چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

وقتی عراق می میرد !


وقتی عراق می میرد !
روزی كه آمریكاییها برای اولین بار وارد خاك عراق شدند تصور می‌كردند كه با وجود نارضایتی مردم از حكومت بعثی برای سالیان سال در این كشور بدون هیچ خطری اقامت خواهند داشت. اما تاریخ یكبار دیگر ثابت كرد كه هنوز هم سران كاخ سفید درك درستی از فرهنگ و باورهای مردم دیگر كشورها و به ویژه مسلمانان ندارند. مردم مسلمان عراق این روزها دست به یك قیام همه جانبه علیه اشغالگران زده‌اند تا ثابت كنند ننگ همكاری یا سكوت با تجاوزگران خارجی را هرگز نخواهند پذیرفت. از سوی دیگر ایالات متحده سعی دارد جهت سرپوش گذرادن بر نارضایتی و قیام عراقی‌ها، عوامل متعدد و بعضا عجیبی را به عنوان زمینه‌های ایجاد تحولات كنونی در عراق معرفی نماید. گفتار حاضر سعی دارد ضمن تشریح انواع مقاومت در برابر تجاوز خارجی علل عدم بروز مقاومت جدی مردم عراق در بدو هجوم اشغالگران را مشخص نماید. نویسنده در ادامه ضمن تبیین مقاومتهای ابتدایی در عراق، در یك بررسی دقیق علل واقعی وقوع نارضایتی مسلمانان عراق را ذكر كرده و به رد ادعاهای اشغالگران در این مورد می‌پردازد. مطالعه مقاله حاضر را به تمام كسانیكه به دنبال مطالعه دقیق، مستدل و منطقی اوضاع عراق می‌باشند توصیه می‌كنیم.
چندین دهه ظلم و ستم ‌حزب بعث عراق در دوره دیكتاتوری صدام حسین چنان بود كه بسیاری از كارشناسان مسایل سیاسی و خبرگزاریهای جهان در هنگام ورود اولین دسته‌ سربازان آمریكایی، انتظار استقبال گسترده و براه انداختن كارناوالهای شادی از سوی مردم عراق را می‌كشیدند. نیروهای ائتلاف كه برخلاف پیشبینی‌ها با هیچگونه خوش‌آمد گویی از سوی مردم عراق مواجه نشدند سعی كردند سردرگمی و بلا‌تكلیفی عراقی‌ها درآستانه سقوط صدام و حضور قوای خارجی را به نحوی به حساب استقبال از خودشان بگذارند. امپریالیسم خبری و غولهای رسانه‌ای دنیای غرب نیز در این بین كوچكترین رخداد موافق با اهداف و سیاستهایشان را چنان بزرگنمایی می‌كردند كه گویی مردم ساكن در سرزمین عراق سالهاست كه انتظار ورود آنان و نجات و رهایی توسط نیروهای آمریكایی را می‌كشند. ایالات متحده و معدود همپیمانانش در تجاوز به عراق سعی كرده‌اند با سانسور خبری هرگونه مقاومت و اعتراض عمومی چنین وانمود كنند كه نه تنها هیچ اعتراض مردمی علیه این نیروها در عراق وجود ندارد بلكه اصولا عراقی‌ها كمال رضایت و خوشنودی را از حضور قوای ائتلاف در سرزمینشان دارند. اما اخباری كه رسانه‌های مستقل و شاهدان بی واسطه از عراق به ویژه در ماههای اخیر ارائه می‌كنند بیانگر واقعیتی جز این است. سرزمین عراق امروز شاهد قیام و مقاومتی همه جانبه و یكپارچه علیه اشغالگری است و به سهولت می‌توان این اعتراض گسترده را در تمام ابعاد زندگی آنان مشاهده كرد. حال كه حتی قوای اشغالگر و موسسات تحقیقاتی وابسته به آنان نیز وجود مقاومت ملی در عراق را پذیرفته‌اند، سعی دارند با گمراه نمودن افكار عمومی جهانیان ریشه‌های این بیداری و نهضت را به اشتباه تبیین و تفسیر نمایند. اشغالگران چنین وانمود می‌كنند كه مقاومت كنونی مردم عراق امری دفعی، انفعالی، موقت و دارای ریشه‌های خارجی است. برهمین اساس در این گفتار سعی داریم ضمن بررسی علل شكل‌گیری قیام كنونی مردم عراق، برطبیعی و ریشه دار بودن این حركت تاكید نماییم.
●انواع مقاومت
پیش از آغاز این بحث بهتر است به سراغ انواع مقاومت در برابر اشغالگری برویم. آگاهی از انواع مقاومت به سهولت می‌تواند ضمن تبیین موقعیت كنونی، علت عدم تقابل جدی مردم عراق با اشغالگران را هنگام ورود این نیروها به عراق تبیین نماید. ذكر این نكته نیز ضروری است كه معمولا مبارزه و مقاومت كشورها در برابر اشغال سرزمینشان تحت تاثیر عوامل منحصر به فردی همچون: دین، فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن مردم است. از سوی دیگر علاوه بر موارد فوق میزان مشروعیت حكومتها نزد مردم نیز یكی از اساسی‌ترین انگیزه‌های مقاومت و مبارزه علیه اشغالگری محسوب می‌گردد. بنابراین توضیحات می‌توان انواع مبارزه و استقامت در برابر اشغال خارجی را چنین برشمرد:
۱-پایداری همه جانبه مردمی: معمولا هنگامیكه نظام و حاكمیت سیاسی كشوری كاملا از سوی توده مردم پذیرفته شده و حاكمیت از میزان مشروعیت بالایی نزد آنان برخوردار باشد و مولفه‌های وحدت بخش نظیر؛ فرهنگ، تاریخ، زبان و مذهب گستردگی مناسبی داشته باشد، در هنگام بروز تجاوز خارجی چنین ملتی نهایت مقاومت و پایداری را از خود نشان خواهد داد. افراد ساكن در‌حیطه جغرافیایی چنین سرزمینی در هنگام مواجه شدن با اشغالگری خارجی بدون هیچ چشم داشتی نهایت تلاش و ایثار را جهت حفظ سرزمین و هویت ملی خویش مبذول می‌دارند. در این حالت مقاومت مردم معمولا در ابتدا با وجود شور و اشتیاق فراوان از نظم و سازمان مناسبی برخوردار نیست و بیشتر شكل خودجوش و توده‌ای دارد. تاریخ نشان داده است كه هرچند این نوع مقاومت در ابتدا با تلفات و صدمات بسیاری روبرو می شود اما در نهایت با افزوده شدن بر میزان مهارت، نظم و سازماندهی آن خواهد توانست بر هر نوع تهاجم خارجی پیروز گردد. نمونه بسیار ملموس این نوع مقاومت را می‌توان در كشورمان هنگام تجاوز قوای بعثی مشاهده كرد. ایرانیان با تكیه بر عوامل متعدد وحدت بخش، نیروی برگرفته از اسلام و با پذیرش نظام جمهوری اسلامی توانستند با حضور گسترده خود، ارتش كلاسیك و مجهز عراق را در مرزها زمین‌گیر كرده و اجازه تصرف سرزمینشان را به آنان ندهند. نمونه دیگر پایداری همه جانبه و توده‌ای مردم در قبال اشغال خارجی، مقاومت مردم روسیه در جنگ جهانی دوم در برابر نیروهای ارتش رایش سوم به رهبری آدولف هیتلر بود. بنابر شواهد متعدد، روسها در این جنگ با وجود تلفات بیست میلیونی مانع از اشغال سرزمینشان به دست ارتش آلمان شدند.
۲- مقاومت غیر مستقیم: این نوع مقاومت در نظامهای پایدار سیاسی كه در آنها اصل تفكیك قوا رعایت شده است مشاهده می‌شود. طبیعی است كه چنین ساختارهایی بیشتر بر اصول لیبرال دموكراسی و سوسیال دموكراسی مبتنی است. در چنین كشورهایی به دلیل وجود قوای مسلح كلاسیك، در هنگام بروز هرگونه تهاجم خارجی، ارتش به تنهایی وارد عمل خواهد شد اما مردم نیز نقش حمایتی و درجه دوم در جنگ دارند. در این حالت كه از آن با نام مقاومت غیرمستقیم نام بردیم به ندرت شاهد حضور داوطلبانه مردم در صحنه‌های اصلی نبرد خواهیم بود. با این وجود حمایت و پشتیبانی از ارتش و قوای مسلح در حد مطلوبی از سوی مردم به مورد اجرا گذارده می شود و حتی ممكن است در معدود مواردی شاهد حضور افراد غیر نظامی نیز در جبهه‌ها باشیم اما هرگز نمی توان حضوره توده‌ای، داوطلبانه و اختیاری مردم را در صحنه مبارزه با اشغال خارجی مشاهده كرد. نمونه‌هایی از این مقاومت در كشورهای اروپایی غربی و به ویژه انگلستان در جنگ جهانی دوم در برابر نیروهای آلمان وجود داشت.
۳- مقاومت اجباری: در این حالت، هنگام حمله قوای خارجی مردم نه از روی ایمان و باور حقیقی بلكه تنها به دلیل ترس و اجبار حكومتهایشان مجبور به مقاومت و جنگ می‌شوند. در این صورت نه تنها مردم بلكه بدنه اصلی ارتش یعنی سربازان و كادرهای پایین نیز میل و رغبتی به جنگ و مقاومت ندارند. دلایل مختلفی چون اختلافات قومی، مذهبی، شكاف‌های طبقاتی و …در ایجاد این امر دخالت دارند اما تمام پژوهشگران معتقدند دلیل اصلی عدم میل و رغبت به مقاومت علیه تجاوز خارجی، پایین بودن میزان مقبولیت و مشروعیت نظامهای سیاسی در این كشورهاست. در چنین وضعیتی، حكومت به وسیله اعمال خشونت، توده ها را مجبور به جنگ و مقاومت می‌كند و از سوی دیگر مردم نیز به این دلیل كه دفاع و مقاومت را عملا به نفع تداوم حاكمیت می‌دانند تمایلی به پایداری ندارند. پیوند مردم و ارتش در این صورت تنها یك اتصال مكانیكی بوده و هیچ نظم ارگانیك برهمكاری مردم وقوای مسلح حاكم نمی‌باشد. درچنین مقاومتی مردم در مقاطع اولیه به دلیل ترس و اجبار و همچنین اعمال سانسور و تبلیغ گسترده حاكمیت، از خود تحركات و تلاشهایی بروز می‌دهند اما در ادامه با مشخص شدن ضعف نیروهای نظامی و وقوع اولین شكستها به یكباره صحنه را خالی كرده و پراكنده می‌شوند. در این حالت فرارهای دسته جمعی نیروهای داوطلب و سربازان امری عادی و روزمره خواهد بود. در صورت عدم كنترل چنین وضعیتی، حتی ممكن است تمایلات ضد حكومتی نیز در مردم شكل بگیرد. همانگونه كه ذكر شد دلیل اصلی عدم تحرك و مقاومت این است كه مردم هر نوع پایداری را به مثابه كمك به تداوم حاكمیت می‌دانند. نمونه كاملا گویای چنین وضعیتی را باید عراق در نظر گرفت. مردم این كشور در هر دو جنگ سالهای ۱۹۹۱و۲۰۰۳ به دلیل تنفر از دیكتاتوری صدام حسین عملا هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند و حتی در مقاطعی اقدام به شورشهایی جهت سرنگونی این رژیم كردند. استمرار ظلم و ستم حكومت بعثی و نفرت فوق‌العاده مردم از رژیم صدام حسین سرانجام منجر به عدم مقاومت جدی مردم در آستانه تهاجم اخیر آمریكا به این كشور شد. عراقی‌ها كه هرگونه مقاومت در برابر اشغال خارجی را به مثابه تداوم دیكتاتوری صدام می‌دانستند عملا هیچ اقدامی نكرده و تنها به ایستادن و نظاره كردن مشغول شدند. متعاقب این امر نیروهای ائتلاف توانستند با شكستن مقاومت ضعیف و محدود ارتش عراق این سرزمین را در كمترین زمان به اشغال خود درآورند.●اولین مقاومتها در عراق
۱-بازماندگان حزب بعث:
با یك نگاه واقع بینانه باید پذیرفت كه در اولین روزهای حضور نیروهای آمریكایی در عراق، معدود مقاومتهای شكل گرفته تنها مربوط به بازماندگان حزب بعث و كادرهای بالای ارتش بود. این عده اولا به دلیل توهم ناشی از حكومت چندین ساله، قدرت و توان خود را بسیار بالا ارزیابی كرده و می‌پنداشتند كه مردم نیز به زودی از روی ترس یا میل به آنها ملحق و حكومت بعثی مجددا برقرار خواهد شد. از سوی دیگر بعثی‌ها به خوبی بر نفرت و كینه توده مردم نسبت به خود واقف بودند. سالها حكومت ترور، شكنجه و اعدام رژیم بعثی‌ كینه و نفرتی را در دل مردم مظلوم عراق كاشته بود كه آنان منتظر فرصتی جهت انتقام بودند. بنابراین، اعضای رژیم صدام از ترس انتقام جویی مردم ستمدیده عراق به هیچ عنوان خواستار سرنگونی حكومت خود نبودند. این عده با توجه به ارزیابیهای خود، توانستند شبكه‌ای از مقاومت زیر زمینی و ترور را راه اندازی كنند. بازماندگان حكومت بعثی سعی می‌كردند با كشتار هردو طرف، یعنی آمریكاییان و مردم عراق نظرها را مجددا به خود معطوف كرده، رژیم بعثی را بهترین جایگزین نیروهای اشغالگر معرفی كنند. طرفداران صدام حسین در مقاطعی با اتكا به پول و تجهیزات باقی مانده از دوران حاكمیت بعثی توانستند به اقداماتی محدود دست بزنند، اما در نهایت با عدم استقبال مردم از آنان و فشار نیروهای آمریكایی، عملیات آنها به زودی به حاشیه رانده شد. بازماندگان رژیم بعثی كه در ابتدا قصد داشتند قیام واقعی مردم عراق را به نفع خویش مصادره نمایند با هوشیاری توده مردم شكست خورده و بیش از پیش به اقدامات تخریبی روی آوردند. چگونه ممكن است مردمی كه به دلیل حضور همین بعثی‌ها در ابتدای اشغال عراق هیچ مقاومتی از خود نشان نداند، این بار به نفع آنان و به دنباله روی از این عده وارد عمل شوند. این ادعا كه ریشه‌های مقامت كنونی در عراق به تحركات نیروهای بازمانده از ساختار حكومت بعثی باز می‌گردد حقیقتا جفایی بزرگ در حق مردم رشید عراق خواهد بود.
۲- جنگجویان خارجی:
سیاستهای غلط و نادرست واشنگتن در قبال مردم جهان سبب شده است كه گروهها و دسته‌های مختلفی با مرامهای گوناگون علیه این دولت در سراسر جهان شكل بگیرد. نیت اصلی تمام این گروهها ضربه زدن به منافع آمریكا در نقاط مختلف دنیا می‌باشد. تهاجم ایالات متحده به عراق سبب گردید تا این نیروها فرصت یابند كه تقابل و درگیری خود با آمریكا را به داخل عراق بكشانند. القاعده، انصار السلام، جندالسنه و… گروههایی هستند كه به كرات نام آنها را در اخبار مربوط به عراق شنیده‌ایم. هرچند بر كسی پوشیده نیست كه این گروهها درعراق دارای تحركات نظامی هستند اما به هیچ عنوان نمی‌توان كمترین میزان همخوانی بین آنان و فرهنگ، مذهب، تاریخ و تمدن مردم فهیم عراق برقرار كرد. مردم مسلمان عراق به ویژه اكثریت شیعه این كشور هیچ رابطه‌ای با تروریسم، عملیات انتحاری كور و حمله به بی‌گناهان ندارند. تنهاحقیقتی كه می‌توان در این خصوص گفت این است كه، اوضاع نابسامان و ناامن كنونی در عراق فرصت لازم جهت عملیات این گروهها را فراهم آورده و به صورت سیستماتیك پیوندی بین آنان و بازماندگان حزب بعث برقرار شده است. اقدامات كور گروههای پیكارگر خارجی در عراق تنها سبب گردیده است كه بهانه‌های بیشتری جهت تداوم اشغالگری در اختیار نیروهای آمریكایی قرار گیرد. آشفته كردن اوضاع به ضرر مردم مظلوم عراق و به نفع نیروهای ائتلاف تنها ثمره اقدامات این افراد و گروهها تاكنون بوده است. آیا براستی می‌توان انفجار معابر و اماكن عمومی را به مثابه یك مقاومت همه جانبه و توده‌ای در نظر گرفت؟ واضح است كه مردم عراق به لحاظ ماهیت، اهداف، نیات و عملكرد اختلافات عمیق و گسترده‌ای با گروههای پیكارگر خارجی دارند كه اجازه نمی‌دهد اعتراض عمومی كنونی در عراق را معلول تحركات این عده بدانیم.
