شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زندگی نامه سالارالدوله تا انقلاب مشروطیت


زندگی نامه سالارالدوله تا انقلاب مشروطیت
سالارالدوله ،ابوالفتح میرزا پسرسوم مظفرالدین شاه كه این رساله درباره شورشهای او پس از انقلاب مشروطیت است، در سال۱۲۹۸ه.ق درشهر تبریزبه دنیا آمد در همان جا تحصیلات خودرا شروع كرد.ازلحاظ اخلاقی فاقدهرگونه ثبات شخصیتی بود. اكثرمنابع درباره اودیدمثبتی ندارندواوراشخصی ساده لوح معرفی میكننداحمدكسروی ازاوبه عنوان«شــــاهزاده سبكسر»و«سبكمغز»ومورگان شوسترآمریكایی ازاوبه عنوان«دیوانه»یاد می كند..گروته درسفرنامه خود می نویسد:
«او همیشه با اروپائیان رفتاری دوستانه داشت وهمواره می كوشید با فرهنگ وتمدن اروپائی بیشتر آشنا گردد.» اودر ادامه می نویسد:«در اینجا(كرمانشاه)شخصیتهای زیادی كه سالارالدوله را از نزدیك می شناختند اظهار ملآدارندكه او یك تئوریسین ذهن گرا است و از قدرت سازماندهی برخودار نیست و نملآداند چگونه باید عملاً هدفش را دنبال كند.شاهزاده سالارالدوله به ناپلئون عشق ملآورزیدو تمام آثارش را به زبان فرانسه ، كه آن را خوب ملآدانست خوانده بود.او همچنین به مطالعه كتب نظامی ، بخصوص آنهایی كه به كاربرد توپخانه مربوط می شد علاقه وافری داشت.»
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه.ق هنگام عبور از تبریزبه اولقب سالارالدوله داد.
سالارالدوله درسال۱۳۱۵ ه .ق با وزارت وپیشكاری زین العابدین خان حسام الملك قراگزلو به حكمرانی ایالت كرمانشاهان وسرحد داری عراقین تعیین شد.اومدت ۶ ماه دركرمانشاه حكمرانی رابرعهده داشت.وی ظلم وتعدی بسیاری به مردم نمودمردم كرمانشاه نیزازاوبه مظفرالدین شاه شكایت نمودند,مظفرالدین شاه نیزاورامعزول ساخت.در سال ۱۳۱۶ه.ق اورابه حكومت منطقه خمسه(زنجان) فرستادندكه پیشكاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود.در آنجا نیز ظلم وستم را ازحدگذرانیده ، اورا معزول كردند.باقر عاقلی درذیل حوادث سال۱۳۱۸ه.ق می نویسد:«فرمانفرمایی خوزستان،لرستان،بروجردوبختیاری وریاست ایلات آن حدودبه انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد».در این مدت پیشكاری او را میرزا شفیع مستشارالملك گرگانی برعهده داشت.در این ایام بود كه با دختر غلامرضاخان والی پشتكوه ازدواج كرد،تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید.او در طول ایام حكمرانی خود به راهنمایی های همراهانش توجهی نملآكرده و ازسربیرحمی وقساوت با مردم رفتار ملآكرد.درسال۱۳۲۳ه.ق حكومت همدان وكردستان را به اوداده بودند راضی نشده بود.ولی بعد از مدتی موافقت كرد وبه كردستان رفت. او از همان بدو ورود به كردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیاركرد.مردوخ می نویسد:
«هنگام رسیدن به میان كسبه از توی كالسكه خودش امر می داد وبا دست هم اشاره می كردكه به خاك بیفتید, به خاك بیفتید مردم بیچاره هم به خاك افتاده و زمین اطاعت را بوسیدند خود شاهزاده از خاك افتادن مردم می خندید.به توپخانه مرتضی خان شجاع لشكر اردلان را كه ریاست توپخانه را داشت امر داد دراز كشیدند و كتك كاری كردند كه چرا توپ كم صدا بود.»مردوخ پس از آوردن سخنان سالارالدوله كه بیشتر راجع به تهدید مردم وترساندن آنها بود می نویسد:
«در دوره شاهزاده بگیر و ببند وجرم و زور و كلاه كاغذی شدت پیدا كرده اطمینان مالی وجانی برای احدی باقی نبود .»
عاقبت به دلیل این همه ظلم وجنایت به مردم ,آنها تلگرافاتی به مركز مخابره كردند عین الدوله هم كه صدر اعظم ورئیس الوزراء بود دل خوشی از سالارالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتیب اثر داده,در ۱۱ شوال همان سال سالارالدوله را احضار كرد و او دیگر به عنوان حكمران به كردستان بر نگشت.بعد از بركناری مدتی در اعتراض ونارضایتی به سر می برد تا اینكه در سال ۱۳۲۵ه.ق دست به شورش زد .
علیرضا گودرزی


همچنین مشاهده کنید