پنجشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 6 June, 2024
مجله ویستا
ستایش از سینما و پرواز (۲)
ولی در پسِ آنچه که در فیلم بهصورت کاملشدهٔ آن به نمایش درمیآید، دیدن و قدر دانستنِ بینشِ پیشگامانهٔ هیوز نهفته و از اینرو اسکورسیزی و همکاران او را تشویق کرده تا آن را بازسازی کنند. در استودیوی اصلی که غرفههای بزرگ جامهداران و گروه چهرهپردازان را در خود جای داده، خیل عظیم سیاهی لشگرها و ”کشته - مردههای ستارگان آن دوران“ دیده میشدند که قرار بود مراسم افتتاحیه فرشتههای جهنمی را زنده کنند. در بالا سر آنها، یکی دیگر از عوامل مهم فیلم، در حال آماده ساختن صحنه برای فیلمبرداری بود: نخستین همکاری رابرت ریچاردسن با اسکورسیزی کازینو است که آن رنگهای اجق و جق و در عین حال آن شکوه و حس و حال مرثیهوار را به فیلم دمیده بود و پس از آن احیاء مردگان (۱۹۹۹) را با اسکورسیزی کار کرد که در لوکیشن گرفته شده و ظاهری ”گرین“ای دارد. او پس از پایان فیلمبرداری بیل رو بکش، به سراغ هوانورد آمده و برای گرفتن سکانس افتتاحیهٔ فیلم، خودش بالای کرین رفته و پشت دوربین نشسته است. این صحنه، لحظهای است که دیکاپریو همراه با اطرافیان خود به جلوی ”چاینیز تیهتر“ میآید و قدم بر روی فرش قرمز میگذارد که همیشه همراه بود با فلاش زدن عکاسها و خرد شدن حبابهای مصرفشدهٔ فلاشهای آنها زیر پای مدعوین. برای نمای اصلی، و به ”سبک و سیاقی اسکورسیزی“، دوربین از نمائی عمومی پائین میکشد و به نمای بستهای از دیکاپریو میرسد که تنش هاوارد هیوز را در لحظهٔ برخورد او با جمعیت مشتاقان و کنجکاوان به نمایش میگذارد. البته گرفتن صحنهای که در ظاهر امر آسان بهنظر میرسد، در عمل، اصلاً به این سادگیها نیست و کار به برداشتهای متعدد میکشد. در حالیکه اتومبیلهای قدیمی و گرانقیمت به جلوی فرش قرمز و جاهائی که علامت زده شده، میرسند و خبرنگارها و عکاسها و کشته - مردههای ستارگان به جلو هجوم میآورند، هماهنگ کردن دوربین با حرکات هیوز و همراهان او به طرف عمارت، سخت و پیچیده از کار درآمد. و تازه برای هر برداشت جدیدی، میبایستی دوباره آن محوطه را از حبابهای شکسته، خالی و تمیز کنند و دوباره حبابهای جدیدی بر دوربینهای خبرنگاران عکاس آن دوران تعبیه نمایند. نتیجه، آنطور که بر روی مانیتورهای کمکی دوربین میشد دید، عالی بود و نشان میداد که دیکاپریو چقدر ماهرانه اهریمنهای درون شخصیت خود را حتی در چنان ازدحام و جنجالی به نمایش میگذارد. خرد شدن حباب فلاش عکاسها زیر پای مدعوین، در حقیقت بر روح و روان شکنندهٔ هیوز تأکید دارد که با آشوبهای درونی او، دست و پنجه نرم میکند. در همین حال، دیکاپریو و اسکورسیزی، هر دو صبر و تحملی چشمگیر از خود به نمایش میگذارند تا طی سه شب طولانی تابستانی و به کمک گروهی دستیار کارگردان تحت رهبری جوزف رایدی، دستیار اول کارگردان، این صحنههای پیچیدهٔ خارجی را بگیرند. اینکه هوانورد، ضمناً فیلمی است دربارهٔ فیلمسازی در دوران طلائی هالیوود، احساسی است که برخی از بازیگران فیلم داشتهاند؛ بازیگرانی که قبل از ایفاء نقش ستارگان آن دوران، به سر صحنهٔ فیلمبرداری آورده میشدند تا در حس و فضای آن دوران قرار گیرند. یکی دیگر از این بازیگرها کیت بلانشت بود که در این فیلم در نقش کاترین هپیورن، عشق بزرگ و از دسترفتهٔ هاوارد هیوز ظاهر شده و بدون سروصدا بر سر صحنهٔ فیلمبرداری هدایت شده بود؛ سپس نوبت به کیت بکینسیل رسید که او نیز میرفت تا نقش آوانگاردنر، یکی دیگر از ستارگان مورد علاقهٔ هیوز در دههٔ ۱۹۴۰ را ایفاء کند. یکی از ایدههای خارقالعادهٔ اسکورسیزی در ارجاع دادن سینمائی آن، استفاده از آن و کوتز (تدوینگر معروف لارنس عربستان) است که در نقش یکی از تدوینگرهای فرشتههای جهنمی ظاهر شده؛ تدوینگرانی که دیوانهوار کار میکردند تا فیلم را هرچه زودتر برای نمایش افتتاحیه آن آماده سازند. تلما شونمیکر تدوینگر اسکورسیزی محبتی کرد و سکانس خارقالعادهای را به ما نشان داد که طی آن کوتز پشت ”موویولا“ نشسته و انگار پارچه اندازه میزند، نماها را با دست اندازه میگیرد و در همان حال دوربین ریچاردسن در اتاق مونتاژ میچرخد و ۱۲ دستیار تدوینگر - از جمله دستیاران شونمیکر - را نشان میدهد که به شدت سرگرم کار هستند تا خواستههای هیوز را برآورده سازند. یک شوخطبعی مخملی، که ضمناً تجلیل و ستایش سازندگان هوانورد است. از یکی از بزرگان زندهٔ تاریخ سینما.
***
پس از مونترال، گروه سازندهٔ فیلم به کالیفرنیا رفتند تا سایر اپیزودهای زندگی هاوارد هیوز را فیلمبرداری کنند. همانطور که همیشه در مورد فیلمهای تاریخی اتفاق میافتد، شاهد بودیم که تلاش و کوشش فردی و جمع خستگیناپذیری در پسِ اثری نهفته که در نهایت، دو ساعتی بیش، وقت سینمائی را بر روی پرده اشغال نمیکند. اگرچه هوانورد ۲۰سالی از زندگی هیوز را از نیمهٔ سالهای ۱۹۲۰ تا میانهٔ سالهای ۱۹۴۰ پوشش میدهد و به دورهٔ جنون و گوشهنشینی آن - که جاناتان دمی در فیلم ملوین و هاوارد (۱۹۸۰) توصیف آن را کرده - نمیپردازد، ولی در حقیقت فرصتی در اختیار اسکورسیزی گذاشته تا عطش آن را نسبت به سینمای ”پرفراز و نشیب داستانی“ و صنعت سینمای سرگرمکننده فرو نشاند. وی طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ روی پروژههائی دربارهٔ گرشوین و دین مارتین را بهعنوان ”داستان پرفراز و نشیب صنعت سرگرمی آمریکائی“ توصیف کرد، کمپانی وارنر به ایدهٔ آن وقعی ننهاد.) ولی هیوز مضمونی طبیعی و ملموس از داستان حماسی در اختیار او گذارده و ضمناً فرصتی ایجاد کرده تا در پیچ و خم بلندپروازیهای دیوانهوار و غریب مردمی نقب زند که ”خدایان برای آنکه نابودش کنند، ابتدا عقل او را زائل کردند.“ و بدینترتیب، اسکورسیزی بهرغم خطری بودن کار، موفق شد - به کمک هنرنمائی متعهدانه و وفادارانه دیکاپریو - به توصیف شخصیت متضاد و چندگانهٔ هیوز بپردازد و در عین حال به رویای بسیاری از فیلمسازان یعنی بازسازی حال و هوای سینمای دوران جوانی خود جامهٔ عمل بپوشاند و ضمناً فیلمی قابل قبول برای سرمایهگذاران خود بسازد. آن هم به قیمت ساختن فیلمی دربارهٔ یکی از ”ترس“های زندگی خود: هوانوردی.
***
پس از مونترال، گروه سازندهٔ فیلم به کالیفرنیا رفتند تا سایر اپیزودهای زندگی هاوارد هیوز را فیلمبرداری کنند. همانطور که همیشه در مورد فیلمهای تاریخی اتفاق میافتد، شاهد بودیم که تلاش و کوشش فردی و جمع خستگیناپذیری در پسِ اثری نهفته که در نهایت، دو ساعتی بیش، وقت سینمائی را بر روی پرده اشغال نمیکند. اگرچه هوانورد ۲۰سالی از زندگی هیوز را از نیمهٔ سالهای ۱۹۲۰ تا میانهٔ سالهای ۱۹۴۰ پوشش میدهد و به دورهٔ جنون و گوشهنشینی آن - که جاناتان دمی در فیلم ملوین و هاوارد (۱۹۸۰) توصیف آن را کرده - نمیپردازد، ولی در حقیقت فرصتی در اختیار اسکورسیزی گذاشته تا عطش آن را نسبت به سینمای ”پرفراز و نشیب داستانی“ و صنعت سینمای سرگرمکننده فرو نشاند. وی طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ روی پروژههائی دربارهٔ گرشوین و دین مارتین را بهعنوان ”داستان پرفراز و نشیب صنعت سرگرمی آمریکائی“ توصیف کرد، کمپانی وارنر به ایدهٔ آن وقعی ننهاد.) ولی هیوز مضمونی طبیعی و ملموس از داستان حماسی در اختیار او گذارده و ضمناً فرصتی ایجاد کرده تا در پیچ و خم بلندپروازیهای دیوانهوار و غریب مردمی نقب زند که ”خدایان برای آنکه نابودش کنند، ابتدا عقل او را زائل کردند.“ و بدینترتیب، اسکورسیزی بهرغم خطری بودن کار، موفق شد - به کمک هنرنمائی متعهدانه و وفادارانه دیکاپریو - به توصیف شخصیت متضاد و چندگانهٔ هیوز بپردازد و در عین حال به رویای بسیاری از فیلمسازان یعنی بازسازی حال و هوای سینمای دوران جوانی خود جامهٔ عمل بپوشاند و ضمناً فیلمی قابل قبول برای سرمایهگذاران خود بسازد. آن هم به قیمت ساختن فیلمی دربارهٔ یکی از ”ترس“های زندگی خود: هوانوردی.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
ایران انتخابات ریاست جمهوری شورای حکام انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 شورای نگهبان دولت ریاست جمهوری دولت سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم وزارت کشور رهبر انقلاب
ترکیه تهران بیمارستان محیط زیست قتل پلیس راهور سیاست ترافیک شهرداری تهران سازمان هواشناسی خانواده بارش باران
بانک مرکزی ارز دیجیتال خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو سهام عدالت حقوق بازنشستگان بازار خودرو دلار مالیات برق
فضای مجازی موزه مجید قناد عمو قناد سینما تلویزیون امام خمینی (ره) بازیگر سینمای ایران سریال موسیقی
دانشگاه آزاد اسلامی فضا
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا روسیه جنگ غزه لبنان حماس حزب الله لبنان جو بایدن چین
فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر رئال مادرید باشگاه استقلال رضا درویش باشگاه پرسپولیس والیبال جواد نکونام لیگ برتر ایران کیلیان امباپه
ناسا همستر کامبت اینترنت سامسونگ اینستاگرام گوگل اپل
آلزایمر کاهش وزن خواب قهوه صبحانه ویتامین D کبد چرب