سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اصولگرایان، کنکور و جنبش دانشجویی


اصولگرایان، کنکور و جنبش دانشجویی
برخی از نتایج اعلا‌م‌شده داوطلبان ورود به دانشگاه از سوی سازمان سنجش در هفته گذشته هزاران متقاضی و خانواده‌های آنان را شگفت‌زده، سرخورده و متحیر ساخت. چه کسی می‌توانست باور کند که یک داوطلب ورود به دانشگاه با رتبه دو رقمی نتواند به یکی از دانشگاه‌های تهران راه یابد؟ اما این تراژدی باورنکردنی اتفاق افتاده بود. صدها داوطلب که عقلا‌ و منطقا باید وارد دانشگاه می‌شدند، به دلیل ضوابط تعیین‌شده از سوی سازمان سنجش نتوانسته بودند وارد دانشگاه شوند. فردای اعلا‌م نتایج کنکور شماری از داوطلبان پذیرفته‌نشده به در سازمان سنجش روی آوردند بدون آنکه نتیجه‌ای دریافت نمایند. فردای آن روز، شمار بیشتری به همراه والدینشان مقابل سازمان سنجش تجمع کردند. مسوولا‌ن سازمان سنجش دولت خدمتگزار نیز به جای پاسخگویی درهای سازمان را بستند و از نیروی انتظامی امداد طلبیدند.
کانه با سارقان، اشرار و زورگیرها طرف شده‌اند. مردم خشمگین نیز خیابان کریم‌خان را بستند تا بالا‌خره کسی به داد آنان برسد. رفتار مسوولا‌ن سازمان سنجش، طرز برخوردشان با معترضان و توضیحات و توجیهاتشان به گونه‌ای بود که مسوولیت اصلی آن ماجرا بر عهده آنان بوده. در حالی که مدیران و مسوولا‌ن سازمان سنجش گناهی در آن ماجرا نداشته و مجری دستور و تصمیم‌گیری شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی بودند. منتها اساسا مشکل به‌وجودآمده ارتباطی به سازمان سنجش نداشت. چراکه این سازمان سنجش در خیابان کریم‌خان نبود که تصمیم گرفته بود بهترین و بااستعدادترین فرزندان کشور از راهیابی به دانشکده پزشکی و فنی تهران، شریف، پلی‌تکنیک و علوم‌انسانی علا‌مه طباطبایی و شهیدبهشتی بازمانند.
سازمان سنجش در حقیقت تابع و مجری تصمیم‌های وزارتخانه علوم است. وزارت علوم نیز علی‌رغم نام پرطمطراق و دهان پرکن خود: تحقیقات، فناوری و... عملا‌ یک دستگاه عریض و طویل اداری بیش نیست و تنها نقشی که ندارد پیشبرد علم و دانش و تحقیقات و فناوری است. چرا که اساسا وزارت علوم چندان نقشی در سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها پیرامون علوم و تحقیقات، گسترش آ‌موزش عالی و اعمال سیاست‌های راهبردی پیرامون دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی کشور نداشته و همه این امور از جمله اینکه چه کسی وارد کدام دانشگاه شود یا نشود، در دست شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی کشور قرار دارد؛ شورایی که در قبال عملکرد، سیاست‌ها و تصمیم‌هایش پاسخگو نبوده و هیچ دستگاه و سازمان دیگری از حق نظارت و ارزیابی بر عملکرد و سیاست‌های آن برخوردار نیست؛ دستگاهی که علی‌رغم آنکه بارها و بارها پیرامون سیاست‌هایش در خصوص دانشگاه‌ها، آموزش‌عالی کشور، تحقیقات و این دست مسائل مورد پرسش قرار گرفته اما اجازه نداده عملکردش از سوی دانشگاهیان کشور مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. متولی تصمیم در خصوص نحوه ورود متقاضیان به دانشگاه‌های کشور نیز شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی است؛ دستگاهی که قدرت دارد، اما در قبال سیاست‌‌ها و عملکردش پاسخگو نیست.
اما چرا شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی به گونه‌ای تصمیم‌گیری می‌نماید که تعدادی از بهترین استعدادهای کشور نتوانند به دانشگاه‌های تراز اول در تهران راه یابند؟ این تصمیم‌گیری در نتیجه رویکرد استراتژیکی است که آن شورا تحت عنوان <بومی کردن> دانشجویان پیش می‌گیرد. خلا‌صه آن هم این است که حتی‌الا‌مکان هر دانشجویی در منطقه محل زندگی خودش وارد دانشگاه شود. از یک منظر البته این تصمیم می‌تواند به نفع شماری از داوطلبان شهرستانی بالا‌خص در مناطق دورافتاده‌تر قرار گیرد؛ بالفرض متقاضی کهکیلویه و بویراحمد برای راه یافتن به دانشگاه شهرکرد یا یاسوج که مجبور است با داوطلبان تهرانی یا مشهدی رقابت نماید از شانس بیشتری برخوردار خواهد شد. منتها اشکال اصلی این تصمیم آن است که آن وقت داوطلبان برجسته کهکیلویه و بویراحمدی که در گذشته می‌توانستند به دانشگاه شریف، پزشکی تهران، پلی‌تکنیک یا علا‌مه طباطبایی راه یابند، دیگر نمی‌توانند وارد این دانشگاه‌ها شوند.
می‌ماند اینکه انگیزه شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی برای اخذ چنین تصمیمی چه می‌‌توانسته باشد؟ به عنوان یک استاد تاریخ تحولا‌ت سیاسی ایران من همواره به دانشجویانم توصیه می‌کنم در ورود به شناخت یا تعیین انگیزه کنشگران در عرصه تاریخ وسواس و احتیاط زیادی به خرج دهند. چراکه به استثنای حضرت حق، هیچ وقت به آسانی نمی‌توان به انگیزه انسان‌ها در اعمال و رفتارها و تصمیم‌گیری‌هایشان پی برد. حسب ظاهر همه رجال سیاسی و مسوولا‌ن به ما می‌گویند که انگیزه‌شان از این سیاست یا آن تصمیم خدمت به مردم، کشور، اسلا‌م و انقلا‌ب بوده است. شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی هم به ما خواهد گفت قصد و غرضش از اتخاذ چنین تصمیمی این بوده که عدالت رعایت شود. ما هم این را از آنان می‌پذیریم. اما بعد از واقعه کوی دانشگاه، فکری به وجود آمد که حتی‌الا‌مکان خوابگاه‌های دانشجویی را محدود کرد. اتفاقا استراتژی <بومی کردن> به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر به تعطیلی خوابگاه‌ها می‌انجامد. بدیهی است وقتی که کسر قابل‌توجهی از دانشجویان دانشگاه‌های شهرکرد، مشهد، تبریز و تهران بومی باشند و ساکن همان شهرستان‌ها، در آن صورت نیاز به خوابگاه عملا‌ منتفی می‌شود.
پذیرش اینکه وسوسه چنین فکری به مخیله شماری از مسوولا‌ن و اعضای شورای‌عالی انقلا‌ب فرهنگی به هنگام اخذ آن تصمیم راه نیافته باشد، خیلی سخت است. اما به نظر می‌رسد واقعه کوی دانشگاه معلول ریشه‌ها و عوامل عمیق سیاسی و اجتماعی جامعه ایران بود.
صادق زیباکلا‌م
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید