سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مباحث رؤیت هلال


مباحث رؤیت هلال
رؤیت هلال, یكی از مسائل بحث انگیز, پر سر و صدا و پر فروع است كه, در طول تاریخ همواره در هر دوره ای یك یا دو فرع آن, مورد نزاع و اختلاف و معركه آرا بوده است; مثلاً در سده های چهارم و پنجم موضوع عدد و رؤیت, و در اواخر دوران صفویه و پس از آن مسئله رؤیت هلال پیش از زوال بیش از همه مورد بحث بوده است و نیز در زمان ما اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق و اعتبار قولِ هَیَوی و محاسبات فلكی و سرانجام رؤیت هلال با چشم مسلّح از بحث انگیزترین فرع های این موضوع است. البته در رؤیت هلال مباحث بسیاری مطرح بوده است; از جمله:
طُرُق و اماراتِ معتبَر برای ثبوت هلال, مانند رؤیت, و صور مختلف آن, گذشت سی روز از ماه قمری قبل; طرق و اماراتِ غیر معتبر, مانند غروب هلال بعد از شفق, تطوّق (به نظر برخی), شهادت یك شاهد, شهادت زن; حكم حاكم در رؤیت هلال, شهادت بر شهادت, چگونگی ثبوت هلال در قطبین, وظیفه شاك ّ در هلال شوّال, ضابطه وحدت و تقارب افق, لیلهٔ القدر و ارتباط آن با رؤیت.
افزون بر اینها, به مناسبت بحث های بسیار مفیدی لابه لای آثار مربوط به رؤیت هلال به چشم می خورد; مانند ولایت فقیه, توثیق عمر بن حنظله و بحث های سودمند ادبی, حدیثی و تاریخی.
به هر حال, راجع به پاره ای از این موضوعات, به طور گسترده پیش از این بحث شده است, مانند اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق, كه بیشترِ جلد دوم رؤیت هلال به همین موضوع اختصاص یافته است. برخی مطالب هم جنبه تاریخی دارد و كاربرد آن بیشتر در تاریخ علم است و امروزه به هیچ روی مورد اختلاف نیست; مانند عدد و رؤیت. برخی مباحث هم كمتر یكجا و منسجم تحقیق شده اند. از این رو و نیز به دلیل اهمیت آنها, به طور گسترده در مقدمه رؤیت هلال درباره آنها سخن گفته ام; مانند: اعتبار قولِ هیَوَی, رؤیت با چشم مسلّح, و اختلاف شیعه و سنّی در رؤیت هلال ذی حجه در مكه مكرمه, كه باب سوم مقدّمه به مبحث نخست, باب چهارم آن به مبحث دوم, و باب پنجم آن به مبحث سوم اختصاص یافته است.
از این رو, در این جا به توضیح كوتاهی راجع به اهم ّ فروع رؤیت هلال ـ به جز سه موضوع فوق ـ می پردازم (و چون توجه نكردن به جوانب شهادت بیّنه به رؤیت و پذیرفتن بی قید و شرط یا مسامحه آمیز آن, موجب گرفتاری ها و نابسامانی هایی شده است, این باب را با سخن بسیاری از فقیهان درباره آن به پایان می برم): الف) عدد و رؤیت
یكی از مسائل بحث انگیز در سده های چهارم و پنجم هجری این بوده است كه آیا ماه مبارك رمضان همیشه كامل و ۳۰ روز است و یا این كه برخی سال ها ۲۹ روز است و با دیدن هلال شوّال, هر چند از آغاز ماه مبارك رمضان ۲۹ روز گذشته باشد, عید فطر ثابت می شود و در نتیجه ماه مبارك ۲۹ روز خواهد بود.
هر دو نظریه طرفدارانی داشته است. به قائلانِ قول اوّل (أصحاب العدد) و به طرفداران نظریه دوم (أصحاب الرؤیهٔ) می گویند.
شیخ صدوق(قده) ـ حدّاقل در دورانی از حیات علمی اش ـ از اصحاب عدد بوده و در خصال و فقیه از این نظریه به شدّت دفاع كرده است۲.
شیخ مفید نیز در آغاز, در زمره اصحاب عدد بوده, و در تأیید آن به سال ۳۶۳ رساله ای نوشته است به نام (لمح البرهان فی عدم نقصان شهر رمضان) یا (لمح البرهان فی كمال شهر رمضان)۳. ابن طاووس در اقبال, قسمتی از این رساله را نقل كرده است. همچنین در فلاح السائل از آن یاد كرده و نوشته است:
(أقول: وسمعتُ من یذكر طعناً علی محمّد بن سنان, لعلّه لم یقف علی تزكیته و الثناء علیه, وكذلك یحتمل أكثر الطعون. فقال شیخنا المعظّم المأمون المفید محمّد بن محمّد بن النعمان فی كتاب [لمح البرهان فی] كمال شهر رمضان لمّا ذكر محمّد بن سنان ما هذا لفظه: علی أن ّ المشهور عن السادهٔ(ع) من الوصف لهذا الرجل خلاف ما به شیخنا أتاه و وصفه…)۴.
گفتنی است كه متن كامل لمح البرهان امروزه در دست نیست. شیخ مفید سپس از این قول عدول كرده و در تأیید قول دوم كتابی نوشته است به نام مصباح النور فی علامات أوائل الشهور. این رساله نیز مفقود شده و در دست نیست۵. وی در (رسالهٔ أجوبهٔ مسائل أهل الموصل فی العدد و الرؤیهٔ) معروف به (رساله عددیه), كه اولین رساله بخش دوم رؤیت هلال از جلد اول است, سه بار به آن ارجاع داده و از آن یاد كرده است. همچنین در كتاب تصحیح الاعتقاد با تعبیر مصابیح النور از آن نام برده است۶.
شیخ مفید جمعاً چهار رساله در موضوع عدد و رؤیت تألیف كرده كه در مقدمه رساله عددیه درباره آنها توضیح داده ام.
ابن طاووس (م: ۶۶۴) در اقبال می گوید:
(امروزه دیگر كسی از عالمان شیعه قائل به عدد نیست; ولی پیش از آن عده ای بدان قائل بوده اند). وی به نقل از شیخ مفید این عالمان را از این عدّه می شمارد: (ابوالقاسم جعفر ابن محمّد بن قولویه, سید ابو محمّد حسنی, ابو محمّد هارون بن موسی, شیخ صدوق و برادرش ابو عبدالله حسین بن علی بن بابویه).
ابن طاووس می افزاید:
(ابن قولویه كتابی در دفاع از نظریه عدد نوشته و محمّد بن احمد بن داود قمی آن را نقد كرده است)۷.
كراجكی نیز همانند شیخ مفید ابتدا قائل به عدد بوده و در حمایت از آن اثری نگاشته و سپس از آن عدول كرده و در نقد آن, كتاب الكافی فی الاستدلال را نوشته است۸.
شیخ صدوق بر خلافِ خصال و فقیه ـ كه در آنها به شدّت از عدد دفاع كرده است ـ در مقنع و هدایه و امالی هیچ سخنی از عدد به میان نیاورده و تنها رؤیت را علامت دانسته است. عبارت وی در مقنع و امالی به ترتیب چنین است:
ـ (و اعلم أن ّ صیام شهر رمضان للرؤیهٔ و الفطر للرؤیهٔ, و لیس بالرأی و التظنّی… .
وقد یكون شهر رمضان تسعهٔ و عشرین, و یكون ثلاثین, ویصیبه ما یُصیب الشهور من النقصان و التمام۹.
ـ صیام شهر رمضان فریضهٔ, و هو بالرؤیهٔ, و لیس بالرأی و لا بالتظنّی, و من صام قبل الرؤیهٔ فهو مخالف لدین الإمامیّهٔ۱۰).
از رساله های مستقلّی كه در ردّ عدد نوشته اند امروزه دو رساله در دست است: یكی از شیخ مفید و دیگری از شاگردش سید مرتضی كه هر دو تصحیح و در بخش دوم رؤیت هلال در جلد اول درج شده اند.
مرحوم آیهٔ الله خویی(ره) در بحث رؤیت هلال با اشاره به قول به عدد گوید:
(و نُسب هذا القول إلی الشیخ المفید أیضاً فی بعض كتبه, كما صرّح بهذه النسبهٔ فی الحدائق أیضاً.
غیر أن ّ له رسالهٔ خاصّهٔ سماها بـ الرسالهٔ العددیّهٔ… أبَطل فیها هذا القول و أنكره أشدّ الإنكار… و لا ندری أنّه(قده) فی أیّ كتاب من كتبه ذكر ما نُسبَ إلیه, و نظن ّ ـ والله العالم ـ أنّها نسبهٔ كاذبهٔ; لإصراره علی إبطال القول المذكور فی الرسالهٔ المزبورهٔ… ۱۱).
ایشان در این جا به دلیل آن كه شیخ مفید در رساله عددیه قول به عدد را رد كرده است, نسبت قول به عدد را به وی مستبعد دانسته و گمان كرده كه این نسبت دروغ است; در حالی كه منافاتی بین قائل بودن به عدد در زمانی, و ردّ این نظریه در زمان دیگری نیست, و اتفاقاً در این جا چنین است; یعنی ـ چنان كه گذشت ـ شیخ مفید در ابتدا قائل به نظریه عدد بوده و در دفاع از این نظر به سال ۳۶۳ رساله ای نوشته به نام لمح البرهان فی عدم نقصان شهر رمضان, و از این نظر عدول كرده و رساله مصباح النور فی علامات أوائل الشهور و سپس رساله عددیه را در ردّ آن نوشته است. این نكته به قدری مسلّم و قطعی است كه قابل انكار نیست و بسیاری از فقیهان این قول را به وی نسبت داده اند; حتی سید بن طاووس در اقبال بخشی از عبارات شیخ مفید را در لمح البرهان نیز نقل كرده و عدول وی از این نظر را نشانه حق پذیری او دانسته است. نیز نجاشی شاگرد شیخ مفید در سرگذشت وی, لمح البرهان را در عداد تألیفات او یاد كرده است. اینك شمّه ای از سخنان بزرگان در این باره۱۲:
سید ابن طاووس (م: ۶۶۴) در اقبال:
(… ولكنّنی أذكر بعض ما عرفته ممّا كان جماعهٔ من علماء أصحابنا معتقدین له و عاملین علیه من أن ّ شهر رمضان لاینقص أبداً عن الثلاثین یوماً.
فمن ذلك ما حكاه شیخنا المفید محمّد بن محمّد بن النعمان فی كتاب لمح البرهان, فقال: … .
ـ و وجدت كتاباً للشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان, سمّاه لمح البرهان الذی قدّمنا ذكره قد انتصر فیه لاُستاده… و ذكر فیه أن ّ شهر رمضان لاینقص عن ثلاثین, و تأوّل أخباراً ذكرها تتضمّن أنّه یجوز أن یكون تسعاً و عشرین… .
ـ و وجدتُ شیخنا المفید قد رجع عن كتاب لمح البرهان, و ذكر أنّه صنّف كتاباً سمّاه مصباح النور, و أنّه قد ذهب فیه إلی قول محمّد بن أحمد بن داود فی أن ّ شهر رمضان له أُسوهٔ بالشهور فی الزیادهٔ و النقصان.
… و إنّما أردنا ان لایخلو كتابنا من الإشارهٔ إلی قول بعض من ذهب إلی الاختلاف من أهل الفضل و الورع و الإنصاف, و أن ّ الورع والدین حملهم علی الرجوع إلی ما عادوا إلیه, من أنّه یجوز أن یكون ثلاثین و أن یكون تسعاً و عشرین).
فاضل آبی (زنده در ۶۷۲) در كشف الرموز:
(… و ذهب المفید ـ فی مختصرٍ له ـ إلی اعتباره و علیه أصحاب الحدیث).
شهید اوّل (م: ۷۸۶) در غایهٔ المراد:
(و اختار العمل بتمام شهر رمضان المفید فی بعض مختصراته, و الصدوق(ره)).
سید محمّد عاملی صاحب مدارك (م: ۱۰۰۹) در مدارك الأحكام:
(و القول باعتبار العدد منقول عن شیخنا المفید فی بعض كتبه… ).
محقّق خوانساری (م: ۱۰۹۸) در مشارق الشموس:
(… و خالف الصدوق أیضاً فی الفقیه… و نقل الخلاف فی ذلك عن شیخنا المفید(ره) أیضاً فی بعض كتبه).
فیض كاشانی (م: ۱۰۹۱) در مفاتیح الشرائع:
(و لا بِعَدِّ شعبان ناقصاً ابداً و رمضان تامّاً أبداً, للصحاح الصراح, خلافاً للمفید و الصدوق).
شیخ علی بن قاسم مسكنانی (زنده در ۱۱۸۴) در شرح مفاتیح فیض:
(خلافاً للمفید, حیث نسبه إلیه صاحب المدارك بأن ّ القول باعتبار العدد منقول عنه فی بعض كتبه).
مولا احمد نراقی (م: ۱۲۴۵) در مستند الشیعهٔ:
(… للمحكیّ عن المفید فی بعض كتبه, والصدوق فی الفقیه).
محقّق تستری (م: ۱۲۳۷) در كشف القناع:
(و حكی ابن طاووس عنه… فی كتاب لمح البرهان أنّه قال عقیب الطعن علی من ادّعی حدوث القول بعدم نقص شهر رمضان… ثم ّ صنّف المفید كتاب مصباح النور… و رجع عمّا كان علیه ممّا فی لمح البرهان۱۳).
سید محمّد مجاهد (م: ۱۲۴۲) در مناهل:
(و صرّح… بأنّه مذهب ابن بابویه فی… الفقیه, و بأنّه منقول عن المفید فی بعض كتبه). ب) رؤیت هلال پیش از زوال
این موضوع به تبع وجود آن در احادیث شریف از همان اوایل غیبت كبرا مورد بحث فقها بوده و ظاهراً نخست بار آن را سید مرتضی علم الهدی (م: ۴۳۶) در المسائل الناصریّات مطرح كرده است, ولی اواخر دوران صفویه معركه آرا بوده و چندین رساله مستقل درباره آن تألیف شده است.
موضوع بحث این است كه اگر روز سی ام ماه, هلال پیش از زوال رؤیت شود, آیا آن روز از ماه جدید محسوب می شود و به سان آن است كه شب قبل, هلال رؤیت شده باشد؟ یا آن روز از ماه جدید محسوب نمی شود; بلكه آخرین روز ماه قبل است و به سان آن است كه ماه بعد از زوال و هنگام غروب دیده شود. بنابراین دیدن پیش از زوال اعتباری ندارد; بلكه ملاك برای ورود ماه جدید, رؤیت پس از زوال و نشانه آن است كه روز بعد آغاز ماه جدید خواهد بود؟
به احتمال اوّل (اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال) و به احتمال دوم (عدم اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال) می گویند. محقّق سبزواری (م: ۱۰۹۰) در ذخیره و كفایه به اعتبار رؤیت پیش از زوال قائل شده, ولی شاگردش فاضل سراب (م: ۱۱۲۴) رساله ای در نقد این نظر استاد نوشته است (رساله ۴ بخش دوم این مجموعه) و به دنبال آن فرزند محقّق سبزواری (م: حدود ۱۱۳۵) به دفاع از پدر برخاسته و رساله ای در نقد فاضل سراب نگاشته است (رساله ۸). آن گاه فاضل خواجویی (م: ۱۱۷۳) رساله عدم اعتبار رؤیهٔ الهلال قبل الزوال (رساله ۹) را در دفاع از نظریه فاضل سراب, و سرانجام نواده محقّق سبزواری (م:۱۱۸۱) در دفاع از پدر و جدّ و ردّ سراب و خواجویی, رساله اعتبار رؤیهٔ الهلال قبل الزوال (رساله ۱۱) را تألیف كرده است.
ما همه این رساله ها را به ترتیب در بخش دوم مجموعه رؤیت هلال درج كرده ایم.
همچنین استاد اكبر وحید بهبهانی (م: ۱۲۰۵) قائل به عدم اعتبار بوده و بدون نظر به سایر رساله ها رساله ای در دفاع از این نظر نگاشته (رساله ۱۲); ولی شاگردش سید ابوالقاسم موسوی خوانساری (م: ۱۲۱۱) آن را در رساله اش نقد كرده است (رساله ۱۳).
علاوه بر اینها, مولا محمّد حسین بن یحیی نوری (زنده در ۱۱۳۳) از شاگردان علامه مجلسی رساله ای نوشته به نام تحقیق الحال فی رؤیهٔ الهلال قبل الزوال (رساله ۷) و بدون آن كه در مقام نقض و ابرام دیگر رساله ها باشد, به عدم اعتبار رؤیت قبل از زوال قائل شده است.
همچنین سید محمّد بن قاسم حسینی طارمی زنجانی (م: ۱۲۶۹) رساله اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال (رساله ۱۴) را بدون نظر به دیگر رساله ها, به فارسی نوشته و قائل به اعتبار شده است.
هرچند بیشتر رساله های جلد اوّل رؤیت هلال بدین موضوع اختصاص دارد, ولی همین مباحث و نیز سایر مباحث مطرح شده در این رساله ها, برای فقیه كارگشا و راهنما خواهد بود.
غیر از رساله های یاد شده به اثر مستقل دیگری در این زمینه دست نیافتیم, ولی در بسیاری از كتابهای فقهی كه بحث هلال را مطرح كرده اند, رؤیت پیش از زوال نیز مورد بحث قرار گرفته است; از جمله در مصابیح از علامه بحرالعلوم(ره). ج) حكم حاكمیكی از مسائل مورد بحث این است كه همان طور كه رؤیت و بیّنه, حجّت و اماره معتبر برای اثبات اوّل ماه است, آیا با حكم حاكم نیز آغاز ماه ثابت می شود یا نه؟ در روایات رؤیت هلال و در آثار فقهی قدما, این موضوع صریحاً مطرح نشده است, ولی متأخران به تفصیل از آن بحث كرده اند; از جمله میر محمّد صالح حسینی خاتون آبادی (م: ۱۱۲۶) داماد و شاگرد علامه مجلسی دو رساله در عدم ثبوت هلال به حكم حاكم ـ یكی به عربی (رساله ۵) و دیگری به فارسی (رساله ۶) ـ نوشته است. در مقابل, دیگر فقیهان نیز در ثبوت هلال به حكم حاكم رساله مستقل نوشته اند مانند رساله های ۲۰ و ۲۸ كه در جلد دوم رؤیت هلال درج شده اند.
