جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


دین و هنر


دین و هنر
هنر نقشی‌ قطعی‌ در تحول‌ همه‌ی‌ دین‌های‌ جهانی‌ داشته‌ است‌. هنر با دیداری‌كردن‌ تجربه‌هـا، قصه‌هـا و آرزوها، معنای‌ انسان‌بودن‌ را به‌ تصویرهایی‌ قابل‌مشاهده‌ ترجمه‌ می‌كند؛ درحالی‌ كه‌ دین‌، در مقام‌ الهامی‌ معنوی‌ برای‌ خلاقیت‌ و فرهنگ‌ بشری‌، انسانیت‌ و الوهیت‌ را از طریق‌ آیین‌ و اسطوره‌ به‌ هم‌ می‌پیوندد. در اجرای‌ آیین‌ها و روایتِ اسطوره‌ها، دین‌ و هنر هم‌ در نظر و هم‌ در عمل‌ با هم‌ قرین‌ می‌شوند.
هنر با داشتن‌ رابطه‌ای‌ ذاتی‌ و طبیعـی‌ با حقیقت‌ و زیبایی‌ و نیز حساسیت‌های‌ انسانی‌، ممكن‌ است‌ تجربه‌ای‌ دینی‌ یا به‌ قول‌ پدیدارشناس‌ دین‌، رودولف‌ اُتو، «تجربه‌ی‌ ملكوتیات‌ (the numinous) » را در پی‌ آورد. آثار هنری‌ می‌توانند معنای‌ آیین‌ یا تجربه‌ی‌ دینی‌ را «بگیرند» یا انتقال‌ دهند و با «منجمدكردن‌ آن‌» در صورت‌، امكان‌ تكرار (احتمالی‌) آیین‌ اصلی‌ یا تجربه‌ی‌ دینی‌ را بدهند.
هنر در جست‌وجوی‌ زیبایی‌، ممكن‌ است‌ الگوی‌ اعلای‌ آرمانی‌ یا مقدس‌ را به‌ انسان‌ها معرفی‌ كند تا در راه‌ رستگاری‌، آن‌ را دنبال‌ كنند و ممكن‌ است‌ در بیان‌های‌ دیداری‌اش‌ از الوهیات‌، راهی‌ برای‌ ارتباط‌ با گیتی‌ پیش‌ پای‌ انسان‌ نهد. دین‌ هم‌ به‌ شكل‌ راه‌ رستگاری‌ و هم‌ الهام‌ معنوی‌، از میل‌ و نیاز بنیادین‌ انسان‌ به‌ بیان‌ خلاق‌ پشتیبانی‌ می‌كند. زمانی‌ كه‌ اغراض‌ موثق‌ دینی‌ از طریق‌ تصویر بیان‌ می‌شود، هنر به‌ ارتباط‌ دینی‌ تبدیل‌ می‌شود و این‌ صورت‌ ارتباطی‌ منحصربه‌فرد، باورها، رسوم‌ و ارزش‌ها را تقویت‌ می‌كند.
● رابطه‌های‌ پایه‌
روابط‌ دین‌ و هنر همیشه‌ آكنده‌ از ابهام‌، جدل‌ و تنوع‌ بوده‌ ولی‌ بنیان‌ همه‌ی‌ این‌ رابطه‌ها مسئله‌ی‌ قدرت‌ (اجتماعی‌، سیاسی‌ و اقتصادی‌ و نیز معنوی‌) بوده‌ است‌. دست‌كم‌ پنج‌ روش‌ برای‌ تعریف‌ این‌ رابطه‌ها وجود دارد: اقتدارگرایانه‌، تقابلی‌، دوسویه‌، جدایی‌خواهانه‌ و یكپارچه‌. آن‌ دسته‌ از رابطه‌هایی‌ كه‌ در آن‌ها دین‌ بر هنر چیره‌ می‌شود، یعنی‌ جایی‌ كه‌ به‌ هنر جایگاهی‌ ثانوی‌ می‌دهند تا در خدمت‌ خواسته‌های‌ دین‌ باشد، اقتدارگرایانه‌ توصیف‌ می‌شود. در چنین‌ رابطه‌ای‌، هیچ‌ جایی‌ برای‌ خلاقیت‌ و اصالت‌ هنری‌ وجود ندارد، بلكه‌ هم‌ هنر و هم‌ هنرمندان‌ ابزاری‌اند كه‌ مقتدری‌ بالاتر آن‌ها را به‌ كار می‌گیرد، و در این‌جا هنر را می‌توان‌ تبلیغات‌ دیداری‌ تعریف‌ كرد. هنگامی‌ كه‌ هنر و دین‌ دو قدرت‌ برابر دارند، یعنی‌ وقتی‌ هیچ‌ یك‌ فرمانبردار دیگری‌ نیست‌، این‌ رابطه‌ را می‌شود از مقوله‌ی‌ تقابل‌ دانست‌. در چنین‌ مواردی‌، هنر و دین‌ به‌ هم‌ وابسته‌اند و هر كدام‌ می‌خواهد بر دیگری‌ چیره‌ شود.
