سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نامه ای برای یک مسافر تو را می خوانم


نامه ای برای یک مسافر تو را می خوانم
تو را می خوانم و تو را با تمام وجود می خوانم.
تو را با تمام حنجره ها فریاد می زنم.
ای عابر کوچه های بی کسی ام!
چرا دیگر قدم در چشمانم نمی گذاری؟
چرا می خواهی در این خزان سکوت، پشت این پنجره چشمانم یخ بزند.
چشمانم تمام وجودت را زمزمه می کند.
درون غار تنهایی ام برای دوریت، برای مظلوم بودنت، دلواپس ترین ثانیه ها را سپری می کنم.
تو را می خوانم در این برهوت غم.
مهدی(عج) جان ثانیه ای همدم من باش.
زیر پاهایم غم سبز شده، چشمانم را هنوز در مسیر راهت قربانی می کنم تو را می خوانم چرا نمی آیی؟
تو را می خوانم، نه تو را فریاد می زنم...
مهدی ام!
من قبل از این که حاکم سرزمین تنهایی باشم برده آن بودم و حال که می بینی تنهایی برایم شیرین است چون تو را پادشاه تنهایی ها،
غریبی ها و مظلومیت ها یافته ام.
مهدی من!
منتظرم. بیا و مرا از این لحظه تنهایی نجات بده.
به امید آن روز
ساناز یادگاری. لاله جین همدان
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید