پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


هیولا‌ی کشتار روی صحنه


هیولا‌ی کشتار روی صحنه
همین یک سال پیش بود که داستان "چو" چند هفته ای بر صدر اخبار تمام خبرگزاریها و شبکه‌های خبری جهان بود.‌ "سو هوی چو"، یک شرقی بود. یک کره ای مهاجر که سیزده سال از عمرش را در آمریکا زندگی کرد. دانشجوی ۲۳ ساله ساکت و آرام سال آخر رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه ویرجینیا که سال ۲۰۰۷ با کشتن ۳۲ نفر و خودش بزرگترین کشتار را در یک مجتمع آموزشی به راه انداخت. او پیش از این که دست به چنین کشتاری بزند فیلمی را از خودش گرفته است ودر ۱۸۰۰ کلمه به شرح وقایعی که بر او گذشته است می پردازد و از طریق پست به شبکه ‌NBC می فرستد.‌ یک بار دیگر‌ چو مانیفستش را روایت کرد. اما این بار در تالا‌ر کوچک چهارسو تئاتر شهر و از زبان محمد رحمانیان. ولی این بار چو یک نفر نبود که بیش از ده نفر بودند. ‌
‌ محمد رحمانیان که پس از کش و قوسهای فراوان مجوز اجرای این نمایش را گرفت، توانست اجرای متفاوتی را به نمایش بگذارد نمایشی که بیش از همه از نظر زبان و فرم روایت متفاوت تر از دیگر کارهای رحمانیان و حتی تجربه بازیگری بازیگران آن است.‌ در طول تمام زمان نمایش دنبال کلید استفاده از زبان انگلیسی گشتم. اما متأسفانه هیچ کلیدی در کار نبود. روزهای قبل مصاحبه‌دست اندرکاران نمایش را خوانده بودم. می‌گفتند به دلیل وجود بخش‌های فیلم‌های مستند به زبان انگلیسی، و ایجاد یکدستی، کل نمایش به انگلیسی نوشته شده است ! تا نمایش را ندیده بودم، این دلیل را توانستم قبول کنم، اما بعدش نه، و به هیچ وجه ! تمام مدت این فیلم مستند به ۱۰ دقیقه هم نمی‌رسید و یک مونولوگ طولا‌نی شخص "چو" بود.‌ تئاتربین‌های ما چند نفرند ؟ حال از این چند نفر، چند نفر به زبان انگلیسی تسلط کامل دارند تا بتوانند از این نمایش سر در بیاورند ؟ وقتی به این ارقام نگاه کارشناسانه بیاندازید متوجه می‌شوید که این نمایش تنها با تعداد انگشت‌شماری رابطه برقرار می‌کند و نمی تواند حقیقت و رسالت خود را به شکلی وسیع منتقل کند. البته اگر هدف گروه، انتقال و نمایش این حقیقت به مخاطب باشد، که حتما هست و جز این نمی‌تواند باشد !
خب این چه کاری‌ست ؟ یک اطوار روشنفکری ؟ یا یک تمرین برای اجراهای خارج از ایران یا اگر خدا بخواهد فستیوال‌ها ؟ یا یک فرم برای ایجاد تبلیغات ؟ یا نمایش قدرت در نوشتن به زبان انگلیسی ؟حال از مسئله زبان نمایش که بگذریم در بخش اجرا کار توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند.نگاه اعتراضی، روانشناسانه و در لحظاتی هجو آمیز رحمانیان به واقعه کشته شدن دانشجویان آمریکایی به دست همکلا‌سی خود در "مانیفست چو" از این واقعه نمایشی به دست داده که تماشاگر را عصبی می‌کند، می‌خنداند، می‌گریاند و مناسبات جامعه امروزی آمریکا و حتی جهان را پیش چشمش جراحی می‌کند.مانیفست چو نمایشی است که بر مدار بازروایت گسسته و ساختار شکسته رویدادی واقعی شکل می‌گیرد اما در مواردی با نقد مناسبات اجتماعی و ریشه یابی کمبودها و رفتارهای انسانی جهان مدرن و مصرف گرا را به سخره می‌گیرد، وضعیت جوامع چند فرهنگی و مهاجرپذیر را نقد می‌کند و نشان می‌دهد انسان جانی متولد نمی‌شود اما همه انسانها می‌توانند جانی بمیرند. ‌
"مانیفست چو" قصد ندارد تنها در هم شکننده نگره کلا‌سیک جانی - قربانی باشد ( نگره ای که قبل از این بارها در سینما و تئاتر درهم شکسته) این نمایش اگر چه می‌خواهد تماشاگر را از علتهای رویداد کشتار دانشجویان آمریکایی آگاه کند اما تنها در پی روایت صرف رویداد نیست و تماشاگر را با ابزارهای مختلف و صد البته بازی روان بازیگران با وجود زبان غیر بومی‌نمایش به کشف زوایای ناشناخته متن نایل می‌کند.
