سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سرپناه سازان بی سرپناه


سرپناه سازان بی سرپناه
فروریختن ساختمانی در سعادت آباد و مرگ ۱۷ کارگر جوان که برای تامین هزینه تحصیل و نیاز های اولیه زندگی شان تن به کارهای سخت و حتی خطرآمیز سپرده بودند و در این راه جان خویش را از دست دادند. بهانه ای شد که بعد از مدت ها مسئله مرگ و جان باختن کارگران در حین کار خصوصا کارگران کارگاه های ساختمانی در رسانه ها مطرح شود.
گویا باید فاجعه ای این چنینی رخ می داد که چشمان جامعه و رسانه ها به فجایعی که هر روزه در محیط های کار خصوصا در کارگاه های ساختمان سازی بر سر کارگران می آید باز شود. البته پیش از این نیز روزی نبود که در صفحه حوادث روزنامه ها شاهد انتشار خبر مرگ و زیر آوار ماندن و... کارگران ساختمانی نباشیم. اما عمق و گستردگی فاجعه فرو ریختن ساختمان سعادت آباد و رقم بالای تلفات این اتفاق به نحوی بود که توجه جامعه و رسانه ها را به این معضل بزرگ که پیش ازاین نیز هر روزه رخ می داد، جلب کرد.
در این میان اما متاسفانه واکنش ورفتارهای غیرقابل توجیه مسوولان و نهاد های مسوول در این زمینه واقعا جای سوال جدی را دارد. در چند روز گذشته که از این حادثه دلخراش و مرگ این ۱۷ جوان می گذرد هنوز هیچ نهادی و هیچ مقام مسوولی نه تنها مسوولیت این فاجعه را قبول نکرده بلکه هیچ اقدامی نیز برای تسکین درد بازماندگان این حادثه انجام نگرفته است. در این میان رفتار و واکنش شهرداری که به عنوان کارفرما این پروژه یا به عبارتی بهتر متهم ردیف اول این فاجعه مطرح است، بیش از دیگران جای سوال دارد. از همه مهم تر این که هنوز هم هیچ اقدام اصولی و هیچ تصمیم راهبردی جدی برای جلوگیری از تکرار این دست فجایع، گرفته نشده است.
اما تا امروز ده ها نهاد و مسوول سعی دارند تقصیر اصلی این فاجعه را به گردن یک دیگر بیندازند و توپ را به قول معروف به زمین حریف پرتاپ کنند. در حالی که هیچ کدام نه به فکر آن ۱۷ جوان جان باخته و خانواده های داغدارشان هستند نه به فکر صدها جوانی که اگر این روند ادامه پیدا کند جان خویش را از دست خواهند داد.
زمانی که تمام این ها راکنار یک دیگر قرار می دهیم به واقع ریشه واقعی این قبیل حوادث را باید مسوولیت و تقصیر را به گردن یک دیگر انداختن نهادهای مسوول دانست.
از منظر دیگر که به این حادثه نگریسته شود یکی از ریشه های بروز این قبیل حوادث که دیگر از فرط تکرار ستون های ثابت صفحات حوادث روزنامه ها را به خود اختصاص داده اند، در نوع رابطه کارفرمایان با کارگران و نوع مناسبات بین آنان با نیروی کار انسانی باید جست. متاسفانه در نوع سیستم اجتماعی اقتصادی که تنها به رشد آمار و ارقام یا حساب های بانکی شان توجه دارد و رشد و توسعه اقتصادی را خلاصه شده در تعداد صفرهای اضافه شده بر روی دسته چک هایش می جوید هیچ توجه ای به شاخصه هایی نظیر توسعه انسانی و کرامت نیروی کار و نیازهای کارگران ندارد معمولا کارفرمیان و صاحبان سرمایه سعی دارند با کمترین هزینه ممکن پروژه های شان را به پایان برسانند تا بیشتر سود ممکن را ببرند در نتیجه همواره در پی کاهش هزینه ها هستند. بدین منظور اولین جایی که به ذهن شان می رسد تا هزینه را کاهش دهند، حقوق و دستمزد کارگران است. در حالی که به واقع مهم ترین فاکتور در هر کار خدماتی و تولیدی در اقتصاد نیروی کار است و این نیروی کار است که تولید کننده تمامی مواهب مادی و معنوی یک جامعه می باشد، اما خود کمترین بهره را از آن می برد.
در چند سال اخیر نیز در جامعه ایران برای کاهش هزینه ها از هزینه دستمزد و خدماتی که به نیروی کار داده می شود کاسته شده است. در کنار آن هزینه های جانبی از قبیل بیمه یا تامین رفاه نیروی کار و از همه مهم تر و ابتدایی تر تامین امنیتی محیط کار است که کارفرمایان حتی بر اساس همین قانون کار فعلی (که البته به خود آن نیز نقد های بسیار وارد است) نیز موظف به تامین این امنیت جانی و روانی برای کارگران هستند. اما به همان دلایل سابق یعنی کاهش هزنیه ها و کسب سود بیشتر از زیر آن فرار می کنند.
یکی از راه کارهایی که برای کاهش هزینه ها یا بهتر بگوییم کسب سود بیشتر در چند سال اخیر استفاده از آن دیگر به روال کاری عادی تمامی پروژه های بزرگ و کوچک اقتصادی و خدماتی در جامعه ما تبدیل شده است، سپردن کارها به شرکت های پیمان کاری است. دراین روش بیشترین فشار به کارگران و مزد بگیران جامعه وارد می شود و کمترین بهره را آنان خواهند برد. معمولا پیمان کاران برای این که بتوانند در موعد مقرر با قیمت پایین پروژه را تحویل دهند. علاوه بر این که کمترین مزد ممکن با کمترین مزایا و با بدترین شکل محیط کار را به کارگران تحمیل می کنند، بر شدت کار و ساعات کار نیز می افزایند. خود این امر زمینه ساز بروز حوادث و فجایع مختلفی می شود. در مورد مشخص پروژه های ساختمان سازی این امر گستردگی بیشتری دارد.
در چند سال اخیر تمامی پروژه های بزرگ و کوچ ساختمان سازی و غیره از طرف نهادهای دولتی و عمومی که دیگر تمامی کار های خدماتی شان را به دست پیمان کاران سپرده اند، داده شده است. پیمان کاران نیز با توجه به دلایل مختلفی از جمله بیکاران در ایران، نبود هیچ نظارتی از طرف نهادهای مدنی و مردمی، متشکل نبود کارگران، غیبت تشکل آزاد و مستقل کارگری که بتواند از حقوق ابتدایی و انسانی نیروی کار جامعه دفاع کند، سطح دستمزدها و مطالبات کارگران را همواره پایین نگه داشته اند تا بتوانند پروژه ها را با هزینه های مالی به ظاهر اندک به پایان برسانند اما این کاهش هزینه های مالی به واقع با هزینه های انسانی و اجتماعی بسیار هنگفتی همراه بوده است. کارفرمایان که از این را ه سودهای سرسام آوری کسب کرده اند اما باید بدانند به چه قیمتی؟ به قیمت مرگ ده ها انسان و کارگر زحمت کش؟ آیا معنای واقعی توسعه اقتصادی این است؟
کارگرانی که سرپناه ساز هستند اگر تا دیروز خود سرپناهی نداشتند امروز وضعیت شان فاجعه بار تر شده است. چون نه تنها دیگر سرپناه ندارند بلکه به لطف نهادهای مختلف و شرکت های پیمان کاری، آوارهای زندگی بر سرشان خراب می شود. اگر تا دیروز کارگران برای کسب لقمه نانی باید از توان فیزیکی و روحی خود مایه می گذاشتند، اکنون حتی از جان خویش نیز باید بگذرند. در این شرایط به نظر نمی رسد که نهاد یا جایی هم باشد که از حقوق ابتدایی و بدیهی آنان حمایت کند به جز وجدان های بیدار جامعه و البته شاید خود کارگران آن هم با دستی خالی!
به نظر می رسد آن ۱۷ جوان جان خویش را از دست دادند که لااقل برای یک بار هم که شده جامعه ورای برج های بلند انسان هایی را ببیند که این برج ها را ساخته اند تا افق های دور دست در اختیار ما باشد، اما افق زندگی شان بس کوتاه شده است. جان باختن این انسان ها زنگ خطر جدی است که اگر سیستم موجود هیچ تغییری نکند به طور قطع باید شاهد فجایع گسترده تری در این زمینه باشیم.
نویسنده : مهرداد شاکری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید