جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دکتر رفتن هنر است


دکتر رفتن هنر است
اگرچه بخش مهمی از اوقات و امكانات رسانه های عمومی به مطالب پزشكی اختصاص یافته و بسیاری از مردم به غلط یا درست شیفته اطلاعات پزشكی هستند اما به نظر می رسد به مهمترین مسائل در این زمینه توجهی نشده و هنوز هم مغفول مانده است و این نشانه ای است از اینكه رسانه ها سیاست روشنی در اطلاع رسانی پزشكی ندارند كه هیچ، به جای اینكه اطلاعات مفیدی به مردم بدهند كه فرهنگ و ذهنیتی بهتر در ارتباط با مسائل درمانی برای آنها بسازد خود به دنبال سلیقه عمومی به راه افتاده و تنها برای این سلیقه عمومی خوراك تهیه می كنند. به طور مثال اگرچه درمان به تشخیص متكی است و تشخیص تا حدود زیادی همچنان بر شرح حال متكی است مردم نمی دانند كه چگونه به پزشك مراجعه كنند، به چه پزشكی مراجعه كنند و با پزشك خود چگونه صحبت كنند و چگونه به پزشك خود اطلاعات بدهند.
نمی دانند وظیفه پزشك چیست، چه مسئولیتی دارد و چگونه باید كار پزشك خود را كنترل كنند. اینها همه مقولات بسیار مهمی است كه با یك یادداشت نمی توان حل كرد و مستلزم ساعت ها بحث و بررسی برای یافتن بهترین راه و بردن آن به میان مردم و فرهنگ سازی است كه به طور عمده از رسانه های عمومی برمی آید اما در اینجا تنها به جهت جلب توجه به رئوس مطلب اشاره می كنم.
الف: اولین نكته اینكه باید دانست ملاقات پزشك با بیمار یك ملاقات كاری و یك جلسه رسمی است كه درباره صورت جلسه آن و نحوه اداره این جلسه دستورالعمل های مشخصی وجود دارد كه پزشكان برای اجرای آنها آموزش دیده اند. بنابراین اداره این جلسه كاری طبیعتاً باید به عهده كسی باشد كه در این مورد آموزش دیده و مسئول نهایی كاری است كه قرار است انجام شود. اگر بسیاری از پزشكان برای بیماران خود وقت كافی نمی گذارند یا به حرف های بیمار گوش نمی دهند نباید نتیجه گرفت كه بیماران هر چه می خواهند و به هر ترتیبی كه دوست دارند و در هر زمانی می توانند باید بگویند! بخش مهمی از دانش طب مربوط به همین تنظیمات است و كسی كه پزشك نیست این تنظیمات را نمی داند و رودربایستی هم ندارد.
آنچه كه بیماران ابتدا باید روشن كنند این است كه بگویند مشكل اصلی آنها چیست و چه انتظاری از پزشك دارند و منظور از مشكل اصلی هم علائم و نشانه هایی است كه باعث ناراحتی بیمار شده نه علتی كه بیمار برای این ناراحتی خود در نظر گرفته! اگر كسی از یك روز پیش دچار سردرد شده سابقه فشار خون داشته و از یك ماه پیش گرفتاری مالی شدید داشته شرح حال بیماری اش را از سابقه فشار خون و نحوه درمان آن شروع كند و سپس به مسئله گرفتاری های مالی اش بپردازد یعنی پیشاپیش علت سردردش را تشخیص داده و به علاوه تا زمانی كه داستان به سردرد نرسیده پزشك سركار است و نمی داند از این اطلاعاتی كه درخواست نشده چه نتیجه ای باید بگیرد. در واقع به نظر می رسد یك اختلاف یا یك سوء تفاهم قدیمی در اینجا وجود داشته باشد. پزشكان را آموزش می دهند كه ابتدا از شكایت اصلی شروع كنند بعد از بیماری فعلی بپرسند و بعد شرح حال بیماری های گذشته را بگیرند اما بیماران اكثراً تصور می كنند برای اینكه پزشك را بهتر «حالی» كنند بهتر است ابتدا از سابقه شروع كنند و برای این كار از سابقه ای كه در واقع «تشخیص» خود آنها است شروع می كنند. حال آنكه اساساً مردم برای «تشخیص» به پزشك مراجعه می كنند و اگر تشخیص از همان ابتدا روشن باشد دیگر كار چندانی برای پزشكان باقی نمی ماند! متاسفانه در بسیاری از موارد وقتی پزشك چندان حوصله ای نداشته باشد یا اگر بیمار در القای تشخیص و صحبت های خود شدیداً مصر باشد پزشك از وظیفه خود عدول می كند مثل یك «بچه آدم» تمام فرمایشات را بدون مداخله گوش می دهد و بعد نسخه ای و بعد تمام. مگر چیزی بیش از این از او خواسته اند؟