در "مانیفست چو" این فرم خاص نمایش، بازیهای درخشان بازیگران و همچنین موسیقی است که حظ هنری را برای تماشاگر ایجاد می‌کند نه صرفا نمایش مجموعه مصایب"چو" و ساز و کار جامعه ای که عاقبت از یک دانشجوی مهاجر یک عامل کشتار دست جمعی می‌سازد.
تئاتر و به طور عام هنر از رهگذر همین شیوه اجرا و سایر ویژگی‌های مختص به هر اثر هنری است که برای مخاطبش حظ آفرینی می‌کند و سرانجام هم همین است که معیار ارزش گذاری خواهد شد. ‌
این نمایش است که "چو" را در معرض نگاه تماشاگر قرار می‌دهد، بی آنکه قضاوتی را تحمیل کند و تماشاگر است که سوای حظ هنری در پایان نمایش درباره انسانی که در معرض نگاه قرارداده شد قضاوت خواهد کرد.در این نمایش جامعه با فرد همدلی ندارد و این مسلم ترین تعریفی است که از رابطه میان فرد و جامعه می‌توان به دست داد پس جامعه فرد نوروتیکی مثل "چو" را زیر چرخ دنده‌های مکانیسمش خرد می‌کند. جامعه به همین دلیل جمع بودنش، مکانیسمی‌را تشکیل می‌دهد که امکان رویارویی فردی با آن نیست.
چو که دانشجویی مهاجر است (آن هم از یک کشور جهان سومی)، و عادت به تحقیر شدن دارد در معرض خطرناک این مکانیسم قرار گرفته و در ساز و کار آن خرد شده تا جایی که برای مقابله با جمع سلا‌ح برمی‌دارد و دست به کشتار جمعی می‌زند. ‌
"مانیفست چو" همین را می‌خواهد نشان بدهد هر چند به قیمت نشان دادن چنین ساز و کاری در مقابل اسلا‌ید چهره‌های معصوم دانشجویان کشته شده ی ویرجینیا تک چهره کریهی از آنها در ارتباط با چو نمایش بدهد." هیولا‌ این مردم هستند"! جمله ای است که از زبان بازیگر خطاب به تماشاگران گفته می‌شود و شاید درست همینجاست که تماشاگر احساس می‌کند نمایش برای توجیه قتلهای چو نوشته شده است و البته امیدوار هم هست که نمایش قصد متقاعد کردن او را نداشته باشد. چیزی که مسلم است این است که "مانیفست چو" هر طور که دیده شود قصد توجیه کشتار را ندارد بلکه به دنبال این است که موقعیت انسانی چو را برای ما دراماتیزه کند و در اینکار موفق عمل می‌کند. حتی اگر خیال کنیم که به این منظور فقط خود موقعیت و نه حقایق دیگر را از ماجرای کشتار دانشجویان قرض گرفته باشد.در پایان باید گفت رحمانیان "مانیفست چو" را خوب نوشته و خوب کارگردانی کرده است و بازی بازیگران "مانیفست چو" هم بی نقص است. ‌
در مانفیست چو با وجود استفاده فراوان بازیگران از برخی از کلمات و حرکات که تماشاگر را آزرده می‌کنند موسیقی، طراحی لباس و سایر اجزای صحنه کارکرد خوبی دارند و چو ومانیفست کشتارش را خوب دراماتیزه کرده و در معرض ما قرار می‌دهند البته نه این که کار چو را خوب مانیفست کرده باشند.
منبع : روزنامه سیاست روز