پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


گپی با پزشکان مهاجر


گپی با پزشکان مهاجر
● دکتر مرتضی مشکات دینی، رییس بخش سرطان زنان در Advocate Tll
با توجه به آنکه من با دانشجویان آمریکا و ایران ارتباط دارم، می‌بینم که دانشجویان اینجا خیلی باهوش و از نظر علمی برجسته هستند. این امر موجب خوشبختی است. به نظرم می‌آید که دانشجویان ایرانی بسیار مطالعه کرده‌اند اما کمی از نظر جنبه‌های عملی پزشکی عقب هستند. به طور کلی دو نوع یاد گرفتن وجود دارد: یکی یادگیری فعال و دیگری یادگیری منفعلانه. یادگیری فعال یادگیری است که فقط به گوش دادن و مطالعه کردن بسنده نکنیم. دنبال یافتن پاسخ سوالات باشیم، پژوهش کنیم و اینگونه علم خود را افزایش دهیم. در آموزش پزشکی ایران بُعد یادگیری فعل فراموش شده است و شاید یکی از دلایلی که دانشجویان سعی می‌کنند برای رزیدنتی به کشورهای دیگر مهاجرت کنند، همین موضوع باشد. یعنی آنان فکر می‌کنند این حلقه گم شده را در آن سرزمین‌ها خواهند یافت. درمورد زندگی در دنیای غرب باید عرض کنم که دنیای غرب زرق و برق فراوانی دارد اما اینها تنها ظاهر قضیه است. وقتی شما وارد این کشورها می‌شوید، تا دو سال، فقط زرق و برق ظاهری زندگی در آنجا را می‌بینید. اما برای درک واقعیت‌های پنهان در پشت این ظاهر زیبا، حداقل باید ۲۰ سال در آنجا باشید تا چهره واقعی‌ آن را لمس کنید. به نظر من چهره واقعی اجتماع ایران بسیار بهتر و زیباتر از جوامع غربی است. تبعیض نیز مساله‌ای است که در همه نقاط دنیا و در همه سطوح وجود دارد. بین دانشجویان و اساتید آمریکایی و سایر ملیت‌ها تبعیض‌های غیرقابل انکاری وجود دارد. من ایرانی باید سه برابر فرد هم‌عرض خودم کار کنم تا بتوانم به یک درجه و مقام برابر با یک آمریکایی دست یابم. به محققان جوانی که قصد مهاجرت دارند نیز باید عرض کنم که شما باید علمی تولید کنید که به درد مردم بخورد. مثال بارز این اشخاص آقای دکتر سیدجمال گوشه هستند که اکنون بازنشسته شده‌اند اما در سراسر جهان در حوزه خود شناخته شده‌اند و همیشه در ایران بوده‌اند. من توصیه می‌کنم که دنبال تولید علمی بروید که به دیگران کمک کند و غیر از این چیزی برایتان مهم نباشد؛ حال دیگران متوجه اهمیت کار شما بشوند یا نشوند. من متاسفانه می‌بینم که دانشجویان ایرانی بسیار دچار ناامیدی شده‌اند، در حالی که جامعه به شما ماموریت داده که به مردم کشور خود خدمت کنید و دردهای آنان را درمان کنید. نمی‌دانم چرا همه عجله دارید فورا بعد از پایان تحصیل به مقامات عالیه و ریاست بیمارستان و.... برسید؟ از اینکه پزشکی می‌خوانید، لذت برده و از موقعیتی که دارید، نهایت استفاده را ببرید. متاسفانه انتظارات دانشجویان از نظام سلامت بسیار بالا رفته است. توصیه آخرم به شما این است که در پزشکی دنبال پول درآوردن نباشید. اگر دنبال پول هستید، رشته پزشکی را انتخاب نکنید. زمانی بود که در آمریکا پزشکان درآمدهای خوبی داشتند اما اکنون در بهترین حالت شاید سالی ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشند. در حالی که مشاغل ساده‌تری چون لوله‌کشی درآمد بسیار بیشتری دارد. یک مثل معروف در آمریکا هست که می‌گوید: «روزی خانم خانه‌داری برای تعمیر لوله‌کشی خانه‌اش به یک لوله‌کش تلفن کرد. لوله‌کش پس از تعمیر و لوله‌کشی از او ۵۰۰ دلار به عنوان دستمزد درخواست کرد. خانم خانه‌دار به وی گفت من همسرم جراح مغز و اعصاب است و برای یک عمل جراحی که بیش از دو ساعت طول می‌کشد ۲۰۰ دلار بیشتر دستمزد نمی‌گیرد، آ‌ن‌وقت شما می‌خواهید برای ۲۰ دقیقه کار ۵۰۰ دلار دستمزد بگیرید؟ لوله‌کش پاسخ می‌دهد من هم زمانی که جراح مغز و اعصاب بودم، اوضاعم به همین‌گونه بود.»
