جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نفوذ ناپذیری وحی


نفوذ ناپذیری وحی
● مقدّمه
درباره وحی و قرآن بحث های گوناگونی بر بیان و بنان اندیشمندان علوم قرآنی جاری شده است. یکی از آن ها بحث «نفوذ ناپذیری وحی» است. مفسّران و محققان قرآنی برای اثبات این مدعا، به برخی از آیات استدلال کرده اند. از سوی دیگر، کسانی که درصدد نفی نفوذ ناپذیری وحی و قرآن برآمده اند نیز به آیاتی چند و همچنین به افسانه «غرانیق» تمسّک جسته اند که در این نوشتار، ابتدا به نقل استدلال معتقدان به نفوذناپذیری وحی می پردازیم و پس از آن، گفتار دسته دوم نقل و نقد می گردد.
الف) دلایل قایلان به نفوذناپذیری وحی
از جمله آیاتی که برای اثبات این مدعا مورد استناد قرار گرفته، آیات ۲۶ تا ۲۸ سوره «جن» می باشد. ادعای این که این آیات روشن ترین آیات در این زمینه هستند، ادعای گزافی نیست.
«عالمُ الغیبِ فلا یُظهر علی غیبهِ احداً الاّ من ارتضی من رسول فانّه یسلکُ مِن بینِ یدیهِ و مِن خَلفِه رصداً لِیَعلمَ اَن قَد ابلغوا رسالاتِ ربِّهِم...;]خداوند[ دانای غیب اوست و کسی را بر غیب خود آگاه نمی سازد، مگر رسولی که پسندیده و برگزیده است که برای او از پیش رو و پشت سر نگهبانانی می گمارد تا معلوم دارد که پیام های پروردگارشان را رسانده اند.
در این آیات، فرشتگان به عنوان پاسداران وحی معرفی شده اند. آنان سلامت وحی را از هرگونه نفوذپذیری عهده دار می باشند. با وجود چنین نگهبانانی، نفوذ ناپذیری وحی امری قطعی است.
این برداشت از آیات شریف را می توان در قالب یک برهان عقلی بیان داشت. صورت برهان چنین است: شخص حکیم هرگز کاری نمی کند که نتیجه آن خلاف مقصود و هدف او باشد. از سوی دیگر، می دانیم فلسفه فرو فرستادن وحی، هدایت و تربیت انسان هاست. بنابراین، اگر سلامت وحی تضمین نشده باشد، این هدف تأمین نمی گردد و در نتیجه، نقض غرض خواهد شد، و چون خداوند قدرت انجام این کار را دارد، قدرت خود را برای تأمین این هدف به کار خواهد گرفت.۱
در تفسیر کلمه «رسول» در آیه مزبور «الاّ من الرتضی مِن رسول...» دیدگاه مفسّران متفاوت است. در تفسیر تبیان و مفاتیح الغیب، به «فرشته وحی» تفسیر شده۲، در تفسیر ابن کثیر آمده است که کلمه رسول، هم ملک و هم پیامبر را شامل می شود.۳ جمهور مفسّران این کلمه را به پیامبر تفسیر کرده اند.۴ این تفسیر نیز در برخی از روایات مورد تأیید قرار گرفته است.۵
آنچه در این جا اثر این اختلاف دیدگاه ها را خنثا می سازد، این است که با پذیرش هر کدام از این دیدگاه ها استدلال به این آیات شریف همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند; چه این که اگر مقصود از «رسول» فرشته وحی باشد و دیگر فرشتگان وظیفه پاس داری از او را برعهده داشته باشند، دلالت این آیه بر نفوذناپذیری وحی با تقریبی که بیان شد کاملاً آشکار است. همچنین اگر مقصود از «رسول» پیامبر باشد و آنچه از این آیات به طور مستقیم به دست می آید، همان عصمت و لغزش ناپذیری پیامبر در گرفتن و ابلاغ وحی می باشد که با نفوذناپذیری وحی تلازم روشن دارد; زیرا تا وحی به سلامت به پیامبر ابلاغ نگردد، عصمت در گرفتن و ابلاغ وحی بی اثر خواهد بود. نتیجه آن که، با تأمّل در این آیات شریف، موضوع نفوذناپذیری وحی به اثبات می رسد.