صورت‌ دیگرِ رابطه‌ی‌ به‌هم‌وابسته‌ را می‌توان‌ دوسویه‌ توصیف‌ كرد، یعنی‌ زمانی‌ كه‌ دین‌ و هنر، كه‌ در فرهنگ‌ جایگاهی‌ برابر دارند، در همزیستی‌ تغذیه‌ و الهام‌ معنوی‌، با هم‌ كار می‌كنند. رابطه‌ی‌ دین‌ و هنر به‌صورت‌ جدایی‌خواهانه‌ زمانی‌ رخ‌ می‌دهد كه‌ دین‌ و هنر مستقل‌ از هم‌ و بی‌توجه‌ به‌ هم‌ عمل‌ كنند. آن‌ دسته‌ از سنت‌های‌ دینی‌ كه‌ شمایل‌شكن‌ نام‌ می‌گیرند یا فرهنگ‌هایی‌ كه‌ هنرشان‌ غیرمذهبی‌ [ سكولار ] معرفی‌ می‌شود، نمونه‌ی‌ این‌ «جدایی‌»اند. سرانجام‌، در رابطه‌ای‌ كه‌ یكپارچه‌ شناخته‌ می‌شود، دین‌ و هنر در هم‌ ادغام‌ شده‌ و تشخیص‌ این‌كه‌ هنر كجا آغاز می‌شود و سنت‌ دینی‌ كجا پایان‌ می‌یابد دشوار می‌گردد. درست‌ همان‌گونه‌ كه‌ هیچ‌ تعریف‌ پذیرفته‌ی‌ جهانی‌ برای‌ هنر یا دین‌ نیست‌، هیچ‌ نگرش‌ روشن‌ یا منجسمی‌ نیز در هیچ‌ دینی‌ نسبت‌ به‌ هنر وجود ندارد. چنین‌ نگرش‌هایی‌ درون‌ یك‌ سنت‌ دینی‌ و در میان‌ سنت‌های‌ دینی‌ متفاوتِ درون‌ یك‌ فرهنگ‌ فرق‌ می‌كند. درواقع‌، همان‌گونه‌ كه‌ پدیدارشناس‌ دین‌، گِرادوس‌ وَن‌ دِر لیو، یادآور شده‌ است‌، درون‌ همه‌ی‌ مقوله‌هایی‌ كه‌ وصف‌ آن‌ها رفت‌، می‌توان‌، همزمان‌ یا به‌ شكل‌ تاریخی‌، یك‌ سنت‌ دینی‌ را مشخص‌ كرد.
● ویژگی‌ها و مقوله‌های‌ هنر دینی‌
هنر را می‌توان‌ به‌ چند دلیل‌ دینی‌ انگاشت‌. یك‌ عامل‌ تعیین‌كننده‌ی‌ مهم‌ كاركرد هنر است‌. اگر اثری‌ هنری‌ حكم‌ یا قصه‌ای‌ از یك‌ سنت‌ دینی‌ خاص‌ را به‌ تصویر كشد، آن‌ تصویر را تعلیم‌ دینی‌ توصیف‌ می‌كنند و می‌شود گفت‌ كاركردی‌ دینی‌ دارد. همچنین‌ می‌توان‌ گفت‌ لوازم‌ عشاء ربانی‌ مانند جام‌ها، شمعدانی‌ها یا كتاب‌های‌ مقدس‌ مصوری‌ كه‌ به‌ شیوه‌ای‌ مقدس‌گونه‌ یا به‌ عنوان‌ بخشی‌ از مراسم‌ نیایش‌ به‌ كار می‌روند نیز كاركردی‌ دینی‌ دارد. برخی‌ آثار هنری‌ مانند معرق‌كاری‌هایی‌ كه‌ ترتیب‌ آیین‌ عشاء ربانی‌ را در كلیسای‌ سن‌ ویتاله‌ در راوِنّا به‌ تصویر می‌كشند، یا دیوارنگاره‌ای‌ كه‌ حالت‌های‌ یوگا را در آجانتا ۱ در غرب‌ هندوستان‌ نشان‌ می‌دهد، هم‌ هدفی‌ نیایشی‌ دارند هم‌ هدفی‌ تعلیمی‌. آثار دیگری‌ مانند چارپایه‌های‌ آسانته‌ ۲ یا توتم‌های‌ انیوئیتی‌ ۳ نیز به‌ شكل‌ هنر دینی‌ آیینی‌ عمل‌ می‌كنند.
اثر هنری‌ ممكن‌ است‌ همچنین‌ به‌ خاطر محل‌ یا جای‌ آن‌ دینی‌ قلمداد شود. پس‌ آثاری‌ كه‌ در محدوده‌ی‌ مكانی‌ نیایشگاه‌ها، صومعه‌ها و مكان‌های‌ آیینی‌ و/یا مقدس‌ مانند معبد، كنیسه‌، كلیسا یا مسجد قرار دارند، معمولاً دینی‌ توصیف‌ می‌شوند. در برخی‌ موقعیت‌ها، یك‌ اثر هنری‌ ممكن‌ است‌ از آغاز به‌ شكل‌ خاص‌ برای‌ مكانی‌ دینی‌ ایجاد شود. در دیگر مواقع‌، كاركرد غایی‌ آن‌ اثر جایگاه‌ نهایی‌اش‌ را معین‌ می‌كند؛ چنان‌ كه‌ در مورد محراب‌ منقوش‌ یك‌ كلیسا، یا لینگا (در سانسكریت‌: آلت‌ نقش‌پردازی‌شده‌ی‌) رب‌النوع‌ هندو، شیوا (برای‌ مثال‌، رك‌: شكل‌۱) بر روی‌ یك‌ كوه‌معبد چنین‌ اتفاقی‌ می‌افتد. ویژگی‌ دیگری‌ كه‌ معرف‌ هنر دینی‌ است‌ موضوع‌ و/یا شمایل‌نگاری‌ آن‌ است‌. ممكن‌ است‌ تصویری‌ به‌ شخصی‌ یا رخدادی‌ مقدس‌ اشاره‌ كند یا در قالب‌ سنت‌ مسلكی‌ خاص‌ درسی‌ را روایت‌ كند.
در این‌ مورد آخر، ممكن‌ است‌ اثر هنری‌ از صورت‌ها و پیكرك‌هایی‌ تشكیل‌ شده‌ باشد كه‌ یا كسی‌ می‌تواند آن‌ها را تشخیص‌ دهد یا تنها فرد آشنایی‌ كه‌ آموخته‌ است‌ چگونه‌ شمایل‌های‌ آن‌ سنت‌ خاص‌ را بخواند، آن‌ را می‌فهمد. حمایت‌ یك‌ اجتماع‌ دینی‌ (كلیسا، معبد یا صومعه‌ای‌ خاص‌) از اثری‌ هنری‌ با هدف‌هایی‌ مذهبی‌، آیینی‌، مقدس‌، عبادی‌ و یا فكری‌ باعث‌ می‌شود آن‌ اثر سفارشی‌ دینی‌ شود. همچنین‌ نیت‌ فرد وقف‌كننده‌ای‌ كه‌ سفارش‌ اثری‌ هنری‌ را برای‌ بنایی‌ دینی‌ یا كاركردی‌ آیینی‌ داده‌ است‌ نیز آن‌ را دینی‌ می‌سازد. هنرمند و معنویت‌ او نیز ممكن‌ است‌ در تعریف‌ هنر دینی‌ نقش‌ داشته‌ باشد. در بسیاری‌ از دین‌ها، هنرمند شخصی‌ است‌ كه‌ خود را وقف‌ كیشی‌ معنوی‌ می‌كند. سرآغازِ این‌ فرآیند خلاق‌ مشابه‌ پاك‌سازی‌ روح‌ هنرمند است‌. او باید نخست‌ دوره‌ی‌ نیایش‌ باطنی‌ و معمولاً پرهیز (از غذا و مجامعت‌) را بگذارند؛ مانند راهبان‌ ارتدوكس‌ شرقی‌ كه‌ شمایل‌شكن‌اند و راهبان‌ بودایی‌ كه‌ ماندالا (نمودارهای‌ كیهانی‌، رك‌: شكل‌۲) می‌نگارند یا شَمَن‌های‌ بومی‌ آمریكا كه‌ شن‌نگاره‌ طرح‌ می‌كنند.
ازاین‌گذشته‌، در این‌ سنت‌های‌ هنری‌، تقریباً همیشه‌ رهنمودهای‌ ثابتی‌ برای‌ رسانه‌ها، سبك‌، رنگ‌ها، نقش‌مایه‌ها و نمادگرایی‌ هست‌ كه‌ باید در خلق‌ تصویر دینی‌ از آن‌ها پیروی‌ كرد. در دین‌هایی‌ مانند مسیحیت‌ و هندوباوری‌، هنر ممكن‌ است‌ در خدمت‌ تعلیم‌ یا تربیت‌ و درنتیجه‌ الهیات‌ باشد: می‌توان‌ این‌ مقوله‌ از هنر دینی‌ را، كه‌ اصول‌ و قصه‌های‌ سنت‌ دینی‌ را با به‌كارگیری‌ تصویرپردازی بازنمودی‌ و نمادها به‌ تصویر می‌كشد، الهیات‌ دیداری‌ نامید. اصطلاح‌ «عبادت‌ دیداری‌» را می‌توان‌ در مورد هنری‌ به‌ كاربرد كه‌ كاركردی‌ عبادی‌ یا مقدس‌ و درنتیجه‌ آیینی‌ دارد. این‌ در مورد دین‌هایی‌ مانند دائوباوری‌ و شینتوباوری‌، كه‌ در آن‌ها ممكن‌ است‌ هنر به‌ تصاویر یا اشیائی‌ منتهی‌ شود كه‌ یا شیوه‌ و طرز عبادت‌ دینی‌ را به‌ شكل‌ دیداری‌ نشان‌ می‌دهند یا واقعاً در عبادتی‌ دینی‌ به‌ كار می‌روند، صدق‌ می‌كند.