● دکتر ع. الف، پزشک عمومی (آمریکا)
اگر شما واقعا پزشک هستید و در ایران تحصیل‌کرده و یا در این کشور کار کردید، این سوال پرسیدن ندارد. این «چرا» به طور کامل واضح است. برای مثال، خود شما به جای انجام کار تخصصی، در یک هفته‌نامه‌ مشغول به کار هستید. اگر چه این نشریه هفته‌نامه‌ای پزشکی است اما کار کردن شما و همکاران‌ پزشک در یک نشریه جالب نیست؟
● دکتر پوران ناجی نوروزی استادیار دانشگاه ویرجینیا (متخصص زنان و زایمان)
من وقتی با پزشکان و دانشجویان ایرانی مشغول تحصیل در ایران مواجه می‌شوم آنان را بسیار فعال می‌بینم. باید اذعان کنم که این دانشجویان در مقایسه با دانشجویان مشغول تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا چیزی کم ندارند. دانشجویان ایرانی توانسته‌اند با استفاده از امکاناتی که تکنولوژی‌های جدید در اختیارشان قرار داده، بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی تا حدود زیادی خود را به روز نگه دارند. اما در مجموع پزشکان ایرانی که توانسته‌اند برای ادامه تحصیل به آمریکا بیایند، رزیدنت‌های موفقی بوده‌اند ولی شرایط کنونی حاکم بر اوضاع سیاسی جهان مشکلات زیادی را در زمینه اخذ ویزا و مهاجرت برای دانشجویان ایجاد کرده است. یک اشتباه دیگری که در اذهان دانشجویان نقش بسته است شرایط مالی و درآمدهای آن چنانی است که فکر می‌کنند در آن کشورها در انتظار آنها است. این یک تفکر اشتباه است. شاید ۳۰ سال پیش چنین بوده اما اکنون دیگر اوضاع مانند گذشته نیست و اگر کسی برای پول‌دار شدن حرفه پزشکی را انتخاب کرده است، راه اشتباهی را برگزیده و بهتر است همین الان راهش را تغییر دهد.
● دکتر الف. ع، پزشک عمومی (آمریکا)
اولین و اصلی‌ترین مشکلی که تقریبا همه پزشکان مهاجر به آن برخورد می‌کنند، میزان پولی است که همراه خود وارد این کشور می‌کنند و همچنین توقع بالایی است که از ورود به یک کشور پیشرفته دارند. بیشتر پزشکان توقع دارند هنگامی که وارد آمریکا می‌شوند، در یکی از بهترین رشته‌های دستیاری و در یک ایالت بسیار خوب مشغول تحصیل شوند و درآمد بسیار بالایی کسب کنند، در حالی که همین افراد در ایران از یک زندگی معمولی برخوردار بودند و یا یک شاگرد معمولی و رو به ضعیف در دانشگاه محسوب می‌شدند. بنابراین این توقع خیلی بالایی است که هرگز برای آنها میسر نخواهد شد. تمام پزشکانی که به این کشور وارد می‌شوند، یک خارجی و آن هم از ایران هستند بنابراین باید چند برابر یک فرد بومی آمریکایی کار کنند تا شاید بتوانند جایگاهی مانند افراد بومی پیدا کنند. رسیدن به چنین سطحی شاید سال‌ها وقت نیاز داشته باشد. مشکل عمده دیگری که پزشکان به طور عمده با ‌آن دست و پنجه نرم می‌کنند، آشنایی نداشتن با سیستم پزشکی این کشور است که حتی گاهی پس از ورود به این سیستم قادر به ادامه در آن نیستند. به نظر من، اگر کسی دارای موقعیت شغلی مناسبی در ایران است، به خصوص اگر سن بالایی دارد، مهاجرت به یک کشور خارجی برای وی بزرگ‌ترین اشتباه است. فردی که به آمریکا مهاجرت می‌کند باید آماده باشد که برای سال‌های سال مانند یک دانشجوی بسیار پرکار با یک سطح زندگی معمولی و حتی رو به پایین زندگی کند تا شاید از جانب افراد بومی این کشور پذیرفته شود.
● دکتر محمدرضا موحد شریعت‌پناهی، رییس بخش پیوند قلب و مراقبت‌های ویژه قلب دانشگاه آریزونا
مهاجرت که بد نمی‌شود. مهاجرت آن‌قدر پسندیده است که مبدأ تاریخ ما مسلمانان قرار گرفته است. آنچه بد است ماندن و راکد بودن است. مهاجرت با حفظ ریشه‌ها به کشور مادر است و به همین دلیل هویت حفظ می‌شود. در حقیقت گویی مرزهای کشور را دورتر برده‌ای. مشارکت در اطلاعات روز و پیشرفت‌ برای هر دو گروه بسیار خوب است و البته باید گفت مهاجرت دشوار نیز هست.
● دکتر د.م، پزشک عمومی (آمریکا)
من حدود هشت ماه است که همراه همسرم به آمریکا سفر کرده‌ام. دلیل سفر ما هم مانند همه پزشکان دیگر وضعیت شغلی نامناسب در ایران بود. به هر حال من به دلیل اینکه امتحانات USMLE را نگذرانده‌ام، در حال حاضر به عنوان یک تکنسین در یک مرکز تحقیقاتی کار می‌کنم. کار سخت و بسیار طاقت‌فرسایی است اما به هر حال در حال حاضر ما قادریم زندگی خود را اداره کنیم. امیدی برای شرکت در امتحان USMLE ندارم به دلیل اینکه یکی از دوستانم که نفر اول بورد تخصصی داخلی در ایران بود، با دو نمره ۹۹ در مرحله یک و دو آزمون USMLE، هنوز نتوانسته اجازه ورود به سیستم پزشکی در رشته داخلی را بگیرد. از طرف دیگر، بعضی از دوستان دیگرم هم با وجود نمرات بسیار خوب به دلیل خارجی بودن، مجبور هستند در ایالات بد آب و هوا و نامناسب دوره دستیاری خود را بگذرانند؛ آن هم به شرطی که پیش از شروع دوره، دو سال به صورت رایگان در بیمارستان مربوطه کار کنند. به هر حال مهاجرت یک مصیبت بزرگ است اما برگشت دوباره به وطن مصیبتی بزرگتر است. پس راه دیگری نیست.
● دکتر م. الف، رزیدنت زنان و زایمان (انگلستان)
در مورد ترک ایران می‌توانم یک کتاب بنویسم اما سعی می‌کنم در یک پاراگراف آن را خلاصه کنم. سال ۲۰۰۳، بعد از فارغ‌التحصیلی تنها می‌خواستم از ایران بروم یا به قول خودم فرار کنم تا راحت زندگی کنم؛ غافل از اینکه با مهاجرت مشکلاتم چند برابر می‌شود. اولین مشکل زبان بود که فقط یکسال طول کشید تا من توانستم امتحان IELTS را پشت سر بگذارم. من واقعا وقت ندارم که بیش از این برای شما بنویسم چون اینجا برای اینکه خود را به دیگران ثابت کنی باید به شدت کار کرد. فقط باید بگویم که مشکلات یک پزشک مهاجر بسیار زیاد است، اما راهی برای برگشت ندارد و بعد یک مدت به این سیستم عادت می‌کند.
● دکتر م. ح، دستیار پزشکی هسته‌ای (بلغارستان)
من سه سال پیش به علت اینکه در امتحان دستیاری نمره مورد نظر خود را کسب نکرده بودم، به بلغارستان مهاجرت کردم. در آن سال در امتحان تقلب شده بود اما به هر حال با تمام شکایت‌هایی که به عمل آمد نتیجه‌ای برای من به همراه نداشت. با توجه به اینکه پزشکان عمومی از درآمد کافی در ایران برخوردار نبودند و من مصمم بودم که حتما در رشته مورد علاقه‌ام ادامه تحصیل بدهم، ایران را ترک کردم. منa در آن زمان از رفاه خوبی در ایران برخوردار بودم اما امیدی نداشتم که با شرکت دوباره در امتحان دستیاری موفقیت قابل توجهی به دست آورم. تنها راهی که پیش پای من مانده بود، خروج از ایران بود. ورود به کشوری جدید بدون حضور افراد خانواده و با زبان عجیب و غریب بلغاری به شدت برای من سخت بود. اگر چه تنها برای یادگیری زبان وقت من حدود شش ماه تلف شد اما در حال حاضر از وضعیت خودم به عنوان رزیدنت در این کشور بسیار راضی هستم و مجبور هستم دوری از وطن را به دلیل علاقه‌ای که دارم تحمل کنم.
● دکتر ب. ک، دستیار بیماری‌های دستگاه گوارش (فرانسه)
من و پنج نفر از دوستانم چند سال پیش به علت وضعیت شغلی نامناسب تصمیم گرفتیم ایران را ترک کنیم. همه درد ما این بود که هیچ‌کدام از ما نمی‌خواستیم ایران را ترک کنیم و خود به خود به این سمت سوق داده شدیم. اولین چیزی که ما را مجبور به مهاجرت کرد، نداشتن درآمد مناسب و حرمت یک پزشک در جامعه بود. گاهی حتی درآ مد مطب من برای کرایه تاکسی کافی نبود. حالا پرداخت کرایه‌خانه و خرج زندگی بماند. آن زمان خدا را شکر می‌کردم که بچه ندارم. حرمت پزشکان هم که متاسفانه در جامعه ما حفظ نمی‌شد. یادم می‌آید یک بار که سوار تاکسی شدم راننده به من گفت: «بیچاره این دکترها خیلی بدبختند یکی از آنها را می‌شناسم که در همین خط مسافرکشی می‌کند.» من دو سال تمام سرباز بودم، با حقوقی ماهی ۲۵ هزار تومان! زمان رضاشاه هم با این حقوق نمی‌شد زندگی کرد. از طرف دیگر، سیستم بیمارستانی ما به شدت مشکل داشت و هرگز وجدان کاری را در من ارضا نمی‌کرد. بنابراین به دلیل بی‌‌حرمتی‌های موجود به جامعه پزشکی، عذاب وجدان از کار در سیستم فلج بیمارستانی، وضع بد اشتغال و امتحان دستیاری که به یک بازار سیاه تبدیل شده بود، ما وادار به مهاجرت شدیم. پس از مهاجرت، من با سیستم جدیدی آشنا شدم و به اصطلاح علم را در عمل یاد گرفتم. درآمد من در حال حاضر چندان بالا نیست ولی به قدری هست که بتوان یک زندگی معمولی را اداره کرد. از طرف دیگر، اینجا حرمت فرد به عنوان پزشک همیشه حفظ می‌شود و حتی همکارانی که موفقیت بسیار بالایی دارند، همکار پزشک خود را به علت ندانستن ضایع نمی‌کنند (کاری که در ایران به کرات از سوی همکاران پزشک انجام می‌شود). اینجا خیلی راحت به همکار و حتی بیمار می‌توان گفت: «من نمی‌دانم اما در این مورد حتما با سایر همکارانم مشورت می‌کنم.» این نوع کار کردن، حتی مورد تشویق هم قرار می گیرد. اما به هر حال من اینجا یک خارجی محسوب می‌شوم و هیچ‌وقت در جمع افراد بومی فرانسه قرار نمی‌گیرم. شروع کردن زندگی از صفر بسیار برای من دشوار بود و در حال حاضر هم ما در تنهایی در حال گذران زندگی هستیم و آرزو داشتیم که این زحمت را برای هموطنان خودمان می‌کشیدیم ولی به هر حال هیچ راه برگشتی نیست. البته اینها همه نظریات من است که در یک کشور اروپایی زندگی می‌کنم شاید وضعیت در آمریکا و کانادا متفاوت باشد.
● دکتر ن. ر، بورسیه فلوشیپ تحقیقات در میوکلینیک (آمریکا)
اگر درباره «مهاجرت» از من پرسیده شود، من در مورد خودم می‌توانم بگویم که مهاجرت نکرده‌ام! صرفا سفری است برای آموختن و سپس بازگشت به وطن و این مهاجرت هم صرفا به خاطر یک سری کمبودهایی است که در ایران داریم، با وجود آنکه می‌دانم حضور در ایران جنبه‌های مثبت بسیار زیادی دارد. می‌توان گفت که این سفر کاری، بیشتر برای من جنبه آموختن مسایلی را دارد که تا به حال به طور کامل نیاموخته‌ام. آموختن فرهنگ‌های دیگر، ارتباطات بیشتر و در کنار همه آنها پیشرفت بیشتر در رشته پزشکی. مشکلات به طور کلی به نظر من به دو دسته تقسیم بندی می‌شوند. اختلافات فرهنگی که گاهی اوقات از آن به عنوان فاصله زبانی (language barrier) یاد می‌شود. با این حال، این مساله بیشتر زاییده تفاوت در فرهنگ است و نه فقط به جهت تفاوت در زبان‌ها. دومین مساله مشکلی است که خاصه برای پزشکان وجود دارد. از آنجا که پزشکی در همه جای دنیا رشته‌ای بسیار رقابتی است، پزشکان فارغ‌التحصیل از کشور‌هایی به‌جز کشورهای پیشرفته در یک رقابت نابرابر قرار دارند. علاوه بر این، برخی اوقات مشکل دست‌یابی به ویزا برای ورود به بعضی از کشور‌ها می‌تواند تا حدی مساله‌ساز باشد. در نتیجه در این نبرد نابرابر به پزشکان درس‌آموخته در کشور‌های در حال توسعه فشار زیادی وارد می‌شود.
رضایت امری نسبی است. بنده در حال حاضر تا حدی رضایت دارم و شاکر هستم از اینکه به اهدافی که تعیین کرده‌ام تا حدودی دست پیدا کرده‌ام، اما دوری از هموطنان و هم فرهنگان خودم هم جنبه مهمی‌ از رضایت برای من می‌باشد که در حال حاضر برای من به شکل کامل موجود نیست.
مزیتی که خارج از کشور دارد آموختن سایر فرهنگ‌ها و زبان‌ها و یافتن دوستانی از اقصی‌نقاط جهان می‌باشد. مزیت دیگر را می‌توان تشکیلات منظم‌تر این کشورها دانست که باعث بهبود نحوه فعالیت کردن فرد می‌شود. از طرف دیگر، عیب آن دوری از خانواده و دوستان نزدیک می‌باشد. علاوه بر این و از همه مهم تر، دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی که هر فرد «خارجی» در کشوری به‌جز وطن خویش دارد.
منبع : هفته نامه سپید