سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


شتر سواری دولا دولا نمی‌شه


شتر سواری دولا دولا نمی‌شه
بر و بر ، دارد مرا نگاه می‌کند. توی شبنمای چشمان ورقلمبیده‌اش که اندازه‌اش به ته استکانی می‌ماند ، عکس شبح خودم ، دو ساربان و در پشت سرمان ، سایه تل ماسه‌های کویر را می‌بینم. او "لوک" است یعنی شتر نری که پیشقراول یک قافله شتر است که عازم قصر بهرام‌اند که یک اثر تاریخی است در شمال آران و بیدگل استان اصفهان.
کاروان،بامداد از کارونسرای "مرنجاب "بیرون زده است. جمعا" ۴۰ نفرند: ۲۰ نفر شتر و ۲۰ نفر شترسوار.
شترسواران، گردشگرانی‌اند که دیروز به این کارونسرا آمده‌اند و امروز هوس صحرانوردی به سرشان زده است.همه تهرانی‌اند، پیر و جوان و زن و مرد که با کلاه‌های شاپو و عینک‌های آفتابی قرار است ۱۱۰ کیلومتر به‌سمت شرق مرنجاب گز کنند تا به آن قصری که گفتم، برسند.
شهرستان آران و بیدگل در ۲۰۰ کیلومتری شمال اصفهان و کاروانسرای ۴۰۰ ساله مرنجاب در ۵۰ کیلومتری شمال شرقی این شهرستان و بالاخره قصر بهرام در ۱۱۰ کیلومتری شرق این کارونسرا قرار دارد.
تهرانی‌ها، همه سوار شترند،الا یک نفرشان که با ترکه‌ای در دست که هرازگاه آن را بیخودی در هوا تاب می‌دهد، سلانه سلانه پابه‌پای ساربانها، پیش و پس شترها، صحرا را درمی‌نوردد.
بعد از آنکه شامگاه چهارشنبه هشتم فروردین ماه را در کاروانسرای مرنجاب اطراق کردیم،روز بعدش ، چشم تیم کویرنورد ما در مسیرش به این کاروانی که دارم می‌گویم، افتاد و مسافتی با آنها پا به راه شدیم تا رسیدیم به دامنه تل ماسه‌ها.
کاروان شامل ۲۰ نفر شتر است: ۱۹ شتر ماده که آران و بیدگلی‌ها به آن "ارونه" می‌گویند و یک شتر لوک که چشم توی چشمم ، زل زده است.
بد نیست این را هم بدانید که در عربستان، شتر نر را نیز "لوک"و شتر ماده را "ناقه"می‌گویند ولی در کویر ایران بویژه اطراف کاشان شتر نر را "لوک" و شتر ماده را "ارونه" و نوزاد ماده را"مجی" و نوزاد نر را"هاشی" می‌گویند.
رنگ شترهای این قافله که آران و بیدگلی‌ها به طورکلی آنها را " اشتر" می‌خوانند، قهوه‌ای روشن یا سیر است.
لوک جلودار قافله با چشمان از حدقه درآمده‌اش ، سرومروگنده است ، بقیه (ارونه‌ها) -ای - بد نیستند.
مسیر حرکت قافله ، تا چشم کار می‌کند، بیابان است و بیابان و جز تک و توک درختان کویری یا آیینه سپیدناک نمکزار و کمی دورتر،خط غربی شرقی برآمدگی شنی، چیز دیگری به چشم نمی‌خورد.
تور مژه‌های قدکشیده دور چشم لوک به گونه‌ای است که انگار"ریمل" زده است.
بلندای مژه‌اش، دورتادور چشمان محدبش را چنان پوشانده که به همراه تارهای کج و معوج ابروهای پرپشتش و پلک‌های کشدارش، چشمهایش را که گویی سرمه‌نشان شده را از گزند توفان شن و تابش شدید آفتاب در صحاری حفظ می‌کند.
وقتی شترها با صداهای آهنگین مواجه‌شوند و مثلا ساربان برای آنها نی بنوازد یا آواز بخواند ، آنچنان سرمست و از خود بیخود می‌شوند که حتی دو منزل راه(معادل دو شبانه‌روز) را در مدت یک منزل طی می‌کنند.یک تل یاروبان دولا لابد از نوع شتریش با شلال نیمه خشتی سرخ و سبزرنگ را که برفرازش دست گلی کاموایی (از همین دو رنگ) آذین بسته‌اند،به یک حلقه فلزی واسط متصل‌است که این حلقه که‌محل اتصال زنجیر افساراست نیز به پشت و زیر گردن شتر چفت است و از پس همین روبان دورنگ است که چشمان شبفام لوک برق می‌زند.
لوک قهوه‌ای با جثه بزرگش قرار است طی سه منزل راه یعنی روزی یک فرسنگ روزی ۳۶ کیلومتر جلودار این قافله به‌مقصد باشد یعنی به‌قصر بهرام که گفتم.
در حین حرکت قافله،یکی از تهرانی‌ها،ناغافل از روی جهاز "ارونه" به زمین می‌افتد.بی‌زبان، سرجایش جنب هم نمی‌خورد.شتر را می‌گویم.
یکی از ساربانان جلد و فرز"چش"(گویان)، فرمان نشستن شتر را صلا می دهد. شتر ابتدا آرنج‌های پینه بسته‌اش ، بعد زانوهای پینه‌بسته‌ش و آخر سرهم سینه پینه بسته‌اش را روی‌زمین می‌گذارد تا شترسوار دست‌وپا چلفتی دوباره بر روی جهازش بجهد.
لختی بعد در کنار تپه‌های ریگ در پنج کیلومتری شمال کارونسرا که بصورت مورب ازغرب به شرق کشیده شده است، قافله توقف می‌کند.اشتران، یک به یک با شنیدن ندای کشدار "چش" ساربانان ، زانو می‌زنند تا آدمها پایین بپرند و دقایقی روی‌بستر تبدار ماسه‌زار دراز بکشند یا روی سطح صیقلی آن غلت بخورند یا در لابه‌لای درختان کویری روییده در جابه‌جای رمل‌ها گشتی بزنند یا از زیر سایبان دستها، تا آنجا که چشم کار می‌کند، را ورانداز کنند.
آسمان نیمه ابری است.آفتاب نا ندارد.نسیم ملایمی می‌وزد. ساعت از ۱۰ نگذشته است.اشتران در کناره تل ماسه‌ها پشت سر هم قطارند تا ببیند بالاخره کی هوس ماسه‌نوردی از سر آدمها می‌افتد تا زود فلنگشان را بسوی مقصدشان ببندند.
لوک در ابتدای قافله از لابه‌لای پف پلکهایش و رج مژگان‌بلندش با صبوری خاصی به دوردستها چشم دوخته است. او بخوبی با خلق و خوی کویر آشناست و مثل کف دستش که برخلاف بقیه ستوران صاف و هموار است و به همین خاطر نیز از خلال ماسه‌ها براحتی عبور می‌کند وجب به وجب آن را می‌شناسد و اصلا شتر و کویر همواره انیس و مونس و همدم همند.زبان هم را خوب می‌فهمند و ازهمین روست که یک عمرآزگار شاید از زمان پیدایش شتر روی زمین با خوب و بد هم ساخته‌اند و خط و مرز یکدیگر را رعایت کرده‌اند.
به چهره لوک دقیقتر می‌شوم. با آن قیافه انکر و منکرش با آن لیق درازش ، مستطیل کله قناسش، انحنای گردن دراز بدقواره‌اش ، پوزه آویزان با لب شکری بدنمایش ، برگشتگی پلک بالایی و فروهشتگی پلک پایینی اش، درشتی دندانهای نیشش، کپه گوژپشت چندش‌آورش ، منحنی گردن درازش که از محل سیبکش هی کج و راست می‌شود، لق لق پاهای عنکبوتی‌اش، قروچ و قروچ نشخوار پایان ناپذیرش از بین دو آرواره دایم‌الجنبشی که‌گاه با صدای‌دندان قروچه‌اش نیز درهم می‌آمیزد، زبری و خشنی انبوه پشم پشت گردنش که به سیم ظرفشویی می‌ماند، تندر گه گدار خرناسه‌ها و غرشهای مهیبش، آخ که چقدر بدترکیب به نظر می‌آید.
غفلتا ، بازهم چشمم به نگاه لوک میفتد.انگار غمی غریب ته آن موج می‌زند.
وای که همیشه در مقابل چنین نگاه غریب و جانسوزی، هوری دلم ریخته است.
اینبار نیز چنینم. تارهای دلم می‌لرزد. دیدن برکه زلالی که روی سطح چشمان ورقلمبیده لوک غمگین که از سیاهی به دو خورشید سیاه می‌ماند،می‌لغزد،بی‌تابم می‌کند.پنداری در نگاه خیسش، یک دنیا باران غم و اندوه فواره می‌زند.
قطرات اشک از ناودان گودخانه چشمش فرو می‌چکد و در لابه لای شنزار کویر گم می‌شود.
بی‌اختیار با خود زمزمه می‌کنم:
" خداوندا تو آنی ، که آنی توانی جهان را ته استکانی ، چکانی" خنده‌دار است، آخر ، یکهو وهم ورم داشته است که نکند لوک نازک نارنجی، از روی حس ششمش ، بو برده که من اینقدر یله و بی‌مهار، زشت و منفورش دانسته‌ام و حالا اینگونه اشکش درآمده است!؟
اما هزاری هم که این حیوان زشت و بدترکیب باشد، راست این است که چشمانش حالتی رازگون و دلگزا دارد که بر جان آدم سنگینی می‌کند، توگویی رد غربتی خاص توی جاده نگاهش موج می‌زند،انگار عزیز گم کرده‌ای دارد که بخاطر یافتنش ، محکوم است همه عمرش روی تابه گدازان کویر ، جلز و ولز کند تا آیا او را بیابد ، آیا نیابد.
نمی‌دانم چرا دلم برایش و شاید باید برای خودم می‌سوزد. لابد مستحق ملامتم که درباره جانداری که آنقدر نزد برخی ملتها نظیراعراب عزیز است که مانند نخل او را نیز "نفر" می‌دانند یا او را "عروس کویر" می‌خوانند یا هر ساله برای تعیین زیباترین شتر صحرا ، مسابقه می‌گذارند و یا در صدر اسلام محل زانوزدن شتر حضرت رسول(ص) مکان ساخت مسجد مدینه می‌شود و بالاتر از همه ، کتاب خدا، انسان را دعوت به دقت در خلقتش می‌کند (افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت)، من آنگونه چشم بسته و سرسری و آبکی،لغز خواندم و بی‌حساب و کتاب و فقط بر حسب قد و قواره و شکل و شمایل یکی از بردبارترین و در عین حال معجزه‌آساترین آفریدگان خدا اینگونه بی‌محابا، پاشنه دهانم را واکشیدم و دیگر بد و بیراه نماند که‌نثارش کنم بدون اینکه اصلا"به‌صفات بی‌شمارش برای بشر پی برده باشم.
ای هوار از دست خودم که هر چیزی را که می‌بینم - سرم را بخورد - فورا می‌خواهم وصفش کنم و گاه مثل الان توی هچل می‌افتم و به سیم آخر می‌زنم ، در حالی که اصلا کسی نیست که سرمن داد بکشد و بگوید:"ای بابا، اصلا شتر دیدی ، ندیدی!".
اصلا"ای داد،ای بیداد از دست ما آدمها که خیلی از مواقع، صرفا" بسته به ظاهر چیزها درباره بطن و کنه آنها قضاوت می‌کنیم و چه بسا، زیبایی را زشت یا زشتی را زیبا می‌انگاریم و پندارمان را توی بوق می‌کنیم، بعد حالا ندم و کی بدم.عینهو خود من که‌از همان نگاه اول،آنقدر از زشتی و بدهیبتی این لوک زبان بسته نگوسار ، ریسمان و آسمان به هم بافتم و او را چون هیولای هولناک بی‌شاخ و دمی نمایاندم که راستش هم خودم از او ترسیدم، هم هر کس نیز همان این تکه سیاه مشقم را بخواند ، از خیر شنیدن بقیه صفات این حیوان مظلوم می‌گذرد ، بدون اینکه اصلا بدانیم در پشت این چهره کریه ، چه موجود مفید و نافعی برای ما آدمها وجود دارد.
آخ که هنوز چشمان شبنمایی لوک، ژاله‌بار است و من مانده‌ام و معمای فواره اشکهایش.
ناگفته نگذارم که شترداران جان سختی شتر دربرابر ناملایمات را در بین همه حیوانات آنقدر بیتا می‌دانند که حتی در موقع مریضی، هم خم به ابرو نمی‌آورد و بارش را می‌برد و راهش را می‌رود ، اماای امان از وقتی که این مونس کویر با آن همه تحمل مثال زدنیش در برابر شدائد، اشکش سرازیر شود که دیگر تنها خدا می‌داند منتهای درد و بلایش چیست که اینگونه صبورترین و پوست کلفت‌ترین حیوان روی زمین را به زاری وامی دارد؟
با درنظرگرفتن متوسط قیمت ۶۷۵۰ تومان برای هرکیلوگرم گوشت شتر ، گردش مالی سالانه بازار گوشت شتر در کشور حدود ۳۶.۴۵ میلیارد تومان برآورد می‌شود. از راز اشکهای لوک چه بگویم، که می‌داند ، شاید یک دنیا غم ناشی از فراق عزیزی که روی دلش سنگینی می‌کند، او را چنین گریان و پریشان کرده باشد.
به گفته یکی از ساربانان،اصولا لوک مست از غم فراق "ارونه"(اش) و ارونه نیز بر اثر دوری از"هره"(اش) می‌گرید.(شترداران به کره شتر"هره"می‌گویند).
"باربیفکند شتر چون برسد به منزلی بار دل است همچنان،وربه هزار منزل است بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران که از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران هر کو شراب فرقت ، روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبدد محمل به روزگاران بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چون در قیامت، چشم گناهکاران" والله چه بگویم ، ولو حتی اگر حساب و کتاب هجران هم در کار باشد، لوک ما که ظاهرا اینک همه اهل حرامسرایش را به دنبال دارد، نباید از فراق معشوق اینچنین نالان و گریان باشد.
وانگهی شاید اینک در این روزهای بهاری، تجسم خاطره‌ای دردناک ، فیل او را به یاد هندوستان انداخته باشد و به خاطر یک عمر باربری و قافله‌بری در دل صحاری سوزان و پیشتازی کاروانهای گوناگون و یا دیدن سرنوشت یاران از دست رفته‌اش که بعداز یک عمر خدمت به آدمها،بیرحمانه به‌دست سلاخها سپرده شده‌اند و بی‌بروبرگرد عاقبت خودش نیز دیریا زود چنین است،دلش گرفته باشد و شاید هم دیگر اصلا" کمرش نای راست شدن زیر بار" نفر دوپا" که حتی بی‌شرمانه، او را نه تنها شیره‌ای و مفتگی بار می‌آورد بلکه به عنوان سوداگر مرگ و حامل افیون آواره بیابانها نیز می‌کند،و تازه، همیشه‌ی خدا هم،ارث پدرش را از او طلبکار است و بعد از کلی سواری همواره دوقورت و نیمش باقی هم است، نداشته باشد.
" غم عالم همه کردی به باروم مگه مو لوک مست سرقطاروم "مهاروم کردی و دادی به ناکس فزودی هر زمان باری به باروم" هرچه هست و هرچه نیست درست یا غلط برخی درباره گریه و زاری اشتران ، گمانه‌گماریهای دیگری دارند. مثلا عده‌ای می‌گویند شتر بعد از پرستو که برای نجات جوجه‌اش حتی خود را درون آتش هم می‌افکند، تنها حیوانی است که از دوری هره‌اش ،سه روز ضجه و زاری می‌کند.
در سیرواسیر عالم گمانه‌گماریها ، یکهو چشمم به پنج نقطه پینه بسته لوک و همسرانش میفتد: آرنجها ، زانوگاه‌ها و زیر جناغ سینه‌اش چنان پینه‌بسته است که دلم برایش می‌سوزد.حتما"زیر آنها حسابی لت و پار و آش ولاش است.
ناغافل،حس می‌کنم باید شتر را بیشتر بشناسم تا دریابم مرز خدمتی را که‌این حیوان بظاهر زشت و بدترکیب اما بواقع نافع و رافع بسیاری از نیازهای آدمی در طول قرون متمادی کرده، کجاست. بخصوص اینکه تیم ما،اینروزها، کویرنوردی پیشه کرده و خود این شتر نخستین و بهترین کویرنورد عالم است.
پس، پیش از آنکه ادامه همگامی‌مان با قافله تهرانی‌ها را برایتان بگویم، اصلا" بهتر است کمی با رازهای اعجازگونه خلقت شتر آشنا شویم تا بدانیم این حیوان با آن چهره اجق وجقش، در جمیع جهات چند مرده حلاج است.
● اسرار بیولوژیک خلقت شتر
دقت در فواید بی‌نظیر و اسرار زیست شناختانه شتر شاید تنها گوشه‌ ای از اسرار خلقت این حیوان را آشکار کند. وقتی به ساختار بیولوژیکی و کارکرد اعضای بدن این حیوان دو منظوره (دام+ بارکش) توجه می‌کنیم ، اعجاب آدم بیشتر می‌شود.
بی‌تردید، شتر به عنوان یکی از عجایب آفرینش به علت نوع خلقت و صفاتش از سایر دامها متمایز است.
فی‌الواقع خواص جوارح شتر به گونه‌ای است که‌انگار بهترین طراحان خودروسازی جهان جمع شده‌اند تا بهترین وسیله نقلیه دنیا را برای صحرانوردی بسازند.
اسرار شگرف نهفته در ساختار زیست شناختی شتر ، گوشه چشمی از چرایی توصیه پروردگار عالم به دقت در خلقت این مخلوقش را نشان می‌دهد که بر اساس شناخت متخصصان از بافت بیولوژیک شتر ، در اینجا به چند نمونه از ملاحظات ناظر به اقتضاء‌زیست شناختی این کویرنورد قهار اشاره می‌شود.
کوهان شتر، عضوئی است که فقط از چربی و عضله تشکیل شده و در آن استخوان وجود ندارد و شتر در شرایط بی‌غذائی تا چند روز می‌تواند از طریق آن زنده بماند ضمن‌اینکه چربی آن نیز در مقابله با گرما موثر است.
از آنجا که شتر قادر است تا ۴۰ روز تشنگی را تحمل کند، سیستم کلیه‌اش به گونه‌ای‌است که می‌تواند آب تمام بدن را جذب کند و دوباره به بدن بازگرداند.
درازا و هماهنگی خوب پاهای شتر نیز باعث بلند نگاه داشتن جسم حیوان و در نتیجه محفوظ ماندنش از غبار و آلودگی زمین می‌شود.
همچنین کف پای شتر کلفت و پهن است و همین خصیصه، بر خلاف ستوران سم دار، باعث انبساط و تثبیت خوب پاها زمین شده و مانع این می‌شود که پای شتر در شن های ریز صحرا فرو رود.
درازی گردن شتر نیز سبب می‌شود بسهولت به گیاهان خشک، خاردار و اشجار بلند دشت وصحرا که دیگر ستواران نمی‌توانند از آنها استفاده کنند، دسترسی داشته باشد و همین امر نیز کمک خوبی به حفظ تعادل حیوان درموقع برخاستنش از روی زمین محسوب می‌شود.
اصولا "چرای" شتر به‌گونه‌ای است که معمولا از بالا سرشاخه‌های گیاهان بلند را می‌گیرد و ازهربوته معمولا یک یا دودهان بیشتر نمی‌چرد و به گیاه دیگر می‌رود به همین دلیل شتر را بهترین هرس‌کننده گیاهان جنگلی و کویری می‌دانند.
داخل دهان شتر از پوست سفتی پوشیده شده است که باعث می‌شود با خوردن‌گیاهان خشک و خاردار صحرا، دهانش زخم نشود.همچنین در موخره دهان توده‌ای سرخ رنگ وجود دارد که وظیفه‌اش مرطوب کردن انتهای حنجره است و همین امر نیز به افزایش مقاومت شتر در برابر تشنگی کمک می‌کند.
از اینها گذشته ، منخرین شتر دارای شکاف‌های طولی است که حیوان هنگام تنفس می‌تواند بینی‌اش را بخوبی از هم باز و بیشترین میزان هوا را وارد ریه‌هایش کند و هنگام بروز توفان شن نیز بینی‌اش را ببندد. در واقع پوسته مخاطی سوراخ بینی شتر دارای سطح پهنی است که راه نفوذ شن و ماسه به داخل بینی را سد ولی رطوبت لازم هوای تنفس را از هوا می‌گیرد و جذب می‌کند.
همچنین شتر دارای فک دراز و کشیده‌ای است که به طور جانبی حرکت می‌کند و می‌تواند عمل جویدن را بخوبی انجام دهد.
مفصل پاهای شتر نیز پینه‌اندود است و این پینه‌ها باعث می‌شود بدن شتر هنگام نشستن از اصطکاک با زمین محفوظ بماند، علاوه براین در ناحیه جناغ سینه نیز پینه بزرگی وجود دارد که به تعادل شتر هنگام نشستن روی زمین کمک می‌کند.
مضاف ‌اینکه این تکیه گاه‌های پینه‌ای در خنثی‌سازی گرما نیز موثرند.
گوشهای شتر نیز کوچک و پوشیده از موهای پرپشت و بهم چسبیده است که باعث می شود شن و ماسه داخل گوش حیوان نرود.
از آنجا که شتر قادر است تا ۴۰ روز تشنگی را تحمل کند، سیستم کلیه‌اش به گونه‌ای‌است که می‌تواند آب تمام بدن را جذب کند و دوباره به بدن بازگرداند. مژه‌های شتر نیز خیلی‌پرپشت و کیپاکیپ یکدیگرند که باعث می‌شود شن و ماسه به درون چشم حیوان نفوذ نکند.
اصولا حرارت بدن شتر بین ۳۴ تا ۴۱ درجه متغییر است بطوریکه وقتی دمای هوا بالا رود، دمای بدن او نیز بالا می‌رود و این امر باعث می‌شود تا دمای مشخصی، حیوان نیازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد و بالمال در مصرف آب صرفه‌جوئی کند.
در اصل، شتر می‌تواند بیش از هر حیوان دیگری بی‌آبی را تحمل کند و اکنون آشکار شده است که شتر به دلیل اختلاف زیاد درجه حرارت بدنش می‌تواند آب بدن خود را حفظ کند زیرا از این آب برای خنک کردن بدنش استفاده نمی‌کند و این نیز بدان معنی است که شترآب بدن خود را از دست نمی‌دهد تا بدنش را خنک نگه دارد( که این کار در انسان از طریق عرق کردن صورت می‌گیرد).
مضاف بر این، سطح کمر شتر باریک است که باعث می‌شود تابش سوزان نیمروزی خورشید فقط به قسمت کمی از بدن حیوان بتابد و درشرایط تابش قبل از نیمروز یا بعد از آن که تابش خورشید مایل است شتر اگر مجبور شود در معرض آفتاب باشد،مقابل یا پشت به خورشید قرار می‌گیرد که این امر نیز بنوبه خود باعث خنثی‌کردن زاویه تابش موثر خورشید به‌حیوان می‌شود به‌این ترتیب شتر می‌تواند گرمائی را که خیلی از حیوانات دیگر را تلف می‌کند، تحمل نماید.
پوست پشمی شتر نیز باریک و نرم است و به همین دلیل،هم گرما را خنثی و هم بدن را خنک می‌کند.ازهمین رو در بسیاری از کشورها پشم شتر با قیمت عالی به فروش می‌رسد که ازآن خیمه و یا فرش می‌سازند تا درجه حرارت محیط را بکاهند.
ازهمه جالبتر اینکه شتر وقتی ادرار می‌کند،دم خود را می‌جنباند تا ترشحاتش به پاهایش پاشیده شود و به این ترتیب با مرطوب کردن خود، به خنک شدن بدنش نیز کمک کند.
گذشته از خواص یاد شده ، روده شتر از سلول‌های جذب آب برخوردار است و این سلولها قسمت زیادی از آب مصرف شده موجود در غذا در روده را جذب وبرای بدن ذخیره می‌کند.
شکم شتر خیلی بزرگ و حتی تا ۲۰۰ لیتر گنجایش آب دارد. علاوه بر این، شتر منابع ذخیره دیگری دارد که هنگام آب خوردن آنها را نیز پر می‌کند. در اصل، مجاری خون شتر در اعماق بدنش قرار ندارد بلکه زیر پوست گردن ، پاها و پهلوهایش واقع است و این‌امرباعث می‌شود گرما بیشتر به سطح بدن حیوان منتقل شود و سرخرگها حتی در شرایطی تقریبا بی‌آبی بازهم می‌توانند معادل یک دویست هزارم حجم واقعی خود اکسیژن را به نقاط مختلف بدن منتقل کنند.
پس، چنانکه پیداست شتر بسیار حکیمانه برای شرایط زیستی طاقت فرسا در دل صحاری و دشت‌ها آفریده شده است.یعنی برای تحمل گرما، کمبود آب ، توفان شن و ماسه و خوردن خار و خاشاک.
● شتر، سفینه صحرانورد
وجود این مختصات اعجاب‌انگیز در ساختار زیستی شتر باعث می‌شود این حیوان عملا بهترین وسیله طی طریق در برهوت کویر بی‌آب و علف بویژه برای کشوری نظیر کشور ما باشد.
غیراز فواید دامی و نقش مغذی و مقوی شتر برای انسان، این حیوان بردبار نقش باربر و حامل آدمها را هم در درازنای صحاری خشک و سوزان دارد.
میزان پیمایش راههای دور و دراز و تحمل سخترین شرایط صحرنوردی بوسیله شتر براستی شگفت انگیز است. کمااینکه این حیوان حتی حدود هشت هزار کیلومتر راه چین تا رم را در جاده ابریشم با داشتن ۳۰۰ کیلوگرم بار پیموده است.
درواقع شتر سه ساله می‌تواند بارهای سنگین به وزن ۱۲۵ تا ۲۵۵ کیلوگرم را در مسافت ۲۳ کیلومتر در روز حمل کند.سرعت شتر در شرایط مناسب ۴.۵ کیلومتر در ساعت است اما شترسوار می‌تواند ۱۲۵ کیلوگرم بار را با سرعت ۷.۵ تا ۹ کیلومتر در ساعت جابه‌جا کند و در روز حتی معادل ۴۸ کیلومتر را بپیماید.
