند.رفاه اقتصادی در دو سطح مطرح میشود؛ در سطح وضع انفرادی. هرگاه شهروند جداگانه در نظر گرفته شود، ممكن است رفاه اقتصادی او كم و بیش به طور كامل فراهم باشد. سطح دوم، در سطح اوضاع اجتماع. تأمین بودن رفاه فرد، به عنوان واحد اختیار شده است. از این رو، نسبت برآورده بودن معیارهایی كه برای كل در نظر گرفته میشود، ممكن است به مقدار وسیع تغییر كند. هرگاه كسر كوچكی از اجتماع در فقر به سر برند، امكان وجود جمهوری، گرچه به طور ناقص، فراهم است ؛ هر چه این كسر بزرگتر میشود، احتمال موفقیت آن در اجتماع كاهش مییابد. حضرت امام (ره)، رفاه در سطح فردی را مورد نكوهش قرار میدهند. حتی در جایی، رفاه و تجمل در این سطح را یكی از ویژگیهای اسلام دروغین معرفی میكنند.(۱۰) اما در سطح دوم، هم در نامهای كه به سران سه قوه نسبت به بازسازی كشور نوشتند، برنامه ریزی در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم را گوشزد كردند(۱۱) و هم در وصیتنامه خود به مسوءولان نظام جمهوری اسلامی مینویسند: « به همه، در كوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میكنم كه خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است.» (۱۲)
هر جا كه بهرهمندی از نعمات فقط به مشتی اندك اختصاص داشته باشد و تودهها در محنت و فقر به سر برند، جمهوریت نمیتواند تحقق پیدا كند، و به كار بردن آن جز نیرنگی لفظی نیست. فقر ممكن است بر ابعاد مختلف حكومت، اثرات گوناگون بگذارد. مردمی كه بر اثر ناامنی مجبور باشند به هر قیمتی كه شده وضع زندگانی خود را بهبود بخشند، احتمالاً وقت و حوصله لازم برای مشاركت را نخواهند داشت. تودههای فقیر نمیتوانند در باره امور اجتماع آگاهی كافی به دست آورند، درباره مسایل اجتماعی گفتگو كنند، سازمان كارآمدی به وجود آورده و تماس خود را با نمایندگانشان حفظ كنند. به این ترتیب، مشاركت حالت بی خبرانه و تبعی و سطحی به خود میگیرد. نتیجه اینكه، بهرهگیری موفقیتآمیز از روشهای سیاسی به منظور توسعه، خود، مستلزم وجود حدی از كامیابی اجتماعی است.
در مورد پرسش دوم ؛ یعنی وجود نظام اقتصادی معینی چون سرمایه داری، سوسیالیسم یا اقتصاد اسلامی به عنوان شرط موفقیت جمهوری اسلامی باید گفت كه نخستین مسألهای كه پیش میآید، روشن شدن این موضوع است كه خود جمهوری در قلمرو علم اقتصاد مستلزم یك نظام اقتصادی خاص، چه مالكیت عمومی یا مالكیت خصوصی هست یا نه؟ در نظامهای جمهوری معاصر؛ چه جمهوریهای سوسیالیستی و چه جمهوریهای لیبرالی، چنین استلزامی وجود ندارد؛ یعنی طرح خاصی از آرایش اقتصادی نیست كه به وجود آورنده زمینههای بالقوه موفقیت جمهوریها باشد؛ بلكه این امر به توانایی اجتماع به گزینش طرح خاص خویش بستگی دارد. حضرت امام(ره) ظاهراً با این ایده مخالفند. ایشان، هم در بیاناتشان به شورای نگهبان در سال ۱۳۶۰ و هم در وصیتنامه خویش، اشاره میكنند كه اسلام در بُعد اقتصادی خود نه با سرمایه داری و نه با سوسیالیسم موافق نیست.(۱۳) ایشان در وصیتنامه خود مینویسند: «... اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم كننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است ؛ بلكه آن را به طور جدی در كتاب و سنت محكوم میكند و مخالف عدالت اجتماعی میداند... و نه رژیمی مانند رژیم كمونیسم و ماركسیسم لنینیسم است كه با مالكیت فردی مخالف و قائل به اشتراك میباشند... بلكه اسلام یك رژیم معتدل با شناخت مالكیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالكیت و مصرف كه اگر به حق به آن عمل شود، چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی كه لازمه یك رژیم سالم است، تحقق مییابد.»(۱۴) دیدگاه اسلام در باب اقتصاد سیاسی، خود موضوعی است كه خارج از چارچوب مورد نظر این مقاله است و ارایه آن به صورت یك نظریه (Theory) در معنای خاص خود نیازمند صرف وقت و انرژی دیگری است كه تا به حال صورت نپذیرفته است. عناصری از این مهم را میتوان در كتابهای فقهی استدلالی امام خمینی (ره) و اشاراتشان در صحیفه نور، از جمله اشاره به حیطه ولایت فقیه در امور اقتصادی یافت.
با وجود همه اینها، به نظر میرسد با توجه به منابع مالی جامعه اسلامی در مباحث فقهی و تقسیم بندی كلاسیك این منابع به «انفال» (یا داراییهای متعلق به حكومت اسلامی) و «مباحات عامه» (داراییهای متعلق به جامعه اسلامی) بتوان این ادعا را داشت كه لازم نیست در حكومت دینی همه تصمیمهای مربوط به امور اقتصادی، به وسیله نمایندگان منتخب یا اكثریت شهروندان گرفته شود؛ بلكه لازمه حكومت دینی در قالب جمهوری، آن است كه نظام اقتصادی هر اجتماعی در چارچوب اصول عمومی مطرح شده در فقه، به وسیله خود آن اجتماع فراهم آید.
اكنون نوبت به بررسی سومین پرسش؛ یعنی شرط بودن عدالت اقتصادی برای توفیق جمهوری اسلامی میرسد. مناسبات میان حكومت وبرابری اقتصادی بسیار پیچیده است. تجربه طولانی حكومتهای جمهوری نشان داده است كه برابری مطلق اقتصادی به طور یقین، شرط لازم اجرای حكومت جمهوری نیست. به همین صورت، برابر اقتصادی، شرط كافی اینگونه حكومتها نمیباشد؛ زیرا كاملترین حد برابری اقتصادی در سطح پایین، به شكل موءثری امكان وجود یك حكومت سالم را از بین میبرد. برابری اقتصادی، شرط لازم و كافی جمهوریت نیست ؛ ولی ممكن است به دلایل دیگر، یا فی نفسه پسندیده باشد.
وقتی كه نابرابریهای اجتماعی بسیار فاحش باشند، اوضاع برای حكومت، مساعد نخواهد بود؛ زیرا از طرفی همانگونه كه در بخش رفاه شهروندان گفته شد، نابرابری اقتصادی به خودی خود، جلوی مشاركت عمومی را میگیرد و از طرف دیگر نابرابریهای زیاد، مشاركت عده بسیار را بدنما جلوه میدهد. ثروت هنگفتی كه در اختیار عده قلیلی قرار دارد، یا فقری نسبی كه گلوی عده كثیری را میفشارد، موجباتی را فراهم میآورد كه مشاركت عدهای، تحت تأثیر و حتی زیر سلطه مشاركت عدهای دیگر واقع شود. نتیجه آنكه، شرایط اقتصادی حكومت در وضع و حال مطلق و نسبی زندگی شهروندان دخیل است. همانگونه كه به درستی حضرت امام در جای جای فرمایشات خود در باب عدالت اجتماعی اشاره كردهاند ؛ حكومت اسلامی برای موفقیت خود الغای نابرابریهای فاحش اقتصادی را ایجاب میكند؛ در حالی كه برابری اقتصادی، مطلقاً شرط حكومت نمیباشد.
در جمهوریهای لیبرالی متداول عصر ما، حتی نابرابریهای فاحش، در فرایند حكومت مانع قطعی تلقی نمیشود. در این نوع از حكومتها، اگر اكثریت عظیمی از شهروندان از نعمات معقولی برخوردار شوند، قدرت تك تك ثروتمندان برای اعمال نفوذ در مشاركت دیگران به شكلی محسوس كاهش مییابد. در برخی از چنین حكومتهای نسبتاً سالمی كه از ثروت معتدل عمومی بهرهمندند، در اختلافات شدید اقتصادی میان شهروندان، با دیده اغماض مینگرند. حتی چنین استدلال میشود كه ثروت زیاد لزوماً امكان نفوذ نامناسب را ندارد و میتوان از آن در خدمت به حكومت یاری جست. ولی در دیدگاه امام، از همان آغاز با جمع آوری ثروت در سطح افراد به صورت نامحدود میباید برخورد كرد. این امر در سخنانی كه در بالا از حضرت امام آورده شد، به طور آشكار بیان شده است، ولی در سطح اجتماع، نابرابری اقتصادی از دو جهت میتواند سودمند باشد. نخست آنكه هر جا پیشرفت اقتصادی ضرورت یابد، به سرمایه گذاریهای بزرگ نیاز پیدا میكند. در صورتی كه درآمدها و ثروتهای انباشته كاملاً برابر باشند، اینگونه سرمایه گذاریها، حداقل از جانب بخش اقتصاد خصوصی، كنار گذاشته میشود. چنین برابریهایی، هر چند عادلانه باشند ـ باتوجه به دانش موجود از توسعه ـ با كند كردن آهنگ رشد، بیشتر به عقب رفتن شرایط مادی حكومت منتهی میشوند. ارایه یك الگو توسعه برگرفته از آموزههای دینی مبتنی بر دو پایه برابری اقتصادی و توسعه، خارج از حوصله مقاله حاضر و در عین حال، موضوعی بس اساسی است.جهت دوم سودمند بودن نابرابری اقتصادی آن است كه شرایط دیگر حكومت بویژه شرایط روانشناختی و شرایط فكری، گه گاه با برابری اقتصادی همخوانی ندارند. به نظر میرسد، تنوع مهارتها و فعالیتها با تنوع موقعیتهای اقتصادی همبستگی دارد.
به همین ترتیب گونه گونیهای فراوان دیدگاهها و گرایشهای مورد نیاز در یك حكومت جمهوری را نمیتوان در یك اجتماع متشكل از افراد برابر حفظ كرد. نتیجه آنكه، هر چند كاستن از دامنه نابرابریهای فاحش اقتصادی برای بهبود حكومت جمهوری ضرورت دارد؛ امّا احتمال میرود كه الغای همه نابرابریهای اقتصادی حتی آرمان مناسب جمهوری نباشد.
در مقایسه بین دو مقوله «رفاه» و «برابری اقتصادی» باید گفت كه رفاه اقتصادی، مقولهای است و برابری اقتصادی مقوله دیگر. این هر دو با حكومت پیوند دارند؛ اما از راههای مختلف. بهبود وضع زندگانی تهیدستان كه همواره مورد تاكید حضرت امام بود، هدفی است كه با هدف افزایش برابری اقتصادی آمیختگی دارد؛ ولی از آن، متمایز است. برابری كامل اقتصادی تنها از آن جهت كه برخی اصول عدالت توزیعی پشتوانه آن است، آرمانی قابل دفاع مینماید.
۴ ـ شرایط حقوقی (فقهی) حكومت دینی:
یكی از عمیقترین جلوههای تناقص نمای تركیب «جمهوری اسلامی» در این قسمت جلوهگر میشود. واژه جمهوریت به عنوان دستاورد عصر تجدد، میراث خوار ارزشها و سلسله مراتبی از آنها است كه مهمترین و مركزیترین آنها، ارزش «آزادی» است. این مفهوم، در آغاز عصر جدید بود كه جای سعادت را به عنوان بنیادیترین مفهوم و ارزش اندیشه كلاسیك گرفت. از دیدگاه فلسفه قدیم، حكومتهای مطلوب پیرامون هدف فضیلت طراحی میشدند و براساس آن، سازماندهی میگردیدند. به عنوان نمونه، معیار طبقه بندی فارابی از حكومتها و قضاوتهای او در باب فاضله و غیر فاضله بودن حكومتها و ارزشهایی كه تبلیغ میكنند و در نهایت داوری خود او در باره هر یك از آن ارزشها كه بویژه در قالب مدینههای حریه (جمهوریهای باستانی) میچرخد بیانگر ماهیت متفاوت نگرش به مسایل حكومت در دو دوره تاریخی است. این تناقض حتی با این تفسیر كه «جمهوریت» بیانگر سازمانها، نهادها و ساختارهای نوین جمهوریها و «اسلامیت» نشانه سرنوشت، روح و محتوایی باشد كه در سازمان و ساختار جمهوریت جریان مییابد، قابل حل شدن نیست، چرا كه هر قالبی تاب تحمل هر محتوایی را ندارد و نیز هر محتوایی با هر شكلی همخوانی نخواهد داشت. در اینجا برای رعایت اختصار و انسجام مقاله، به تشریح این تناقض در دو دسته از آزادیهای سیاسی و آزادی بیان خواهیم پرداخت. اما قبل از پرداختن به دو گونه از آزادی، برای درك بهتر شرایط قانونی، ابتدا میباید رابطه حكومت و آزادی را بیان كرد. تبیین این رابطه، خود مستلزم شناخت دو طرف رابطه؛ بین حكومت و آزادی است.
همانگونه كه در دیباچه این مقاله نیز آمد، حضرت امام (ره) الگوی حكومت دینی را حكومت قانونی (فقهی) میدانند. حكومت قانونی به روایت ایشان را میتوان براساس اصل توجیه كننده خصوصیات عمده و زمینه آن به شرح ذیل شناساند. از نظر حضرت امام (ره)، اصل توجیه گر قانونی، و معیار دینی بودن حكومت، اجرای احكام دین به وسیله حكومت ؛ پس حكومت دینی، حكومتی قانونی (فقهی) است. مهمترین خصوصیات چنین حكومتی عبارتنداز: الف ـ حكومت از احكام وضعی است. ب ـ ولایت فقها به لحاظ قلمرو حاكمیت عام و به لحاظ رعایت احكام دین، مصلحت جامعه و عدم مزاحمت با ولایت دیگر فقها، ملاحظه میشود. پ ـ رهبری سیاسی حكومت دینی به شیوه نصب عام از سوی شارع (معصوم) گزینش میشود. ت ـ هر چند تمامی فقیهان دارای شرایط، به ولایت نصب میشوند؛ ولی در عمل به منظور جلوگیری از هرج و مرج، یكی از آنها ولایت را اعمال میكند. ث ـ رهبری سیاسی باید فقیه و عادل باشد. زمینه و پیش فرض چنین حكومتی دو امر است ؛ جامعیت و پاسخگو بودن دین به تمامی نیازهای بشری و درهم آمیختگی دین و سیاست. به این ترتیب «جمهوری اسلامی» به عنوان مصداق حكومت قانونی، میراث دار مبانی بالا میباشد و اسلامیت آن ـ به عنوان صفت ـ بیانگر همین مطلب است.
از سوی دیگر، جمهوریت در تركیب «جمهوری اسلامی»، بیان كننده اساسیترین ارزش اندیشه سیاسی معاصر؛ یعنی آزادی است. غالباً در جمهوریهای معاصر، اصولی جای داده شدهاند كه مجاز بودن شهروندان را به پرداختن به انواع فعالیتهای مستلزم مشاركت تضمین میكند و از كوششهای آنان در این باب پشتیبانی مینماید. اصول مزبور تحت نام شرایط قانونی دربرگیرنده انواع آزادیهای مدنی میباشد. آزادی، خود اما، در اندیشه سیاسی معاصر دو معنا مییابد. در یك كاربرد، این واژه بر رهایی از نیروهای بیرونی (قوانین، عادات و رسوم، جغرافیا، زنجیر) دلالت دارد. آزادی در این كاربرد یعنی نبود قیود خارجی، آزادی منفی یا «آزادی از» خوانده میشود. كاربرد دیگر واژه آزادی، در بردارنده مفهوم داشتن ورزیدگی و استعداد برای برخی از فعالیتها است. فرد با استفاده از فرصتهایی كه به دست میآید، باید بتواند استعداد بهره برداری از آنها را نیز در خود فراهم آورد. آزادی در كاربرد اخیر، آزادی مثبت یا «آزادیبر» خوانده میشود. آنچه كه تحت عنوان شرایط قانونی مورد بررسی قرار میگیرند، كاربرد اول آزادی را نشان میدهند. مسایل مربوط به كاربرد دوم آن را زیر نام شرایط روانشناختی به بحث خواهیم گذاشت. آزادیهای مدنی برای گردش كار حكومتها ضروری هستند و اغلب با نام حقوق، شناخته میشوند، چون ضروری هستند.
اما بحث از رابطه بین حكومت و آزادی برای ما ضرورتی اساسی دارد. اساساً دو گونه رابطه میان حكومتها و آزادی میتوان برشمرد. در گروهی از حكومتهای جمهوری كه زیر نام مردم سالاری (Democracy) قرار میگیرند، آزادیهای سیاسی وسیعی وجود دارند؛ زیرا طبیعت آنها، چنان است كه شهروندانش باید از حق مشاركت در تصمیمگیریهای اجتماع برخوردار باشند و آنچه را كه لازمه مشاركت همگانی است، انجام دهند. در این گونه حكومتها، برخی از آزادیها گر چه در ذات خود باارزش هستند؛ اما به صورت مستقیم با فرایند مشاركت مربوط نمیشوند و از اصول مردم سالاری شمرده نمیشوند. آزادی اعمال دینی و آزادی پرداختن به كارهای اقتصادی خصوصی از این جملهاند.
در گروه دیگر حكومتهای جمهوری كه تمامت خواه (Totaliter) خوانده میشوند، ممكن است كه شهروندان از آزادیهای دامنهداری برخوردار باشند و تمامی قدرت در دست یك نفر یا یك گروه قرار گیرد. برخی از این حكومتهای خیراندیش، در بعضی قلمروها، وسیعتر از آنچه بتوان در بسیاری از مردم سالاریها یافت، طرفدار آزادیها هستند، ولی اینگونه آزادیها كه برای دلخوشی یا مصلحت بین حكمرانان فراهم میشود، به دلخواه آنها نیز محدود میگردد یا باز پس گرفته میشود. حكمرانان در اینگونه حكومتها، عموماً به صلاح خود میبینند كه آزادیهای بیدردسری را به زیردستان اعطا كنند؛ اما این حقیقت را نیز دریافتهاند كه این آزادیها در برخی قلمروها به امنیت خاطر یا ثبات نظام حكومتی كشیده نمیشود. این رهبران هرگز نخواهند توانست آزادی پرداختن به فعالیتهای خاصی را اجازه دهند چرا كه آزادیهایی از این دست با حكومتهای تمامت خواه همخوانی ندارد؛ در حالی كه در دست همین آزادیها، اساسیترین آنها برای حكومتهای مردم سالار هستند. آزادی برای اداره اجتماع، رهبری خط مشی و تصمیمگیری برای اجتماع از این قبیل آزادیها میباشند. ما برای تفاوت گذاری بین این دو نوع رابطه میان حكومت و مقوله آزادی، آنها را زیر دو نام میتوانیم قرار دهیم ؛ حكومتهای مردم دار و حكومتهای مردم سالار. رهبران حكومتهای مردم دار ممكن است به تقاضاها یا درد دلهای زیردستان گوش فرا دهند؛ ولی در نهایت مطابق قدرت خود عمل میكنند. همانگونه كه قبلاً هم گفته شد، به دلیل وسعت و تنوع آزادیهای مدنی، در اینجا تنها به بررسی دو گونه از آن خواهیم پرداخت: آزادیهای سیاسی و آزادی بیان.
●آزادیهای سیاسی :
آزادیهای سیاسی در جمهوریهای معاصر عبارت از آزادی انجام دادن انواع كارهای مختلفی است كه حكومت مردمی اقتضا میكند. این كارها، اصولاً شامل آزادی استفاده از ابزارهایی است كه از طریق آنها شهروندان بتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند و در حكومت تأثیر عملی داشته باشند. ما در اینجا تنها به سه حق رأی دادن مردم، حق تشكیل احزاب سیاسی و حق ایجاد انجمنهای غیرسیاسی میپردازیم. پرسشهایی كه در این قسمت مورد بررسی قرار خواهیم داد عبارتند: ۱ـ حق رأی دادن مردم در جمهوری اسلامی چه نقشی دارد و چگونه تضمین میشود؟۲ـ حق تشكیل احزاب سیاسی و فعالیتهای آنها چگونه است؟ ۳ـ انجمنهای غیرسیاسی چگونه به وجود میآیند و به فعالیت خود ادامه میدهند؟
در مورد پرسش نخست باید گفت كه مهمترین آزادی سیاسی در جمهوریهای معاصر، حق رأی دادن برای شهروندان است. به هر عضو اجتماع باید به منزله یك فرد اهمیت داد و حق او از این بابت، باید مورد حمایت قرار گیرد. حضرت امام (ره) این حق را برای مردم به رسمیت شناخته و در وصیتنامه خویش مینویسند:«... وصیت من به ملت شریف آن است كه در تمام انتخابات چه انتخاب رییس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، در صحنه باشند... از این قرار، عدم دخالت ملت ؛ از مراجع و علمای بزرگ تا طبقه بازاری و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسوءول سرنوشت كشور و اسلام میباشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده. و چه بسا كه در بعضی تقاطع عدم حضور و مسامحه، گناهی باشد كه در رأس گناهان كبیره است.» (۱۵) البته برای این امر، لازم است نظامهای نمایندگی عادلانه به وجود آید و استفاده اكثریت از قدرت محدود گردد و ابزارهای فنی گوناگونی تعبیه شوند تا افراد به وسیله آنها بتوانند در حكومت خود تأثیر بگذارند. این ابزارها و نظامها باید عادلانه و مطابق با روح حكومت قانونی (در روایت امام) به كار افتند ؛ حكومتی كه این ابزارها برای خدمت به آن در نظر گرفته شدهاند. حضرت امام (ره) در طول ده ساله اول جمهوری اسلامی رهنمودهای باارزشی را در موارد بالا بیان مینمودند. به عنوان نمونه، ایشان ضمن فرمایشات خود در جمع استانداران و مسوءولان به ویژگیهای نمایندگان توجه كردهاند. ایشان در این دیدار به ویژگیهایی چون تخصصهایی در حوزه دانش سیاست، دانش اقتصاد و داشتن تعهد اشاره كردهاند. (۱۶) ایشان همچنین در پیامشان به مناسبت انتخابات مجلس سوم از مردم ایران خواستهاند به نمایندگان متعهد، مسوءولیتپذیر و مدافع طبقات پایین جامعه رأی دهند.(۱۷)پس از فراهم شدن اسباب مشاركت ـ با همه پیچیدگیهای آن ـ باید حق یكایك شهروندان در استفاده آزادانه از آن را به شدت پاسداری كرد. حضرت امام به این امر هم در وصیتنامه خویش اشاره كرده و فرمودهاند كه «... علاج واقعه را قبل از وقوع باید كرد و الاّ كار از دست همه خارج خواهد شد و این، حقیقتی است كه بعد از مشروطه لمس نمودهاید و نمودهایم.»(۱۸) ولی پاسداری از این حق مستلزم دقتی وسواس گونه است و به انبوهی از جزییات و حمایتی دقیق از بسیاری از آزادیهای خاص و قابل لمس نیاز دارد. شهروندان باید برای شركت در تعیین نامزدها، از سطوح محلی گرفته تا عالیترین مقام سیاسی كشور آزاد باشند. آنها باید آزاد باشند خود را برای مقامی سیاسی نامزد كنند، آزاد باشند كه برگه رأیشان را بدون بیم از كیفر به صندوق بیندازند و... این آزادیها بر روی هم، برای گردش چرخ حكومتهای مردم سالار ضرورت مطلق دارند. این آزادیها بسیار ضروری بوده و از این رو به وسیله قانون اساسی تضمین میشوند.
در مورد دومین پرسش، یعنی مسأله حق تشكیل احزاب و سازمانهای سیاسی، باید گفت كه پیكار سیاسی در یك اجتماع به دو صورت انجام میپذیرد؛ مبارزه بر رژیم و مبارزه در رژیم. نوع اول پیكار سیاسی، در هیچ اجتماعی مورد پذیرش قرار نمیگیرد و از این گونه پیكار میباید در زیر شرایط حفاظتی حكومت سخن گفت. ما قسمتی از مباحث این گونه از مبارزه را در مسأله آزادی بیان طرح كرده و سپس نظر حضرت امام را در این خصوص بیان خواهیم كرد. اما گونه دوم از پیكار سیاسی، مبارزه در رژیم است. شركت كنندگان در این گونه از مبارزه، بر اساس قبول قواعد بازی و اطلاع از آنها، زیر اهداف اصولی معین (یعنی قانون اساسی) به رقابت سیاسی میپردازند. اولین و تنها نمونه از چنین پیكاری در زمان حضرت امام (ره)، جدایی دو گروه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود. واكنش حضرت امام (ره) نسبت به این مسأله چنین بود:«كتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقهها و برداشتها در زمینههای مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا كه در مسائلی كه ادعای اجماع شده است، قول و یا اقوال مخالف وجود دارد... از آنجا كه در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در كتابهای علمی آن هم عربی ضبط میگردید، قهراً تودههای مردم از آن بی خبر بودند... اما امروز با كمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای فقها و صاحب نظران به رادیو و تلویزیون و روزنامهها كشیده شده است ؛ چرا كه نیاز عملی به این بحثها و مسائل است... در حكومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا میكند كه نظرات اجتهادی ـ فقهی در زمینههای مختلف، ولو مخالف با یكدیگر، آزادانه عرضه شود و كسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد؛ ولی مهم شناخت درست حكومت و جامعه است كه بر اساس آن، نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی كند كه وحدت رویه و عمل ضروری است و همینجا است كه اجتهاد مصطلح در حوزهها كافی نمیباشد... شما باید توجه داشته باشید تا زمانی كه اختلاف و موضعگیریها در مسائل مذكور است، تردیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیر بنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام میشود و این مسأله روشن است كه بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینكه شكل عقیدتی به آن داده شود؛ چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همین خاطر است كه من آنان را تأیید مینمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای كشور و مردم میسوزد و هركدام، برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند كه به عقیده خود موجب رستگاری است... ولی هر دو باید كاملاً متوجه باشند كه موضعگیریها، باید به گونهای باشد كه در عین حفظ اصول اسلام، برای همیشه تاریخ حافظ خشم و كینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب... و سوسیالیزم بینالمللی... باشند...».(۱۹) نكته مهمی كه در اینجا تذكر آن ضروری به نظر میرسد، تمایز گذاشتن میان واژه «اتحاد» با كلمه «وحدت» است. در مباحث مربوط به جامعهشناسی سیاسی، «اتحاد» به معنای وفاداری عملی به اصول قانون اساسی و ارزشهای جامعه است؛ از این رو، معنای مثبتی را نشان میدهد. آنچه را كه حضرت امام تحت نام مقوله وحدت میآورند، در واقع همین اتحاد است ؛ ولی «وحدت» به معنای بستن راههای نظری و عملی، مغایر با شیوه مسلط است و به لحاظ كاركردهای منفیای كه دارد، مورد ارزیابی منفی قرار میگیرد.