در آیه ۲۷ سخن از گماردن نگهبانان وحی به میان آمده و در آیه ۲۸ از هدف این برنامه پرده برداری شده است; می فرماید: «لیعلمَ اَنَ قد اَبلغوا رسالاتِ ربِّهم...» ضمیر در «لیعلم» به خداوند برمی گردد و دو ضمیر «قد ابلغوا» و «ربهم» با به «من» برمی گردد به اعتبار معنا، یا به «رسول» به اعبتار جنس، و مقصود از علم «لیعلم» همان علم فعلی است; یعنی تا این که این ابلاغ در حالی که متعلَّق علم الهی است در خارج تحقق یابد، نه آن که مجهولی برای خداوند معلوم گردد. این جمله بیانگر این معناست که خداوند برای وحی نگهبان قرار داده تا این رسالت الهی بدون هیچ فزونی و کاستی به مردم برسد.
جمله «من بین یدیه و مِن خلفه» نگهبانی از مصدر وحی تا رسیدن به مردم را مطرح می کند و این قسمت اشاره به آن دارد که وحی نزد پیامبر محفوظ خواهد ماند. در نتیجه، وحی در تمام مراحل خود، نفوذناپذیر است.۶ در این زمینه نیز آیات دیگری در قرآن وجود دارد که پرداختن به تفسیر و تبیین آن ها از حوصله این نوشتار بیرون است.
ب) شبهه قایلان به نفوذپذیری وحی
گفته شد که پس از بیان استدلال به آیات قرآن برای نفوذ ناپذیری وحی، گفتار معتقدان به نفوذپذیری وحی به عرصه بحث کشانده در بوته نقد قرار خواهد گرفت. صاحبان این دیدگاه آیه شریف ۵۲ «حج» و افسانه «غرانیق» را دستاویز خود قرار داده اند که برای اثبات بی اساس بودن این دیدگاه، پرداختن به تفسیر آیه و نقد و بررسی افسانه «غرانیق» ضروری می نماید: «و ما اَرسلنا مِن قبلکَ مِن رسول ولا نبیٍّ الاّ اذا تمنّی القی الشیطانُ فی اُمنیّتِه فینسخ اللّهُ ما یُلقی الشیطانُ ثمَّ یُحکم اللّهُ ءایاتِه...»; و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که هرگاه آرزو (آرزوی پیشبرد اهداف مقدّس خود) را می کرد شیطان در آن القا]ی شبهه [می کرد. پس خداوند آنچه را شیطان القا می کرد، از بین می برد، و آن گاه آیات خود را استوار می ساخت...
استدلال به آیه شریفه این گونه تبیین می گردد که در این آیه، سخن از القائات شیطانی به میان آمده، یعنی وحی بر پیامبران همیشه مورد نفوذ این القائات قرار داشته است. داستانی که به عنوان «غرانیق» در شأن نزول این آیه شریف نقل شده مؤیّدی برای این برداشت شمرده شده است.
▪ نقد و بررسی: در تفسیر آیه، واژه «تمنّی» و «امنیّه» در لغت دارای دو معنا می باشند. ۱. آرزو; ۲. قرائت. برخی از لغت شناسان تنها معنای «آرزو»۷ و برخی دیگر تنها معنای «قرائت»۸ و گروهی هر دو معنا را ذکر کرده اند.۹
بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن می تواند در به دست آوردن معنای قرآنی آن، به ویژه در آیه مورد بحث، نفش به سزایی داشته باشد. برخی از این آیات عبارتند از:
۱) «ام للانسانِ ما تمنّی» (نجم: ۲۴); مگر برای انسان هرچه آرزو کند، آماده خواهد شد؟
۲) «و اَصبَح الّذینَ تمنّوا مکانَه بِالامس یقولونَ و یَکانَّ اللّهَ یبسطُ الرزق لِمَن یشاءُ مِن عبادِه و یقدُر...» (قصص: ۸۲); همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او (قارون) باشند، صبح هنگام چنین می گفتند: وای برما، گویی خداوند روزی را بر هر یک از بندگانش که بخواهد، گسترش می دهد یا تنگ می گرداند...»
دیگر آیاتی که ماده «تمنّی» و «امنیه» در آن ها به کار رفته عبارتند از: بقره: ۹۴ و ۹۵ و ۱۱۱ / آل عمران: ۱۴۳ / نساء: ۳۲ و ۱۲۳ / جمعه: ۶و۷.
با دقت در مفهوم این آیه ها، می توان ادعا کرد که «تمنّی» در قرآن تنها به معنای آرزو آمده و معنای «قرائت» با هیچ کدام از این آیه ها تناسب و همخوانی ندارد.
آن دسته از مفسّرانی که این واژه ها را به معنای «قرائت» دانسته اند، شعر حسان بن ثابت را به عنوان شاهد بیان کرده اند، وی چنین سروده است:
تمنّی کتاب اللّه اول لیلة و آخره لاقی حمام المقادر;
در اول شب، به تلاوت کتاب خداوند پرداخت...
اما با توجه به معنای قرآنی این واژه، که از کاربردهای گوناگون قرآنی به دست آمده است، دیگر نمی توان شعر حسّان را شاهد قرار داد و از معنای روشن در آیات دست برداشت. چگونه یک شعر می تواند آیه های قرآنی را از معنای ظاهری خود منصرف گرداند؟!
اما اگر تمنّی در این آیه به معنای «قرائت» هم باشد، از این آیه شریفه نمی توان در جهت نفوذپذیری وحی بهره جست، بلکه مفسّران این آیه را طبق هر دو معنا به گونه ای تفسیر و تبیین کرده اند که آیه نه تنها دلیلی بر نفوذپذیری وحی نمی باشد، بلکه به عکس، خود دلیل محکمی بر نفوذناپذیری وحی خواهد بود.
▪ نمونه این تفسیرها:
۱) هرگاه پیامبری آیات الهی را تلاوت می کرد، شیطان با شبهه پراکنی خود به مقابله برمی خاست تا ایمان مؤمنان را فاسد کند، اما خداوند به کمک وی می شتافت و تلاش های شیطان را بی اثر می گرداند.۱۰
۲) پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) وقتی آیه های قرآن را بر مردم تلاوت می نمود، دشمنان به القای شبهه می پرداختند; مثلاً، در آیه شریفه «حرمت علیکم المیتة» (مائده: ۳)، چنین می گفتند: پیامبرخدا حیوانی را که خود ذبح کند، حلال می شمارد، اما حیوانی را که ذبح خدایی شده باشد، حرام می داند. یا در مورد آیه شریفه «انّکم و ما تعبدون من دونِ اللّه حَصَبُ جهنم» (انبیاء: ۹۸)، می گفتند: طبق این آیه، حضرت عیسی(علیه السلام) و فرشتگان که معبود عده ای از مردم بودند، هیزم جهنم خواهند بود که خداوند در مقابل این شبهه ها، قدرت پاسخ گویی به آنان را به پیامبر(صلی الله علیه وآله)داده است.۱۱
۳) آرزوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) این بود که امّت او با دستورهای او مخالفت نورزند، اهل بیت او را گرامی بدارند و... ولی شیطان با القائات خود، خلاف آن را به وجود آورد و سپس خداوند آیه های خود را تحکیم بخشید که هیچ گونه تغییر و تبدیلی در آن ها راه نیافت و از دل مؤمنان جدا نگشت.۱۲
۴) وقتی پیامبران الهی(علیهم السلام) در برابر کفّار و مشرکان آیات و مواعظ خدا را می خواندند، شیاطین (و شیطان صفتان) حرف های خود را در لابهلای سخنان آن ها برای اغفال مردم القا می کردند... آیه بعد (حج: ۵۳) این القائات را امتحانی از سوی خداوند برای سنگ دلان معرفی می کند; یعنی در حقیقت این القائات امتحانی برای تمام افراد جامعه هستند و این جاست که بیماردلان سنگ دل از جاده حق منحرف می شوند، در حالی که مایه آگاهی هرچه بیش تر مؤمنان به حقّانیت انبیا می گردد.۱۳
۵) هرگاه پیامبر برای امّت خود آرزوی ایمان می داشت، شیطان با قراردادن موانع و مشکلات، راه را برای تحقق این آرزو می بست.۱۴
فخر رازی پس از بیان هر دو احتمال، در معنای «تمنی» به نقل و نقد تفسیرهای گوناگون می پردازد.۱۵
با عنایت به آیات پیش و پس از این آیه شریفه، یعنی آیات ۴۱ تا ۵۵ «حج»، معلوم می شود که شیطان با شبهه پراکنی خود می خواهد آرزوی پیامبران را در هدایت یابی مردم ناکام گذارد، اما خداوند با از بین بردن این شبهه ها و تحکیم آیات خود، راه را برای عملی شدن این آرزوی پیامبران باز می کند.۱۶ در نتیجه، نه تنها این آیه شریفه هیچ گونه دلالتی بر نفوذپذیری وحی ندارد، بلکه دلالت آن بر نفوذناپذیری وحی بسیار روشن است.
● داستان غرانیق; واقعیت یا افسانه؟
برخی از معتقدان به نفوذپذیری وحی، برای اثبات مدعای خود، به نقل داستانی پرداخته اند و آن را با سوره های نجم و حج مرتبط دانسته اند:
طبری در تفسیر آیه ۵۲ حج چنین آورده است: «گفته شده که سبب نزول این آیه بر پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) آن بوده که شیطان توانسته است هنگام تلاوت قرآن توسط حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)جمله های غیرقرآنی بر زبان حضرت جاری سازد. آن داستان از این قرار است که حضرت روزی در جمع مشرکان نشسته بودند که سوره «نجم» نازل شد. حضرت به تلاوت سوره پرداختند. وقتی آیه های «اَفراَیتم اللّات و العزّی و مناةَ الثالثة الاُخری» (به من خبر دهید از بت های لات و عزّی و منات که سومین آن هاست) (نجم: ۱۹ـ۲۰) را تلاوت کردند، شیطان دو جمله بر این آیه ها افزود و بر زبان حضرت جاری ساخت:
«تلک الغرانیق العلی وان شفاعتهنَّ لتُرتجی»
(غرانیق، جمع غرانق، به چند معنا آمده است:
۱) نوعی پرنده آبی;
۲) جوان سپید و خوش اندام)۱۷
حضرت سوره را به پایان رساندند، و با تلاوت آیه سجده در این سوره، به سجده افتادند. مسلمانان نیز سجده کردند. مشرکان با حالت خوش حالی با پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) به سجده رفتند. شب هنگام وقتی جبرئیل بر حضرت نازل شد و حضرت آیات سوره «نجم» را بر او عرضه نمود، جبرئیل گفت: این دو جمله در سوره وجود ندارد. حضرت از این که چنین نسبتی به خداوند داده، غمناک بود تا این که آیه ۵۲ حج نازل شد و به حضرت تسلّی بخشید.۱۸
▪ نقد و بررسی: این داستان، که افسانه ای بیش نیست، از جهت سند و محتوا مورد نقض و ایراد جدّی قرار گرفته است.
▪ سند: سلسله سنداین افسانه در نهایت، به ابن عباس می رسد که وی هنگام نزول سوره «نجم» حداکثر سه سال داشته است.۱۹
▪ دیگر راویان آن عبارتند از
محمدبن کعب بن سلیم القرظی، متولّد ۴۰ ق; محمدبن قیس سخنگوی دولت عمر بن عبدالعزیز; ابی العالیه البرّاء، متوفّی سال ۹۰; سعید بن جبیر که از تابعان بوده و هرگز زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)را درک نکرده اند. راویان دیگر سند نیز به همین منوال می باشند.۲۰
از محمد بن اسحق بن خزیمه درباره این داستان پرسش شد، وی در پاسخ، آن را مجعول زندیق ها دانست و کتابی در ردّ آن به نگارش درآورد. همچنین ابوبکر احمد بن حسین بیهقی این داستان را مردود و راویان آن را ضعیف شمرده است.۲۱
گرچه بخاری در صحیح خود، ماجرای سجده مسلمانان و مشرکان را بدون ذکر ماجرای غرانیق نقل کرده،۲۲ اما عسقلانی در شرح خود بر صحیح بخاری، می گوید: تمام سندهای روایت به غیر از طریق سعید بن جبیر یا ضعیف است، یا منقطع.۲۳
برخی معتقدند: سعید بن جبیر ماجرا را از ابن عباس نقل می کند. اما وی هنگام نزول سوره «نجم» متولد نشده بود و یک سال قبل از هجرت به دنیا آمده است.۲۴ولی در برخی از روایات، سعید بن جبیر بدون اسناد به ابن عباس به نقل ماجرا پرداخته است: «اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابن مردویه بسند صحیح عن سعید بن جبیر، قال: قرأ رسول الله(صلی الله علیه وآله)...»۲۵
بنابراین، بهتر آن است که بگوییم سعید بن جبیر و ابن عباس و دیگر راویان هیچ کدام زمان وقوع حادثه را درک نکرده اند.
چند گانگی نقل داستان: شاهد دیگری که حکایت از افسانه بودن این داستان دارد، اضطراب و چند گانگی نقل آن است. این داستان به ۲۴گونه مختلف نقل شده که به برخی از این نقل ها اشاره می شود:
۱) پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) هنگام نماز این آیات را قرائت نمودند.
۲) حضرت در جمع قوم خود نشسته بودند که این آیات را تلاوت نمودند.
۳) حضرت پس از آیه «ومناة الثالثة الاخری» (نجم: ۲۰) این جمله ها را قرائت کردند.
۴) حضرت این جمله ها را پس از آیه شریفه «تلک اذاً قسمة ضیزی» (نجم: ۲۲) بر زبان جاری ساختند.
۵) این جمله ها به این گونه نقل شده اند:
الف) «اِنَّهنَّ لفی الغرانیق العلی و انّ شفاعتهُنَّ لترتجی»
ب) «تلکَ الغرانیق العلی و انّ شفاعتهُنَّ لتُرتجی»
ج) «تلکَ الغرانیقَ العلی و شفاعتهُنَّ ترتضی و مثلهنَّ لا یُنسی»
این اختلاف نقل ها در روایاتی که سیوطی در الدر المنثور آورده نیز روشن هستند.۲۶
ناسازگاری داستان با آیات قرآن: با مروری گذرا بر آیات قرآن، ناسازگاری این داستان با قرآن به خوبی آشکار خواهد گشت. در این جا به چند آیه، به عنوان نمونه ای از آیه های متعدد قرآنی اشاره می شود:
الف) آیات آغازین سوره «نجم» بر افسانه بودن این داستان گواهی می دهند; زیرا با صراحت اعلام می دارند پیامبر(صلی الله علیه وآله) از روی هوای نفس سخن نمی گوید و سخنان او در زمینه عقاید و قوانین اسلامی، وحی الهی است: «و ما ینطقُ عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی» (نجم: ۳ـ۴)
همچنین تصریح می کند که حضرت هرگز از راه حق منحرف نمی شود، و مقصد خود را گم نمی کند: «ما ضل صاحبکم و ما غوی» (نجم: ۲) چه گم راهی و انحرافی از این بالاتر که در لابهلای آیات توحید، سخن از شرک و ستایش بت ها به میان آمد و چه نطق و بیانی از روی هوا و هوس از این بدتر که به کلام خداوند سخن شیطان را بیفزاید؟!
همچنین آیات بعد با صراحت، به نکوهش بت و بت پرستان می پردازند; در آیه ۲۳ «نجم» می فرماید: «ان هی الاّ اسماءً سیمتّموها انتم و اباءُکم»; این ها جز نام هایی که شما و پدرانتان بر آن ها گذاشته اید، چیزی نیستند.
ب) «ولو لا اَن ثبتّناک لقد کدِت ترکنُ الیهم شیئاً قلیلاً» (اسراء: ۷۴); اگر ما تو را ثابت قدم نمی ساختیم نزدیک بود کمی به آن ها تمایل پیدا کنی.
با توجه به این که آیه ۷۲ همین سوره نشان می دهد کفّار و مشرکان کوشش داشتند با وسوسه های خود پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از وحی آسمانی منحرف کنند، روشن می گردد که خداوند هرگز اجازه نداد آن ها با وسوسه خود چنین موفقیتی به دست آورند.
ج) «ولو لا فضلُ اللّهِ علیکَ و رحمته لهمّت طائفةٌ» (نساء: ۱۱۳); اگر فضل و رحمت الهی بر تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گم راه سازند، اما آن ها جز خودشان را گم راه نمی سازند.
از این آیه چنین استفاده می شود که خداوند با تأییدات و امدادهای خویش، هرگز اجازه نداد وسوسه های شیاطین جن و انس در پیامبراسلام نفوذ کنند، بلکه او را از هرگونه انحراف مصون نگه داشت.۲۷
▪ ناسازگاری داستان با آرمان پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله): با مروری کوتاه در تاریخ، می توان آرمان پیامبر اکرم را که همان مبارزه بی امان و قاطع با تمام جلوه های شرک باشد، یافت. پیامبری که رسالت خود را با نفی بت و بت پرستی آغاز کرد و در این راه هرگونه سختی و شکنجه را پذیرا می گردد و واکنش کافران و مشرکان از قبیل تهدید و تطمیع و حصر اقتصادی و شکنجه یاران و... هرگز در اراده پولادین حضرت کوچک ترین خللی ایجاد نکرد و حتی پس از آن که با تهدید جدّی مرگ روبه رو شد، با ترک وطن و هجرت به دیاری دیگر، مبارزه خود را پی گرفت و تا پایان عمر شریف خود، بر این آرمان مقدس پای فشرد، چگونه ممکن است این گونه لب به ستایش بتان بگشاید و دشمنان قسم خورده خود را شادمان سازد؟ کسانی که دست به جعل چنین افسانه ای زده اند، چگونه چشم خود را بسته و این حقایق را نادیده انگاشته اند; «علی ابصارهم غشاوة» داستان سرایی اینان راه را برای یاوه سرایی برخی از خاورشناسان کینه توزی، همچون یوسف شاخت هلندی و بوهل دانمارکی هموار ساخته است.
▪ ژرف اندیشی های اساسی: این افسانه در هیچ یک از منابع شیعی نقل نشده و تنها برخی از موّرخان اهل سنّت به نقل از آن پرداخته اند، اما مفسرّان و محققان بزرگ اهل سنّت از آن به عنوان افسانه یاد کرده اند: قرطبی سندهای این داستان را به کلی فاقد اعتبار می داند.۲۸ مراغی نیز اعتراف می کند که این روایات در هیچ کدام از کتاب های صحیح نقل نشده و اصول دین و عقل سلیم آن ها را مردود می شمارند و بر دانشمندان لازم است این روایات را کنار گذاشته، وقت خود را در تأویل وتوجیه آن ها ضایع نسازند.۲۹
سید قطب نیز این حدیث را از حیث سند کاملاً بی اعتبار و از نظر محتوا، با یکی از اصول اعتقادی که همان عصمت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) باشد، ناسازگار می داند و چنین می افزاید: خاورشناسان و دشمنان دین در پخش و استفاده از این حدیث تلاش فراوانی کرده اند.۳۰
ابن کثیر نیز بر این باور است که تمام این روایات به نحو ارسال، نقل شده و من برای آن ها به هیچ سند صحیحی برخورد نکرده ام.۳۱
طنطاوی در ذیل آیه «فینسخ اللّه ما یُلقی الشیطان»، نسخ را این گونه تفسیر می کند که کسی در میان امّت اسلامی اقدام به نابودی خرافه ها و حدیث های دروغ کند، احادیثی که در تفسیر این آیه (داستان غرانیق) نقل شده اند در شمار همان احادیث دروغ می باشد. البته، این حدیث در هیچ کتاب صحیحی نقل نشده... پس این حدیث ارزش نقل ندارد، تا چه رسد به آن که بخواهد مورد نقد و بررسی قرار گیرد.۳۲
از مباحث گذشته معلوم شد که وحی الهی در مرتبه اخذ و ابلاغ، از نفوذ هرگونه خللی مصون است و پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)تمام آنچه را به ایشان وحی شده، بدون کمی و زیادتی دریافت و ابلاغ می نمود و شیطان هرگز در این عرصه جولانگاهی نداشته است.
۱ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، (راهنماشناسی)، دروس مؤسسه درراه حق، ص ۶۴۱/ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۷، ص ۱۸۷
۲ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج ۱۰، ص ۱۵۸ / فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص ۱۴۸
۳ حافظ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۳۷۸
۴ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۴ / محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۲۰، ص ۵۶ / محمد ابی السعود، تفسیر ابی السعود، ج ۹، ص ۴۷ / عبدالله بشّر، تفسیر القرآن الکریم، ص ۵۷۳ / ابوالفضل میبدی، کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۵۸ / عبدالنعم احمد تغلیب، فتح الرحمن، ج ۷، ص ۳۷۸۴ / محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱۲، ص ۲۷۶ / ملافتح الله کاشانی،منهج الصادقین، ج ۱۰، ص ۲۴۰ / بهاءالدین شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۴، ص ۶۰۹ / ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۱۴۱
۵ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵۶
۶ محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۲۰، ص ۵۴ـ۵۵
۷ احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر، ص ۵۸۲ / سیدحسن مصطفوی، التحقیق، ج ۹، ص ۱۱
۸ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج ۳، ص ۱۷۳۱
۹ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۵، ص ۲۷۶ / ابوالقاسم راغب اصفهانی، مفردات، ص ۴۷۶
۱۰ محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج ۱۴، ص ۳۹۳
۱۱ عبدالمنعم احمد تغلیب، پیشین، ج ۴، ص ۲۲۴۸
۱۲ حاج سلطان جنابذی، بیان السعادة، ج ۳، ص ۸۱
۱۳ ناصر مکارم، پیام قرآن، ج ۷، ص ۶۶
۱۴ محمدسبزواری،الجدید فی تفسیرالقرآن المجید،ج۵، ص ۳۶
۱۵ فخرالدین رازی، پیشین، ج ۲۳، ص ۴۹
۱۶ مرتضی عسگری،احادیث ام المؤمنین عائشه، ج ۲، ص ۳۲۲
۱۷ محمدبن جریرطبری، جامع البیان، ج ۹، ص ۱۷۶ (ط جدید)
۱۸ جبران مسعود، ترجمه الرائد، ج ۲، ص ۱۲۴۶
۱۹ محمدجواد بلاغی،الهدی الی دین المصطفی، ج ۱، ص ۱۶۹
۲۰ مرتضی عسگری، پیشین، ص ۳۱۷
۲۱ فخرالدین رازی، پیشین، ج ۲۳، ص ۵۰
۲۲ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج ۶، ص ۵۲، کتاب «تفسیر القران»
۲۳ محمدبن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج ۸، ص ۳۵۴
۲۴ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء، ص ۱۹۹
۲۵ جلال الدین سیوطی، الدرر المنثور، ج ۶، ص ۶۵
۲۶ محمدجواد بلاغی، پیشین، ج ۱، ص ۱۶۹
۲۷ ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۷، ص ۱۷۲
۲۸ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۶، ص ۵۶
۲۹ احمد مصطفی مراغی، پیشین، ج ۱۷، ص ۱۳۰
۳۰ محمد قطب، فی ضلال القرآن، ج ۵، ص ۶۱۳
۳۱ ابی الفداء ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۳۹
۳۲ جوهری طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۴۶
منبع : خبرگزاری فارس