ب: بهترین روش توصیف بیماری برای پزشك استفاده از زبان رایج و ساده ترین كلمات است. اصطلاحات پزشكی هیچ قطعیتی ندارند و كمكی به پزشك نمی كنند. استفاده از كلماتی نظیر «تیك»، «استرس»، «بالا رفتن فشار» و «پایین آمدن فشار» هیچ كمكی به پزشك نمی كنند بلكه مسئله را در نظر او مبهم تر می سازند اما استفاده از كلماتی نظیر «درد شكم»، «سردرد»، «سرگیجه» و نظایر اینها بسیار برای پزشك راهگشاترند. بسیاری از پزشكان متوجه شده اند كه بچه ها چون هیچ پیش فرضی راجع به علائم خود ندارند و اصطلاحات پزشكی نیز تاكنون به گوش آنها نخورده شرح حال های بسیار مفیدتری می دهند تا بزرگسالان. یك كودك دوازده ساله ممكن است شرح حال بدهد كه توی اتاق نشسته بودم ناگهان جلوی چشمم لكه های نورانی دیدم و بعد بیهوش شدم و وقتی چشم باز كردم دیدم در بیمارستان هستم. همین شرح حال را ممكن است یك خانم ۴۵ ساله به این ترتیب بدهد: «من در ۲۵ سالگی یك بار دچار تصادف با ماشین شدم یك سال قرص می خوردم سه سال پیش متاركه كردم از آن موقع سردردهای شدید دارم و شب ها دیر می خوابم. همین دیروز هم توی اتاق نشسته بودم كه یك هو فشارم پایین آمد و چشمم سیاهی رفت.» كه البته روایت اول برای پزشك بسیار مفیدتر است. در بسیاری از موارد بیماران با تحصیلات بالاتر در این مورد به خصوص بیماران بدتری هستند تا بیماران با تحصیلات پایین تر!
ج: پزشكان وظیفه ندارند به هر بیماری با هر درجه دانشی بفهمانند كه چه بیماری ای گرفته است و چرا؟! این كار در بسیاری از موارد غیرممكن است. اگرچه توانایی انجام آن هنری است كه ممكن است - پزشكی كمتر و پزشكی دیگر بیشتر داشته باشد - اما این مسئله به این معنی نیست كه پزشكان نباید پاسخگو باشند. اما هر پزشكی وظیفه دارد در صورت درخواست بیمار تشخیص خود را به صورت مكتوب و با اصطلاحات پزشكی به بیمار بدهد. استفاده از اصطلاحات و زبان علمی مانع از اتكای به «رضایت بیمار» می گردد. متاسفانه رضایت بیمار در سنجش كیفیت مداوا به هیچ وجه معیار مناسبی نیست. در بسیاری از موارد كه خطاهای فاحش پزشكی صورت گرفته است بیماران راضی هستند و در بسیاری از شكایات، پزشكان وظیفه خود را درست انجام داده اند. پزشكی كه به هنگام تب و تشنج كودك، برای رضایت والدین مایع نخاع بچه را نمی گیرد مستوجب عقوبت است در حالی كه والدین تا سال ها ممكن است دكتری را كه «آب كمر» بچه را كشید و به زعم آنها بچه مبتلا به فلان بیماری شد نفرین كنند! عقاید عمومی مردم همیشه عقاید درست و محترمی نیستند و پزشك خوب هم كسی است كه با عقاید نادرست مبارزه كند نه اینكه تسلیم آنها بشود تا بیماران راضی باشند و او محبوب.
د: انجام مشاوره، نحوه ارجاع بیمار و اطلاع از كلیه امكانات موجود در جهان نه تنها جزء وظایف پزشكان است بلكه در قبال آن مسئول هستند. پزشك وظیفه دارد وقتی با موردی روبه رو شد كه از ابتدا به اشتباه به او مراجعه كرده به متخصص مربوطه ارجاع دهد و اگر در جریان معالجه بیماری نیاز به مشورت با پزشكان دیگری باشد این هم جزء وظایف پزشكان است. در موارد حیاتی یا زمان هایی كه بیماری در حال مرگ است و چاره ای نیست پزشكان این اجازه را می دهند كه هر پزشكی كه همراهان می خواهند به بالین بیمار بیاورند این نه مشاوره كه برای راحتی خیال همراهان است. پزشكان قاعدتاً باید از كلیه امكانات تخصص خود در داخل و خارج كشور اطلاع داشته باشند. بی اطلاعی از چنین امكاناتی یا مطرح نكردن آنها به هر دلیلی نوعی قصور محسوب می شود. بنابراین اطلاع رسانی به پزشكان بدون درخواست آنان قاعدتاً باید برخورنده باشد.
در خاتمه فرض بر آن است كه پزشكی كه مورد مشورت بیمار قرار گرفته باید آخرین تصمیم را برای او بگیرد. نه اینكه یكسری اطلاعات را در اختیار بگذارد تا بیمار خود انتخاب كند. بسیاری از بیماران پس از اطلاع از تشخیص خود تصمیم می گیرند كه دستورات را اجرا بكنند یا خیر. در این صورت باید گفت خطا از هر طرف كه باشد و به هر دلیلی كار پزشكی به درستی انجام نشده است.
دكتر بابك زمانی
منبع : روزنامه شرق