سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

روشنگری در فلسفه کانت


روشنگری در فلسفه کانت
دیوید یوم )١٧٧۶ - ١٧١١( ایمانوئل کانت )١٨٠۴-١٧٢۴( را، به طوری که خود کانت اعتراف می کند، از خواب دگماتیکش نجات داد: در زندگی روزمره برای ما علت و معلول به طور "ضروری" به یکدیگر پیوسته هستند. این تصور برای همه ما وجود دارد، که این پیوستگی ضروری علت و معلول به طور واقعی در اشیاء و پدیده ها وجود دارد. مثال یوم در این رابطه بسیار روشنگر است: در بازی بیلیارد مشاهده می کنیم، که دلیل حرکت یک گلوله، گلوله دیگری است که این گلوله را به حرکت در می آورد. یک فیزیکدان این پدیده را چنین توضیح می دهد: از گل وله اول به گلوله دوم، اندازه حرکت ) (Impuls منتقل شده است. به عبارت دیگر عادت انسانی ما در این است، که رابطه ضروری بین علت و معلول را در خود این پدیده ها بجوییم. یوم از دریچه دیگری برخورد می کند: این پیوستگی ضروری بین علت و معلول ناشی از گلوله ها نیست، بلکه نتیجه تکرار در مشاهده این پدیده می باشد. آنچه که ما در قانون علت و معلول "ضرورت" می نامیم، چیزی به جز عادت در نتیجه تکرار مشاهدات نیست. این نوع طرز فکر یوم، در افکار کانت تحول بزرگی ایجاد کرد. تئوری یوم، تکرار و عادت، در اصل نمی توانست برای کانت رضایت بخش باشد. اما این که "ضرورت" نه در پدیده ها بلکه در افکار ما پا به وجود می گذارد، نام "نقطه عطف کوپرنیکی" در فلسفه کانت به خود گرفته است. )کپرنیک خورشید عرص را به جای زمین، مرکز قرار داد!( ما بر اساس قدرت شناخت مان با پدیده ها برخورد می کنیم. این افکار ما نیست که خود را با پدیده ها و جریانات منطبق می سازند، بلکه این پدیده ها و جریانات می باشند، که بر اساس "قدرت خرد" ما بازسازی می شوند. این واضح است که شناخت ما محدود به "قدرت خرد" ما می باشد. فلسفه کانت از این جهت فلسفه کنستروکتیویستی )سازندگرایی( است، اما نباید کنستروکتیویسم کانتی را با کنستروکتیویسم های نوع دیگر یکی بدانیم: در فلسفه کانت، خرد نقش بسیار مهمی دارد. کانت به طور دقیق به کالبد شکافی "قدرت خرد " می پردازد و نشان می دهد که در این چه ارچوب، عناصر "اپریوری" ) a priori ( وجود دارند، یعنی عناصری که مستقل از هرگونه تجربه ای می باشندو همیشه حضور داشته، دارند و خواهند داشت. این عناصر را کانت مقوله ها می نامد. این مقوله ها موادمشاهده را به شکل "شناخت" نظم می دهند. بر خلاف مفاهیم تجربی، این نوع مقولات اپریوری، شرط لازم برای هر گونه شناخت و تجربه می باشند. کانت از چهار شکل وجودی متفاوت به توصیف مقوله ها می پردازد: کیفیت ، کمیت ، نسبت و وجهیت . هر کدام از این اشکال شامل سه مقوله متفاوت می باشند، یعنی درمجموع ١٢ مقوله اپریوری وجود دارند: کمیت: یگانگی )کنش ها ی منفرد( : "آتشفشان اتنا فعال است" گوناگونی )کنش های مشخص و گوناگون( : "کوه نوردی برای خیلی ها دوست داشتنی است." ، همه گونی )طبقه ای از کنش ها(: "ورزش ماهیچه ها قوی می کند." کیفیت: تصدیق: "نوشیدن یعنی رفع تشنگی " نفی: "سیگار کشیدن به مفهوم نوشیدن نیست" محدودیت: "حقه بازی رفتاری غیر قانونی است" نسبت: مقوله ای )کنش های آزاد(: "فکر کردن آزاد است" علی )کنش های نتیجه ای(: "حاملگی بعد از ٩ ماه پایان می یابد" گسلی)انتخاب ابزار برای رسیدن به هدف مشخص(: "پرواز سریعترین روش سفر است" وجهیت: امکان)اصول مهارت(: "برای چیدن میوه هنوز زود است" واقعیت)اندرزهای باهوشی(: "نوشیدن زیاد مشروب الکلی زیان آور است" ضرورت)قوانین اخلاق(: " ادب در معاشرت باید باشد" خاصیت مهم این مقولات در ضرورت وجودی آنها می باشند. به عبارت دیگر این مقولات تعیین کننده چارچوب قدرت خرد ما می باشند، چارچوبی که خروج از آن برای ما نا ممکن است. مثلا" اشکال مشاهده" زمان و مکان به قدرت خردی ما بعد و ساخت می دهند. بر این مبنا دنیای ما، به دلیل "وجود درخودش" یک دنیای زمانی - مکانی نیست، بلکه به این دلیل که قدرت خردی ما امکان دیگری غیر از زمان و مکان در اختیار ما نمی گذارد. چگونه این مقوله ها، که خود فارق از تجربه می باشند، با تجربه "در ارتباط قرار می گیرند؟ مقوله ها بر کلیت تجارب ما نقش نظم دهنده دارند. بدون این مقوله ها نمی تواندکلیت منظمی از مجموع تجارب وجود داشته باشد. نظم صرفا از طریق سیستم مقوله ها میسر است. این پدیده به ن وبه خود به مجموعه دریافت های ما در زمان و مکان بستگی دارد. انسان هیچ رابطه ای با " پدیده در خود" ندارد و بنابر این شناخت "پدیده در خود" ممکن نیست. در قیاس برین ) Transzendental Deduktion ( کانت اصول و پایه مقوله ها را نشان می دهد: مقوله ها به اشکال مختلف وجود دارند و توسط مجموعه دریافت های حسی به یکدیگر می پیوندند و به یک وحدت می رسند. برای رسیدن به این وحدت، وجود "خودآگاهی ناب" ضروری است، که در "من می اندیشم" متبلور است. "من می اندیشم" به مفهوم یگانگی برین خود آگاهی است. تنها از طریق این یگانگی، شناخت اپریوری امکان پذیر است. بر این اساس تجربیات حسی صاحب نظم می شوند.
ایمانوئل کانت، در پاسخ به خو انندگان آن زمان، که مفهوم روشنگری چیست، درنوشته ای در ماهنامه برلین در سال ١٧٨۴ صفحه ۴٩۴-۴٨١ به این پرسش پاسخ می دهد: "روشنگری خروج گاه انسان از مسئولیت گریزی خود گناهکارانه است. مسئولیت گریزی، ناتوانایی در کاربست خرد خود بدون رهبری خرد دیگری است. این مسئولیت گریزی، خود گناهکارانه است، آنگاه که علت آن نه در کمبود خرد، بلکه در عدم تصمیم گیری و نبود شجاعت در شرایط فقدان "دگررهبری" باشد. در کاربست خرد خودت شجاعت به خرج ده! این شعار روشنگری است. " در دورانی که با پول می توان همه چیز را خرید، احتیاجی به فکر کردن نیست ، "چرا که "کتابی دارم که خرد در آن نهفته است، هم سخنیکه برای من وجدان دارد، پزشکی که مراقب سلا متی من است ...." ین برای هر انسانی بسیار دشوار است، که خود را از این "طبیعت خود گناه کارانه اش" دور سازد. برای بنابر چنین انسانی بسیار دشوار است، خرد متعلق به خودش را به کار بندد. روشنگری کانت اعلامیه است برای آزادی، که در آن از عقل و خرد آشکارا بهره وری شود. واقعیت زندگی این است که در همه عرصه های زندگی با محدودیت های مختلفی، که قلمرو این آزادی را تنگ می کنند مواجه هستیم . کانت به این پرسش که چه محدودیتی "روشنگری" ایجاد می کند چنین پاسخ می دهد: "استفاده عمومی ازخرد باید همواره کاملا" آزاد باشد، زیرا تنها این آزادی می تواند انگیزه روشنگری در میان انسان ها باشد. استفاده شخصی از عقل و خرد محدود به فرد است که مانعی برای رو شنگری نیست." در استفاده از "خرد عمومی" پدیده مذهب نقش مهمی دارد، زیرا مذهب منعکس کننده نوعی عقلانیت توده ای به شکل ساده آن است. این عقلانیت به طوری که کانت اشاره میکند، می تواند به راحتی مورد سواستفاده نمایندگان مذهبی قرار گیرد، که دلیل آن "مسئولیت گریزی خودگناه کارانه" افراد می باشد. اما از نظر کانت واقعیت این است که ما در دوران روشنگری به سر می بریم. از خصوصیات این دوران این است که، میدان برای استقلال فکری باز می شود، که مثلا مردم برای مذهبیت خویش کمتر به مبلغان مذهبی وابستگی نشان می دهند. کانت در اثر خود "نقد خرد ناب" می نویسد: خرد باید در همه کارهای خود به نقادی گرفته شود و نیز باید اجازه یابد که کار خود را بی هیچ گ ونه مانعی، انجام دهد... هیچ چیز - هر چند سودمند و هر چند مقدس باشد - نمی توان یافت که ادعا کند از آزمون پژوهشگرانه این جنبه برتر، که پروا یی از هیچ کس ندارد، معاف است. هستی خرد وابسته به همین آزادی است، زیرا ندای خرد، صدای یک نیروی دیکتاتور و خودکامه نیست، بلکه همانند راٴ ی فردی آزاد است در شهری آزاد: شهری که در آن هر کس حق دارد شک های خود را آزادانه به زبان آورد و حتی حق "وتو" نیز دارد."
اسفندیار طبری
منبع : فلسفه


همچنین مشاهده کنید