۳- نقش كشورهای دیگر:
ایالات متحده جهت سرپوش گذاردن برضعفهای خود و منحرف كردن توجهات جهانی از قیام گسترده و عمومی مردم مسلمان عراق، قصد دارد پایداری و بیداری كنونی عراقی‌ها را به كشورهای خارجی و عوامل بیرونی مرتبط نماید. در این بین كشور ایران به دلیل برخورداری از اكثریت شیعه و قرابتهای متعدد مذهبی و فرهنگی با مردم عراق بهترین گزینه خواهد بود. متاسفانه مقامات آمریكایی با نادیده گرفتن واقعیات عراق و نارضایتی عمومی در این كشور، جهت توجیه اقدامات خود به فرافكنی روی آورده اند. آمریكا با طرح این موضوع كه قیام مردم عراق و به ویژه شیعیان از خارج هدایت می شود سعی دارد ماهیت واقعی حوادث اخیر را از نظر افكار عمومی جهان و منطقه پنهان سازد و از سوی دیگر از این طریق به تسویه حساب با برخی دولتهای منتقد از جمله ایران بپردازد. واشنگتن قصد دارد با معرفی ایران به عنوان عامل قیام اخیر در عراق از این مساله به عنوان اهرم فشاری در خصوص پرونده برنامه های هسته‌ای صلح آمیز ایران استفاده كند و این كشور را در خصوص اتخاذ سیاستهای ضد اسرائیلی درموضع ضعف و انفعال قرار دهد. واضح است كه ایران با وجود حمایت از مردم ستمدیده عراق و اصرار برخروج قوای اشغالگر از این كشور هرگز خواهان بی ثباتی و هرج ومرج در عراق نیست. دولت ایران تنها از قیام همه جانبه و گسترده توده‌های مردم حمایت می‌كند و تاكنون بارها هر نوع عملیات تروریستی در عراق را محكوم نموده است. در حالیكه روزانه هزاران ایرانی جهت زیارت اماكن متبركه شیعیان وارد عراق می‌شوند آیا منطقی است كه بگوییم این كشور از هرج و مرج و اقدامات تروریستی در عراق حمایت می‌كند. از سوی دیگر وجود مرزهای طولانی بین دو كشور هر نوع ناامنی را به داخل ایران نیز سرایت خواهد داد. حتی پذیرش ادعای آمریكا مبنی بر خواست ایران در به قدرت رسیدن یك حكومت اسلامی مستلزم این پیش فرض است كه ثبات در عراق تحقق یابد تا چنین حكومتی بتواند اولا ایجاد و ثانیا به حیات خود ادامه دهد. در بدبینانه‌‌‌‌ترین حالت حتی اگر ایران تنها خواستار كسب منافع اقتصادی در عراق باشد نیز می بایست اوضاع این كشور به سمت تثبیت و آرامش حركت نماید تا چنین فرصتی برای ایران فراهم گردد. لذا با وجود تمام ادعاهای ایالات متحده، بازهم باید گفت كه ایران خواستار ثبات در عراق است. البته این بدان معنی نیست كه جمهوری اسلامی از تداوم اشغال این سرزمین حمایت می‌كند چراكه اصولا ایران ایجاد ثبات و امنیت را در چنین صورتی امكان پذیر نمی‌داند. ایران تنها خواستار قدرت یابی حكومتی مردمی در عراق است كه در سایه آن امكان ایجاد فضای همكاری بین دو كشور همسایه فراهم آید. از زمان اشغال عراق، جمهوری اسلامی ایران صدمات بیشماری از ناحیه اقدامات تروریستی متحمل شده است كه شهادت زائران ایرانی در روز عاشورا و شهادت دبیر اول سفارت ایران در بغداد تنها نمونه‌هایی از آن است. از سوی دیگر طبیعی است به دلیل وجود اكثریت شیعه در هر دو كشور، مردم ایران و عراق از فرهنگ دینی تقریبا مشابه و یكسانی برخوردار باشند. آیا به این دلیل كه ایرانی ها نیز شیعه هستند می‌توان مردم عراق را از بهره برداری از نمادها و سرچشمه های تحرك بخش مذهب تشیع بازداشت؟ پس در این صورت اشتراك مذهب پروتستان در بریتانیا و ایالات متحده را نیز می‌بایست به معنای دخالت در امور یكدیگر تلقی كرد. واقعیتی كه هر دو ملت ایران و عراق را به یكدیگر پیوند داده و سبب ایجاد زمینه‌های مشترك در آنان می‌شود اسلام و تشیع است نه چیز دیگر. قیام و بیداری مردم عراق ریشه در باورهای مذهبی اسلامی و شیعی آنان دارد كه از قضا مردم كشور همسایه آنان نیز از همین ویژگی برخوردارند. برهمین اساس اگر بخواهیم عامل اصلی بیداری و مقاومت مردم عراق را شناسایی كنیم باید به سراغ مذهب ودین آنان برویم. در این بین تهمت زدن به كشورهای دیگر تنها سرپوشی به اشغالگری و ضعف عملكرد اشغالگران خواهد بود.
●عوامل اصلی
همانگونه كه توضیح داده شد برشمردن مواردی نظیر؛ باقی ماندگان حزب بعث، نیروهای پیكارگر خارجی، دخالت دولتهای همسایه و… به عنوان عوامل اصلی قیام و مقاومت مردم عراق، غیرمنطقی و اشتباه خواهد بود. در این صورت باید به سراغ پاسخ این پرسش برویم كه واقعا دلایل و عوامل شكل‌گیری مقاومت مردمی در عراق چیست؟ چرا مردمی كه در روزهای نخست اشغال كشورشان تقریبا هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند اكنون به طور گسترده و در قالب تمام گروههای قومی و مذهبی علیه قوای اشغالگر واكنش نشان می دهند؟ برهمین اساس در ادامه بحث سعی خواهیم كرد به صورت مختصر عمده‌ترین عوامل شكل‌گیری مقاومت مردم عراق را ذكر نماییم. هرچند بررسی و توضیح تك تك این موارد مجالی گسترده می طلبد اما هدف ما در این گفتار تنها ذكر و توضیح مختصر آنها می‌باشد.
