دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


آیا مناقشه نفت قابل حل بود


آیا مناقشه نفت قابل حل بود
در این گفتار می‌خواهیم روشن کنیم دکتر مصدق چه عملکردی داشت که قدرت‌های استعماری همانند بریتانیا، روسیه (اتحاد جماهیر شوروی) و ایالات متحدهء آمریکا با همکاری حکومت و دربار تصمیم گرفتند برنامه‌های متفکرانه و آینده‌نگر او را برای استقلال سیاسی و اقتصادی و آیندهء ایران عقیم بگذارند و دولتش را ساقط کنند.
بحث محوری در این گفتار پیرامون طرح‌ها و دیدگاه‌ها و برنامه‌‌های اقتصادی دکتر مصدق است. اندیشه‌هایی که می‌توانست در راستای ترقی و توسعه و پیشرفت ایران برای آینده‌ای بهتر مفید و موثر باشد، اما این‌گونه نشد، چرا؟ در برابر این پرسش کلی و اساسی، پاسخ‌های فراوانی وجود دارد. آینده‌نگری، دید درازمدت و برنامه‌ریزی برای آینده یکی از شاخص‌های اصلی توسعه‌یافتگی است. این موضوع در کشورهای مدرن صنعتی و پیشرفته به خوبی به مرحلهء اجرا گذاشته شده اما در ایران و به طور کلی کشورهای جهان سوم هرگز اجرا نشد.
در واقع یکی از علل بنیادین عدم رشد و توسعه‌یافتگی در ایران فقدان شاخص‌های فوق و به علت مهم‌تر عدم خودباوری و پیروی از الگوهای توسعهء غربی بوده است. دکتر مصدق و قبل از او امیرکبیر در عصر قاجار به طور جدی و ابتکاری به مسالهء توسعه‌یافتگی در ایران توجه نشان دادند اما دو عامل مهم جهل و استبداد داخلی و توطئه و کارشکنی خارجی سد راه آنان شد. شگفت‌انگیزتر این‌که در_ هر دو مقطع این دو عامل داخلی و خارجی تغییر نکرد و دست نخورده باقی ماند. نویسنده در مقالهء حاضر_ هر کدام از این عوامل را تحلیل و بررسی خواهد کرد.
● ریشه‌های تاریخی عقب‌ماندگی
برنامه‌های اقتصادی امیرکبیر و دکتر مصدق می‌توانست در ارتقای کیفیت سطح زندگی مردم ایران، بهبود و رفاه و شان اجتماعی و اقتصادی‌شان بسیار مفید باشد. هر کدام از این دولتمردان حدود سه سال در مسند صدارت و نخست‌وزیری قرار داشتند و در همین زمان اندک با وجود مواقع بی‌شمار اقدامات مفید و موثری در راه پیشرفت اقتصادی و اصلاحات اجتماعی انجام دادند اما ناکام شدند. بررسی موردی دولت مصدق می‌تواند بسیاری از نکات مبهم را در این زمینه روشن کند.
یک دیدگاه غالب در بحث توسعه‌یافتگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران پیروی از مدل تک‌خطی لیبرالیسم غرب یا سوسیالیسم شرق بود. به این معنا که; هر دولت یا سرزمینی می‌خواهد در مسیر صنعتی شدن یا توسعه گام بردارد، ناگزیر است و باید از مدل فوق پیروی کند و راهی را که غرب رفته بپیماید. به زودی رشد احساسات ناسیونالیستی در جهان سوم در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بطلان این تئوری را به اثبات رساند. این احساس به وسیلهء دولتمردان بزرگی به وجود آمد که یکی از آن‌ها دکتر محمد مصدق بود.
فراموش نکنیم که سیاست انگلستان و روسیه در تمام سال‌های قرن نوزدهم و اواسط قرن بیستم میلادی «تضعیف ایران» بود. دکتر مصدق همانند امیرکبیر و قائم‌مقام ریشهء‌عقب‌ماندگی ایران را در فساد و استبداد می‌دانست که از دل تاریخ بیرون می‌آمد. بنابراین درصدد رفع آن برآمد. پروسهء تاریخی توسعه‌یافتگی در ایران از دو عامل مهم پیروی می‌کرد و تاثیر می‌پذیرفت. اول فقر فرهنگی، بی‌ثباتی، وابستگی و فساد حکومتی، بی‌تفاوتی و سرخوردگی مردم و دوم زیاده‌خواهی استعمار.
تحلیلی به منظور ریشه‌یابی در علل عقب‌ماندگی ایران بیان می‌کند: «توسعه‌نیافتگی و عقب‌ماندگی در ایران به علت پیروی از مدل تکامل یک خطی است. این مدل شیوهء تولید آسیایی و البته آفریقا و آمریکای لاتین را تحت تاثیر قرار داده و غالب کشورها در این مناطق راه لیبرالیسم و سوسیالیسم را رفته‌اند...»۱۱)
● ایران کشوری جهان سومی
وقتی که دکتر مصدق مبارزاتش را برای احقاق حقوق مردم آغاز کرد، ایران یک کشور جهان سوم محض بلکه عقب‌مانده‌تر بود که تجربهء حضور استعمار انگلستان و روسیهء تزاری را از سر گذرانده بود بنابراین در اقتصاد و سیاست‌همواره از مدل لیبرالیسم غرب پیروی می‌کرد. دکتر مصدق چنانکه خواهیم دید این مدل و سیر تاریخی را تغییر داد و مسالهء توسعه را در ایران از نو تعریف کرد. کشورهای جهان سوم که ایران هم در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد، دارای ویژگی‌های مشترکند، به این توضیح که;‌معمولا تمام این کشورها مستعمره یا نیمه‌مستعمره بوده‌اند. البته ایران کشوری است که هیچ‌گاه به معنای واقعی مستعمره نبوده است اما به هر حال به مدت یک قرن و نیم سایهء سنگین استعمار را روی سرش احساس و تحمل کرده است. توده‌های همگن و واحد ندارند به عبارت دیگر دارای ساختار متنوع هستند. اندیشمندان معتقدند که این کشورها از نظر فقر و غنا با هم یکسان و برابر نیستند با این وصف «فقر و نداری» شاخصهء بارز و عمومی این کشورهاست. برخی از کشورهای جهان سوم با وجود پیروی از مدل‌های اقتصادی غرب و شرق از دسته‌بندی‌های این دول خارج‌اند; از جمله ویتنام، کوبا، کرهء شمالی و آرژانتین. اما جهان سوم متشکل از هر دو دسته از کشورهای مستقل و وابسته‌اند که دارای تاریخ و تمدن هستند; مانند ایران و مصر و برخی نیز فاقد تمدن هستند. با وجود این جهان سوم «همواره از بلای نابرابری و بی‌عدالتی رنج می‌برد.»۲۲)
پس از جنگ جهانی دوم، شکاف میان کشورهای ثروتمند و غنی هر روز عمیق‌تر شد. دولتمردان جهان سوم همانند دکتر مصدق، به این واقعیت که سطح زندگی مردمانشان از کشورهای غنی پایین‌تر و توزیع منابع ثروت و امکانات مادی ناعادلانه است، واقف بودند. بنابراین مصدق تا آخرین روزهای خدمتش کوشید این شکاف را از میان بردارد و میزانی از عدالت را در جامعه برقرار کند.
پژوهشگرانی همچون دیوید موراوتز (David Moravetz) و جان پاسه اسمیت (Jhon. P. Smit) که دربارهء‌جهان سوم تحقیق کرده‌اند عقیده دارند شکاف میان کشورهای توسعه‌یافته و عقب‌ماندهء جهان سوم به علت رشد نامتوازن، همچنان رو به افزایش است، زیرا به همان میزان که جهان سوم در سایهء دولتمردان خود به رشد و آگاهی و خودباوری رسیده و به توسعه دست یافته‌اند به همان مقدار کشورهای پیشرفته برای ارتقای خود به جهان سوم فشار آورده‌اند. به عبارت دیگر جهان سوم همواره نردبان ترقی و پیشرفت جهان اول صنعتی بوده است. به این علت از سال ۱۹۵۰ م ۱۳۳۰۰خ) تا سال ۱۹۷۵ م ۱۳۵۴۴ خ) رشد درآمد سرانهء کشورهای جهان سوم-همانند ایران نسبت به کشورهای پیشرفتهء صنعتی ثابت باقی مانده در حالی که درآمد سرانهء گروه دوم افزایش چشمگیر داشته است.۳۳)
کشورهای جهان سوم غالبا از یکسری مشکلات ساختاری اقتصادی رنج می‌برند. برای دستیابی به توسعه، کشورهای جهان سوم باید پنج شاخصهء مهم را دارا باشند:
▪ کارآیی
▪ مطلوبیت
▪ طبیعت‌گرایی
▪ دید درازمدت
▪ سازمان‌دهی اقتصادی
جهان سوم به دلیل سابقهء اندک مملکت‌داری و کوتاه بودن زمان سعی و خطا و سنتی عمل کردن، نهادها و ارکان اقتصادی سیر طبیعی و تکاملی خود را طی نکرده‌اند.۴۴)
دکتر مصدق برای پیشبرد اهداف اقتصادی ایران این تئوری‌ها را مدنظر داشت. او سعی می‌کرد میان این بخش‌ها هماهنگی ایجاد شود و در نهایت کشور از حالت وابستگی نجات یابد. سیاست‌های اقتصادی دکتر مصدق و بیلان اقتصادی دولت او این نکته را به اثبات می‌رساند.
▪ شخصیت مصدق
ایده‌ها و الگوی ذهنی هر شخص متاثر از شخصیت و محیط و شیوهء تربیت و رشد اوست. دکتر محمد مصدق (مصدق‌السلطنه) در سال ۱۲۵۸ هـ. خ در منطقهء احمدآباد تهران متولد شد. به طبقهء متمول عصر قاجار تعلق داشت اما جامعهء ایران و درد توده‌های مردم را می‌شناخت و با عمق آن آشنا بود. آشنایی به دردهای ایران و ایرانی و تحصیل حقوق در فرانسه از او یک سیاستمدار و روشنفکر و رهبری برجسته ساخته بود. دکتر مصدق برای استقلال سیاسی و اقتصادی ایران روش موازنهء منفی را وجهه همت خود قرار داد و در تمام عمر آن را ادامه داد. مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی بارزترین ویژگی اخلاقی و مشی سیاسی و اقتصادی‌اش بود.
او می‌گفت: «اگر قرار باشد در خانهء خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته‌ای برگردن ما بگذارند و ما را به هر سویی که می‌خواهند بکشند، مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد...»۵۵)
دربارهء شخصیت دکتر مصدق عقاید فراوان و ضد و نقیض است.در مورد او نوشته‌اند که: «او دموکرات مردمی بود که در قالب‌های غر‌ب‌گرایی نمی‌گنجید، بلکه روشنفکری بود که در قالب‌های سنتی جامعهء ایران حرف می‌زد و درک عمیق از منافع و خواسته‌های ملت ایران داشت. پایبند اصول بود. مصدق بی‌عیب و نقص نبود اما رهبر سیاسی برجسته‌ای در تاریخ معاصر ایران بود.۶۶)
دربارهء بیگانه‌ستیزی دکتر مصدق همین قدر کافی است که «آنتونی ایدن» وزیر خارجهء وقت بریتانیا دربارهء او گفته است: «وقتی که خبر سقوط مصدق را به من دادند، همراه خانواده‌ام در آب‌های یونان سرگرم شنا بودم. آن شب برای اولین بار طی دو سال راحت خوابیدم!»۷۷)
مصدق یک نخبهء فکری تمام عیار بود. متواضع و آزاداندیش بود و خود را خدمتگزار مردم می‌دانست. بر سر منافع ایران هرگز سازش نمی‌کرد. به مردم دروغ نگفت و آن‌ها را ابزار ترقی و آمال خود قرار نداد.۸۸) و بالاخره در مورد او می‌توان گفت: «دکتر مصدق فردی دانش پرور و دانش دوست بود و منافع ملی را در همه حال بر منافع فردی ترجیح می‌داد.»۹۹) کوته‌فکران از درک اندیشه‌های او عاجز بودند. مبارزات او موجب شد ایران به حقوق و منافع مادی‌اش از نفت دست یابد و سطح زندگی مردم ارتقا پیدا کند.
● مصدق و قدرت‌های بزرگ
قدرت‌های عمده در دوران نخست‌وزیری مصدق و سال‌های قبل از آن مانند انگلستان، شوروی و آمریکا هر کدام برداشت متفاوتی از او و مشی سیاسی و اقتصادی‌اش داشتند. طبیعتا برخورد این دولت‌ها در مواجهه با او متاثر از دیدگاهشان بود.
▪ انگلستان
رهبران بریتانیا دکتر مصدق را یک فرد ناسیونالیست و عوام‌فریب و نه یک ملی‌گرای دموکراتیک می‌نامیدند که در بدترین تفسیر، جانبدار کمونیسم شوروی است. پیرو این برداشت وقتی که مصدق در دادگاه از عملکردش دفاع می‌کرد، دولت بریتانیا به او لقب «دلقک باز، پیرمرد نادان و عصبی» داد. بارزترین وجهه مقابلهء انگلستان با دولت دکتر مصدق، طرح‌ریزی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد بود.
▪ اتحاد جماهیر شوروی (روسیه)
شوروی عملا اقدامی علیه مصدق انجام نداد اما در جهت حمایت از او هم هیچ اقدامی انجام نداد بلکه به روشی دیگر تفکرات و شخصیت او را تخریب و بر سر راه تحقق اهدافش مانع ایجاد کرد. به طور کلی می‌توان گفت کمونیسم شوروی هیچ‌وقت از پیشرفت سیاست‌های مصدق دل خوشی نداشت و هیچ مساعدتی به او نکرد. در صورتی که شوروی‌ها نسبت به انگلستان در ایران از آزادی عمل بیش‌تری برخوردار بودند. از مهم‌ترین موارد تقابل شوروی با دکتر مصدق آن بود که این کشور از عودت ۱۱ تن طلای امانت داده شدهء ایران به بانک مسکو امتناع کرد. با وجود این که دکتر مصدق به شدت به آن طلا نیاز داشت اما دولت شوروی آن را بعدها به دولت زاهدی پرداخت کرد که موجب تقویت رژیم کودتا شد. به علاوه شوروی در برابر وقایعی که به کودتای ۲۸ مرداد ختم شد، هیچ عکس‌العملی نشان نداد و با این سکوت انجام کودتا را تایید کرد.
▪ ایالات متحدهء آمریکا
از نظر مقامات آمریکا مصدق بهترین گزینه در برابر کمونیسم شوروی تلقی می‌شد. ایالات متحده به طور کلی با استعمار کهنه و بریتانیا و شوروی، آن هم از نوع اروپایی آن مخالف بود. به همین علت در مقاطعی از مصدق حمایت کرد و اساسا با طرح کودتا علیه او به شدت مخالف بود، لیکن تحولات انتخاباتی در این کشور و روی کارآمدن آیزنهاور از حزب دموکرات به جای ترومن از حزب جمهوری‌خواه و ترغیب و تطمیع انگلستان موجب شد آمریکا، انگلستان را در انجام کودتا همراهی کند. از سوی دیگر پافشاری و پایبندی مصدق بر اصول و مشی اقتصادی و سیاسی‌اش موجب شد در داخل عوامل حکومتی اعم از دربار و شاه و محافظه‌کاران و اشراف فئودال هم به انگلستان و آمریکا بپیوندند و با کشاندن اقتصاد کشور به رکود و بی‌ثباتی، که در نتیجهء برنامهء دکتر مصدق رونق گرفته بود، مصدق را از مقامش برکنار کنند. مصدق همانند امیرکبیر، حقوق و مواجب گزاف را که درباریان و وابستگان حکومتی دریافت می‌کردند قطع کرد و از آن در بودجهء سالانهء کشور بهره گرفت به همین دلیل هر روز بر شمار مخالفانش افزوده می‌شد. به بیان دیگر کودتای ۲۸ مرداد به طور مستقیم ریشه در اقتصاد ایران داشت و زمانی طرح‌ریزی شد و شکل گرفت که منافع بریتانیا و حکومت شاه به خطر افتاد. ۹۹)
● مساله نفت
دکتر مصدق نمی‌خواست فروش نفت به خارج از کشور را قطع کند بلکه به دنبال فروش عادلانه بود. از این رو به استخراج و فروش نفت سر و سامان بخشید و از غارت بی‌حساب آن جلوگیری کرد. مصدق از سال‌ها قبل برای موضوع نفت و تنظیم قرارداد دارسی ۱۹۳۳ م ۱۳۱۲۲) و واگذاری نفت شمال به شوروی به طور جدی وارد عمل شده بود. مصدق استدلال می‌کرد: تا زمانی که یک شرکت خصوصی یا دولتی خارجی در ایران امتیاز نفت دارد، استقلال ایران مورد تردید است و سیاست‌های داخلی تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار می‌گیرد. مصدق عقیده داشت: شرکت نفت انگلستان و ایران برای دولت بریتانیا منافع ریشه‌داری در اقتصاد سیاسی فراهم آورده است. اگر ایران می‌خواهد به استقلال واقعی دست پیدا کند باید قید و بندهای سلطهء خارجی را از دست و پایش بردارد و خود را از انحصار درآمدهای نفت خلاص کند. از این رو با فروش نفت شمال به شوروی از طریق انعقاد یک قرارداد موافق بود اما با واگذاری امتیاز ایجاد یک شرکت ایرانی - روسی همانند شرکت نفت انگلستان و ایران برای بهره‌برداری نفت مخالفت می‌کرد. ۱۰۰) دلیلش این بود که این گونه شرکت‌های چندجانبه به راحتی درآمدهای نفت را چپاول می‌کردند. به هر حال سیاست‌های روسیه و انگلستان ودولت رزم‌آرا در داخل نتوانستند دکتر مصدق را از عزم راسخ خود منصرف ‌کنند و در نهایت، صنعت نفت ایران توسط دکتر مصدق ملی شد.
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ۲۰۰ مارس ۱۹۵۱ م) و خلع ید از شرکت نفت انگلستان و ایران، این شرکت مقابلهء سختی را با مصدق آغاز کرد. با این توضیح که در طول ۲۸ ماه نخست‌وزیری مصدق با تحریم خرید نفت ایران، دولت با کسری بودجه و ورشکستگی مواجه شد. شرکت ترتیبی داد که مشتریان سابق نفت ایران، مایحتاج خود را از سایر کشورهای تولیدکننده نفت تامین کنند. در نتیجه این سیاست‌های خصمانه، استخراج نفت ایران از ۴۷۵ر۲۴۲ هزار بشکه در سال ۱۳۳۰۰ خ ) به ۵۰۰ر۲۱ هزار بشکه در سال ۱۹۵۴۴م - ۱۳۳۲ خ) کاهش یافت.
دولت مصدق برای جلب مشتریان، تسهیلات عمده‌ای را برای خریداران نفت ایران قایل شد. پیرو این سیاست مصدق به کشورهایی که از ایران نفت خریداری می‌کردند یا حاضر می‌شدند حتی به صورت معاملات تهاتری (پایاپای - کالا به کالا) با ایران وارد معامله شوند تا سقف ۵۰ درصد در سال ۱۳۳۱ از تخفیف برخوردار خواهند شد. هدف دکتر مصدق جبران خسارت ناشی از تحریم خرید نفت ایران بود اما در سال ۱۳۳۰ به علت تهدیدهای شرکت نفت سابق دولت تقریبا هیچ نفتی نتوانست بفروشد. ۱۱۱)
پس از مذاکرات بی‌نتیجه میان دکتر مصدق و طرف‌‌های خارجی در شهریور ۱۳۳۰ ریچارد استوکس R.stokos به نمایندگی از سوی بریتانیا به ایران آمد که مسالهء نفت رابه صورت منصفانه حل و فصل کند اما به نتیجه‌ای نرسید. متعاقب آن نیروی ارتش پالایشگاه آبادان را در کنترل خود گرفته و تمام پرسنل انگلیسی پالایشگاه اعم از مهندسان و کارگران را اخراج کردند. انگلستان به دادگاه لاهه و سپس به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد. شورا پس از بررسی لازم مساله را در صلاحیت دادگاه لاهه ندانست و دکتر مصدق با اثبات حقانیت ایران به پیروزی بزرگی دست یافت.
در بهمن ۱۳۳۰، اوضاع اقتصادی ایران وخیم شد. مصدق دو میلیارد ریال ۲۵۵ میلیون دلار) اوراق قرضهء ملی را با سررسید دو ساله همراه با جوایز منتشر کرد. با وجود تحریم حزب توده و محافظه‌کاران و ثروتمندان مبنی بر عدم خرید اوراق، مردم مشتاقانه اوراق را خریداری کردند. تحصیلکرده‌ها و اقشار فرودست شهرها با شور و اشتیاق به جمع خریداران اوراق پیوستند اما متاسفانه دولت به هدف دلخواه نرسید. بلافاصله پس از آن، انتخاب سراسر فضاحت‌بار مجلس هفدهم برگزار شد. در این انتخابات شاه و عوامل وابسته به همراه اعیان و اشراف در مراکز استان‌ها دست به تقلب گسترده‌ای زده بودند. دکتر مصدق نتایج انتخابات را ملغی اعلام کرد و مجددا انتخابات برگزار شد و این بار تعداد زیادی از نمایندگان منتخب مردم به جبههء ملی راه یافتند.
در طول دوسال و نیم نخست‌وزیری، دولت مصدق موفق شد فقط ۱۲۰ هزار تن نفت به ارزش ۸۶/۱ میلیون دلار بفروشد در حالی که تنها در سال ۱۳۲۹ صادرات نفت ایران ۷/۳۱ میلیون تن به ارزش ۴۰۰ هزار دلار شد. به علاوه فقدان نفتکش هم عامل مضاعف عجز و ناتوانی دولت در صدور نفت و نهایتا فلج اقتصادی بود. این اقدامات در کنار تعلیق دارایی‌های ایران در مسکو یک نوع اعلام جنگ اقتصادی به ایران از سوی انگلستان بود. ۱۲۲)
● تز اقتصاد بدون نفت
در پی تحولات فوق، دکتر مصدق تصمیم گرفت تز معروف اقتصادی خود را ارایه دهد که بر مبنای آن دولت به صادرات غیرنفتی روی می‌آورد. «اقتصاد بدون نفت» یک طرح عجولانه و شتابزده نبود که از روی نومیدی ابراز شده باشد - موضوعی که در نوشته‌های مورخان سطحی و تنگ‌چشم و منتقد دکتر مصدق دیده می‌شود ۱۳۳- ) پس از فراز و نشیب فراوان و زمانی که ایالات متحده از پرداخت وام به مصدق خودداری کرد، وی با واقع‌نگری صلاح را در این دید که از گرفتن وام صرف‌نظر کند و به مردم توصیه کرد هر نوع کسب درآمد از راه استخراج و فروش نفت را فراموش کنند.
در پانزدهم بهمن سال ۱۳۳۱ دکتر مصدق از شاه خواست تمامی دارایی‌های پدرش را که به او رسیده بود و ارزش آن بالغ بر هفت میلیون دلار می‌شد به دولت واگذار کند اما شاه از این کار امتناع کرد و آن‌ها را به بنیاد تازه تاسیس پهلوی داد که مشخص نبود درآمد واقعی آن چقدر است و در چه راهی هزینه می‌شود.