اكنون میباید به سومین پرسش ؛ یعنی پرسش از جواز تشكیل نهادها و سازمانهای اجتماعی ـ فرهنگی پاسخ دهیم. اهمیت سیاسی اینگونه اجتماعات، در آن است كه علاوه بر تأثیر غیرمستقیم در امر سیاست اجتماع، گه گاه به عنوان گروههای فشار، به صورت مستقیم در عرصه سیاسی جامعه اهمیت مییابند. مهمترین اینگونه سازمانها، انجمنهای اسلامی بودند كه ضرورت وجود آنها مورد تاكید حضرت امام بود. در این زمینه ایشان میفرمایند:«وجود انجمنهای اسلامی در همه كشور و خصوصاً در ارگانهای انقلابی، از اموری است كه لازم است.»(۲۰)
همان طور كه در بررسی سه پرسش بالا آشكار میشود، در دوره ده ساله اول جمهوری اسلامی، به دلیل شرایط جنگ از سویی و اقتدار معنوی ـ اجتماعی حضرت امام (ره) از سوی دیگر، مسایل دهه دوم، آن را به وجود نیاورد. از این رو نمیتوان با یافتن موقعیتهای مشابه، به تجزیه و تحلیل نظرات ایشان پرداخت ؛ چرا كه بیشتر مطالب در سطحی كلی ارایه میشوند. اما در مجموع میتوان این نتیجهگیری را كرد كه نقش آزادیهای سیاسی در جمهوریهای معاصر و نظرات حضرت امام آن قدر مهم هستند كه سخن گفتن در باب جمهوری اسلامی، بدون ذكر این آزادیها خطا است. به همین ترتیب، نمیتوان میان «جمهوری اسلامی» كه بر مبنای مشاركت همگانی پی ریزی شده است و آزادیهای اساسی برای انجام كارهایی كه لازمه حكومتی جمهوری است، فرق گذاشت. هرچند با بررسی جزییتر مسایل مربوط به جمهوری اسلامی، پرسشهایی جدیتری نیز خود را مینمایانند كه البته نزاعهای جناحی كنونی اجتماع ما، پوسته ظاهری اینگونه چالشهای عمیق را نشان میدهند.
●آزادیهای بیان :
آزادیهای مربوط به بیان را میتوان به آزادیهای خردتری تقسیم كرد كه از آن میان، دو آزادی در جمهوریهای معاصر از همه مهمتر هستند؛ آزادی پیشنهاد كردن و آزادی مخالفت كردن. در یك جمهوری، لازم است كه شهروندان آزاد باشند كه بتوانند شقوق مختلف راههای عمل را پیشنهاد كنند. در صورت فقدان این گونه از آزادی بیان، شهروندان ممكن است از فرصت ابراز ترجیح یك راه حل از میان راه حلهای ارایه شده به آنها برخوردار باشند، ولی فرصت سازندهترین شكل مشاركت را نخواهند داشت. محرومیت از این آزادی، هم در برگیرنده فرد پیشنهاد دهنده خواهد شد و هم سایر شهروندان را از مطالعه آن پیشنهاد محروم خواهد كرد. این نگرش تا به اینجا مورد تصدیق حضرت امام (ره) میباشد و باتوجه به سخنانی كه از ایشان بویژه در مسأله جناحهای سیاسی آورده شد تأیید میگردد. اما مسأله مهم آن است كه برای استفاده از آزادی پیشنهاد باید شیوههای منطقی ابداع شود و فرصت و امكان به اجرا در آمدن آنها را به نمایندگان مردم داد.
به همین صورت، در یك جمهوری شهروندان میباید آزاد باشند تا با نامزدها، خط مشیها و احزاب مخالفت ورزند. آزادی مخالفت كردن ؛ یعنی آزادی قراردادن خود یا برنامه خود در برابر هر برنامه یا نامزد نمایندگی دیگر و دلایل مخالفت خود را بر ضد آنها به طور آشكار بیان كردن. جدا كردن میان این دو دسته از آزادی، عملاً ممكن نیست. باید شقوق مختلف را در مقایسه با هم سبك و سنگین كرد و آنها را در معرض منفیترین و شدیدترین حملات قرار داد؛ یعنی اینكه مخالفت غیر مستقیم كافی نیست. به همین ترتیب، پیشنهادهایی نیز كه به اجتماع عرضه میشوند باید قابلیت نقد شدن و بازبینی را داشته باشند. اجازه ابراز مخالفت ندادن، ساكت كردن افراد یا تخطئه عقاید و ایجاد محدودیت، مانع از مشاركت همگانی خواهدبود.
حق مخالفت كردن و پیشنهاد كردن نه به دلیل خوش آیند منتقد یا پیشنهاد دهنده ؛ بلكه به دلیل ضرورتی كه برای رفاه همه اعضای اجتماع دارد، مورد حمایت خواهد بود؛ زیرا اعضای اجتماع در مورد مسألهای كه به خود منتقد و پیشنهاد دهنده مربوط میشود، حكم صادر میكنند. كسی كه مجاز به ارایه پیشنهاد یا شنیدن دلایل مخالف نباشد، نمیتواند عاقلانه تصمیم بگیرد. ولی بر خلاف آزادی پیشنهاد كردن شقوق مختلف، آزادی مخالفت كردن را مشكل بتوان به حد افراط رساند. پیشنهادهای نامحدود به آشفتگی ذهن میانجامد؛ ولی مخالفت نامحدود، مسایل پیشنهادشده را در معرض رسیدگی دقیقتر قرار میدهد و نقایص احتمالی آن را در معرض دید عام قرار میدهد. انتقاد شدید مستمر، جلو عمل شتابزده را میگیرد و احتمالاً موجب پیدایش پیشنهادهای تازه میگردد. مخالفت شدید، دفاع شدید را پیش میآورد و آن داوطلبی نمایندگی شایستگی تأیید اجتماع را مییابد كه بهتر متحمل سختیهای این میدان باشد.
این نكته نیز گفتنی است كه منظور از قید «بیان» در این گونه از آزادیها محدود به فعالیت صوتی نمیشود؛ بلكه در برگیرنده تمام شكلهای اظهار نظر شفاهی، كتبی و القای اندیشه از هر راه به وسیله یكی از انواع وسایل ارتباطی میگردد. بنابراین، آزادی بیان شامل آزادی انتشارات ؛ یعنی آزادی علنی ساختن واقعیات و اندیشههای مورد علاقه اجتماع، بدون ترس از مجازات نیز میشود. دفاع از آزادی بیان، تنها به دلیل خوب یا پسندیده یا عاقلانه بودن آن نیست ؛ بلكه گاه ممكن است خوب به نظر نیاید یا حتی در عاقلانه یا پسندیده بودن آن تردید شود؛ با این حال، آزادی بیان یك ضرورت است و باید آن را در قانون اساسی هر اجتماع مبتنی بر مشاركت، جای داد.اما در باره آزادی بیان چند پرسش اساسی وجود دارد:۱ـ آیا آزادی بیان محدودیت بردار است؟ و اگر چنین است چه صورتهایی از محدودیت را میپذیرد؟ ۲ـ آیا حتی زمانی كه آزادی بیان، ثبات و نظم اجتماع را تهدید میكند، باز باید مورد حمایت قانون قرار گیرد؟ ۳ـ وقتی آزادی بیان مورد استفاده كسانی واقع شود كه در نهایت میخواهند آن را نابود كنند، چه باید كرد؟ ۴ـ آیا باید از آزادی كسانی كه قصد از بین بردن همان آزادی را دارند، دفاع كرد؟
در مورد پرسش نخست باید گفت كه دفاع از آزادی بیان به دو صورت انجام میپذیرد: اول، دفاع مطلق گرایانه (Absolutism) كه در آن آزادی بیان عمدتاً به عنوان یك عضو جداییناپذیر بشری تلقی میشود. از این نظر، ادعا میشود كه همه انسانها برخوردار از «احساس اخلاقی» یا «شهود اخلاقی» یا «بینش عقلی» یا «روشن بینی طبیعی» هستند كه بر اساس آن، از حق آزادی بیان برخوردارند. غالباً كسانی كه دارای كشش و جهتگیری دینی هستند، اینگونه استدلال میكنند. در چنین دفاع هایی، از آزادی بیان به صورت مطلق و بی قید و شرط دفاع میشود و به شكلهای حكومتی كه این آزادی ممكن است به كارش بیاید یا نیاید، بی توجه است. از این دیدگاه، آزادی بیان محدودیتپذیر نیست.
دومین نوع از دفاع از آزادی بیان، استدلالهای مبتنی بر سودگرایی(Utilitarian) است. چنین استدلالی، از سه بخش عمده تشكیل میشود. بخش اول اینكه، سركوب عقیده خدمتی به حقیقت نمیكند؛ زیرا نفس تعیین آن كه چه چیزی حقیقی است، كاملاً بستگی به تجلی آزادانه زد و خورد عقاید دارد. بخش دوم استدلال در این دیدگاه، آن است كه بر فرض آنكه عقاید اقلیت، بدون امكان اشتباه، نادرست شناخته شوند، سركوب كردن آنها یا ساكت كردن طرفدارانشان مصیبت بار است ؛ زیرا درك ما از حقیقت و همین طور زمینه اعتقاد از میان میرود، محتوای حقایق مورد اعتماد نابود میشود و در نتیجه، اعتقادات به تدریج به آیینهای جزمی تبدیل میشود. سومین بخش استدلال سودگرایانه، بیان میكند كه برای برخورداری از آن بخش از حقیقت كه با نظر اقلیت آمیخته است، وجود معترض صریح، ضروری است. براساس چنین دیدگاهی، در مواردی كه آزادی نامحدود بیان به زیانهای بزرگ ؛ یعنی خطر یا بینظمی جبرانناپذیر بینجامد، محدود ساختن آن روا میباشد. با اندك استقرائی در فرمایشات حضرت امام (ره) در باب آزادی بیان، میتوان به وضوح جانبداری ایشان را از دیدگاه اول یعنی دفاع مطلق گرایانه از آزادی بیان، مشاهده كرد. در اینجا نكته مهم آن است كه هر چند به لحاظ نظری یكی از دو دیدگاه در جمهوریهای معاصر ما مورد پذیرش قرار میگیرد؛ ولی در عمل، تركیبی از استدلالهای مطلق گرایانه و سودگرایانه به كار میرود.
در مورد پرسش دوم ؛ یعنی پرسش از حمایت قانون از آزادی بیان، در صورتی كه ثبات و نظم اجتماع را تهدید كند، باید گفت كه قانونی آزادی بیان از كسانی كه به یاری سخن، عمداً و مستقیماً اعمال تبهكارانه را برمیانگیزند، حمایت نمیكند. این كار نه محدود كردن بیان ؛ بلكه ایجاد محدودیت در كردار است كه مانند بسیاری از كارهای معقول دیگر پسندیده است. برای روشن شدن امر، ابتدا باید معنای دو واژه «تحریك» و «طرفداری» روشن شود. منظور از تحریك در اینجا، تحریك لفظی است. اما تحریك لفظی خود نیز دو معنا دارد. این واژه در معنای عام آن، به معنای بیداركردن احساسات است. تحریك لفظی در این كاربرد به وضوح زیر چتر حمایتی قانونی آزادی بیان قرار میگیرد؛ چرا كه لازمه مشاركت جدی و عمیق، آن است كه شهروندان در برانگیختن و برانگیزاندن میل و علاقه دیگران آزادی كامل داشته باشند. تحریك لفظی در معنای خاص آن، به معنای واداشتن است ؛ به این ترتیب كه كسی را به طور مستقیم و عمدی، به انجام دادن عمل معینی برمیانگیزند. در تحریك خاص، تا زمانی كه اجرای آن عمل تشویق شده واقعاً به اجرا درنیاید، نمیتوان پیگیری قانونی كرد. اما طرفداری، گونهای از تحریك عام است. طرفداری تا زمانی كه به صورت حمایت یا جانبداری از جریان عملی درنیاید، تحریك تلقی نمیشود. تفاوت میان طرفداری و تحریك خاص، در آن است كه طرفداری مستلزم اجرای عمل مورد حمایت نیست ؛ در حالی كه تحریك خاص، به طور منطقی، ارتكاب عمل مورد تحریك را دربردارد. اما تعیین این امر كه عمل خارجی انجام شده آیا طرفداری است یا تحریك خاص، در مواردی مشكل است. در این موارد، این قانون اساسی و مفسران آن و قضاتند كه مرجع نهایی خواهند بود. حضرت امام (ره) نیز طرفداری كردن را موجب محدودكردن آزادیهای بیان نمیدانند و میفرمایند:«در اسلام دموكراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی كه توطئه در كار نباشد...».(۲۱)
در مورد سومین پرسش ؛ یعنی چگونگی برخورد با كسانی كه میخواهند از آزادی بیان برای نابودی آن استفاده كنند، میگوییم كه باید حق سخن گفتن آزادانه یك اقلیت مخالف آزادی بیان، محفوظ باشد؛ زیرا در دراز مدت و كوتاه مدت، هیچ چیز بهتر از شنیدن و ارزیابی استدلالهای كسانی كه مخالف آزادی بیان هستند، نمیتواند در تقویت بنیه حكومت جمهوری موءثر باشد. اعتماد و اعتقاد به آزادی بیان باید به قدری عمیق باشد كه تزلزل آن را با شنیدن دلایل طرفداری از اصول حكومت جمهوری انتظار داشت در این خصوص، حضرت امام (ره) در اوان انقلاب اسلامی فرمودند:«در جامعهای كه ما به فكر استقرار آن هستیم، ماركسیستها در بیان مطلب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم كه اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است كه با ایدئولوژی آنها مقابله كند.» (۲۲)
در پرتو آنچه كه در بالا آمد، پاسخ پرسش چهارم ؛ یعنی پرسش از دفاع از آزادی بیان مخالف آزادی بیان هم روشن میشود. اینكه حكومت جمهوری باید بتواند از خود دفاع كند، اصلی متین است ؛ اما از این اصل برنمیخیزد كه طرفداری علنی از خشونت چنان جامعه را به خطر میاندازد كه جلوگیری از آن ضروری است.
۵ ـ شرایط فكری حكومت دینی :
شرایط فكری حكومت، شرایطی هستند كه اطلاق استعدادهای عقلی شهروندان را بر مسایل عمومی آنان، امكانپذیر میسازند. پیروی از عقل، شالوده شرایط فكری تلقی میشود. تحقق این شرایط برای هدایت امور جامعه از راه مشاركت مستقیم و غیرمستقیم ضروری است. شرایط فكری حكومت در سایه سه پرسش اساسی قابل بررسی هستند: ۱ـ ساز و كار تدارك اطلاعات كه شهروندان اجتماع بتوانند بر بنیاد آنها هوشیارانه عمل كنند، چیست؟ ۲ـ آموزش وپرورش شهروندان برای امكانپذیر ساختن استفاده هوشیارانه از اطلاعاتی كه تدارك شده است، كدام است؟ ۳ـ پرورش هنرهای مشاوره برای امكانپذیر ساختن كاربرد تعاونی بینش یا عقل در مسایل اجتماع، چگونه است؟
در مورد پرسش نخست، باید گفت كه در یك جمهوری موفق، اعضای اجتماع باید به گزارشهای در حد معقول دقیق و در حد معقول كامل درباره واقعیاتی كه برای گرفتن تصمیمهای عاقلانه در مورد مسایل مبتلابه لازم است، دسترسی آسان داشته باشند. وقتی كه از واقعیات، روایات ناسازگار به وجود میآید، باید همه را در اختیار جامعه قرار داد. تدارك وسیع چنین مواد و مطالبی، شرط فكری هر جمهوری موفق است. همانگونه كه هر فرد باید مسوءولیت كسب اطلاعات لازم برای اجرای موفقیتآمیز كارهای خود را برعهده گیرد، هر جامعه كه امید به موافق ساختن جمهوری دارد نیز باید خود را مسوءول تدارك و انتشار تمام اطلاعات مورد نیاز برای حكومت كردن از طریق مشاركت عمومی بشناسد. تدارك اطلاعات در اینجا، آن سوی آزادی نشر وقایع و عقاید است. یعنی آن سوی آزادی نشر و چاپ باید نشریات واقعی وجود داشته باشد. از این رو در حكومت جمهوری، مطبوعات نیرومند باید مورد حمایت و تقویت واقع شوند. مطبوعات در اینجا دربرگیرنده روزنامهها، نشریههای ادواری، رادیو و تلویزیون و موءسسات دولتی و خصوصی انتقال خبر میشود. از این رو، از سویی باید از استقلال روزنامهها و بنگاههای خبر پراكنی دفاع و حمایت كرد. مردم نیازمند آنند كه هر انتقادی از طرز اداره امور خود را بشنوند و باید همواره مراقب باشند كه رهبرانشان متعرض مطبوعاتی نشوند كه به خط مشیها و حتی رفتار شخصی آن رهبران حمله میكنند. مردم هرگز نباید فقط به شنیدن اخباری كه مسوءولان جایز میدانند، یا به شنیدن چیزهایی كه نحوه و زمان شنیدن آنها را همان مسوءولان امور، مناسب تشخیص میدهند، محدود گردند. بنابراین، اخبار باید به درستی و به نحو كامل به مردم عرضه شود و این كمال، مستلزم داشتن مطبوعاتی دلیر و نیرومند است. حضرت امام (ره) در این زمینه میفرمایند:« به طور كلی در هر كشوری مطبوعات آن كشور و تلویزیون و رادیو آن كشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشند. مطبوعات باید ببینند كه ملت چه میخواهد، مسیر ملت چیست، روشنگری از این جهت داشته باشد و مردم را هدایت كند.»(۲۳)
از سوی دیگر، باید از موقعیتهایی برحذر بود كه موءسسههای مطبوعاتی دولتی و خصوصی به صورتی نامسوءول درآیند و از هر گونه قید و حدی رها باشند؛ زیرا ممكن است فقدان مقررات به پیدایش مطبوعات به اصطلاح آزاد بینجامد؛ ولی شرط تدارك اطلاعات كامل و صادقانه در باره مسایل عمومی برآورده نشود. اما هیچ راه حل سادهای برای ایجاد تعادل بین آزادی مطبوعات و كنترل آنها وجود ندارد. از طرفی نباید گزارش و تحلیل اخبار از طرف كسانی صورت گیرد كه نه در حیطه قدرت اداری باشند و نه از آن نیرو بگیرند؛ در حالی كه آزادی مخالفت و انتقاد از سیاست دولت باید از طرف دستگاه اداری حمایت گردد. از سوی دیگر، اجتماع برای اطمینان یافتن از انتشار صحیح و تمام عیار همه نظرهای مهم و متعارض در باره مسایل مربوط به اجتماع، باید بر كار موءسسههای خبری نظارت كند. به نظر میرسد راه سلامت مطبوعات آن است كه در مسایل مورد علاقه جامعه، نشر وقایع بیشتر و گزارشهای دقیقتر درباره آنها را، با گزارش اخبار و ویراستن آنها به وسیله موءسسههای جدید و قدیم، هموار كرد.از آنچه تاكنون گفته شد، آشكار میگردد كه پنهان كاری، دشمن جمهوریت است. ممكن است موقعیتهایی پیش آیند كه بنا به مقتضیات دفاع از كشور، مقولههایی خاص فقط در اختیار كسانی قرار داده شود كه باید از آن استفاده بكنند. اما این موقعیتها باید بیشتر جنبه استثنا داشته باشند تا قاعده.
دومین پرسش در باب چگونگی آموزش وپرورش شهروندان به منظور امكانپذیر ساختن استفاده هوشیارانه از:... اطلاعات تدارك شده بود. در این قسمت، این پرسش اساسی عنوان میگردد كه حكومت دینی آیا به شهروندان فرهیخته نیاز دارد؟ و اگر دارد چنین حكومتی برای گردش كار خود به چه میزان از فرهیختگی نیاز دارد؟ پاسخ این پرسش به نوع و درجه دشواری مسایلی كه اجتماع با آنها روبرو است، بستگی دارد. مادام كه سرشت مسایل اجتماعی تا حد زیاد در حیطه درك شهروندان باشد و با فرض مهیا بودن دیگر شرایط، مشاركت هوشیارانه برای آنان امكانپذیر خواهد بود. با وجود این، سطح اقتضاهای آموزش وپرورش در یك جمهوری در عصر حاضر بسیار بالا است. اما از آنجا كه اكثر مسایل فنیتری كه برای اجتماعات كنونی پیش میآید، نه به وسیله تماس اعضا؛ بلكه به وسیله نمایندگان آنها، مورد بحث و رسیدگی قرار میگیرد، پس ضرورت آموزش وپرورش برای اعضا تا آن حد است كه برای انتخاب عاقلانه نمایندگان ضرورت دارد.
روند آموزش وپرورش زمانی شرط فكری حكومت جمهوری تلقی میگردد كه در جهت همكاری موفقیتآمیز با جهان اجتماعی مشترك باشد. مهارتهای فكری در این زمینه چهارگونه متفاوت و مرتبط با هم هستند:
۱ـ آموزش عملی كه عبارت است از پیدا كردن آمادگی برای برخورد با مسایل روزمره مربوط به روابط متقابل انسانها. برای كسانی كه به دلیل دور ماندن از مسایل زندگانی، بهرهای از تربیت عملی نیافتهاند، جمهوریت امكانپذیر نخواهد بود. وقتی اینگونه مسایل اجتماعی تا حد زیادی با مسایل زندگی شخصی شباهت نزدیك داشته باشد، آموزش وپرورشی كه از طریق كار یا زندگی خانوادگی تحصیل میشود، ممكن است كافی باشد؛ اما مسایل سیاسی پیچیدهتر و دشوارتر چون رشد اقتصادی، مسایل مربوط به جنگ و صلح و... از تعلیم و تربیتی بیش از این برخوردار هستند. ۲ـ آموزش پایه كه عبارت از ورزیده شدن برای استفاده از ابزارهای پایه فكری ؛ یعنی حروف و اعداد است. سادهترین معیار آن، میزان با سوادی است. شهروندان بی سواد، توان خواندن روزنامه را ندارند، نمیتوانند از شقوق مختلف مسایل و راه حلهای پیشنهادی آگاهی یابند، نمیتوانند به طور موءثر انتقاد كنند یا پیشنهادهایی از خود طرح كنند. ۳ـ آموزش فنی كه به سالها تحصیل و كسب تخصص احتیاج دارد. این آموزش برای كسانی ضروری است كه میخواهند با موضوعهایی سر و كار داشته باشند كه نتوان همه را برای انجام آنها تربیت كرد. بنابر این، حكومت جمهوری برای آنكه موفق شود، باید در میان شهروندانش، به پرورش استعدادهای خاصی بپردازد كه لازمه اداره هوشیارانه آن است. ۴ـ آموزش انسانی كه كمتر از همه عمومیت دارد و كمتر اهمیت آن شناخته شده است. یك اجتماع باید هدفها و وسیلههایی را برگزیند و برای انجام خردمندانه این كار اعضای آن باید میزان قابل ملاحظهای روشنی فكری از خود بروز دهند. كارشناسان فنی مهماند، اما مهمتر از آنان، خود كسانی هستند كه ایشان را به خدمت میگیرند؛ كسانی كه استخدام كنندگان را برمیگزینند و بر آنان نفوذ دارند. آموزش گسترده علوم انسانی برای هر جمهوری واجب است. شاید گاهی از ترس دست رفتن حیثیت ملی یا برتری نظامی، به تحصیلات علمی یا فنی اولویت داده شود؛ ولی خطر بزرگتر آنجاست كه شهروندان در انتخاب هدفها و داوریها به درستی تربیت نشوند. حضرت امام (ره) در وصیتنامه خویش به اهمیت مراكز تعلیم و تربیت از كودكستانها تا دانشگاهها تاكید كردهاند. (۲۴)
اینك وقت آن رسیده است كه در باب پرسش سوم ؛ یعنی پرسش از هنرهای مشاوره سخن گوییم. اگر بنا به فرموده حضرت امام(ره) این احساس پیدا شود كه مملكت عائله همه است، صاحبخانه هم یكی نیست، بلكه همه ملت صاحب خانهاند و همه كشور مال همه ملت است ؛ (۲۵) در این صورت مشاركت اثربخش، در كنار استقلال اندیشه شهروندان، نیازمند همكاری میان انسانها و اندیشهها است. چنین هم كنشی، به نوبه خود مستلزم مهارتهای فكری خاصی است كه «هنرهای مشاوره» خوانده میشوند. برای برآورده شدن بسیاری از نیازها و مصالح ـ گوناگون، متداخل و متعارض ـ در درون اجتماع، اعضای آن باید پیوسته با یكدیگر در تبادل اندیشه باشند. مسایل اختلافی میان احزاب باید مورد بحث و استدلال قرارگیرد تا كاملاً فهمیده شود. تأثیر قوانین پیشنهادی بر منافع متعارض باید به گفتگو گذاشته شود و پیش بینی گردد. نیازهای بزرگتر كل جامعه باید به صورت مشترك بررسی شوند و راه حلها نیز به صورت مشترك ارزیابی شوند. بحث، انتقاد، استدلال و تبادل فكری، بر روی هم هنر مشاوره را به وجود میآورند؛ هرچند بدون این امور، مشاركت همچنان امكانپذیر است ؛ ولی نه مشاركتی فعال و پخته. در اینجا است كه پرورش مهارتهای ارتباطی به عنوان هدف اصلی آموزش وپرورش مطرح میشود. شهروندان باید سخن گفتن روشن و بجا را بیاموزند، از روی دقت و با نیروی ادراك به سخن دیگران گوش فرا دهند و بتوانند به طور صریح و اثربخش مطلب بنویسند. شهروندان نباید تنها دستگاههای شنونده باشند؛ بلكه باید بتوانند عقاید خود و دیگران را منتقل كنند وبتوانند علایق و چشم اندازهای خود را متجلی سازند. اینها مهارتهای فكری پیچیدهای هستند كه به ممارست و تمرین احتیاج دارد. با توجه به این مطالب، باید میان سه گونه مشاركت فعال، تبعی و منفعل تفاوت گذاشت ؛ جمهوی واقعی، نهادهای مشاركت واقعی را دارد تا روند مشاركت واقعی در آن جریان یابد.
۱ـ شرایط روانشناختی حكومت دینی :
شرایط روانشناختی حكومت، خصوصیات منش و عادتهای ذهنیای هستند كه اعضای یك اجتماع باید واجد آنها باشند تا بتوانند حكومت جمهوری را عینیت بخشند. جای این شرایط در درون افراد؛ یعنی روان آنان است. البته به عنوان یك امر عملی، بر روی جلوههای بیرونی و رفتاری ویژگیهای منش نیز تاكید میشود. در این معنا، شرایط روانشناختی عبارت خواهند بود از: عادتها و نگرشهایی كه اعضای مختلف اجتماع را آماده خود گردانی میكند. این معنا در واقع همان معنای آزادی مثبت است. به طور تجربی میتوان این شرایط را در نُه شرط روان شناسانه طبقه بندی كرد؛ هر چند كه تعداد و شیوه طبقه بندی آنها به روشهای دیگر نیز ممكن خواهد بود:
۱ـ اعتراف به استعداد خطا: اصولاً ایجاد حكومت جمهوری بنا به این دلیل بوده است كه آدمی همواره در معرض ارتكاب خطا قرار دارد. از این رو، حكومت جمهوری به شهروندانی نیازمند است كه نسبت به لغزش پذیری خود آگاه باشند، و گریزناپذیری آدمی از خطا را تشخیص دهند. معترف بودن به استعداد خطا (falsifibilis) هنگامی یك صفت خلقی است كه در رفتار اشخاص در رابطه با پذیرش یا رد عقاید و افكار بروز میكند. لازمه قبول امكان خطا، انكار لغزش ناپذیری ادعای حقیقت است، حال ادعا كننده هر كس كه باشد. پیامد مهم چنین نگرشی آن است كه اگر تمام عقاید در معرض خطا باشند، پس در باره هیچ موضوعی دست كم بی آنكه اجازه شنیده شدن به افكار متضاد داده شده باشد، نباید هیچ تصمیمی گرفت.
۲ـ خلق تجربه اندیشی: لازم است كه وقتی شهروندان با موقعیتهای مسألهانگیز مواجه میشوند، آمادگی داشته باشند كه انواع مختلف راه حلهای پیشنهاد شده را بیازمایند. این شرط دوشادوش شرط اول حركت میكند. اعتراف به خطا، آگاهی داشتن به حضور خطا است و تجربه گرایی، آمادگی داشتن برای استفاده از روشهایی است كه خطاها را آشكار میسازد. در یك اجتماع مبتنی بر جمهوری، اصول و خط مشیهای رقابت كنندهای وجود دارند كه قراین سودمند یا مضر، هر كدام باید بی غرضانه و با دقت سنجیده شده و شایستگیهای راه حلهای مختلف ارزیابی گردد. از این رو، چارچوب ذهنی تجربه اندیش، هم به آموزش و هم به پرورش نیازمند است و هم از آن پشتیبانی میكند. جایی كه تمایل به بررسی مسایل به شیوه آزمایشی وجود نداشته باشد، نمیتوان از نهادهای آموزش به طور كامل و عمیق بهره گرفت، پرورش همین حالت فكری تجربه اندیش، خود نیازمند به حمایت عینی از جانب مدارس، كتابخانهها و همه فنون ارتباطی است.۳ـ خوی خردهگیری: كمال مطلوب آن است كه روابط میان اعضای اجتماع و مأموران منتخب آنان، نمایشگر اعتماد و حسن اعتقاد متقابل باشد؛ اما حكومت جمهوری ایجاب میكند كه اطمینان شهروندان با مقداری روح انتقادی، یعنی با حد معقولی از بیاعتمادی به تمام اولیای امور همراه گردد. هیچ درجهای از هوشمندی، یا حسن اعتقاد آنها را از خطا مصون نمیدارد. پیچیدگی وظایف، تعداد مسایل، مقتضیات انتخاب به یك مقام، فشارهایی كه از جانب منافع متعارض وارد میشود و... همگی خطاكردن اولیای امور را محتمل میكند. از سویی نیز اشتباهات قدرتمندان، به دلیل قدرتشان جدیتر است. از این رو، برای كاستن از تعداد خطاها و درمان هرچه سریعتر پیامدهای زیانبخش آنها، كارها و داوریهای مقامهای حكومت جمهوری باید پیوسته در معرض انتقاد مداوم عموم قرار گیرد.
طبیعی است كه خرده گیریهای مداوم به مذاق اولیای امور خوشایند نباشد. بر همین اساس، پشتیبانی كردن سنجیده از اشخاصی كه كار رسمی شان انتقاد از رهبران میباشد، عملی عاقلانه است. «قید سنجیده» از آن جهت در اینجا آمده است كه تداوم انتقاد موجب كاهش تعداد داوطلبان مناصب دولتی میگردد.
۴ـ منش نرمش پذیری: شهروندان در یك حكومت جمهوری میبایست خود را با تغییرات همیشگی بزرگ و كوچك شرایط زندگی خود هماهنگ كنند، آنها همین طور باید آمادگی تأیید جامعهای تغییرپذیر را داشته باشند. نرمش پذیری به معنای طرد آن گونه محافظه كاری است كه سرسختانه در مقابل دلایل موجه برای تغییر، میكوشد الگوهای ثابت رفتار را حفظ كند. البته ضروری است به این نكته نیز اشاره شود كه در هر تغییر قابل دركی، جنبه هایی از موقعیت تغییر ناكرده باقی میماند. به همین دلیل، تشخیص این امر كه چه عناصری از اجتماع شایسته نگه داشتن هستند و چه عناصری را باید بهبود بخشید یا جایگزین كرد، اساسی است.
۵ ـ خوی واقع گرایی: واقع گرایی به معنای آمادگی عمل و قضاوت در پرتو نهادهای بشری ناقص است. به عنوان نمونه، در گزینش رهبران و نمایندگان، همواره باید از میان تلفیقهای متعدد میان هنرها و عیبهای مختلف، یكی را انتخاب كرد. در مورد كارهای آدمیان نیز به همین صورت رفتار شود. برای مسایل اجتماعی راه حلهای نهایی وجود ندارد و فرایند تنظیم و بهبود نهادهای بشری، پایانناپذیر است. از این رو، واقع گرایی به صورت طرز فكری متوازن میان كمال گرایی و ناامیدی جلوه میكند. حكومت جمهوری به صورت بادوام، تنها زمانی میسر است كه ارزیابی كارها، در سایه انتظارات واقع گرایانه باشد.
۶ ـ خصلت سازش جویی: سازش جویی خصلتی است كه شهروندان را آماده میكند تا اختلافهایشان را به سازش برگذار كنند.در هر اجتماعی وجود منافع و گرایشهای متضاد انسانی، اجتنابناپذیر است و به ندرت میتوان آنها را به گونهای حل كرد كه برای همه كاملاً رضایت بخش باشد. از این رو، فرایند تشكیل خط مشیها و تدوین قوانین، از راه متوازن ساختن كشمكشهای منافع متضادی كه در اجتماع وجود دارد، انجام میپذیرد كه فرایند مصالحه نامیده میشود. هر گروهی كه چنین راه و رسمی را در اصل مناسب نیابد، نمیتواند خواهان داشتن حكومتی جمهوری باشد.
نكته مهم در اینجا، آن است كه مسأله سازش جویی به معنای فدا كردن اصول نیست؛ بلكه سازش تنها در مورد راه حلها و برنامههای خاص عملی است. از این رو، اصول را باید حفظ كرد؛ ولی میان عزم جزم در اعتقاد به اصول و رعایت احتیاط در عمل منافاتی نیست. به همین دلیل، در گرایش به سازش، چیزی نیست كه با دفاع اصولی از طرز فكر خود یا انتقاد از طرز فكر دیگری، مغایرت وجود داشته باشد.
۷ـ منش بردباری: منش بردباری در سه سطح مورد بررسی قرار میگیرد؛ اول، تحمل ناهمنوایی است. هر پیشرفت مهمی در جامعه بشری نتیجه نوعی ناهمنوایی دلیرانه بوده است. نیروی تخیل، فردیت و تنوع دیدگاه، مشتقات ناهمنوایی به شمار میآیند. فشار قانونی یا خارج از قلمرو قانون، برای همنوا شدن با عرف موجب محدودیت مشاركت در حكومت جمهوری میشود. بالا بودن آمادگی شهروندان برای تحمل ناهمنوایی، به وسیع بودن مشاركت در جمهوریها میانجامد.
در دومین سطح، آمادگی برای اجازه دادن به دیگران است تا زندگی خود را بدون مزاحمت بگذرانند؛ بلكه بالاتر از آن مخالفت مستقیم دیگران با اعتقادات و اصول مورد قبول خود را تحمل كنند. در این زمینه نه تنها برخی نهادهای غیر شخصی ؛ بلكه یكایك افراد نیز میباید از روحیه اغماض و بردباری برخوردار باشند.
در سطح سوم، شهروندان باید مخالفت راحتی از جانب افراد عیبناك مغرض و سفیه نیز بپذیرند. اغلب به نظر میآید كه در پشت مخالفت سرسختانه و كور دلانه، فقط ممكن است خشك مغزی محض نهفته باشد. اگر مخالفان شخص، ظاهراً سفیه یا نادان نباشند، پس بی شك مردمان شروری هستند كه بر اثر خودخواهی، جاهطلبی یا دیگر انگیزههای پست، تحریك شدهاند. اما در یك جمهوری، انگیزهها یا باورداشتهای طرفهای ستیزه جو هر چه باشد، تصمیمهای گرفته شده پیش از عمل باید در فرایندی مشاركتآمیز اتخاذ شوند.
آمادگی تحمل نه تنها از راه اظهار نظر خویشتن داری ؛ بلكه از راه عمل به آن نمایان میشود. در اینجا، نكته اصلی آن است كه این خود داری در استفاده از زور باید به وسیله خود آدمی بر خود تحمیل شود. وجود قوانین یا پیش بینیهای مبتنی بر قانون اساسی كافی نیست.
۸ـ خصلت برون گرایی: برون گرایی به معنای این است كه عقاید و رویدادها را همان گونه كه هستند، بدون پیشداوری ذهنی بپذیریم. تصمیمها باید با توجه دقیق به واقعیات گرفته شوند. تصمیم گیرندگان نیز با در نظر گرفتن گرایشهای خود، بااوضاع برخوردی واقع گرایانه داشته باشند. برون گرایی مورد نیاز در حكومت جمهوری، مستلزم اذعان اعضای آن است به واقعیات خاصی كه در باره انواع مختلف علایق موجود در اجتماع وجود دارد. به دلیل تعارض میان منافع در سطوح مختلفی، چون: منافع شخصی و خانوادگی، همبستگیهای قومی، دلبستگیهای اقتصادی و... میباید منافع خصوصی در برابر منافع عمومی یا نیمه عمومی ارزیابی شود. آمادگی برای ارزیابی منافع متضاد در سطوح مختلف و به صورتی بی غرضانه و بخصوص تلقی منافع جامعه بزرگتر به عنوان امری به خودی خود مهم، برونگرایی مدنی نامیده میشود. چنین برون گرایی خصلتی بسیار ظریف است كه به آسانی پرورده نمیشود و آسان حفظ نمیگردد.
۹ـ منش اعتماد به خویش: شهروندان در یك حكومت جمهوری باید به استعداد جمعی خود در اداره كردن امور عمومی اعتماد داشته باشند. زمانی كه اعتماد در كار نباشد، شهروندان بویژه در دورانهای بحرانی دست به دامن قدرتهای بیرونی خواهند زد تا به جای آنان تصمیمگیری كنند. اطمینان مورد نیاز در حكومت جمهوری دربرگیرنده ایمان مطلق به خردمندی تودهها نیست. به این معنا هر آنچه كه مردم به آن باور دارند، حقیقی نیست و نیز هر آنچه تعیین میكنند، همواره صحیح نمیباشد. ولی باید به مردم اعتماد داشت كه در دراز مدت بتوانند به خوبی حكومت كنند، برای تصحیح خطاهای خود به صلاحیت خویش تكیه كنند، و برای مسایلشان راه حلهایی بیابند. اعتماد به نفس فردی به معنای تكیه كردن بر داوریهای شخصی خود، زمینه ساز اعتماد به جامعه خواهدبود. اعضای یك اجتماع باید، هم به عنوان فرد و هم به عنوان یك اجتماع به خود اعتماد داشته باشند و آمادگی آن را داشته باشند كه مطابق بااین اعتماد عمل كنند.
شرایط روان شناسانه حكومت جمهوری، در واقع در فرهنگ سیاسی یك جامعه باید تحقق یابد. از این رو، تحقق آنها از سویی مشكل و از سوی دیگر برای حكومت جمهوری دارای اهمیت اساسی خواهد بود.۷ ـ شرایط حفاظتی حكومت دینی:
حكومتها همواره باید آماده باشند تا از خود دفاع كنند. مجموعه اموری كه چنین امكانی را برای حكومت به وجود میآورد، شرایط حفاظتی نامیده میشود. جمهوری اسلامی با توجه به مرحله استقرار و تثبیت خود در ابتدا و سپس درگیری در یك جنگ طولانی، اوضاع و احوالی را پشت سر نهاد كه بیشترین فرمایشات و توجه حضرت امام (ره) در میان شرایط حكومت دینی به شرایط حفاظتی آن جلب شد. از این رو، در شرایط دیگر حكومت رهنمودی از آن حضرت وجود نداشت، در این مورد سخنان ایشان فراوان است.
شرایط حفاظتی حكومت بر دو گونه هستند:
الف ـ شرایط حفاظت در برابر تهدید داخلی: این گونه از تهدیدها برای حكومت گاه خطرناكتر و جدیتر از تهدیدهای خارجی هستند. از میان انواع گوناگون حملات داخلی، در اینجا به دو گونه آن توجه میشود. حملات داخلی بر شرایط حكومتهای جمهوری ؛ چون: شرایط قانونی، شرایط فكری و... و حملات مربوط به فرایند مشاركت در حكومت جمهوری.
در مورد اول، باید گفت كه حملات بر شرایط حكومت جمهوری از طرف شهروندان فراوان است و غالباً به صورت پیشنهادهایی بیان میشوند كه خود پیشنهاد دهندگان آنها پیامدهای آنها را برای جمهوریت به طور كامل درك نمیكنند. به عنوان نمونه، محدود ساختن نسبی آزادی انتقاد، انتشار، یا اختلاف عقیده از متداولترین این نوع پیشنهادهاست.
دومین مورد، مربوط به خطر محدود شدن و ترك شدن اقدامهایی است كه در شرایط بحران ؛ یعنی شرایط نیاز به سرعت و قاطعیت در تصمیمگیری، شرایط مشاركت همگانی را دشوار میگرداند. نقصان علاقه شهروندان به انتقاد كردن و اعمال نفوذ فعالانه در امور عمومی، ایجاد این احساس كه تصمیمهای بسیار مهم حتی بدون مشاركت آنها هم گرفته میشود و در نهایت از میان رفتن احساس نیاز به مشاركت، مهمترین مشتقات این مورد میباشند.
ب ـ شرایط حفاظت در برابر تهدید خارجی: برخاستن در برابر دشمنان یك اجتماع و مبارزه كردن با آنان، یك اصل مشروع و قابل قبول همگان است. تهدید خارجی اگر بی پاسخ گذاشته شود، اجتماعی را كه شرایط مورد بحث در این مقاله، برای پیاده شدن به آن نیاز دارد، از میان میبرد. فرمایشات حضرت امام (ره) در طول جنگ هشت ساله به درستی بیانگر همین مطلب بود.
در مقایسه میان تهدیدات داخلی و خارجی، باید گفت تهدیدهای داخلی با هر دو گونهاش خطرناكتر از تهدیدهای خارجی میباشند؛ زیرا از سویی این گونه از تهدیدها، همه انواع اجتماعات را، چه بزرگ و چه كوچك، به مخاطره میاندازند و از سوی دیگر، تهدیدهای داخلی ممكن است از اشخاص یا گروههایی سرزند كه هدفشان حتی حمایت از حكومت جمهوری باشد.
●●نتیجهگیری موضوعی :
هدف این مقاله، نشان دادن عناصر اساسی مورد نیاز برای برپایی حكومت جمهوری از سویی و نشان دادن موضعگیریهای حضرت امام (ره) در باره آنها از سوی دیگر بود. همان طور كه در طول مقاله بیان شد، تمامی عناصر اساسی شرایط حكومت دینی به وسیله حضرت امام (ره) بیان نشدهاند و از این جهت نمیتوان به یك نظریه (Theory)كامل از ایشان رسید. اما مكتب فقهی ـ سیاسی ایشان بویژه باارایه مقولاتی ؛ چون: تعریف عمومیتر از اجتهاد، احكام حكومتی، نقش زمان و مكان و عنصر مصلحت، میتواند الگوی عمومی و حكومت قانونی ایشان را گسترش داده و نسبت آن را با شرایط حكومت جمهوری ارزیابی كند. اینك بر رهروان آن مكتب است كه كمر همت بربندند و به گسترش اندیشه سیاسی ایشان بپردازند.
پینوشتها:
۲۶. ولایت فقیه، انتشارات امیركبیر، تهران، ۱۳۶۰،ص ۵۳.
كتاب البیع ، الجزءالثانی، موءسسه اسماعیلیان،قم، الطبعهٔالرابعهٔ، ۱۳۶۸،ص ۴۶۱.
صحیفه نور، ج۲۰، انتشارات سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۹، ص۱۷۰.
۲۷. پایان نامه كارشناسی ارشد نویسنده در موءسسه آموزش عالی باقرالعلوم (ع) با عنوان «شیوه حكومت دینی در نظریههای معاصر ایران». نویسنده علاوه بر الگوی حكومت قانونی، دو الگوی مشروطهطلبی دینی و نخبه گرایی دینی را نیز مورد بررسی قرار داده است.
۲۸. صحیفه نور، ج۳، انتشارات سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۰۵.
۲۹. كتاب البیع، الجزءالثانی، ۴۶۵و۴۶۶.
۳۰. صحیفه نور، ج۳، ص۱۴۵.
۳۱. مشخصات اساسی جمهوریهای قرن بیستم عبارتند از: همگانی بودن مشاركت، وجود آزادیها، چند گانگی سیاسی، حكومت اكثریت و احترام به اقلیت، برابری مردم و توزیع خردمندانه قدرت.
۳۲. صحیفه نور، ج ۳، ص ۲۷.
۳۳. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۳۸.
۳۴. همان، ص ۳۰.
۳۵. همان، ص ۳۸.
۳۶. همان، ص ۲۰۱.
۳۷. صحیفه نور، ج ۲۲، ص ۲۹۲ و صحیفه نور،ج ۲۱،صص ۲۰۰ و۲۰۱.
۳۸. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۲۰۰.
۳۹. همان، ص ۱۸۷.
۴۰. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۰۴.
۴۱. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۴.
۴۲. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۸۷.
۴۳. همان، صص ۴۶ـ۴۸.
۴۴. صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۲۶۷.
۴۵. صحیفه نور، ج ۴، ص ۲۳۴.
۴۶. صحیفه نور، ج ۲، صص ۴۵ و ۴۶.
۴۷. صحیفه نور، ج ۷، ص ۱۸.
۴۸. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۹۲.
۴۹. صحیفه نور، ج ۷، ص ۱۳.
منبع: www.iranpolitics.net
نویسنده: محمد پزشكی
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی رئیسی شهدای خدمت ایران شهادت بالگرد تبریز حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
تهران کنکور هواشناسی امتحانات نهایی شورای شهر تهران شهرداری تهران هلال احمر سانحه بالگرد رئیسی پلیس سیل قوه قضاییه بارش باران
قیمت دلار قیمت خودرو بورس قیمت طلا خودرو بازار خودرو یارانه دلار حقوق بازنشستگان بازنشستگان ایران خودرو سایپا
شهادت رئیس جمهور سینمای ایران سینما تلویزیون لیلا حاتمی سریال آیت الله سید ابراهیم رئیسی هنرمندان شعر رسانه ملی نمایشگاه کتاب کتاب
کنکور ۱۴۰۳ گوگل دانش بنیان دانشگاه تهران تجهیزات پزشکی تلسکوپ فضایی هابل
رژیم صهیونیستی جنگ غزه ترکیه روسیه امیرعبداللهیان اسرائیل غزه آمریکا فلسطین چین حماس ولادیمیر پوتین
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال بازی منچسترسیتی باشگاه استقلال
هوش مصنوعی مایکروسافت اپل تبلیغات سامسونگ ناسا موبایل آیفون فناوری
سرطان سزارین رژیم غذایی آلزایمر طول عمر کاهش وزن شادی فشار خون مغز انسان افسردگی