شتران تا سن ۱۵ تا ۲۰ سالگی می‌توانند بارهای سنگین را تحمل کنند و تا سن ۳۰ سالگی یا بیشتر می‌توانند بعضی از کارهای سبک را انجام دهند.البته بعضی از شترها ممکن است تا ۵۰ سال هم عمر کنند.
نکته جالب این است که برغم اینهمه سختی راه و سنگینی محموله، شتر حتی تا پای مرگ نیز هیچگونه نشانه‌ای دال بر خستگی ، ناراحتی و تشنگی و گرسنگی ، درد از خود بروز نمی‌دهد.
شتر در عین این همه فواید معتنابه برای انسان ، از نظر نیازهای مصرفیش نیز بسیار قانع و به صرفه است بطوریکه بغایت با محیط های خشک و بی‌آب و علف و صحرا سازگار بوده و قادر است بی‌آبی و کم غذائی را تحمل کند.
● فواید مغذی شتر
شتر علاوه برنقش حامل و باربر رل یک دام باتمام خواص لازم را نیاز داراست.
در اینجا گریزی به مزایای شتر به عنوان یک دام می‌زنیم تا ببینیم نقش مغذی این حیوان سودمند نیز در تامین حوایج انسان چقدر است؟
آنطوریکه کارشناسان می‌گویند، شتر نه‌تنها بهترین سفینه صحرانورد است بلکه گوشت و شیرش به عنوان منبع غذایی،پوستش در تولید کفش ومشک و پشمش در ساخت خیمه ، پتو، فرش ، لباس ، طناب و ریسمان کاربرد دارد و حتی از سرگینش (فضله‌اش) نیز می‌توان به عنوان سوخت استفاده کرد.
گوشت شتر هم مثل گوشت گاو و گوسفند بسیار نافع و دراحادیث نیز به استفاده از آن حتی برای سالی یک بار توصیه شده است.
به گفته دامپزشکان، به دلیل‌اینکه این حیوان در بیابان و محیط آزاد زندگی می‌کند و شترها با هم کمتر در تماس‌اند گوشتش از سلامت بیشتری نسبت به سایر دامها برخوردار است.ضمن‌اینکه گوشت آن در مقایسه با گوشت گاو میزان کمتری چربی دارد.
شیر شتر نیز سرشار از ویتامین B و C است و ۱۰ برابر شیرگاو، آهن‌دارد.شیر شتر بعلاوه دارای خواص درمانی بویژه در زمینه بیماری آسم است و پادتن‌های موجود در آن ممکن است برای غلبه بر بیماری‌هایی نظیر سرطان،ایدز، آلزایمر و هپاتیت ث نیز مفید واقع شود.
با توجه به این خواص، سازمان خوارو بار جهانی وابسته به سازمان ملل متحد خواستار فروش شیر شتر( که در کشورهای عربی مصرف دارد) به غرب شده است.
● قدمت شترداری در ایران
در اینجا شایسته است گریزی به سابقه پرورش شتر در کشورمان بزنیم تا با توجه به اقلیم نسبتا خشک و کویری کشورمان ببینیم نیاکان ما چقدر از این حیوان کویری استفاده می‌کرده‌اند.
در کتاب "اوستا" ضمن توصیه به نگهداری شتر، درباره درمان بیماران خبر داده‌ است که به عنوان حق‌العلاج برای رئیس خانواده معادل یک الاغ و برای رئیس شهرستان یک شتر دستمزد تعیین می‌شده است.
در آیین زرتشت ، شتر مظهر قدرت بوده و "بارتولومه" نام زرتشت را به معنی «دارنده شتر پیر» دانسته و معتقد است: این نام از دو کلمه"زیریت" و "اشتر" تشکیل یافته و برخی محققان واژه "زرتشت"را به‌معنی دارنده شتر زرد یا زرین دانسته‌اند.
همچنین در حفاریهای به عمل آمده در شهر باستانی شوش دانیال (در خوزستان) روی ظروف سفالی ، تصویر شتر از دوره‌های قبل ازهخامنشیان به دست آمده و نقوش برجسته سرشتر نیز دربناهای باستانی کردستان یافت شده است که‌ سابقه استفاده ازشتر را به دوران مادها و حتی پیش ازآن به دوره مهاجرت آریائیان به فلات قاره ایران می‌رساند و "هردوت" مورخ معروف در این‌باره نوشته است:مادها در جنگ با آشوریها در سال ۷۴۴ قبل از میلاد از شتر استفاده کرده‌اند.
«پیرنیا» نیز در"تاریخ ایران باستان" می‌نویسد: در ازمنه مختلف تاریخی، شتر درایران وجود داشته که بیشتر آنها شتران یک کوهانه وبه مقدار کمتر شترهای دو کوهانه بوده و شترهای بلوچی در آن زمان ازنظر سرعت‌شهرت خوبی داشته‌اند.
اصولا در ایران باستان ، داشتن شتر زیاد از افتخارات اشخاص محسوب می‌شده چون این حیوان در جنگ و صلح برای حمل آذوقه و غنائم و اسلحه مفید بوده و اغلب صاحبان آنان به نام شتران خود تخلص می‌یافته‌اند و پادشاهان نیزغالبا میزان مالیات و باج و خراج خود را برحسب تعداد شتر با بار و اشیای قیمتی تعیین می‌کرده‌اند.
هردوت درباره دلیل پیروزی کوروش بر «کرزوس» پادشاه «لیدی» نوشته است:
کوروش به پیشنهاد «هارپاک» دستور داد تا شترهای بنه را پیش صف سپاهیان واداشتند و اسب‌های سواره نظام «لیدی» از هیکل و بوی شترها رم کردند و باعث شدند شیرازه لشکر لیدی از هم گسیخته شود و این درهم ریختگی باعث پیروزی کوروش شد.
علاوه بر این،در خرابه‌های تخت جمشید ، نقوش برجسته‌ای بر دیوارها وجود دارد که نمایانگر بار یافتن یکی ازاقوام تحت سلطه پادشاهی ایران به‌نزد شاه است و این اقوام به همراه خود یک شتر دوکوهانه به‌عنوان پیشکش تقدیم شاه ایران کرده‌اند. همچنین گفته شده قسمت اعظم تجهیزات ارتش داریوش بوسیله شتر حمل می‌شده و در سپاه «یزدگرد سوم» ۵۰ هزار شتر خدمت می‌کرده‌اند.
ناگفته نماند در جاده ابریشم که ‌از شمال چین، مغولستان ، افغانستان و ایران می‌گذشته است، بازرگانان ایرانی محصولات ابریشم را از چین خریداری و با شتر به کشورهای عرب و امپراطوری روم منتقل می‌کرده‌اند.
همچنین در روایات تاریخی آمده است که قبل از اینکه اعراب مسلمان سرزمین ماوراء‌النهر را فتح کنند دراین سرزمین سکه‌هائی به ‌نام‌ سکه‌های خوارزمی رواج داشته که روی برخی از آنها تصویر شتری نقش بسته است.
در افسانه‌ها نیز آمده است:هنگامی که نادرشاه افشار به‌قصد تسخیر هندوستان عازم‌آن دیار بود، با لشگری انبوه از فیل‌سواران مواجه شد و برای مقابله با آنان دستور داد شتران لشکر را جمع‌آوری‌کنند و بر پشت آنها هیمه گدازان بست و بدین‌گونه، شتران نادرشاه از آتش ترسیدند و به سوی لشکر هند رم کردند و فیل‌ها نیز با دید شترهایی که برپشت آنها آتش افروخته شده بود، رم نموده و لشکریان‌هند را زیر دست‌وپای خود له کردند و این امرباعث شکست بزرگ هند شد.
جالب‌اینکه در ادوار بعدی تاریخ کشورمان ازجمله دردوره‌قاجار و اوایل دوره پهلوی، شترهای بلوچستان و کرمان در ژاندارمری برای حمل‌ونقل افراد و وسایل به کار گرفته می‌شدند و ما درکشورمان دارای هنگ‌های شترسوار بودیم کمااینکه در سال ۱۳۱۹ بیماری "سورا" تلفات زیادی به هنگ ۱۱ جماز کرمان وارد کرد.
همچنین در اوایل تاسیس اداره پست در ایران در مناطق دوردست و صعب العبور کویری از شتر برای حمل بسته‌های پستی استفاده می‌شد و تا همین چند دهه قبل نیز شترهای ورامین و کرج بخصوص در تابستان، میوه‌های تهران را از مزارع به بازارها و میدان های جنوب شهر منتقل می‌کردند.
به‌گزارش وزارت کشاورزی، تعداد شتران در ایران درسال ۱۳۵۴ به ۳۰۰ هزار نفر می‌رسیده که‌این تعداد بتدریج رو به کاهش گذاشت و اکنون به کمتر از ۱۵۰ هزار نفر رسیده است.
● کینه شتری
برغم اینهمه صفات خرد و کلان شتر،شاید یکی از نادر خواص مذموم این حیوان، سرشت کینه توزانه اوست که در قالب اصطلاح و ضرب‌المثل نیز در سطح محاورات عمومی نیز متدوال گشته‌است بطوریکه وقتی در مقام تاکید بخواهند از یکدنگی و لجاجت کسی سخن بگویند بلافاصله رفتار او را به "کینه شتری" نسبت می‌دهند. اما آیا شتر واقعا" کینه‌توز و لجوج است.
برخی کارشناسان در این‌باره می‌گویند:بااینکه شتر حیوان صبوری است اما سه اتفاق باعث عصبانیت و کینه‌توزی این حیوان آرام می‌شود:یکی اینکه شتر دوست ندارد هنگام زایمان و نعره کشیدنش،کسی او تماشا کند. دیگر اینکه، اگر کسی مزاحم شیر خوردن فرزندش شود،او ناراحت می‌شود. سوم اینکه اگر کسی به تماشای جفت گیریش بایستد ، او را نخواهد بخشید بطوریکه حتی اگر ۲۰ سال بعد هم آن شخص را ببیند، به او ضربه می‌زند البته شتر بیش از ۳۰ سال عمر می‌کند و شاید در تمام عمرش نیز هیچ کینه‌ای به دل نگیرد.
معمولا بزرگترین و قویترین شتر گله اقدام به باروری شتران ماده می‌کند اما چنانچه دو شتر نر در حالت مستی در یک زمان وجود داشته باشند،آن دو به جنگ می‌پردارند و شتر پیروز اقدام به جفتگیری با شتران ماده می‌کند و شتر شکست خورده، حالت مستی‌اش را از دست می‌دهد.فی‌الواقع در همین فصل جفتگیری است که شتر نر ممکن است به‌حیوانات دیگر و حتی‌انسان حمله کند و به‌آنها صدمه بزند.
معمولا آسیبی را که شتر می‌تواند به انسان وارد کند ، گاز گرفتن بوسیله دندانهای نیش است، به همین دلیل بعضی شترداران این دندانها را با سوهان می‌سایند تا ضرر ناشی از آنها کمتر شود.
به دلیل خطرات ناشی از جفتگیری، برخی شترداران در هنگام کار، شتران نر و ماده را از هم جدا می‌کنند، هرچند در اوقات دیگر، شترها مطیع و رامند.
با وجود آرامش و تحمل زیاد، این حیوان می‌تواند لگد بسیار محکمی بزند که ممکن‌است تا شانه انسان نیز برسد.همچنین می‌تواند دست‌ها و پاهای خود را در محدوده وسیعی به عقب یا جلو حرکت دهد بطوریکه می‌تواند با دستهایش لگد نیز بزند و ارتفاع لگدش تا آرنج نیز می‌رسد. عجیب‌اینکه گفته می‌شود شتر بعد از آنکه به انسان لگد پراکند و او را نقش بر زمین کرد بلافاصله روی سینه فرد می‌نشیند البته شتر هنگام ایستادن خطرناک است اما چون بنشیند آرام می‌گیرد و بی خطر می‌شود.
برخی کینه شتر را پایان ناپذیر می‌دانند و مدعی‌اند ملاطفت مجدد ساربان نیز نمی‌تواتند آن را تعدیل کند. از این منظر ، شتر خشمگین همواره منتظر فرصت ناسب است تا انتقامش رااز ساربان بگیرد،اما نکته عجیب این است که شتر مست هرگز به ساربان مغضوب در جمع حمله نمی‌کند بلکه فقط نگاه خشم‌آلودش را به به چشمان او می‌دوزد و با دهان کف‌آلود پیاپی نعره‌های هولناک سرمی‌دهد تا فرصت مناسب فرا برسد و ساربان را تنها گیر بیاورداما وای به روزی که لوک مست و کینه‌توز، آن فرصت را به چنگ آورد و ساربان را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد.
آسیبی که شتر می‌تواند به انسان وارد کند ، گاز گرفتن بوسیله دندانهای نیش است، به همین دلیل بعضی شترداران این دندانها را با سوهان می‌سایند تا ضرر ناشی از آنها کمتر شود. در این حال، وقتی ساربان در بیابان مورد حمله قرار گرفت تنها راه نجاتش این‌است که در حال گریز، لباسهایش را یکایک از تن درآورد و پشت سرش بیندازد.در اینجاست که شتر گول می‌خورد و به‌جای ساربان هرتکه لباسی را که جلویش افتاده است به دندان می‌گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می‌مالد سپس مجددا به تعقیب ساربان می‌پردازد و دوباره ساربان باید به همین ترتیب البسه دیگر خود را از تن درآورد و روی زمین جلوی شتر انتقامجو بیندازد.
اگر فرد گریزان تا زمانی که لباسهایش تمام شد ، توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند نجات خواهد یافت، وگرنه مرگش، حتمی است.
برخی از شترداران منطقه آران و بیدگل نیز بر کینه توزی شتر تاکید دارند.
"بهزاد فداییان" فرهنگی بازنشسته با ۳۰ سال سابقه شترداری که هم اینک پنح نفر شتر دارد، در این‌باره گفت:شتر لوک بعضی وقتها بخصوص هنگام آزار دادن ماده‌اش یا مثلا هنگام کامل شدن قرص ماه(که دلیل آن نیز معلوم نیست)، بسیار کینه‌جو و وحشی می‌شود و تا گرفتن تقاصش ازفرد مغضوب، او را رها نمی‌کند و با گازگرفتن، پرتاب ضربه دست و ختی خوابیدن روی آدم، درصدد تلافی برمی‌آید.
وی افزود: سال گذشته یک لوک به من حمله‌ور شد و سه دنده‌ام را شکست و با اینکه شتر خوبی برای نسل‌گیری بود، او را به دست قصاب سپردم.
● ضرب‌المثل‌های شتری
همانطوریکه نشان دادیم شتر درتاریخ مملکت ما و زندگی گذشتگان این سرزمین نقش بسزایی داشته و به‌همین نسبت نیز جایگاه پررنگ آن در محاورات، اصطلاحات و ضرب المثل‌های ایران زمین، دور از انتظار نیست.
شاید به جرات بتوان گفت که هیچ حیوانی اینقدر دست مایه ضرب‌المثل‌های ما قرار نگرفته و همین مولفه نیز به خودی موید نقش مهم شتر در زندگی ما ایرانیان بوده است.
در اینجا به برخی ضرب‌المثل‌هایی که در سیر قرون مختلف در فرهنگ ایران بر پایه نقش شتر منعقد شده و بین افواه متداول گشته است ، اشاره می‌شود.
"شتر درخواب بیند پنبه دانه- گهی لف لف خورد گه دانه دانه" ،"شتر دیدی؟ ندیدی!،"شتر با بارش گم می‌شه"،"شتر سواری دولا دولا نمی‌شه"،شتر را گم کرده، دنبال افسارش می‌گرده"،" دور از شتر بخواب،خواب آشفته نبین"،"شتر اگر مرده هم باشه پوستش بار خره"،"شتر راچه به علاقه‌بندی (علاقه‌بند یعنی بریشم باف) ، "شتر را گفتند چرا گردنت کج است، گفت کجام راست است!" ، " شتر را گفتند: چکاره‌ای؟گفت:علاقه‌بندم، گفتند:از دست و پنجه نرم و نازکش پیداست!"،" شتر مرد و حاجی خلاص"،"شتر که نواله(خوراک)بخواهد گردن را دراز می‌کنه"،" شترها را نعل می‌کردند،کک هم پایش را بلند کرد!"،"این شتریه که پشت در خونه همه میخوابه"،"شتر بزرگه زحمتش همه بزرگه"،"آنکه شتر را به پشت بان برد خودش هم باید پایین آورد،"تخم‌مرغ دزد، شتر دزد می‌شه"،"نه‌شیر شتر نه دیدار عرب".
● کساد صنعت شترداری در ایران
با اینکه پرورش شتر در کشور ما سابقه دیرینه دارد و نیاکان ما از دیرباز از گوشت ،کرک ، مو و شیر شتر استفاده می‌کرده‌اند اما اطلاعات موجود از کسادی وضعیت شترداری در کشورمان خبر می‌دهد.
هم اکنون در کشور ما تیره های مختلف نژاد شترهای یک کوهانه ، دوکوهانه و آمیخته زندگی می‌کنند که البته اکثر شترها یک کوهانه‌اند که زادگاهشان اغلب استانهای سیستان و بلوچستان ، خراسان ، یزد، کرمان ، گلستان و هرمزگان است .
از منظری دیگر،انواع شتر را به شتران شیری ، گوشتی و باری تقسیم می‌کنند و بخش‌عمده‌ی جمعیت شتران گوشتی کشور در استان سیستان‌وبلوچستان بسر می‌برند.
وفق آمار موجود، هم اکنون تعداد کل شتران کشور بیش از ۱۴۸ هزار نفر است که به صورت سنتی،بومی و با نظام نیمه وحشی در مناطق خشک و نیمه‌خشک بویژه استانهای سیستان و بلوچستان ، خراسان جنوبی ، خراسان رضوی ،یزد، کرمان ، هرمزگان و سمنان پراکنده‌اند.
در زمان حاضر ۸۰ درصد شترها در مراتع رها شده و ۲۰ درصد دیگر در واحدهای شترداری با آذوقه دستی تعلیف می‌شوند. در واقع شیوه پرورش شتر در کشور به گونه‌ای است که این حیوان به صورت آزاد در مناطق بیابانی رها و تنها سالی یک بار برای پشم چینی و یا شمارش توسط ساربانان جمع آوری می‌شود.
برخلاف مرغدارها و پرورش‌دهندگان گاو و گوسفند، شتردارها در ایران تشکلی ندارند و آنها برحسب علاقه و یا به تبع شغل آباء و اجدادیشان به این حرفه مشغولند.
سالانه حدود ۵۴۰۰ تن گوشت شتر درکشور تولید می‌شود که بالاترین سهم در اختیار استان سیستان و بلوچستان و شهرستانهای طبس و نهبندان است.
با درنظرگرفتن متوسط قیمت ۶۷۵۰ تومان برای هرکیلوگرم گوشت شتر ، گردش مالی سالانه بازار گوشت شتر در کشور حدود ۳۶.۴۵ میلیارد تومان برآورد می‌شود.
همچنین سالانه ۱۹۰ هزار کیلو کرک از شترهای ایران استحصال میشود، البته میزان کرک و موی قابل برداشت از ۱۴۸ هزار نفر شتر کشور بیش ازاین است که به دلیل سختی کار و عدم صرفه اقتصادی، چیده نمی‌شود.
هم‌اینک استفاده از کرک و پشم شتر که در گذشته‌ی نه چندان دور از آن برای بافت لباس و عبا استفاده می شد ، به فراموشی سپرده شده و ساربانان نیز که سالی یک بار (روز شصتم نوروز) اقدام به پشم چینی می‌کردند ، حالا دیگر پشم شتر را به دلیل عدم صرفه اقتصادی نمی‌چینند.
دراین راستا،جالب این است که با وجود اینکه آفریقا و کشورهای عربی بیش از ۷۶ درصد جمعیت جهانی این حیوان را به خود اختصاص داده‌اند، بازار تولید و صادرات کرک شتر در اختیار کشورهای روسیه ، هندوستان و چین قرار دارد.
از دیدگاه کارشناسان ، یکی از مشکلات صنعت شترداری در کشور ما مصرف پایین گوشت و شیرشتراست که باعث ثابت ماندن جمعیت شترطی دهه‌های اخیرشده در حالی که شرایط جغرافیایی و اقلیمی کشور ما برای پرورش شتر بسیار مناسب است.
امروزه در کشور ما، شتر را فقط برای فروش گوشتش پروار می‌کنند درحالی که مردم رغبت چندانی به مصرف گوشت آن ندارند و بسیاری از شهرنشینان به دلیل عادت نکردن به مصرف آن یا اعتقاد غلطشان دایر به سفتی ، دیرپزی، گرم‌بودن یا دیرزایی زنان باردار (ناشی ازمصرف گوشت شتر) ، از تناول آن اباء می‌کنند با این وجود ، کارشناسان نه‌تنها هیچ کدام از این موارد را واجد پشتوانه علمی نمی‌دانند بلکه عمیقا"بر این باورند که گوشت شتر سرشار از پروتیین و مواد مغذی موردنیاز بدن و جذب‌کننده و نگهدارنده مقداری زیادی آب است.
در هر حال قدر مسلم صنعت شترداری در ایران برغم سابقه طولانی با مشکلات متعددی روبه روست. خشکسالی‌های متوالی و فقر مراتع ، ممنوعیت چرای مراتع و مشکل تعلیف شتران،نداشتن تضمین خرید گوشت شتر ، مشکل بیمه‌کردن شترها و اجرا نشدن طرح ساماندهی آنها در زمره مشکلاتی است که در این زمینه وجود دارد.
با توجه به قابلیتهای شتر در عرصه کویرنوردی و تولید گوشت ارزان قیمت و استفاده بهینه از گیاهان غیرقابل استفاده سایر دامها و نیز ایجاد زمینه اشتغال قشر وسیعی‌از ساکنان مناطق کویری، ضرورت تام دارد مسوولان برای رفع مشکلات موجود بر سر راه پرورش شتر در کشورمان گامهای موثری بردارند.
● وضعیت شترداری در آران و بیدگل
به همین نسبت ، وضعیت شترداری در منطقه کویری آران و بیدگل که گذر تیم کویرنوردی ما به آنجا افتاده است ، نیز رونق چندانی ندارد.
به‌گفته "حسین نراقی "مسوول امور دام جهارد کشاورزی شهرستان آران و بیدگل ، هم اکنون بالغ بر ۷۰۰ نفر شتر در این منطقه وجود دارد که اغلب آنها در سطح کویر مرنجاب ، روستای حسین آباد و مزرعه تقی آباد پراکنده‌اند.
وی با اشاره به اینکه تاکنون کار چندانی برای ساماندهی شترداری در منطقه صورت نگرفته است ، از طرح جهاد کشاورزی برای شناسنامه دار کردن و پلاک زنی شترهای مولد و اصلاح نژاد آنها خبر داد.
وی معتقد است:با توجه به شرایط مساعد کشور برای پرورش شتر و خواص فوق العاده دامی این حیوان که مثلا ارزش ویتامین آن سه برابر گوشت گاو است ، باید فرهنگ استفاده از گوشت و شیر آن را در جامعه نهادینه کرد.
شترهای این شهرستان اغلب یک کوهانه‌اند و رنگ بیشتر آنها سرخ و قهوه‌ای و رنگ تعداد کمی از سفید است.
از نکات جالب توجه درباره شترداری در این منطقه، نظام اسم گذاری اشتران بر حسب متغییرات عمر آنهاست. چه،اغلب مردم ما این حیوان را"شتر" می‌نامند، اما جالب این‌است که نام شتر در فرهنگ آران و بیدگلی‌ها بسته به شرایط سنی حیوان متفاوت و از ملاحظات خاصی پیروی می‌کند.
مثلا دراین منطقه به کره شتر اعم از نر یا ماده در سال اول تولد "هاشی" و در سال بعد (سال دوم)" دیلاق" یا "بلوان"گفته می‌شود.همچنین در سال سوم به شتر اعم از نر یا ماده"حق " گفته می‌شود و مراد از این واژه ، حق شتردار در جهازگذاری روی کمر شتر یا سواری گرفتن از آن است.
در سال چهارم به شتر نر"گود" و به شتر ماده "مجی "(یعنی شتری که شکم اول آبستن شده است)، گفته می‌شود.
شتر ماده در پنج سالگی "ارونه "و شتر نر"گود پنج ساله" نامیده می‌شود و درسال ششم به شتر ماده "ارونه‌کار" (چون آن را در این سال به کار گرفته‌اند) و به شتر نر "گود شش ساله " یا " گرد دندان" می‌گویند.
در هفت سالگی به شتر نر"لوک" یا "نیش دار" یا"لوک نیش" و به جنس ماده‌اش همچنان "ارونه کار"می گویند. در دوره هشت تا ۱۰ سالگی شتر نر کماکان"لوک" و شتر ماده"ارونه‌کار" خوانده می‌شود و بالاخره از ۱۰ تا ۱۵ سالگی به شتر نر "لوک دونیش "یا "لوک دودندان " می‌گویند در حالیکه نام"ارونه کار" همچنان روی شتر ماده مانده است.
فصل جفتگیری شترمعمولا از آذرماه شروع می‌شود و تا یکماه بعد ازعید ادامه دارد.شتریکسال درمیان می‌زاید و دوران بارداریش نیز حدود ۱۳ تا ۱۴ ماه است.
پس‌از دریافت این همه اطلاعات درباره ممیزات بی‌نظیر جانداری که من شتابزده آن همه درباره اش،الم‌شنگه براه انداختم ، بدون اینکه اصلا" بدانم چه صفات زیبا و بی‌بدیلی در پشت این چهره عبوس و بظاهر زشته خفته است، یا بالاتر از آن بدانم که به حکم اخلاق زیباشناختی نبایستی‌اینقدر عجولانه و کورکورانه در باره کسی یا چیزی داوری کنم،اینک بگذارید، بگذریم و به ادامه سفرنامه‌امان درباره قافله عازم قصر بهرام بپردازیم.
ساعت هنوز از ۱۰ نگذشته است.قافله تهرانی‌ها، هنوز از جست وخیز و سرسره‌بازی روی صیقل رمل‌های کویردل نکنده‌اند و برخی از آنها با سر پنج پاهایشان روی ماسه‌زار شیار می‌کشند یا برخی دیگر با غلطیدن روی سطح رمل‌ها که جابه‌جا در معرض بادهای کویری اشکال منظمی گرفته است، مثل غلطک همه‌چیز را صاف یا گود می‌کنند و الباقی نیز روی آیینه شنزار از خود فقط رد حضورشان را برجا می گذارند.
همزمان با پاتیناژ اهل قافله روی صیقل دانه‌های ریز ماسه ، یک ریزه جلوتر چشمم به‌حشره‌ای پرکار که با تقلای زیاد و حرکت تند شاخکهای دست و پایش به ظرافت حرکت یک سیرک باز روی یک گوی سرگرم غلطاندن یک سرگین شتر چند برابر جثه خودش به جلوست است ، می‌افتد.
یکی‌ازساربان می‌گوید:"پشکل پران" (که آن را"سوسک سرگین غلطان" هم می‌گویند) از فضله شتر برای تخمگذاری استفاده می‌کند و به خاطر سفتی‌اش آن را به سمت آب می‌راند تا سست و نفوذپذیر شود سپس با سوراخ کردنش، تخمهایش را در درون آن جای می‌دهد.
من این صحنه را نیز به حساب موجودی کلان شتر در بانک شگفتی‌هایش می‌گذارم.
بواقع خدمتی که این جاندار قانع و جان ساخت به همه کویرنشینان از ریز و درشت می‌کنند،اندازه ندارد.از درآمدزایی برای شترداران از طریق جابه جایی صحرانوردان تا شرکت شترها درآیین‌های تعزیه‌خوانی و عزاداری و حتی بازی‌کردن آنها در فیلمها.
به‌گفته"علی‌آقا حاج علی" یکی از ساربانان ، این شترها بخصوص لوک قهوه‌ای تاکنون در چند فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخته است.
بگذریم،ساعت از ۱۰ نگذشته است و شترسواران، هنوز هم از لطافت ماسه‌های دم کرده روی تاول زمین اینجا دل نکنده‌اند.
بگذارید راستش را بگویم.من از دست این آدمها که مثلا برای این بیابانگردی حاضر شده‌اند نیم میلیون تومان به شترداران بدهند تا برای ساعتی یا روزی ، نوعی زندگی سنتی یا ترانزیت قدیمی را تجربه کنند،سخت در تعجبم. مثلا من از اینکه بنزسواری، هوس شترسواری کند یا از خنکای ویلای سرسبز کنار دریایش یا کیف اتاق خوش منظره‌اش دردرون هتل پنج ستاره‌ای بگذرد تا شباشبی دردل سوزان و برهوت کویر در تاریکنای کاروانسرایی دورافتاده و متروکه بیتوته کند،هاج و واج میمانم.
ای بابا، شترسواری که دولا دولا نمی‌شود.من من هم بس است.بگذارید اصل حرفم را بزنم، هر چه شد، شد.
بلانسبت همسفران تهرانی ما،راست این است که برخی آدمهای امروزی برای متمدن نشان‌دادن خودبه‌هرآنچه از مظاهر نوبه نوشونده‌زندگی مدرن بخصوص رنگ و لعاب فرنگی‌هاست ، حریصانه چنگ می‌زنند و دک و پز زندگی خود را ویترین آلایش‌هایی می‌کنند که اغلب ریشه در فرهنگ آنها ندارد و بشدت از آنچه که غبار ماضی بر آن نشسته است دوری می‌گزینند یا بالاتر از آن، حتی از انتساب به آن احساس سرشکستگی و خفت می‌کنند تا به اصطلاح سری در سرها درآورند و خود را با کلاس جا بزنند اما یالعجب که همین آدمهای مدیست در برهه‌ای دیگر و بازهم به نیت جا زدن خود به عنوان آدمهای با کلاس چنان در دالان تاریخ سروته می‌کنند و اینبار سنت را دستاویز خود قرار می‌دهند که نگو و نپرس.
اینان در نقش تازه خود چنان عاشق سینه چاک حرکات و سکنات گذشتگان می‌شوند و به آب و آتش می‌زنند تا خود را نوگریز و سنت پذیر نشان‌دهند که مثلا برای خریدیک چراغ سه‌فیتله یا ساعت زهواردرفته سه‌ ، چهار دهه پیش که‌من‌اصلا نمی‌دانم واژه "عتیقه" به آنها می‌برازد یا نه مثل آب خوردن حاضرند سر کیسه را نزد شیادان شل کنند تا بازهم ادا و اطوار آدمهای باکلاس و متمدن راالبته این بار با رجعتی معکوس درآورند.یعنی هم پز مدرن گرائیشان و هم افاده کلاسیک نمایی شان ، فیگوری است برای خودنمایی و بس.
شتر ماده در ۵ سالگی "ارونه "و شتر نر"گود ۵ ساله" نامیده می‌شود و درسال ششم به شتر ماده "ارونه‌کار" (چون آن را در این سال به کار گرفته‌اند) و به شتر نر "گود شش ساله " یا " گرد دندان" می‌گویند. بر همین اساس ، حالااینکه ،آیا دلبستگی فخرآمیز به تاریخ و فرهنگ سرزمین مادری، دلیل رجعت برخی آدمها به سنت و آداب گذشته است یا دک و پرز و کلاس چنین کاری و یااصلا نه‌آن و نه این بلکه شاید تنوع‌طلبی و تفنن محض باعث و بانی چنین رویکردی‌است را من نمی‌دانم یا نمی‌خواهم که بدانم،اما هرچه هست ،کسانی که در این‌گونه سفرها شرکت می‌کنند،اقل کم از این طریق،با راه و رسم و سختی‌های زندگی گذشتگان آشنا می‌شوند و قدر زندگی‌متنعم امروزخود را بیشتر می‌دانند.
بگذارید از این مبحث دل بکنم و بقیه ناگفته‌هایم را بگویم.
ساعت هنوز از ۱۰ نگذشته است . صحرانوردان کماکان روی میدان ماسه‌ها جولان می‌دهند.شترها پشت سر لوک مثل مجسمه بیحرکت در انتظارند الا سه شتر که یک ساربان آنها را روی تلماسه‌ها می‌گرداند درحالی که ساربانان دیگر برخی از ارونه‌ها را"عقال زده‌اند(یعنی یکی زانوهایشان را با ریسمان بسته‌اند) تا از روی زمین جنب نخورند.(چرایش را نمی‌دانم یعنی نپرسیدم که بدانم).
بالاخره وقتی ساعت به ۱۰رسید، صحرانوردان از خر شیطان پیاده شدند تا سوار شترهایشان شوند و بسوی غرب خط تلماسه‌ها ، به قصر بهرام روانه گردند و ما هم سروته کردیم تا بسوی روستای "تقی‌آباد" برویم که ناغافل ،"پاترول" قراضه‌مان زهوارش دررفت و ما دردل کویر درحال جان‌کندن برای هل‌دادن تن لش این خودروی سنگین آبی رنگ بودیم در حالیکه قافله به سرکردگی لوک قهوه‌ای که انگار با براه‌افتادن دوباره کاروان،سرحال و قبراق شده بود و توی برکه چشمان ذغالیش نیز دیگر اثری از شبنم معماآمیزیش نبود، روی جاده کویر به سوی غرب در مقایسه با ما قیقاج می‌رفت.
"ای کاروان آهسته ران ، کارام جانم می‌رود آن دل که با خود داشتم ، با دلستانم می‌رود"
● گذری به مزرعه تقی‌آباد
با هزار هل و تول بالاخره ما هم صحرانورد معیوب خود را که بدقلقی می‌کرد، به راه انداخیتم و د برو که رفتی به سمت روستا یا به‌قول اینجایی‌ها، مزرعه "تقی آباد" واقع در ۱۸کیلومتری شمال آران و بیدگل.
تا آمدیم بجنبیم و با هزار دنگ و فنگ و تیپ پا، اتول قراضه‌امان را ودار به رفتن کنیم، در قفا اثری از قافله و سرسلسله جنبان‌آن لوک قهوه‌ای روی تل ماسه‌ها نمانده بود، تو گویی روغنی شده و توی زمین رفته بودند.
بالاخره صلاه‌ظهر به تقی‌آباد رسیدیم.دراینجا سرجمع بیست(تقی‌آبادیها در لهجه محلی خود به جای حرف"ب"از حرف"واو"استفاده می‌کنند و آن را"ویست" می‌گویند) خانوار زندگی می‌کنند که شغل همه آنها شترداری و فامیل همه آنها هم "حاج علی" است الا یک نفرشان به نام"علی‌اکبر کمال" که با دیدن ما فی‌الفور بساط چای را دراتاق گلی باصفایش به راه‌انداخت و جلدی، با شکستن یک کله قند سمج ، مهمانان ناخوانده‌اش را به نوشیدن یک چای دبش کویری دعوت کرد.
به گفته میزبان تقی‌آبادی ما که"کمال" همنشینی‌اش در ما اثر کرد، به خاطر اعمال محدودیت از سوی منابع طبیعی،جمعیت شترهای منطقه رو به کاهش گذاشته است.
کمال افزود: اداره منابع طبیعی هر خانوار منطقه را به داشتن حداکثر ۱۶ نفر شتر مجبور کرده است در حالیکه هر خانوار قبلا ۴۰ تا ۵۰ شتر هم نگهداری می‌کرده‌اند.
وی علاوه بر همان صفاتی را که پیش ازاین برشمردم،یکی دیگر ازصفات پسندیده شتر را وابستگی شدید عاطفی حیوان به صاحبش و جلد شدن او به خانه‌اش دانست و برای اثبات ادعایش گفت: چند روز پیش سروکله یکی از شترهای گم شده‌ام که ظاهرا"به ارتفاعات سیاه کوه(این سیاه کوه باآن سیاه‌کوه کنار تالاب گاوخونی فرق دارد و من از مختصاتش بی‌خبرم) رفته بود، بعد از یکسال و نیم پیدا شد و شترهای زاهدانی را هم که به اینجا می‌آورند ، بلافاصله به سمت زادگاهشان سروته می‌کنند.
شتردار تقی‌آبادی قیمت گوشت شتر در منطقه را کیلویی هفت هزار تومان اعلام کرد.
در حالیکه"کمال" داشت درباره اینکه شتر در کویر همه نوع گیاهی را می‌خورد الا یک گیاه سمی به نام"گندکنه" که اگر از خوردنش نگذرد، جانش را سر شکمش می‌گذارد،حرف می‌زد، انفجار سرفه‌های بهاری ناشی از آغاز حساسیت فصلی، امانم را برید.در این حال،یکی از شترداران که با الله و بالله،شیرشتر را بهترین مرهم سینه می‌داند، مرا را به نوشیدن شیرش فراخواند.
راستش ما که در این سفر جز دیدن عرب،کلی شتر هم دیده بودیم و فقط نوشیدن شیرش باقی مانده بود و با تن دادن به آن نیز سفرمان کویریمان نوراعلی نور می‌شد ، به این یک کار هم رضایت دادیم و بی‌درنگ یک پسر بچه زبل تقی‌آبادی مامور نوشیدن شیر(بخوانید نوشدارو) از یک ارونه جوان برای ما شد.
هزاری هم نگرانی که‌نه دل دل کردن برای انجام تجربه‌ای تازه وادارم می‌کرد که هی "من، من"کنم اما زهر هلال که نبود،شیر شتر بود که خود من اینهمه از خوبیهایش گفته‌ام، تازه خدا را هم چه دیدی شاید افاقه کرد. اگر شد که شد ، نشد هم که نشد.
شتر ماده که جابه‌جای بدنش کچل شده و انگار روی گونه سمت راستش را خال کوبی کرده و عکس یک ستاره را روی آن کنده‌اند،بدقلقی می‌کرد و پا نمی‌داد تا رزق"هره‌اش"را مفت و مسلم به کام ما بریزند، لاجرم سرش کلاه گذاشتند و کره‌اش را زیر سینه‌اش کشیدند تا همزمان با شیر خوردن او ، از یکی دیگر از مجاری پستانش،پسربچه رند و زبل تقی‌آبادی نیز از مجرای دیگرش، حالا ندوش کی بدوش.
با اتمام عملیات شیردوشی،یکی ازاعضای تیم ما لاجرعه یک قلوپ از شیر را سر کشید، دیگری از خیر نوشیدنش گذشت،سومی آن را مزه مزه کرد اما پایین نداد، من نیز بعد از کمی این دست و آن دست کردن ، مرهم سینه را سر کشیدم تا اقل‌کم شاید از شر سرفه‌ها راحت شوم : کمی رقیق و شورمزه بود که ملاحت آن نیز به خوراک شورانگیزش یعنی گیاهان کویری بازمی‌گشت.
ته مانده شیر هم نصیب خود ارونه ستاره‌دار شد تا با میل زیاد آن را از ته کاسه بلیسد تا دوباره آن را برای هره‌اش در درون قفسه سینه‌اش جاسازی کند.
بد نیست این را هم بگویم که در تقی آباد بسیاری از اشتران با ریختگی جابه‌جای پشمها و کرکهایشان مواجه شده‌اند. شترداران ، دلیل این امر را یا ناشی از بی‌آبی و گرسنگی شترها و یا عدم چرب کردن جسم آنها با دانه روغنی موسوم به" ککوچ"(روغن چراغ هم گفته می‌شود) می‌دانند و می‌گویند: چون دیگر به دلیل عدم صرف اقتصادی از چیدن سالانه پشم و کرک شترها خودداری می‌کنیم و امکان روغن مالی کردن پیکر آنها هم وجود ندارد ، آفت کچلی به جان گله افتاده است اما خطری ندارد.
پشم شتر که بهترین رنگش ، سرخ است در اینجا کیلویی پنج هزارتومان قیمت دارد اما نرخ پشم سیاه بسیار نازل و در حد یک پنجاهم قیمت پشم قرمز است.
موقع رفتن است. تیم ما آماده عزیمت به‌بخش دیگری از کویر شده است، همزمان جرس برخی شترها به صدا درآمده است. ریتم آهنگین زنگوله‌ها، یک لوک را مست و ویلان کرده است.
برخی از زنگوله‌ها را به گردن شترها انداخته‌اند ، برخی هم به افسار شتران آویزان است.در مقام آذین نیز یک گلوبند از زنجیره زنگهای ریز به اندازه تربچه را در درون سینه برخی شترها جانمایی کرده‌اند که از ترکیب صدای آنها،آهنگی موزون درفضا منتشر می‌شود.البته درگذشته نیز زنگوله بزرگی به نام "کلک" برای حفظ تعادل بار به محموله شترها و در قسمت سبکتر بارنصب می‌شد که آن نیزصدای خاص خود را داشت که‌البته امروز استفاده ندارد.
اداره منابع طبیعی هر خانوار منطقه را به داشتن حداکثر ۱۶ نفر شتر مجبور کرده است در حالیکه هر خانوار قبلا ۴۰ تا ۵۰ شتر هم نگهداری می‌کرده‌اند. در اصل همه این ابزار برای شاد کردن شتر و وادشتنش به صحرانوردی بیشتر است. باورکردنی نیست ولی به گفته شترداران ، وقتی شترها با صداهای آهنگین مواجه‌شوند و مثلا ساربان برای آنها نی بنوازد یا آواز بخواند ، آنچنان سرمست و از خود بیخود می‌شوند که حتی دو منزل راه(معادل دو شبانه‌روز) را در مدت یک منزل طی می‌کنند. ساربانان به این رفتار،"آواز هدا" می‌گویند.
درهر حال،قافله خبری ما نیز در حال عزیمت به منطقه دیگری برای ادامه سفر کویرنوردی خود است اما هنوز حرفهای ناگفته‌ام زیاد است که یکی‌از اساسیترین آنها همین است که چرا کشور ما با توجه به ساختار جغرافیایی و اقلیمی و آن همه‌سابقه دیرینش در زمینه شترداری نباید فکری به‌حال توسعه این صنعت بکند.
در جایی که همین چند روز پیش ۱۰ هزار نفر شتر از کشورهای عربی جنوب خلیج فارس درمسابقه زیبایی شتر درصحرای ابوظبی که جایزه برنده ‌آن حدود ۳۵ میلیون درهم (۹ میلیون و پانصد هزار دلار) است شرکت کردند و رئیس کمیسیون برگزارکننده آن ، هدف این مسابقه را حفظ میراث منطقه اعلام می‌کند ، جای چند و چون زیادی ندارد که ما نیز به هزار و یک دلیل گفته یا ناگفته باید برای حفظ صنعت شترداری در سرزمین خود بکوشیم و اما و اگر نیاوریم.
شتر سواری (بخوانید شترداری) دولا دولا نمی‌شود. براستی اگر مسئولین بخواهند در این زمینه کاری بکنند و در گستره‌ی بیکران مناطق کویریمان ، امکان پرورش سودمندترین و اسرارآمیزترین موجود عالم را فراهم آورند تااز خیل رهاوردش ، منافع سرشاری به جیبمان سرازیر شود، باید آستین‌های همت را بالا بزنند.
زنگ‌های آهنگین شترهای تقی‌آباد، همنوا فضا را پر کرده است، یک لوک از ضرب نوای جرس ، بدمستی می‌کند ، ارونه سخاوتمند که «روزی هره‌اش» را با ما تقسیم کرد، به کاسه خالی شیر چشم دوخته است ، پسر شیردوش و خواهر کوچکش از دریچه لنز پاهای شتر برای ما دست تکان می‌دهند و ما برای رفتن به دریاچه زیبای نمک ، جا کن می‌شویم و زدیم به چاک.
ایرنا
محمدرضا شکراللهی
منبع : روزنامه جام‌جم