تصویرهایی‌ را كه‌ باعث‌ نیایش‌ فردی‌ می‌شوند یا آن‌ را می‌پرورانند، می‌توان‌ تأمل‌ دیداری‌ دانست‌. همچنین‌ هنر می‌تواند گرایش‌ و تصویرپردازی‌ عرفانی‌ داشته‌ باشد، مانند هنری‌ كه‌ در مسیحیت‌، به‌ویژه‌ سنت‌های‌ ارتدوكس‌ شرقی‌ به‌ وجود آمده‌ است‌. این‌ تصویرها، به‌ عنوان‌ نما یا نماد معنای‌ حضور مقدس‌، می‌تواند از تعالی‌ فردی‌ و وحدت‌ لحظه‌ای‌ با الوهیات‌ حمایت‌ كند یا وسیله‌ی‌ آن‌ شود. چنین‌ هنری‌ را می‌توان‌ عرفان‌ دیداری‌ نامید. هنر دینی‌ ممكن‌ است‌ صرفاً نمادین‌ باشد: از نقش‌مایه‌ها یا تصویرها می‌توان‌ برای‌ انتقال‌ پیامی‌ دینی‌ كه‌ تنها برای‌ آشنایان‌ روشن‌ خواهد بود، استفاده‌ كرد؛ مثل‌ سنت‌ قباله‌ای‌ (كابالایی‌) یهودیت‌. سرانجام‌ این‌كه‌ هنر ممكن‌ است‌ صرفاً تزئینی‌ باشد، چنان‌كه‌ شاید این‌ مسئله‌ در مورد الگوهای‌ هندسی‌ حكاكی‌ها و معرق‌كاری‌های‌ اسلامی‌ و خوشنویسی‌های‌ شیك‌ آن‌ صدق‌ كند.
این‌ نوع‌ هنر می‌خواهد بُعدی‌ زیبایی‌شناختی‌ برای‌ تجربه‌ی‌ دینی‌ افراد یا اجتماع‌ ارائه‌ دهد. هنر همه‌ی‌ دین‌های‌ جهان‌ نیز ممكن‌ است‌ آمیزه‌ای‌ از چند یا همه‌ی‌ مقوله‌های‌ یادشده‌ باشد، یعنی‌ یك‌ اثر هنری‌ ممكن‌ است‌ تعلیمی‌ و عبادی‌ یا عرفانی‌ و نمادین‌ باشد. همچنین‌ باید تأكید كرد كه‌ دسته‌بندی‌ بعضی‌ صورت‌ها دشوار است‌، مانند مقرنس‌، یعنی‌ تزئین‌ استالاكتیت‌مانند خاص‌ معماری‌ اسلامی‌ كه‌ برخی‌ پژوهشگران‌ فكر می‌كنند نمایانگر وحدت‌ در عین‌ كثرت‌ خداوند است‌؛ ولی‌ برخی‌ دیگر آن‌ را صرفاً صورتی‌ زیبا می‌پندارند.
● نگرش‌های‌ دینی‌ به‌ تصویرها
همه‌ی‌ دین‌ها، خواه‌ به‌ صورت‌ مدون‌شده‌ (یعنی‌ دارای‌ شریعتی‌ مكتوب‌، سلسله‌مراتب‌، اصول‌، كیش‌ و نیایش‌) خواه‌ به‌ صورت‌ اولیه‌ (یعنی‌ مبتنی‌ بر سنت‌ شفاهی‌، آیین‌ و اسطوره‌)، نگرش‌هایی‌ را نسبت‌ به‌ هنر و تصویر ایجاد كرده‌اند. چنین‌ نگرش‌هایی‌ را عموماً می‌توان‌ شمایلی‌، غیرشمایلی‌ یا شمایل‌شكنانه‌ نامید. نگرش‌ شمایلی‌ طرفدار كاربرد تصاویر است‌ و تصویر را پیكركی‌ (انسان‌مانند) مبتنی‌ بر واقعیتی‌ قابل‌مشاهده‌ و شناخته‌شده‌ تفسیر می‌كند. این‌ نگرش‌ به‌ تصویر، در شكل‌ افراطی‌اش‌، به‌ بت‌پرستی‌ نزدیك‌ می‌شود. نمونه‌ی‌ خوب‌ آن‌ تصویرگری‌های‌ پیكره‌مانند در روایت‌های‌ كتاب‌ مقدس‌ در شمایل‌های‌ منقوش‌ صدر مسیحیت‌ و بیزانسی‌ و شیشه‌نگاره‌های‌ پنجره‌های‌ كلیساهای‌ گوتیك‌ مانند كلیسای‌ شهر شارترِه‌ ۴ است‌. نگرش‌ غیرشمایلی‌ نیز طرفدار كاربرد تصاویر است‌، ولی‌ آن‌ها را تصویرگری‌ نمادین‌ یا تلمیحی‌ از واقعیت‌ مقدس‌ تفسیر می‌كند.این‌ نگرش‌، در شكل‌ افراطی‌اش‌، از بازنمایی‌ پیكر انسانی‌ می‌پرهیزد و در عوض‌ از نمادگرایی‌ رمزآمیزِ تقریباً منحصربه‌فردی‌ حمایت‌ می‌كند. نمونه‌های‌ آن‌ عبارت‌ است‌ از بسیاری‌ صورت‌های‌ انتزاعی‌ رب‌النوع‌ هندو، یعنی‌ ویشنو مانند پادْما (چرخ‌)، و نمادگرایی‌ هندسی‌ شیشه‌نگاره‌های‌ پنجره‌های‌ سده‌بیستمی‌ (شكل‌۳) مانند شیشه‌نگاری‌های‌ ماتیس‌ برای‌ نمازخانه‌ی‌ روسِر در وانس‌ واقع‌ در جنوب‌ فرانسه‌ برای‌ كمك‌ به‌ ایجاد جلوه‌ی‌ منشوری‌ آسمانی‌ در نمازخانه‌. نگرش‌ شمایل‌شكنانه‌ كلاً نقش‌ تصویر را، چه‌ پیكرمانند باشد چه‌ نمادین‌، نفی‌ می‌كند و در شكل‌ افراطی‌اش‌، می‌كوشد همه‌ی‌ تصاویر را از بین‌ ببرد.
چنین‌ نگرشی‌ باعث‌ ایجاد شیشه‌های‌ صاف‌ پنجره‌های‌ بیش‌تر كلیساهای‌ پروتستان‌، به‌ویژه‌ كالوَن‌گرایان‌ ۵ از اواخر سده‌ی‌ شانزدهم‌ شد. درست‌ همان‌گونه‌ كه‌ همه‌ی‌ دین‌ها روابط‌ مبهم‌ و مختلفی‌ با هنر دارند، در نگرششان‌ به‌ تصویر نیز تنوعاتی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. بیش‌تر دین‌ها در زمره‌ی‌ یكی‌ از این‌ چندگونه‌ نگرش‌ به‌ تصویر قرار می‌گیرند: شمایلی‌؛ شمایلی‌ تا شمایل‌شكنانه‌؛ شمایلی‌ تا غیرشمایلی‌؛ غیرشمایلی‌ تا شمایلی‌؛ غیرشمایلی‌ تا شمایل‌شكنانه‌؛ یا شمایل‌شكنانه‌. برای‌ مثال‌، هم‌ مسیحیت‌ و هم‌ هندوباوری‌ زمانی‌ همه‌ی‌ این‌ نگرش‌ها را داشته‌اند؛ در حالی‌ كه‌ بوداباوری‌ و هندوباوری‌ با نگرشی‌ غیرشمایلی‌ آغاز شدند ولی‌ كم‌كم‌ با رشد و متنوع‌ شدن‌ خود، تصاویر را در عبادت‌ و اَعمال‌ دینی‌ وارد كردند و نگرششان‌ به‌ تصویر و نقش‌ دینی‌ هنر تغییر كرد. همچنین‌ ممكن‌ است‌ انواع‌ نگرش‌های‌ مختلفت‌ نسبت‌ به‌ موقعیت‌ تصویر، مثلاً در مسیحیت‌، وجود داشته‌ باشد.
هنر صدر مسیحیت‌ هم‌ متأثر از نگرش‌های‌ شمایل‌شكنانه‌ (حكم‌ عهد عتیق‌ علیه‌ تصویرهای‌ كنده‌كاری‌شده‌) و هم‌ متأثر از نگرش‌های‌ غیرشمایلی‌ بود، ولی‌ با شكل‌گرفتن‌ مسیحیت‌، نگرشش‌ به‌ تصویر دو انشعاب‌ شمایلی‌ و شمایل‌شكنانه‌ پیدا كرد. در مواردی‌، وضعیت‌ تصویر به‌طور خاص‌ طبق‌ تعالیم‌، احكام‌ یا سیره‌ی‌ سنتی‌ یا نوشتاری‌ تجویز می‌شد. اما گاه‌ ممكن‌ است‌ رویكرد الهیات‌ صحیحی‌ كه‌ مقامات‌ دینی‌ از آن‌ حمایت‌ می‌كنند، موردپذیرش‌ غیرروحانیون‌ قرار نگیرد یا به‌ آن‌ عمل‌ نشود؛ مثلاً در مورد استاد خوشنویسی‌ زِن‌ كه‌ «اثرات‌ جوهر» غیرعادی‌ را به‌ عنوان‌ تأملی‌ بر اندیشه‌ورزی‌ (مدیتیشن‌) خود ایجاد می‌كند و درعین‌حال‌ مبتدیان‌ را از هرگونه‌ تصویرسازی‌ برحذر می‌دارد.
● باورهای‌ دینی‌ و واكنش‌های‌ مختلف‌ به‌ هنر
درست‌ همان‌گونه‌ كه‌ پذیرش‌/ درك‌ اثر هنری‌ به‌ عنوان‌ اثری‌ دینی‌ توسط‌ فرد مؤمن‌ از چند عامل‌ متفاوت‌ ریشه‌ می‌گیرد، آن‌ فرد نیز به‌ طرق‌ گوناگون‌ به‌ هنر دینی‌ واكنش‌ نشان‌ می‌دهد. اگر گمان‌ می‌رود تصویر واقعاً تجسم‌ مقدسات‌ یا ملكوتیات‌ است‌، پس‌ به‌ مؤمن‌ امكان‌ دسترسی‌ بی‌واسطه‌ و همیشگی‌ به‌ الوهیت‌ را می‌دهد. چنین‌ واكنشی‌ به‌ واسطه‌ی‌ پای‌بندی‌ مؤمن‌ به‌ ماهیت‌ مقدس‌ اولیه‌ و قدرت‌ تصویر تجربه‌ می‌شود.
واكنش‌ دینی‌ دوم‌ به‌ هنر این‌ است‌ كه‌ تصویر مظهر موقت‌ حضور الهی‌ است‌. با این‌كه‌ تصویر تداوم‌ دارد، حضور الهی‌ فرّار است‌؛ مثل‌ نیروی‌ مقدسی‌ كه‌ فراخوانده‌ می‌شود تا در آغاز مراسمی‌ آیینی‌ وارد تصویر شیوا شود و سپس‌ با پایان‌پذیرفتن‌ مراسم‌، از آن‌ خارج‌ می‌گردد. از نظر دیگران‌، تصویر پیوسته‌ یادآورنده‌ی‌ واقعیت‌ الهی‌ و كمكی‌ اولیه‌ برای‌ ایمان‌ فردی‌ است‌. این‌ واكنش‌ در مورد تصویر پیش‌بینی‌ می‌شود، البته‌ نه‌ به‌ صورت‌ تجسم‌ و نه‌ به‌ صورت‌ ظرف‌ موقت‌ مقدسات‌ بلكه‌ به‌ عنوان‌ بازتاب‌ دیداری‌ هستی‌ الوهیت‌. پس‌ مؤمن‌ می‌تواند از طریق‌ چنین‌ تصویری‌ الوهیت‌ را نیایش‌ كند یا جلوی‌ چنین‌ تصویری‌ عبادت‌ نماید. ممكن‌ است‌ همچنین‌ از تصویر به‌ عنوان‌ آغازگاه‌ اندیشه‌ورزی‌ و تجربه‌ی‌ دینی‌ استفاده‌ شود. امّا تصویر به‌خودی‌خود هیچ‌ وارداتی‌ برای‌ مؤمن‌ كه‌ می‌كوشد تصویر را متعالی‌ كند تا به‌ شكلی‌ عارفانه‌ به‌ حالت‌ وحدت‌ بی‌تصویر با الوهیت‌ برسد و تعالی‌ یابد، ندارد. دیگران‌ به‌ هنر صرفاً به‌ عنوان‌ تصاویری‌ كه‌ هدف‌ از آن‌ها تعلیم‌ است‌ نه‌ نیایش‌، دعا یا تجربه‌ی‌ دینی‌ فردی‌، واكنش‌ نشان‌ می‌دهند.
در مقابل‌، شمایل‌شكنان‌ مستقیماً با الوهیت‌ ارتباط‌ می‌گیرند و درنتیجه‌ هیچ‌ نیازی‌ به‌ نقش‌ میانجی‌گرانه‌ی‌ تصویر ندارند: بدون‌ ترس‌ یا بی‌اعتمادی‌، ممكن‌ است‌ ویران‌كردن‌ تصاویر را وظیفه‌ی‌ خود بدانند. ماهیت‌ واكنش‌ مؤمن‌ هرچه‌ باشد، از طریق‌ تصاویر دینی‌ قادر است‌ به‌ طریقی‌ قدرت‌ و نیروی‌ الهی‌ را تجربه‌ یا در آن‌ مشاركت‌ كند. آثار هنر دینی‌ صرفاً اشیائی‌ ساخته‌ از چوب‌ یا سنگ‌ یا رنگ‌ نیستند، بلكه‌ میانجی‌های‌ یگانه‌ی‌ قدرت‌ معنوی‌اند. همچنین‌ یادآوری‌ می‌كنند كه‌ الوهیت‌ به‌ یك‌ تصویر یا یك‌ مكان‌ محدود نمی‌شود، بلكه‌ همه‌جا حاضر است‌. بااین‌وجود، اغلب‌ برای‌ تصاویر محل‌های‌ ویژه‌ای‌ در ساختار مكان‌های‌ مقدس‌ در نظر می‌گیرند و آن‌ها بخش‌ جدایی‌ناپذیر ابعاد آیینی‌ و زیبایی‌شناختی‌ عبادت‌ دینی‌اند. تصویرهای‌ دینی‌ باعث‌ شناسایی‌ مكان‌ مقدس‌ می‌شوند و نیز نیاز به‌ فاصله‌ای‌ مكانی‌ با عبادت‌كننده‌ دارند.
در برخی‌ سنت‌های‌ دینی‌، خودِ بدن‌ انسان‌ نمایانگر پیكرهای‌ خدای‌گونه‌ی‌ اله‌ها و الهه‌ها تفسیر و پرستیدنی‌ انگاشته‌ می‌شود و درنتیجه‌ بدن‌ مؤمن‌ مجرایی‌ زیبایی‌شناختی‌ برای‌ عبادت‌ دینی‌ می‌گردد. ممكن‌ است‌ بدن‌ عبادت‌كننده‌ یا پیشوای‌ عبادت‌ با پوشیدن‌ جامه‌ یا انداختن‌ اشیائی‌ مانند نقاب‌ها یا سرپوش‌های‌ آیینی‌، و یا از طریق‌ خال‌كوبی‌ پرنقش‌ونگار و بدن‌نگاری‌، به‌ لحاظ‌ معنوی‌ تقویت‌ شود. برخی‌ تصویرها به‌طور طبیعی‌ سرشار از قدرت‌ معنوی‌اند، حال‌ آن‌كه‌ برخی‌ دیگر را باید تقدیس‌ كرد. تصویری‌ دینی‌ كه‌ محترم‌ شمرده‌ می‌شود، به‌خودی‌خود مقدس‌ یا قدسـی‌ تفسیر می‌گردد.