در این روزها بازار تهران نیز که از عصر مشروطیت همواره یکی از ارکان تاثیرگذار در اقتصاد و سیاست دوران معاصر ایران بوده، متاثر از شرایط حاکم با رکود و کسادی و بی‌رونقی مواجه بود. هیچ‌کس نمی‌دانست این وضع تا چه زمانی دوام خواهد داشت. خطر اقتصادی ممکن بود کشور را به آشوب بکشد اما این فقط طرح کودتا بود که کم‌تر از پنج ماه بعد ایران را به هرج و مرج کشاند. در این فاصله دکتر مصدق نامه‌ای از آیزنهاور، رییس‌جمهور ایالات متحده در هشتم تیر ۱۳۳۲ ۲۹۹ ژوئن ۱۹۵۳) دریافت کرد که در آن گفته شده بود تا زمانی که مناقشهء نفت به روش مسالمت‌آمیز با انگلستان حل و فصل نشود از پرداخت هر گونه مساعدت مالی به او خودداری می‌کند. ۱۴۴) اما مناقشهء نفت هیچ‌گاه حل نشد زیرا قدرت‌های استعماری نمی‌خواستند حل شود.
پیامد مهم اقتصادی کودتا این بود که بر اثر فشار و اختناق داخلی و اعمال نفوذ بریتانیا قانون پربار ملی شدن نفت لگدمال شد و از میان رفت و قرارداد استعماری دیگر به نام قرارداد کنسرسیوم که بسیار بدتر از قرارداد گس- گلشاییان بود بر مردم تحمیل شد.۱۵۵)● بایدها و نبایدهای ملی شدن صنعت نفت
در بخش نخست مقالهء حاضر، نویسنده ریشه‌های عقب‌ماندگی را در چارچوب یک بحث نظری ارایه دارد و ایران را به عنوان یک کشور جهان سومی تحلیل کرد; کشوری که با روی کار آمدن سلطنت مطلقهء رضاشاه بسیاری از منابع آن در اختیار استعمار انگلیس قرار گرفته بود و مصدق با شناخت ویژگی‌های این گونه از کشورها سعی کرد دکترینی متناسب با شرایط اقتصادی و سیاسی ایران از منظر داخلی، منطقه‌ای و جهانی ارایه کند; دکترینی که اساس‌اش بر توسعهء بومی استوار بود.در ادامه شخصیت مصدق تحلیل و نظر قدرت‌های جهانی آن روز چون شوروی، انگلیس و آمریکا دربارهء وی مطرح شد.همچنین تز اصلی او برای استقلال ایران به نام اقتصاد بدون نفت مورد بررسی قرار گرفت. در بخش پایانی این مقاله اوضاع اقتصادی ایران، سیاست موازنهء منفی، برنامه‌های اقتصادی دولت مصدق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار می‌گیرد;ارزیابی‌ای که بیش‌تر مبتنی بر بایدها و نبایدهایی که مرحوم مصدق باید بر اثر پیشبرد اهداف خود مورد ملاحظه قرار می‌داد.
● اوضاع اقتصادی ایران در دوره مصدق
تحریم نفتی انگلستان، عدم پرداخت کمک مالی درخواستی مصدق از سوی آمریکا و ممانعت شوروی از عودت طلای ایران، اوضاع اقتصادی ایران را در عهد نخست‌وزیر مصدق وخیم کرد، اما شگفت‌آور است اگر بگوییم با وجود چنین وضعیتی کابینهء دکتر مصدق در مقابله با این بحران موفق عمل کرد و کارآیی لازم را داشت، به‌علاوه مردم نیز آمادگی کافی برای مواجه شدن با این شرایط را دارا بودند. دولت به‌خصوص در زمینهء تجارت خارجی موفقیت کسب کرد و توانست واردات را بدون این‌که کشور در تنگنای کالای وارداتی قرار بگیرد، محدود کند و در همین حال برای افزایش صادرات غیرنفتی کوشش فراوان کرد به طوری که ایران حتی توانست در حساب مبادلات غیرنفتی مازاد تجاری به دست آورد.
دولت مصدق صادرات غیرنفتی به‌خصوص فرش را گسترش داد به طوری که مطابق آمار منتشر شده، ارزش صادرات فرش در سال ۱۳۳۱، دو برابر ارزش صادرات آن نسبت به دو سال قبل، ۱۳۲۸ معادل ۱۳۳۹ میلیون ریال بود. افزون بر این دولت برای افزایش صادرات اقلامی همانند گوسفند زنده به عربستان و تنباکو به شوروی که قبلا توجه چندانی به آن نمی‌شد اقدام درخور توجهی انجام داد. این سیاست‌های مفید که با کارشناسی نیروی متخصص و جوان ایران اجرا می‌شد با وجود نیاز مردم به این اقلام، از آن‌جا که دولت مصدق فاسد نبود و برای منافع ملی می‌کوشید نه تنها در مصرف این کالاها نزد مردم تغییری ایجاد نشد، بلکه مردم صادقانه با دولت همکاری کردند و دولت قادر بود برنامه‌هایش را به مرحلهء اجرا بگذارد به طوری که به عنوان مثال در سال ۱۳۳۱ دولت با توزیع مقدار زیادی ماهی تازهء شمال که امتیاز آن به تازگی توسط دکتر مصدق از چنگال شوروی بیرون کشیده شده بود، توانست خطر افزایش قیمت گوشت گوسفند را به طور موثری مهار کند. این کامیابی‌های اقتصادی نشان می‌دهد که در یک فضای امن، با ثبات و دور از فساد، با وجود کاستی‌ها و کارشکنی‌ها می‌توان کارهای بزرگی انجام داد.
در سال ۱۳۳۲، مصدق پیرو مدل اقتصادی «جان‌میناردکینر» تصمیم گرفت عرضهء پول را برای توسعهء فعالیت‌های اقتصادی داخلی افزایش دهد اما برای جلوگیری از تورم و احتکار تصمیم خود را مخفی نگاه داشت.
با توجه به شرایط خاص آن زمان، این سیاست اقتصادی محض عاقلانه بود زیرا مصدق تقاضای کل را به سطحی بسیار پایین‌تر از میزان ظرفیت تولیدی کشور رسانده بود از این رو کمبود تقاضا و راکد ماندن منابع اقتصادی با افزایش عرضهء پول قابل تعدیل بود. چاپ محرمانهء اسکناس بهانه‌ای به دست مخالفان داد که دولت را استیضاح کنند.
گفته می‌شود دکتر مصدق در این‌جا یک اشتباه تاکتیکی مرتکب شده به این معنا که مجلس را که تنها حامی او بوده با برگزاری رفراندوم در دو ماه قبل از کودتا منحل کرده است; اقدامی که شکل‌گیری و تحقق کودتا را تسریع ساخته است.
● سیاست موازنه منفی
دکتر مصدق بر این باور بود که هیچ امتیازی به دولت‌های بیگانه داده نشود. اعطای امتیاز به یک دولت نباید به گونه‌ای باشد که دولت‌های دیگر تقاضای امتیاز کنند. اگر امتیاز دادن به یک دولت با اتباع آن شان و منزلتی داشت، مالک مترقی- تراز ما به این کار مبادرت می‌کردند. هر امتیازی باید منافع اقتصادی و حقوق مردم ایران را تامین کند. مصدق در اوج رقابت‌های اقتصادی و سیاسی بریتانیا، روسیه و ایالات متحده در ایران روی کار آمد. این وضعیت برای او موقعیت خوبی بود که برنامه‌های اقتصادی‌اش را جلو ببرد. در نتیجه وی در اقتصاد ایران طرح‌هایی چون «اقتصاد بدون نفت» در داخل و «موازنهء منفی» را در سیاست خارجی مطرح کرد. مصدق ارزش اقتصادی این طرح‌ها را در بهبود اوضاع کشور موثر می‌دانست بنابراین وی بر اصول اعتقادی‌اش ایستادگی و پافشاری کرد و آن‌قدر پیش رفت که موجب شد قدرت‌هایی که دشمن یکدیگر اما دارای منافع مشترک در ایران بودند، اختلافات را کنار گذاشته و در سقوط دولت او همدست شوند.
دکتر مصدق در پاسخ به شاه که از وی انتقاد می‌کرد، چرا از کمک‌های خارجی برای پیشبرد اهداف اقتصادی دولت بهره نمی‌گیرد، اظهار کرد: «ملت متشخص آن است که دست گدایی مقابل بیگانگان دراز نکند و هر بیگانه‌ای هم محض رضای خدا به کسی یا ملتی کمک نمی‌کند مگر این‌که بعدها بخواهد از آن به هر طریق ممکن سوء‌استفاده کند. مساعدت‌هایی هم که تاکنون شده بجا و به‌موقع خرج نشده و بخش مهمی از آن برخلاف هوشمندی و درایت در بانک‌های خارجی تودیع شده است.»
دکتر مصدق الگوی وابستگی و نقاط ضعف آن را می‌شناخت. از استعداد ایرانیان مطلع بود و از طمع استعمارگران غافل نبود. دوران ۲۸ ماههء نخست‌وزیری او (اسفند ۱۳۲۹ تا مرداد ۱۳۳۲) کوتاه بود. برنامهء او مبارزه با دخالت خارجی و استیفای حقوق مردم بود. وی همانند امیرکبیر که در جوی سراسر توطئه، نفاق، استبداد و خفقان خدمت می‌کرد نتوانست برنامه‌ای وسیع و بلندمدت تنظیم کند اگرچه در این راه به هر اقدامی دست زد که اقتصاد ملی را بهبود بخشد و عقیده کرد: «اقتصاد ایران بیمار است، ما باید به عنوان طبیب این بیمار را مداوا کنیم و در جهت قطع مادهء مرض بکوشیم و ریشه‌های آن را درآوریم.»
از نظر مصدق سیاست‌های استعمارگران به ویژه انگلستان به این علت که اقتصاد ایران به طور تک‌محصولی به نفت وابسته بود، شرکت نفت انگلیس و ایران و سیاست‌های آن را عامل همهء بدبختی‌های اقتصادی مملکت می‌دانست از این جهت بیش‌تر سعی او مصروف ریشه‌کنی بنیان‌های این شرکت و قطع دست چپاوگران از اقتصاد ایران بود و در صحنهء داخلی و بین‌المللی حقوق ایران را فریاد زد.
از هیچ اقدامی که موجب تقویت بنیهء اقتصادی کشور شود فروگذار نکرد و وقتی محمدرضا شاه به او خرده گرفت که اندیشه‌ها و تئوری‌ها و برنامه‌های اقتصادی او سطحی و کوته‌بینانه است، مصدق بیلان‌کاری و کارنامه‌اش را به شاه نشان داد. بیلانی که نشان می‌داد پس از امیرکبیر، برای اولین بار در تاریخ ایران به سالی برمی‌خوریم که در صادرات و واردات کشور توازن ایجاد شده است به این معنا که: ایران دارای تراز بازرگانی شده بود در حالی که از منبع درآمد نفت کاملا محروم بود و نفت استخراج و صادر نمی‌شد. به عبارت دیگر کسری بودجهء دولت ایران را که ریشه در زمان صفویان و قاجارها داشت، توسط مصدق ترمیم و اصلاح شد و به یک نقطهء اعتدال رسید.
دکتر مصدق در راه هدفش تنها بود. قصد داشت که نه‌تنها سهم ۱۶ درصدی بلکه پیشنهاد ۵۰۰۵۰ انگلستان را هم در مورد درآمدهای نفت نادیده بگیرد. تصمیم داشت درآمد سالانه معادل یک میلیون دلار را که از چنگ ایران بیرون می‌رفت در کشور نگاه دارد.
شاید دکتر مصدق با وجود تمام شایستگی‌ها، درک صحیحی از وضعیت بین‌الملل نداشت. البته داشت منتها دولت‌هایی چون انگلستان، ایالات متحده و روسیه که بازیگران اصلی صحنهء بین‌الملل بودند، در برابر کشورهای جهان سوم مانند ایران که تنها منبع هماهنگ و هدایت‌کنندهء نیروهای مادی و معنوی‌شان، دولتمردان شجاع و ملی‌گرایشان بودند، دستش را تهی بگذارند.
منتقدان دکتر مصدق استدلال می‌کنند که وی تصور می‌کرد دنیای غرب آنچنان به نفت ایران وابسته است که مجبور خواهد شد به شرایط دیکته شدهء ایران گردن بنهد. اما دولت‌هایی که به نفت خام برای گرداندن چرخ‌های اقتصاد‌شان نیازمند بودند مایحتاج خود را از سایر کشورها جبران می‌کردند. بنابراین مصدق در این مبارزه هدفدار به نتیجهء قطعی و آرمانی‌‌اش که آرمان مردم ایران بود نرسید، البته مانع رسیدن به آن شدند.
● برنامه‌های اقتصادی دولت مصدق
برای اصلاح و ترقی اوضاع اقتصادی کشور برنامه‌های جامعی وضع کرد. برنامه‌های درازمدت، واقع‌بینانه و مثبت. یک طبقه جوان و تحصیلکرده و روشنفکر و متخصص، مصدق را حمایت می‌کردند و گرد او جمع شده بودند. به طور کلی عمده‌ترین اقدامات دکتر مصدق را در این بخش می‌توان_ این گونه دسته‌بندی کرد.
الف) اصلاحات بخش کشاورزی که شامل یک سلسله اصلاحات بنیادین ارضی، ازدیاد و ارتقای کیفیت محصولات کشاورزی می‌شد.
اصلاحات ارضی دولت مصدق ریشه‌ای بود و بر مبنای آن درصد سهم مالکانه توسط قانون تعیین می‌شد. مالک موظف بود ۲۰ درصد سهم را به روستا بازگرداند و ۱۰ درصد از این سهم به دهقان تعلق داشت و ۱۰ درصد باقیمانده صرف عمران روستا می‌شد.
مطابق گزارشی از اوضاع اقتصادی آن سال‌ها اگر اصلاحات دولت مصدق که ریشه‌ای و واقع‌بینانه‌تر از اصلاحات نمادین شاه بود، تداوم داشت اوضاع اقتصادی کشور در بخش کشاورزی رشد چشمگیری پیدا می‌کرد و در همان سال‌ها نشانه‌های تحول در این بخش به چشم می‌خورد، وضع دهقانان بهبود می‌یافت اما متاسفانه با سقوط دولت دکتر مصدق این برنامه‌ها به کلی تعطیل شد.
ب) دولت در زمینهء بهداشت، صنعت و آموزش و پرورش نیز برنامه‌های مفید و ارزنده‌ای داشت، سازمان برنامه و بودجهء ایران مسوولیت اصلی برنامه‌ریزی اقتصادی و اجتماعی کشور را در دورهء مصدق به عهده داشت و بخش اعظم بودجهء کشور از راه تولید و صدور نفت تامین می‌شد. اما گفته می‌شود که مبارزهء منفی با رویکردی سیاسی و نه اقتصادی، مقدار زیادی از نیروها و توانمندی‌های مادی، فکری و معنوی دولت را هدر داد و تباه کرد.
ج) افرادی که پیرامون دولت مصدق مطالبی نوشته‌اند چند اشتباه؟! را در کارنامهء او ذکر کرده‌اند، به این معنا که وی با تمرکز افراطی بر وجه سیاسی مبارزاتش، فرصت‌هایی را که ممکن بود برای بهبود اوضاع اقتصادی به دست آورد از دست داده است.
به عنوان مثال برخورد احساسی رهبران جبههء ملی با مسالهء نفت موجب شده که مسایل اقتصادی فدای بازی سیاسی شود.
هنری گریدی Henry Geradi سفیر وقت بریتانیا در ایران در خاطراتش گفته است که انگلستان باید این سوءظن شدید تاریخی و بدبینی را که از بریتانیا در ذهن ایرانیان نقش بسته بود از میان می‌برد و آن‌ها را متقاعد می‌کرد که در آینده نه تنها در امور ایران مداخله نخواهد کرد بلکه سد راه پیشرفت و توسعهء اقتصادی و اجتماعی ایران نخواهد شد.
اما برعکس توصیهء پندآموز گریدی، انگلستان بر این مداخلات افزود و تا سقوط مصدق از پای ننشست.
در همین روزها بود که انگلستان ناوگان جنگی را به جای نفتکش‌های حامل نفت، به منطقهء خلیج‌فارس آورد و ایران را تحریم اقتصادی کرد. این اقدام بریتانیا تقریبا اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان را به این باور رساند که بریتانیا همواره و با سرسختی مخالف هر گونه رونق و آبادانی ایران است.
د: در اوایل سال ۱۳۳۰ بانک جهانی برای میانجی‌گری بین ایران و انگلستان دو نماینده به تهران فرستاد و پیشنهاد کرد انگلستان و ایران بپذیرند که تولید و صدور نفت دوباره از سر گرفته شود مشروط بر این که نفت به وسیلهء بانک فروخته شود و درآمد آن نزد بانک تا زمان دستیابی به یک توافق محفوظ بماند اما مصدق آن را نپذیرفت.
از این تصمیم دکتر مصدق هم به عنوان یک خطای تاکتیکی یاد می‌شود. واقعیت این است مصدق اعتمادش را به این دولت‌ها از دست داده بود. اگر چه گفته شده که اختلاف اصلی بر سر شیوهء نگارش و متن قرارداد بوده اما بحث این است که از مصدق بعید است چنین اشتباهی ناشیانه سر زده باشد. البته مخالفت برخی از یاران مصدق مبنی بر این که اگر این قرارداد را بپذیرد ممکن است از جانب حزب توده به خیانت متهم شود، نیز در عدم قبول آن تاثیر داشت لیکن پیامد این تصمیم ضربه به استقلال و نهضت ملی ایران دانسته شده است.
و سرانجام این که برخی منابع عقیده دارند، قبول پیشنهاد بانک جهانی و ریچارد استوکس، آخرین فرصت طلایی مصدق برای پیشبرد برنامه‌هایش بود که بتواند دخالت‌های انگلستان را در امور اقتصادی و سیاسی ایران ناکام بگذارد و در شرایطی که در سال‌های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰، اکثریت اشراف و زمین‌داران و هزار فامیل در ایران انتقال قدرت از پادشاهی به رژیمی مبتنی بر طبقهء متوسط - که مصدق نمایندهء آن بود- پذیرفته بودند بتواند قدرت کامل را در ایران به دست بگیرد.
● ناسیونالیسم
یکی از راهکارهای توانمند دکتر مصدق برای تحقق اهدافش بهره‌گیری از ناسیونالیسم بود. در نوشتاردهای معاصر تاریخ ایران ناسیونالیسم دکتر مصدق از نوع «مثبت» قلمداد شده است. به عبارتی یک احساس ملی‌گرایانهء مفید که در راستای منافع ملی ایران به کار گرفته شد. در توصیف ناسیونالیسم ایرانی که دکتر مصدق آینهء تمام نمای آن است، تعابیر مختلفی به کار رفته است. برخی از ایرانیان صمیمانه در میهن‌پرستی و صداقت دکتر مصدق تردید می‌کنند اما در میان دولتمردان یک قرن و نیم اخیر ایران، او تنها فردی است که کم‌ترین درصد ایرانیان نسبت به او نظر نادرستی دارند. آشنایی مصدق با فرهنگ عامهء ایران و بازیگری استادانهء او در صحنهء سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران موجب شد برای ناسیونالیسم ایران یک رهبر بلامنازع، بلکه مظهر و نماد ناسیونالیسم ایرانی لقب بگیرد.»
تعهد دکتر مصدق به علاوهء رویهء سیاسی لیبرال دموکراسی‌اش برای مجموعهء ناسیونالیسم ایرانی در راستای کسب استقلال ملی و اقتصادی یک عامل مهم و تعیین‌کننده به شمار می‌رفت. این مساله وقتی بیش‌تر قابل درک است که بدانیم حامیان مصدق را طیف وسیعی از افراد روشنفکر، طبقات بالای جامعهء لیبرال دموکرات‌ها، محرومان و دهقانان و به‌خصوص طبقهء متوسط جامعه تشکیل می‌داد که از سال ۱۳۲۸ (زمان راه یافتن مصدق به مجلس شانزدهم) تا پایان سال ۱۳۳۱ همچنان بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شد.
البته شخصیت دکتر مصدق به تنهایی برای حفظ و زنده نگه داشتن نهضت ملی ایران کافی نبود و بدون شک حمایت قشرهای مختلف اجتماعی فوق‌الذکر برای این کار لازم بود. زمانی که در سال ۱۳۳۲ حمایت این قشرها از وی برداشته شد، زمینهء سقوطش فراهم شد.
ناسیونالیسم دکتر مصدق الهام‌بخش رهبران سیاسی در صحنهء بین‌المللی شد. در خاورمیانه جمال‌عبدالناصر در مصر، برای ملی کردن کانال سوئز، جواهر لعل نهرو در هند برای استقلال هند و مارشال تیتو در یوگسلاوی از مصدق برای مبارزاتشان الگو پذیرفتند. همین امر موجب شد جمال عبدالناصر رهبر ناسیونالیسم عرب دکتر مصدق را زعیم شرق و مجلهء تایم چاپ لندن در سال ۱۹۵۲ م ۱۳۳۰۰ خ) وی را «مرد سال جهان» بنامند.
● سخن پایانی
در یک جمع‌بندی و تحلیل کلی می‌توان گفت دکتر مصدق دولتی را به عهده گرفت که وابستگی شدید به بیگانگان داشت، اقتصاد مریض و تورم افسارگسیخته آن را احاطه کرده بود. در وقایع شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران، اقتصاد کشور آسیب فراوان دید. ارزش پول ایران در این سال‌ها به شدت کاهش یافته بود و از سوی دیگر فشار متفقین موجب می‌شد که فقط کالاهای مورد نیاز آن‌ها در کشور کشت و تولید شود بدون این که منافعی به ایران برسد. قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته و سهم ایران از تولید و صدور محصولات کشاورزی و صنعتی بر اثر تورم بالا، فوق‌العاده ناچیز بود. پژوهشگران این وضعیت را در حالی که انگلستان و روسیه به اتفاق یکدیگر مازاد سالانهء تجاری ایران را با آن دولت‌ها تا پایان جنگ جهانی دوم نمی‌پرداختند دزدی مسلحانه از ملتی ضعیف و فقیر که هر روز فقیرتر می‌شود نامیده‌اند.
کاهش ۱۰۰ درصدی ارزش پول را متفقین بر ملت ایران تحمیل کرده بودند. تنزل ارزش پول به قسمی اقتصاد کشور را تضعیف کرد که در برخی نقاط قحطی و گرسنگی بیداد می‌کرد و مردم مجبور بودند برای رفع گرسنگی ریشهء درختان و علف‌ها را بخورند. این وضعیت تقریبا تا سال ۱۳۲۸ تداوم داشت. در سال ۱۳۳۲ مصدق نطق حساب شده‌ای در مجلس ارایه کرد مبنی بر این که از زمان اشغال ایران در سال ۱۳۲۰، قیمت‌ها ۱۰ برابر افزایش یافته است، وزیر مالیهء وقت هیچ واکنشی نتوانست در برابر این نطق نشان بدهد.
قاسم آخته
منبع : روزنامه سرمایه