۱- باور به رفتن صدام:
مردم عراق در ابتدای ورود قوای اشغالگر به سرزمینشان به دلیل تنفر از حكومت دیكتاتوری صدام حسین تمایلی به دفاع از دولت و حاكمیت سیاسی نداشتند. عراقی‌ها به خوبی می‌دانستند كه هرگونه مقاومت و مبارزه در برابر نیروهای ائتلاف درآن مقطع تنها به نفع حزب بعث خواهد بود در حالیكه این مردم سقوط و نابودی حكومت مستبد صدام را امری خوشایند و مطلوب تلقی می‌نمودند. با این وجود آنان سعی كردند بدون جانبداری از طرفین، تنها نظاره‌گر تقابل صدام و نیروهای ائتلاف باشند. مردم عراق می‌دانستند كه طرفداری از حزب بعث عملا به ضرر آنان خواهد بود و از سوی دیگر همسویی و حمایت از نیروهای اشغالگر نیز امری ناپسند و ناجوانمردانه تلقی خواهد شد. مردم می‌دانستند كه ممكن است مجددا آمریكا سیاست یك دهه قبل را در پیش گرفته و آنان را در برابر صدام تنها بگذارد. برهمین اساس بود كه عراقی‌ها تقریبا مقطع اولیه اشغال كشورشان را با نوعی سكوت و بی‌طرفی سپری كردند. اما از سوی دیگر ایالات متحده نمی‌دانست كه این حالت موقتی بوده و مردم پس از سقوط صدام دوباره وارد صحنه خواهند شد. سیر تحولات در ماههای اخیر نشان داد كه عراقی‌ها با اطمینان از سقوط و محو همیشگی رژیم بعثی به تدریج خواستار خروج نیروهای اشغالگر از كشورشان شدند. مردم عراق به دلیل فشار و سركوب شدید حزب بعث و عدم توانایی كافی در سرنگونی حكومت صدام، وقایع آوریل سال ۲۰۰۳ را تنها به عنوان كاتالیزور و عامل تسریع كننده سقوط حكومت صدام می‌دانستند. به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست كه بگوییم مردم عراق به چیزی فراتر از این می‌اندیشیدند و خواستار حضور قوای خارجی و اشغال سرزمینشان بودند. در واقع این همان اصل قدیمی انتخاب بین بد و بدتر بود. با سپری شدن روزهای اولیه و محو كامل حزب بعث، دستگیری صدام و نابودی ساختارهای حاكم پیشین، مردم عراق به تنها چیزی كه می‌اندیشند، خروج نیروهای اشغالگر از سرزمینشان و به دست گرفتن حاكمیت است. اكنون با سقوط صدام تنها دلیل نسبتا موجه برای حضور نیروهای خارجی نیز از بین رفته است.۲- پیشینه تاریخی:
برای بررسی عوامل گوناگون شكل‌گیری مقاومت مردم عراق باید به سراغ اصلی‌ترین و مهمترین عامل تحرك و تهییج آنان نیز رفت. نگاهی به هویت دینی و تاریخی ساكنان سرزمین عراق گویای آن است كه این مردم درهیچ مقطعی به فكر سازش با تسلط خارجی و استعمار نبوده‌اند. اصولا سلطه ستیزی نه تنها در عراق بلكه در تمام سرزمینهای اسلامی امری طبیعی و عادی است كه ریشه در تعالیم مترقی و آزادی بخش اسلام دارد. تاریخ معاصر عراق نیز مشحون از صحنه‌های درگیری و مبارزه با اشغالگران است. در یكی از مهمترین نمونه‌ها می‌توان به قیام گسترده و عمومی مردم مسلمان عراق به رهبری مرجعیت شیعه در دهه های ۱۹۲۰-۱۹۳۰ میلادی اشاره كرد. پس از پایان جنگ جهانی اول مردم مظلوم عراق كه تحت استعمار بریتانیا قرار داشتند توانستند طی مبارزه همه جانبه و تقدیم هزاران شهید ضربات مهلكی بر قوای متجاوز بریتانیایی در عراق وارد كنند. در طول سالهای بعد نیز مردم مسلمان عراق با حكومت پادشاهی و پس از آن برای سالهای متمادی با دولت دست نشانده بعثی به مبارزه پرداختند. تاریخ، هویت و باورهای حاكم بر مردم مسلمان عراق به نحوی است كه به هیچ عنوان تاب تحمل اشغالگری و تجاوز را ندارند. غیرت دینی و هویت ملی این مردم عراق از كُرد و سنی گرفته تا عرب و شیعه هرگز اجازه نخواهد داد كه این سرزمین تحت اشغال و حضور قوای خارجی باقی بماند. بنابر گذشته تاریخی و مذهبی مردم عراق طبیعی است كه آنان به تدریج حول محور روحانیت گرد آمده و خواستار خروج نیروهای ائتلاف از عراق گردند.
۳- ساختار مبهم:
یكی دیگر از دلایل شكل‌گیری نارضایتی عمومی در عراق به ارائه ساختار مبهم از نظام احتمالی این كشور باز می‌گردد. تمام سیاستها و برنامه‌های پیشنهادی ایالات متحده در عراق تنها ناظر بر روی كار آمدن حكومتی دست نشانده و وابسته در عراق است. برخلاف تمام شعارهای اولیه نیروهای ائتلاف، اكنون مردم عراق شاهد كمترین میزان حضور در سرنوشت و آینده سیاسی و اجتماعی خود می باشند. نیروهای آمریكایی با زیر پا گذرادن تمام شعارهای دموكرات مابانه، علنا از حضور مستقیم عراقی‌ها جهت تعیین آینده سیاسی خود ممانعت به عمل می آورند. این درحالی است كه روحانیت شیعه و مراجع عظام در عراق همگی برحق مردم در تعیین سرنوشت خویش تاكید می‌كنند. درماههای اخیر شاهد طفره رفتن آمریكاییان از برگزاری انتخابات بوده‌ایم و این دولت سعی دارد باتكیه بر قدرت نظامی و حضور سربازان خود، پروسه حضور واقعی مردم و مشاركت سیاسی عراقی‌ها را با تاخیر مواجه كند. بدیهی است مردم خسته و ستمدیده عراق بیش از هر زمان دیگری نیازمند یك حكومت مردمی و مطابق با ارزشهای ملی خویش هستند كه بتواند مشكلات عدیده آنان را رفع نماید. بر همین‌ اساس، جلوگیری از حضور و مشاركت آنان در سرنوشت خود از یكسو و ارائه ساختارهای سیاسی عجیب و تا حدودی مبهم برای آینده عراق از سوی دیگر خشم و ناراحتی گسترده آنان را به همراه داشته است.
۴-خواب امنیت:
در طول سالهای حكومت بعثی، شدیدترین فشارها اعم از قتل، شكنجه و زندان بیشتر مردم عراق را تهدید می‌كرد اما با وجود تمام ظلمهای فوق عراق از یك امنیت عمومی نسبی برخوردار بود. متاسفانه این كشور در حال حاضر حتی از امنیت نسبی اجتماعی نیز محروم است. اكنون گروههای متعدد مافیایی آزادانه جان، مال و ناموس مردم عراق را مورد تعرض قرار می‌دهند. به دلیل ضعف قوای اشغالگر، گروههای ریز و درشت مافیایی و تروریستی توانسته‌اند جنگ خود با ایالات متحده را به خاك عراق كشانده و مردم مظلوم این كشور را در كشاكش این ضد و خورد قربانی كنند. واقعیتی كه امروز بیش از هرچیز دیگری در عراق یافت میشود دزدی، قتل، تجاوز و ناامنی‌های گسترده است. كودكان عراقی حتی جرات رفتن به مدرسه را ندارند و زنان و دختران حتی نمی‌توانند از خانه‌هایشان خارج شوند. نیروهای اشغالگر نه تنها هیچ واكنشی در برابر این همه ناامنی ندارند بلكه اجازه حضور عراقی‌ها جهت كنترل امور و برقراری نظم را نیز نمی‌دهند. در حالیكه نیروهای خارجی قصد خروج از عراق را نداشته و همچنین برنامه‌ای برای برقراری امنیت ندارند طبیعی است كه مردم مظلوم این كشور در یك اقدام همه جانبه خواستار خروج آنان از كشور و برقراری نظم و امنیت اجتماعی توسط خودشان باشند.
۵- سیاست تجزیه قومی:
نیروهای آمریكایی پس از ورود به عراق سعی كردند از این واقعیت كه رژیم بعثی ریشه در اقلیت سنی این كشور داشت به نفع خویش بهره برداری نمایند. قوای اشغالگر با اعلام اینكه شیعیان قربانیان اصلی حكومت صدام هستند قصد داشتند چنین وانمود كنند كه شیعیان عراق حامیان اصلی حضور نیروهای خارجی در عراق می‌باشند. از سوی دیگر آمریكاییان به اقلیت سنی عراق چنین القا كردند كه در صورت خروج نیروهای آمریكایی، اكثریت شیعه حكومت و قدرت در عراق را قبضه خواهد كرد. ایالات متحده از لحاظ استراتژیك می‌خواست با تعقیب این سیاست اولا دایره مقاومت را از میان شیعیان خارج كرده و آنرا در محدوده اقلیت سنی محدود نمایند و درثانی به تعارضات و اختلافات میان این دو گروه مذهبی در عراق دامن بزند. در صورت عملی شدن این سیاست مقاومت عراقی‌ها تضعیف و محدود شده و در ضمن آمریكاییان خود را ضامن امنیت و حافظ منافع طرفین معرفی می نمودند. استمرار اجرای این سیاست در عراق نه تنها به سود ایالات متحده تمام نشد بلكه سبب گردید، شیعیان و اهل سنت جهت مبرا كردن خویش از شائبه همكاری با قوای اشغالگر، در مبارزه و مقاومت از یكدیگر سبقت گیرند. اكنون هر دو گروه سنی و شیعه در عراق در كنار هم و با یك وحدت عملی در برابر قوای اشغالگر قرار گرفته‌اند. در حقیقت یكی از دلایل مقاومت كنونی مردم عراق به اجرای سیاست اشتباه آمریكا مبنی بر تفرقه افكنی میام مردم مسلمان این كشور باز می‌گردد.
۶- منطق چماق بزرگ:
نیروهای اشغالگر علیرغم ژست‌های بشر دوستانه اولیه در عراق به تدریج در مواجه با خواستهای واقعی مردم و مقاومت و پایداری آنان نه تنها از خود هیچ نرمش و همكاری نشان ندادند بلكه سعی كردند با اعمال خشونت وحشیانه، هر نوع اعتراض و نارضایتی را سركوب كنند. جرج بوش، دونالدرامسفیلد وپل برمر بارها در سخنان خود اعلام كره‌اند كه با هر نوع اعتراض مردم عراق با تمام قوا مقابله كرده و هرگز اجازه نخواهند داد اوضاع از كنترل آنان خارج گردد. برهمین اساس آمریكا قتل عام زنان و كودكان، حمله به اماكن غیرنظامی، عبور تانك از روی شهروندان ، بمباران مناطق مسكونی و شكنجه زندانیان را توجیه می‌نماید. با این حال آیا می‌توان مقاومت و اعتراض مردم به این همه ظلم و كشتار و نقض حقوق بشر را امری غیرطبیعی و مولود عوامل بیرونی دانست؟
۷-اقتصاد نابسامان:
براساس جدیدترین تحقیقات و ارزیابیها، عراق ثروتمندترین كشور منطقه خاورمیانه برآورد شده است. كشوری كه برخوردار از منابع عظیم زیر زمینی چون نفت، گاز، معادن و … است اكنون با فقر و فلاكت عجیبی دست به گریبان می‌باشد. آیا سزاوار است مردمی كه می‌توانند با تكیه بر ثروتهای سرشار خدا‌دادی به بهترین نحو ممكن زندگی كنند چنین اوضاعی را از سر بگذارند. نیروهای اشغالگر در ابتدای ورود به عراق اعلام می نمودند كه قصد دارند به سرعت اوضاع اقتصادی مردم را سامان داده و آنان را از فلاكت دوره حكومت بعثی نجات دهند. اما اكنون كار بجایی رسیده است كه مردم این سرزمین ثروتمند حتی برای سیر كردن شكم خود با مشكل مواجه هستند. كسانیكه سالها با محاصره اقتصادی عراق و اعمال تحریمهای مختلف باعث مرگ و نابودی هزاران كودك عراقی شدند، اكنون نیز با تسلط بر عراق نه تنها به فكر ایجاد زیرساختهای مناسب اقتصادی نیستند بلكه تنها در فكر غارت منابع طبیعی و عقد قراردادهای یكطرفه به سود شركتهای غربی و آمریكایی هستند. مردم فهیم عراق كه از حیث دانش و تحصیلات اجتماعی، طبق آخرین برآوردها حتی با برخی كشورهای غربی برابری می‌كنند این توانایی را دارند تا به دست خود به تدریج اقتصاد كشورشان را سامان دهند. اكنون عراق شاهد توده‌های گسترده فقیر شهری، روستاییان بیكار، ظهور پدیده گسترده قاچاق و بازار سیاه است كه در موارد متعدد، این اعمال با مشاركت و همكاری نیروهای اشغالگر صورت می‌گیرد. مردم به ستوه آمده عراق از شرایط نامساعد اقتصادی، چاره‌ای جز مبارزه جهت خروج قوای اشغالگر و به دست گرفتن قدرت جهت ساماندهی امور اقتصادی ندارند. تنها تصویری كه امروز حتی در رسانه‌های آمریكایی از عراق می‌بینیم شامل: كمبود شدید آب و برق، انبوه زباله در خیابان ها، انفجار لوله های نفت و هدر رفتن آنها، قاچاق كالا و… می‌باشد.
۸- همیاری و همفكری مردم جهان: قبل از شروع جنگ عراق و پس از اشغال آن اكثریت مردم جهان در تمام نقاط دنیا، به طرق مختلف، مخالفت خود را با تهاجم آمریكا نشان دادند. اكنون مردم عراق به خوبی می‌دانند كه مردم جهان با اشغالگری آمریكا مخالف هستند. این پشتوانه عظیم فكری و تبلیغاتی آنان را تهییج می‌كند كه با سرعت و شتاب بیشتری به سمت آزادسازی سرزمین خود حركت كنند. وقوع برخی رخدادها و همچنین فشار شدید افكار عمومی، حتی سران برخی كشورها نظیر اسپانیا را مجبور ساخت تا سربازان خود را از عراق خارج كنند. در حال حاضر در مورد سیاستهای جنگ طلبانه، آمریكا با اتحادیه اروپایی، چین و روسیه و تمام كشورهای مسلمان دارای اختلافات اساسی است. حتی معدود دولتهای طرفدار حمله آمریكا به عراق اكنون در یك وضعیت بی‌تفاوتی قرار گرفته‌اند و عملا هیچ حمایتی از آمریكا نمی‌كنند. بدیهی است مردم مظلوم عراق در چنین وضعیتی بر دامنه مبارزات خود خواهند افزود. هرچند دلیل اصلی مقاومت كنونی مردم عراق را باید در خود عراق جستجو كرد اما منطقی است كه حمایت معنوی خارجی در سطح جهانی را در این امر موثر بدانیم.۹- عبرت از فلسطین: با وجود حمایت همه جانبه مسلمانان و مردم جهان از مردم مظلوم فلسطین آنان هنوز نتوانسته‌اند اشغالگران را از سرزمینشان خارج كنند. این حقیقت درس عبرتی برای مردم عراق شده كه با اتكای به عامل وحدت بخش و قدرت آفرین اسلام و با تكیه بر نیروهای داخلی سعی كنند تا مساله اشغال در سرزمینشان را هرچه سریعتر به پایان برسانند. مردم عراق اكنون بیش از هر زمان دیگری اخبار فلسطین را تعقیب می‌كنند و هوشیارند تا به سرنوشت مشابهی دچار نگردند.
۱۰- دولت دست بسته:
آمریكا بارها اعلام كرده است كه به زودی قدرت را به یك دولت انتقالی در عراق منتقل خواهد كرد. اما در این خصوص نیز سوالات و اشكالات متعددی به چشم می‌خورد. اولا واضح است كه مردم در تعیین دولت انتقالی هیچ نقشی ندارند و از سوی دیگر نحوه دقیق ساختار، عملكرد و حوزه اختیارات دولت موقت نامشخص و مبهم می‌باشد. این در حالی است كه مقامات واشنگتن به كرات اعلام كرده‌اند كه انتقال قدرت در عراق حتی در موعد مقرر نیز به معنای انتقال كامل قدرت به مردم نیست. بنابر صلاحدید آمریكا، دولت آتی در عراق تنها بر بخش كوچكی از نیروهای مسلح نظارت خواهد داشت و همچنین اختیار لغو قوانین مصوب حاكم آمریكایی از این دولت گرفته شده است. ایالات متحده اعلام می‌كند كه دولت جدید حق تایید یا رد هیچگونه عملیات نظامی توسط نیروی آمریكایی را ندارد. همچنین تدوین و اجرای سیاست خارجی عملا در اختیار قوای آمریكایی باقی خواهد ماند. در واقع انتقال قدرت به عراقی‌ها با وجود تمام اشكالات اساسی تنها یك انتقال محدود خواهد بود. پل برمر- حاكم عراق- نیز بارها اعلام كرده است كه اسلام تنها یكی از منابع تهیه قوانین در عراق می‌باشد نباید به عنوان منبع اصلی وتنها مرجع اخذ قوانین در نظر گرفته شود. مردم عراق، بدبین از انتقال ظاهری قدرت و ناامید از شكل گیری ساختاری مناسب جهت اداره كشور، شاهدند كه اشغالگران از استقرار نظام سیاسی مطلوب كه همان ساختار مبتنی بر اسلام است جلوگیری می‌كنند. در چنین حالتی كه مردم عراق اعتراض همه جانبه جهت تحقق اهداف خود را آغاز كرده‌اند هر روز شاهد كناره‌گیری تعداد بیشتری از اعضای شورای حكومت انتقالی، نیروهای پلیس و كارمندان بخش‌هایی هستیم كه توسط آمریكاییان ایجاد و كنترل می‌شوند.
۱۱- تهدید هویت و ارزشهای عراقی:
علاوه بر تحمل فشارهای نظامی و اقتصادی مردم عراق اكنون هویت و ارزشهای خویش را نیز در معرض خطر و نابودی می‌بینند. عراقی‌ها با این حقیقت تلخ مواجه شده‌اند كه اشغال سرزمینشان به عنوان لكه ننگی بزرگ بر دامن هویت تاریخی آنان باقی مانده است. از سوی دیگر مردمی كه از تاریخ و تمدن باستانی برخوردارند شاهدند كه آمریكاییان درصدد نابودی و تضعیف بنیانهای تاریخی، اجتماعی و ارزشهای ملی و مذهبی آنان می‌باشند. اشغالگران اكنون درصدد ایجاد دگرگونی‌های زیربنایی در ساختارها، ارزشها، الگوهای رفتاری و حتی بینش مردمی هستند كه از قدیمی‌ترین تمدنهای جهانی به شمار می‌رود. در حقیقت آمریكا علاوه بر بعد نظامی، حمله همه جانبه به فرهنگ و هویت تمدنی عراق را نیز شروع كرده است. هدف از این تهاجم تولید نوعی نظم اجتماعی مبتنی بر باورها و ارزشهای غربی است تا مردم عراق نه تنها در برابر اشغال سرزمینشان مقاومتی نشان ندهند بلكه آنرا موهبتی الهی جهت پیشرفت كشورشان بدانند! آمریكایها در تلاشند تا انگاره‌های ذهنی موجود در عراق و حتی سایر كشورهای منطقه را از نقطه نظر كاركردی با الگوهای مستقر در حوزه آمریكا همسو سازند. مردم فهیم و آگاه عراق شاهدند نظمی در كشورشان در حال شكل‌گیری است كه الگوهای سنتی برگرفته از فرهنگ و مذهب آنان را به چالش گرفته و با سازماندهی و اعمال فشار بیرونی خواستار محو ارزشهای حیات بخش آنان است. این بخش از تهاجم آمریكا هرچند ماهیت نظامی ندارد اما خطر آن كمتر از حمله نظامی نیست. از همان روزهای نخست اشغال عراق سربازان آمریكایی، NGO‌های وابسته به ایالات متحده، طرفداران حقوق بشر صهیونیستی و … تلاش خود را جهت حذف و محو فرهنگ اصیل و دینی مردم عراق آغاز كرده‌اند. در چنین حالتی طبیعی است كه با بیداری مردم و به ویژه روحانیت و مراجع بزرگ شاهد اعتراض و مقاومت مردم عراق در برابر اشغالگران باشیم.
●●نتیجه گیری
ایالات متحده قیام مردمی در عراق را تنها محدود به ناحیه‌ و اقلیتی خاص می‌داند. علاوه بر این آمریكایی‌ها به شدت تمایل دارند كه اقدامات و قیام همه جانبه و گسترده مردم عراق را حملاتی پراكنده در شكل چریكی عنوان كنند. واضح است كه این ادعا دروغی بیش نیست و عراق، اكنون در یك قیام گسترده و توده‌ای متشكل از تمام اقشار و اقوام روبروست. جهت رد ادعاهای آمریكایی‌ها می‌توان دلایل ذیل را برشمرد: الف- تغییر در حوزه گستردگی اعتراضات: درحالیكه سران كاخ سفید معمولا ناحیه سنی نشین عراق به ویژه مثلث مرگ (شامل شهرهای بغداد، فلوجه و تكریت) را كانون اصلی مقاومت علیه اشغالگری معرفی می‌كنند اما اكنون مدتها است كه مناطق شیعه نشین نیز به مناطق ضد اشغالگری اضافه شده‌اند. در حال حاضر تمام شهرهای شیعه نشین عراق از جمله عتبات عالیات شاهد قیام مردم علیه اشغالگران است كه این خود دلیلی بر ادعای ناقص و اشتباه آمریكامی‌باشد. ب- تغییر در شكل مبارزه: در روزها و ماههای اولیه اشغال، بیشتر مقاومتها به شكل چریكی و مسلحانه و به صورت ترور و بمب‌گذاری بود كه به هیچ وجه قدرت بسیج مردم را نداشت. با تداوم اشغالگری اكنون توده‌های مردم وارد صحنه شده‌اند و مقاومت شكل علنی، همه جانبه و توده‌ای به خود گرفته است و دیگر نمی‌توان برآن نام چریكی و محدود گذاشت. اكنون در عراق تمام مردم، گروهها و اقوام به یك نتیجه رسیده‌اند كه آن مقاومت و مبارزه همه جانبه با قوای اشغالگر می‌باشد. عراقی‌ها دریافته‌اند كه آزاد سازی كشورشان تنها از عهده خودشان برخواهد آمد.
اشغالگران باید با درك ماهیت اصلی قیام و مقاومت همه جانبه مردم عراق با واقعیات روبرو شده و سعی نمایند تا خود را از عواقب چنین حالتی دور نگاه دارند. ایالات متحده باید بپذیرد كه تنها مرجع رسیدگی به موضوع عراق مردم این كشور می‌باشند. اشغالگران باید با احترام به حاكمیت عراق و با سپردن تعیین حق سرنوشت به آنان لااقل بخشی از اشتباهات خود را جبران نمایند. در این بین سازمان ملل متحد نیز می‌تواند با تشكیل كنفرانسی بزرگ با حضور همه نیروها و گروههای موجود در عراق و همچنین با حضور نمایندگان كشورهای همسایه اقدام به برنامه‌ریزی در خصوص آینده سیاسی و اجتماعی عراق بنماید. لازمه هر راه حل و برنامه‌ای برای آینده عراق در درجه نخست خروج نیروهای آمریكایی از عراق است. علاوه بر خروج نیروهای ائتلاف، آمریكا می‌بایست دست از حمایت برخی افراد و گروههای بی پشتوانه در عراق بردارد. ایالات متحده باید با كنارگذاشتن نگاه استعماری، حل بحران عراق را به مردم فهیم و رشید این سرزمین واگذار نماید. براستی حق تعیین سرنوشت مردم عراق برعهده آمریكاست یا عراقی‌ها؟ ایالات متحده باید بداند با اتخاذ سیاستهای غلط و نادرست كه به تعدادی از آنها در این گفتار اشاره شد، مقاومت و مبارزه همه جانبه مردم مسلمان عراق را علیه خود موجب شده است. این قیام یك حركت راستین و برخواسته از عمق باور وارزشهای جامعه عراق است. آمریكا با متهم كردن كشورهای دیگر یا اعلام نیروهای باقی مانده حزب بعث یا تروریستهای خارجی نظیر القاعده به عنوان عاملان این قیام فقط خود را فریب داده است. به یقین می‌توان گفت ایالات متحده با عدم درك واقعیات عراق و مقاومت اسلامی مردم این سرزمین، سرانجام در بحرانی عمیق كه بسیاری از آگاهان مسائل سیاسی از آن به عنوان «ویتنام بوش» نام می‌برند گرفتار خواهد شد.
اسماعیل سهامی
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید