جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


اینجا کسی به فکر آثار باستانی نیست


اینجا کسی به فکر آثار باستانی نیست
غربت و دلتنگی دیگر داشت کلا‌فه‌ام می‌کرد. تازه داشتم می‌فهمیدم که چرا می‌گویند مدینه غربت دارد. به نظرم خود شهر همه ویژگی‌ها برای دلتنگی را داراست؛ شهری بدون فضای سبز، شهری پر از بزرگراه‌های تازه‌ساز، شهری فقیر با کوچه‌های خاکی و شهری که زود به خواب می‌رود. ‌این غربت برای زنان چند برابر می‌شد وقتی باید پشت درهای بسته همیشه می‌ماندند. قبرستان بقیع در را روی زنان باز نمی‌کنند و تو از دور باید سنگ‌هایی را ببینی که حدس می‌زنی قبور امامان است. حرم پیامبر(ص) فقط در ۳ نوبت روی زنان باز می‌شود که آن هم به آن شکل است که نه ضریح می‌بینی نه منبر، نه محراب و نه هیچکدام از ستون‌هایی که خواندن نماز کنارشان هزاران بار ثواب دارد.
دیدن زنان سر تا پا در پوشیه و چادر مشکی که مدام به تو امرونهی می‌کنند کاسه صبرم را لبریز کرده بود و البته تبی که مدام می‌رفت و می‌آمد. مدینه دیگر برایم به آخر رسیده بود؛ شهری که می‌دانستم پیامبر هم در آن از همه غریب‌تر است. تمام نشانه‌ها مربوط به او و خاندانش از این شهر پاک شده است. انگار دولت سعودی با هر نوع اثر تاریخی؛ چه مربوط به اسلا‌م باشد چه غیر اسلا‌م مخالف است. در آخرین روزهای اقامت در مدینه یک روز اعلا‌م کردند که یک گردش دوره‌ای داریم از شهر مدینه. روز بعد قبل از طلوع آفتاب حرکت کردیم. آفتاب در حال طلوع کردن بود که به منطقه احد رسیدیم. در واقع احد در ناحیه شمالی مدینه در رشته کوهی به طول تقریبی ۶ کیلومتر از شرق به غرب کشیده شده که به دلیل جدایی آن از رشته کوه‌ها احد خوانده می‌شود. این کوه خاطره یکی از مهم‌ترین جنگ‌های صدر اسلا‌م را که دردناک بوده در سینه دارد.
احد نام کوه و دره‌ای است در یک فرسنگی شمال مدینه اما حالا‌ به دلیل گسترش شهر تبدیل به یکی از محله‌های شهر شده است. تصور ما ایرانیان از احد بر می‌گردد به فیلم محمد رسول‌الله(ص) که حضرت حمزه با اسبش با ابهت وارد کارزار جنگ می‌شود، اما در آن صبحگاه در مدینه احد در تسخیر دستفروشان و گدایان بود. آن کوهی که یاران پیامبر روی آن به نگهبانی مشغول بودند اکنون بسیار کوتاه‌تر شده است و بیشتر به تپه شباهت دارد. راهنمای تور می‌گوید به مرور زمان و به خاطر رفت‌وآمد زیاد تپه سایش پیدا کرده و کوتاه‌تر شده است. در آن منطقه گیاهی رشد می‌کند که به قول افرادمحلی به درد نازایی می‌خورد و باید قبل از طلوع خورشید خورده شود، برای همین آنجا پر از زنانی بود که یا فروشنده بودند یا خریدار. همه آنان نیز پوشیه‌دار بودند که شناخته نشوند. روی تپه که می‌ایستادی روی کوه مقابل غاری می‌دیدی که پیامبر(ص) پس از شکست در جنگ احد در آن پنهان شده بود. در میانه دره احد مزار حضرت حمزه(ع) و شهدای گمنام احد قرار دارد که بسیار عجیب و غریب است. در زمینی به مساحت ۳ تا ۴ هزار متر تک قبری بدون هیچ نشانه‌ای قرار دارد. دور قبر را آجرچین کرده بودند و دور زمین را حصارکشی. در انتهای زمین به فاصله ۲۵ متری تعدادی از قبور بی‌نام و نشان شهدای احد قرار دارد؛ کسانی که ناشناس در جنگ شرکت کرده بودند یا اینکه قبایل‌شان برای بردن‌شان اقدام نکرده بودند. دلم گرفت، بدون دلیل. اینجا، من، احد، حمزه، غربت. ‌
مقصد بعدی مسجد قبا بود. مسجد قبا اولین مسجدی است که پیامبر بنا کرده است و از مساجد زیبای مدینه به شمار می‌رود. می‌گویند در روایات آمده یک رکعت نماز در این مسجد ثواب هزاران رکعت را دارد. صف ماشین‌ها نشان می‌داد که داخل مسجد شلوغ است و ملل مسلمان برای کسب ثواب بیشتر از یکدیگر در حال پیشی گرفتن هستند. اولین چیزی که در داخل مسجد به چشم می‌خورد کثیفی موکت‌ها و فرش‌های مسجد بود. اما قبل از آن چشمم به جمال خدامان آن روشن شد که بسیار تنومند بودند و دستان سیاهشان که از زیر چادر بیرون می‌آمد چشم را خیره می‌کرد. همسفرم گفت اینان خواجه‌های حرم هستند که جنسیت ندارند. آنان برای برقراری نظم کافی بود فقط اشاره کنند، چون طرف یکی دو متر آن طرف‌تر پرت می‌شد و... ‌
برای خواندن نماز در قبا باید مدت‌ها در انتظار می‌ایستادی و زمین چنان کثیف بود که رغبت نمی‌کردی سرت را روی زمین بگذاری، برای همین یواشکی از مهر استفاده کردم. یکی از همین خدام دید بلا‌فاصله گفتم: انا شیعه. سرش را تکانی داد و رفت و اتفاقی نیفتاد. چادر قسمت زنان نیز کم بود. هنگام خواندن نماز باید شانس می‌آوردی که جلویی‌ات آفریقایی نباشد؛ که هم بو بدهد و هم پایش توی دهنت بخورد. در قبا به اندازه خواندن چند رکعت نماز توقف کردیم و به طرف مسجد بعدی یعنی ذوقبلتین حرکت کردیم؛ مسجدی که از نامش پیدا است چه مکانی بوده است. مسجدی که پیامبردر پانزدهم شعبان سال دوم هجری نماز ظهرش را رو به مسجدالا‌قصی خواند و نماز عصرش را رو به سوی کعبه گذارد. اما آنچه خارج از انتظار بود اینکه فکر می‌کردم قاعدتا باید این مسجد دارای دو محراب باشد و تمام فلسفه وجودی آن هم همین است، ولی این مسجد در حال حاضر یک محراب به سوی کعبه دارد و مسوولا‌ن سعودی آن یکی محراب را تخریب کرده‌اند و بدین‌شکل تنها نشانه اینکه روزی مسلمانان به سوی بیت‌المقدس نماز می‌گذاردند از بین رفته است. ‌
در تمام مدت فکر می‌کردم این سعودی‌ها چه مشکلی با آثار باستانی دارند؟ این بخشی از تاریخ اسلا‌م است که اینچنین از بین می‌رود. ‌
سعیده اسلامیه
منبع : روزنامه اعتماد ملی