چنین‌ تصویری‌ به‌ واسطه‌ی‌ قداست‌ بنیادینش‌، ستودنی‌ و گرامی‌ است‌. این‌ تصویرهای‌ مقدس‌ را می‌تـوان‌ از تصویرهایی‌ دینی‌ كه‌ الهام‌گرفتـه‌ از بشر و ساختـه‌ی‌ اوست‌، بیش‌تر متمایز كرد. مقوله‌ی‌ استثنایی‌ تصویرهای‌ مقدس‌ عبارت‌ است‌ از «انسان‌نساخته‌ها» (acheiropoietai) (به‌ یونانی‌ یعنی‌ «به‌دست‌انسان‌ساخته‌نشده‌») كه‌ مؤمنان‌ معتقدند هم‌ الهام‌گرفته‌ از خداست‌ و هم‌ ساخته‌ی‌ خدا. اغلب‌، انسان‌نساخته‌ها را در طبیعت‌ كاملاً شكل‌گرفته‌ «می‌یابیم‌»؛ برای‌ مثال‌، بسیاری‌ از تصویرهای‌ شیوا یا بودا یا تصویرهای‌ مدت‌هاازدست‌رفته‌ی‌ الهه‌های‌ مادر/ باروری‌ مانند بانوی‌ سیاهِ مونتسِرات‌ ۶ كه‌ پطروس‌ مقدس‌ در ۵۰م‌ آن‌ را پنهان‌ كرده‌ بود و در ۸۸۰م‌ «دوباره‌ كشف‌ شد». یا ممكن‌ است‌ انسان‌نساخته‌ها از عالم‌ قدسی‌ به‌ عالم‌ خاكی‌ «فرو افتند»، چنان‌ كه‌ در مورد تندیس‌ آرتمس‌ در اِفِسوس‌ و توكچاكْسِ آهنی‌ در تبت‌ گمان‌ می‌رود. گمان‌ می‌رود انسان‌نساخته‌هایی‌ دیگر، مانند ردای‌ اِدِسا [ اورفا یا الرّها در جنوب‌ تركیه‌ ] یا روسَری‌ افسانه‌ای‌ وِرونیكا ۷ ، مستقیماً توسط‌ خداوند نقش‌ شده‌ باشند.
همچنین‌ گروهی‌ استثنایی‌ از تصویرهای‌ مقدس‌ هستند كه‌ چهره‌نگاره‌های‌ معاصر قلمداد می‌شوند: شخص‌ مقدس‌ «می‌نشسته‌» تا هنرمندی‌ كه‌ خودش‌ هم‌ شخصیتی‌ مقدس‌ داشته‌، چهره‌ی‌ او را نقاشی‌ كند؛ مانند تصویر صندلی‌ اسطوره‌ای بودا كه‌ هنرمندانی‌ آن‌ را خلق‌ كرده‌اند كه‌ به‌ آسمان‌ها سفر كرده‌اند تا این‌ اثر را در حضور بودا بكَنند و نیز چهره‌نگاره‌های‌ زیادی‌ از باكره‌ و كودك‌ كه‌ می‌گویند لوقای‌ مقدس‌ آن‌ها را نقاشی‌ كرده‌ است‌. مقوله‌ی‌ دیگر، یعنی‌ تصویر معجزه‌آسا، نه‌ تنها مورد ستایش‌ و احترام‌ مؤمنان‌ قرار می‌گیرد، بلكه‌ نذر و هبه‌ هم‌ دریافت‌ می‌كند.
چنین‌ تصویرهایی‌، مانند خدای‌ هندو گانِشا، قادرند معجزه‌ كنند و به‌خصوص‌ بیماری‌، مرض‌ و ناتوانی‌ جسمی‌ را شفا دهند و زنان‌ «نازا» را باردار و سالم‌ بچه‌دار كنند. به‌ عنوان‌ گواهی‌ دال‌ بر عجین‌بودن‌ دیگر تصاویر معجزه‌آسا با قدرت‌ و نیروی‌ مقدس‌، مانند باكره‌ی‌ ولادیمر در اوایل‌ سده‌ی‌ دوازدهم‌ (مسكو، نگارخانه‌ی ترتیاكوف‌؛ رك‌: شكل‌۴)، ادعا می‌كنند آن‌ها اشك‌ می‌ریزند، بوهای‌ معطر می‌دهند، رگه‌هایی‌ از روغن‌ یا خون‌ جاری‌ می‌كنند یا نوری‌ درخشنده‌، متصاعد می‌سازند. چنین‌ پدیده‌هایی‌ فیزیكی‌ را مؤمنان‌ نشانه‌هایی‌ اطمینان‌بخش‌ یا علائمی‌ بدشگون‌ تفسیر می‌كنند. همچنین‌ می‌توان‌ از تصویرهای‌ معجزه‌آسا برای‌ دفاع‌ از شهرها یا كشورها یا ایجاد آب‌وهوای‌ خوب‌ برای‌ درویی‌ خوب‌ یاری‌ جُست‌. سرانجام‌ این‌كه‌ گمان‌ می‌رود برخی‌ تصویرهای‌ دینی‌ فقط‌ زمانی‌ ستودنی‌ و گرامی‌ می‌شوند كه‌ به‌درستی‌ از جانب‌ منبعی‌ دیگر ــ یا الوهیت‌ یا اشخاص‌ مقدس‌ یا مقامات‌ دینی‌ ــ تقدیس‌ گردند.
این‌ آئین‌های‌ مقدس‌گردانی‌ كه‌ نیروی‌ الهی‌ را در تصویر دینی‌ القا می‌كنند، تفاوت‌های‌ زیادی‌ با هم‌ دارند: از مراسم‌ «گشایش‌ ماه‌» با دمیدن‌ در مصر باستان‌ گرفته‌ تا مراسم‌ بودایی زِن‌ ژاپنی‌ كه‌ طی‌ آن‌ چشمان‌ تصویر كامل‌ می‌شود. بار دیگر، این‌ مقوله‌ها كاملاً از هم‌ متمایز نیستند؛ هر تصویر دینی‌ منفردی‌، مانند بانوی‌ سیاه‌ صومعه‌ی‌ آینزیدِلْن‌ یا تندیس‌ بودیساتْوا ۸ آوالوكیتِشْوارا، را غیرروحانیون‌ گرامی‌ می‌دارند و دارای‌ قدرت‌های‌ معجزه‌آسا می‌پندارند، حال‌ آن‌كه‌ مقامات‌ دینی‌ تقدیس‌شدن‌ آن‌ها را لازم‌ می‌دانند.
فرهاد ساسانی
نویسنده: دایان‌ آپوستولوس‌ـ كاپادونا
یادداشت‌های‌ مترجم‌:
برگرفته‌ از منبع‌ زیر:
Diane Apostolos-Cappadona, "Religion and Art", in The Dictionary of Art ., ed. Jane Turner (London: Macmillan Publishers Limited; & U.S. and Canada: Grove Dictionaries Inc., ۱۹۹۶, ۲nd edn: ۱۹۹۸), pp. ۱۳۷-۱۴۲.
۱. آجانتا دهكده‌ای‌ است‌ در شمال‌ ماهاراشتْرا واقع‌ در میانه‌ی‌ غرب‌ هندوستان‌ كه‌ غارها و زیارتگاه‌های‌ آن‌ با دیوارنگاره‌ها و پیكره‌های‌ بودایی‌ معروف‌ است‌.
۲. آستانته‌ یا آشانتی‌ منطقه‌ای‌ است‌ در غرب‌ آفریقا و بخشی‌ از غنای‌ امروزی‌ كه‌ پیش‌تر یك‌ شاه‌نشین‌ و سپس‌ مستعمره‌ی‌ انگلستان‌ بوده‌ است‌.
۳. اینوئیت‌ به‌ فردی‌ بومی‌ از شمال‌ آمریكای‌ شمالی‌ و ساكن‌ گروئنلند و شرق‌ كانادا تا آلاسكا می‌گویند؛ این‌ افراد اسكیمو هستند.
۴. Chartres ، مركز اوراِی‌لوآر واقع‌ در شمال‌ فرانسه‌ و در جنوب‌ غربی‌ پاریس‌، كه‌ كلیسای‌ آن‌ معروف‌ است‌.
۵. كالون‌گرایان‌ یا كالوینیست‌ها پیروان‌ تعالیم‌ مسیحی‌ ژان‌ كالون‌ هستند كه‌ بر تقدیر، حاكمیت‌ خداوند و اصالت‌ متون‌ مقدس‌ و محبت‌ تأكید می‌ورزند. ژان‌ كالونل‌ (۶۴ـ۱۵۰۹)، متأله‌ و اصلاح‌گرای‌ فراسوی‌ مقیم‌ سوئیس‌ و رهبر اصلاح‌گرایی‌ پروتستان‌ بود.
۶. Montserrat ، جزیره‌ای‌ متعلق‌ به‌ بریتانیا از گروه‌ لیوارد در وِست‌ ایندیز واقع‌ در میانه‌ی‌ شمال‌ و جنوب‌ قاره‌ی‌ آمریكا.
۷. گفته‌اند ورونیكا، بانوی‌ اورشلیم‌، با روسری‌ خود سیمای‌ خون‌آلود مسیحِ شكنجه‌دیده‌ را در راه‌ محلی‌ كه‌ قرار بود او را به‌ صلیب‌ بكشند، پاك‌ كرد.
۸. «بودیساتْوا» (بودهیساتوا) واژه‌ای‌ است‌ سانسكریت‌ كه‌ از دو تكواژ «بودی‌» (بودهی‌) به‌ معنای‌ روشن‌بینی‌ و «ساتوا» به‌ معنای‌ هستی‌ و وجود تشكیل‌ شده‌ و در كل‌ به‌ معنای‌ كسی‌ است‌ كه‌ باطنش‌ روشن‌ شده‌ است‌. در كیش‌ بودایی‌، به‌ شخصی‌ می‌گویند كه‌ حكمت‌ اخلاقی‌ و معنوی‌ زیادی‌ كسب‌ كرده‌ و بودایی‌ بالقوه‌ است‌، به‌ویژه‌ كسی‌ كه‌ نیروانا را كنار می‌گذارد تا به‌ بشر درمانده‌ كمك‌ كند.
منبع : پایگاه خبری هنر ایران