مشهور بین فقیهان این است كه حكم حاكم معتبر است و افزون بر رساله های مستقل, در دیگر كتابهای فقهی نیز از آن بحث كرده اند كه متن سخن آنان را در این باره در جلدهای سوم و چهارم رؤیت هلال درج كرده ایم. از جمله سخنان دقیق و جالب در این باره می توان به مطالب وحید بهبهانی كه سید محمد مجاهد از وی نقل كرده است (رؤیت هلال, ج ۳/ ۲۰۸۹ ـ ۲۰۹۰), سید ابوتراب خوانساری در شرح نجاهٔ العباد (رؤیت هلال, ج ۴/ ۲۴۹۸ ـ ۲۵۰۲) و آیهٔ الله سیّد عبدالاعلی سبزواری (ج۴/ ۲۷۷۷ ـ ۲۷۸۰) اشاره كرد. سخن این فقیهان در جلد سوم و چهارم هلال درج شده است و نیازی نمی بینم كه آنها را در اینجا نقل كنم۱۴. د) لیلهٔ القدر
یكی از مباحث مرتبط با رؤیت هلال, تعیین لیلهٔ القدر است. با توجه به این كه زمین كروی و نیمی از زمین روز و نیم دیگر آن شب است و هلال در سراسر كره در وقت واحدی رؤیت نمی شود, این سؤال پیش می آید كه شب قدر چه شبی است؟ و رؤیت هلال در چه نقطه ای ملاك تعیین شب قدر است؟ آیا ممكن است دو شب در مجموع كره زمین, لیلهٔ القدر باشد یا نه؟ مرحوم آیهٔ الله خویی(ره) و برخی دیگر از فقیهان كه قائل به عدم اشتراط اتّحاد آفاق هستند, بر این باورند كه شب قدر, واحد شخصی است و همین را مؤیّد نظر خویش مبنی بر عدم اشتراط اتّحاد آفاق دانسته اند۱۵.
مخالفان این نظر می گویند مانعی ندارد كه شب قدر دو شب باشد: در بخشی از كره زمین بك شب و در بخشی دیگر شب دیگر. رساله دهم بخش دوم رؤیت هلال به نام تعیین لیلهٔ القدر از مولا اسماعیل خواجویی (م: ۱۱۷۳) در این باره است و یك مقاله از مقالات بخش چهارم رؤیت هلال باعنوان (شب و روز) نیز به این موضوع اختصاص دارد. موافقان و مخالفان نظریه مرحوم آیهٔ الله خویی(ره), هم در رساله مستقل و هم در دیگر آثار فقهی خود بدین بحث پرداخته اند; از جمله در رساله های ۱۹ و ۲۷ كه در جلد دوم درج شده اند. دیگر سخنان در این باره در جلدهای سوم و چهارم آمده است. هـ) اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق بحث انگیزترین موضوع در زمان ما این است كه اگر رؤیت هلال در افقی ثابت شد, آیا فقط برای دیگر آفاقی هم كه با افق مزبور متّحدند, ثابت است و برای آفاق غیر متّحد ثابت نمی شود؟ یا این كه اتّحاد آفاق شرط نیست و برای سایر نقاط ـ اعم از متّحد الاُفق و مختلف الاُفق ـ هم ثابت می شود؟
احتمال اوّل مشهور بین فقها و احتمال دوم قول عده ای از فقیهان از جمله سید ابوتراب خوانساری, آیهٔ الله خویی و شهید آیهٔ الله سیّد محمّد باقر صدر است. از شاگردان آیهٔ الله خویی برخی این نظر را پذیرفته اند مانند آیهٔ الله شهید سید محمد باقر صدر, و برخی دیگر رد كرده اند, مانند آیهٔ الله شهید سید محمّد صدر.
عمده مباحث جلد دوم رؤیت هلال اختصاص به این موضوع دارد و رساله های شماره ۱۹, ۲۶, ۲۷, ۲۹ ویژه نقد آن است.
در برخی رساله ها نیز نظر غیر مشهور به طور ضمنی تأیید شده است; مانند رساله ۲۴.
افزون بر رساله های مستقل, در دیگر آثار فقهی معاصران نیز از این موضوع بحث شده است كه همه را در جلد چهارم رؤیت هلال درج كرده ایم; از جمله سخنان شهید آیهٔ الله سیّد محمّد باقر صدر, و نیز سخنان آیهٔ الله خویی در منهاج و نیز تقریر درس ایشان.
البته قائلان به قول غیر مشهور همه یكسان نظر نداده اند و برخی مانند آیهٔ الله خویی(ره) برای ثبوت هلال, اشتراك در جزئی از شب را بین نقطه ناظر و سایر نقاط لازم می دانند; ولی فقیهان پیش از ایشان ـ از قائلان بدین قول ـ چنین شرطی نكرده اند. برخی از فقهای معاصر اهل سنّت درست مانند آیهٔ الله خویی به شرط اشتراك در قسمتی از شب, همین نظر را دارند. اولین كنگره مجمع البحوث الإسلامیّهٔ كه در قاهره برگزار شد مصوّباتی داشت; از جمله:
(إنّه لا عبرهٔ باختلاف المطالع ـ و إن تباعدت الأقالیم ـ متی كانت مشتركهًٔ فی جزءٍ من لیلهٔ الرؤیهٔ, و إن قل ّ, ویكون اختلاف المطالع معتبراً فی الأقالیم التی لا تشترك فی جزءٍ من هذه اللیلهٔ۱۶).
همچنین دكتر نصر فرید محمّد واصل, مفتی مصر, در بیانیه ای به مناسبت عید فطر ۱۴۱۹ كه روزنامه الشعب آن را منتشر كرد, نوشت:
(… إعلان رؤیهٔ شهر رمضان لهذا العام سنهٔ ۱۴۱۹… لم تخرج عن المنهج الشرعی الصحیح والذی ارتضیناه لأنفسنا كمنهج ثابت من أوّل تحمّلنا لمسؤولیهٔ الإفتاء والفتوی بالدیار المصریهٔ, و هو منهج وحدهٔ المطالع الذی یجمع بین البلاد الإسلامیهٔ المشتركهٔ فی جزء من اللیل… . و هذا المنهج هو الذی أقرّتْه المؤتمرات العلمیهٔ و المجامع الفقهیهٔ فی أغلب الدول الإسلامیهٔ, و منها مصر والكویت والأردن و السعودیهٔ, و آخرها مؤتمر جدّهٔ الخاص بلجنهٔ التقویم الهجری الموحّد و قواعد إعلان الرؤیهٔ الشرعیهٔ فی رجب سنهٔ ۱۴۱۹… ).
آیهٔ اللّه خویی این مسلك را مختار علامه در منتهی المطلب می داند. منتهی المطلب نخستین اثر فقهی استدلالی علاّمه است كه به تصریح خود وی در مقدمه آن, در ۳۲ سالگی تألیف آن را شروع كرده است. بنابر این عمده یا همه آثار فقهی علامه۱۷ پس از آن تألیف شده و در مقام تعارض بین منتهی و سایر آثار فقهی وی, رأی منتهی مرجوح است و قابل تمسّك نیست. متأسّفانه مرحوم آیهٔ اللّه خویی(ره) بدین نكته توجّه نفرموده یا متعرّض آن نشده اند. نظر شریف علامه در منتهی بدواً درخصوص عدم اشتراط وحدت آفاق در رؤیت هلال با نظر وی در دیگر آثار فقهی اش مغایر است, و ایشان فقط به سخن علامه در منتهی اشاره كرده و نفرموده است كه در دیگر آثارش از آن عدول بلكه در تذكره شدیداً آن را رد كرده است. سخن آیهٔ اللّه خویی(ره) در منهاج الصالحین این است:
(… نعم, حكی القول باعتبار اتّحاد الأُفق عن الشیخ فی المبسوط, فإذن المسالهٔ مسكوت عنها فی كلمات أكثر المتقدّمین, إنّما صارت معركهٔ للآراء بین علمائنا المتأخّرین, المعروف بینهم القول باعتبار اتّحاد الأُفق. ولكن فقد خالفهم فیه جماعهٔ من العلماء و المحقّقین, فاختاروا القول بعدم اعتبار اتّحاد الآفاق… قد نقل العلاّمهٔ فی التذكرهٔ هذا القول عن بعض علمائنا, واختاره صریحاً فی المنتهی, واحتمله الشهید الأوّل فی الدروس, واختاره صریحاً المحدّث الكاشانی فی الوافی, و صاحب الحدائق فی حدائقه, و مال إلیه صاحب الجواهر فی جواهره, والنراقی فی المستند, و السیّد أبوتراب الخوانساری فی شرح نجاهٔ العباد۱۸).
بر این سخن ایشان چند اشكال وارد است:
۱. چنان كه گذشت منتهی اوّلین تألیف و یا از اوّلین تألیفات فقهی علاّمه است, و بر فرض كه در منتهی قائل به این قول ـ یعنی عدم اعتبار اتّحاد آفاق ـ شده باشد, در آثار بعدی اش از این قول عدول كرده و علاوه بر آن در تذكره ادله این قول را به تفصیل رد كرده است. شایسته بود كه ایشان بدین نكته تنبّه می داد. سخن علاّمه در دیگر آثارش در این زمینه چنین است۱۹:
قواعد: (و حكم المتقاربهٔ واحد بخلاف المتباعدهٔ).
إرشاد: (والمتقاربهٔ كبغداد و الكوفهٔ متّحدهٔ بخلاف المتباعدهٔ).
تذكره: (… و إن تباعدتا كبغداد و خراسان و الحجاز و العراق, فلكل ّ بلد حكم نفسه. قاله الشیخ, و هو المعتمد… ).
تلخیص المرام: (والبلاد المتقاربهٔ فی حكم واحد دون المتباعدهٔ).
هـ) تحریر: (… والشیخ جعل البلاد المتقاربهٔ… كالبلد الواحد, والبلاد المتباعدهٔ كبغداد و مصر لكل ّ بلدٍ حكم نفسه. و فیه قوّهٔ).
۲. آیهٔ اللّه خویی(ره) فرموده اند: (واختاره صریحاً فی المنتهی); در حالی كه با دقّت در كلام منتهی معلوم می شود كه علامه در آغاز كلامش در منتهی در این مبحث متمایل به این قول شده; ولی سپس در همان جا از آن صریحاً عدول كرده است. نص ّ سخن علامه این است:
(إذا رأی الهلال أهل بلد, وجب الصوم علی جمیع الناس; سواء تباعدت البلاد أو تقاربت… .
وبالجملهٔ, إن علم طلوعه فی بعض الأصقاع و عدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لكرویّهٔ الأرض, لم یتساوَ حكماهما; أمّا بدون ذلك فالتساوی هو الحق ّ).
از این رو, آیهٔ اللّه سیّد ابوتراب خوانساری در شرح نجاهٔ العباد گوید: (و مال إلیه فی المنتهی فی أوّل كلامه) و توجه به این نكته داشته است كه پایان سخن علامه در منتهی خلاف سخن وی در آغاز بحث است و لذا افزوده است: (… و ممّا ذكرنا… ما اختاره فی المنتهی أخیراً… من التفصیل).
بنابراین به هیچ وجه نباید علامه را از قائلان به عدم لزوم اشتراك آفاق دانست; بلكه نظر ایشان با مشهور موافق است.
۳. چنان كه گذشت آیهٔ اللّه خویی(ره) فرموده اند: (واحتمله الشهید الأوّل فی الدروس); در حالی كه سخن شهید در دروس ربطی به این مبحث ندارد; زیرا شهید فرموده است:
(والبلاد المتقاربهٔ كالبصرهٔ و بغداد متّحدهٔ, لاكبغداد و مصر; قاله الشیخ. و یحتمل ثبوت الهلال لمن فی البلاد المغربیّهٔ برؤیته فی البلاد المشرقیّهٔ و إن تباعدت; للقطع بالرؤیهٔ عند عدم المانع).
روشن است كه ذیل كلام شهید, مخالف قول مشهور نیست; بلكه شهید تنها در فرضی فرموده است رؤیت در یك بلد برای بلد دیگر كافی است كه بلد دیگر در غرب بلد رؤیت باشد. این امری مسلّم و خارج از مدار نزاع است (هر چند این سخن در صورتی صادق است كه بلد شرقی و غربی هم عرض باشند) و خود مرحوم آیهٔ اللّه خویی به خارج بودن این فرض از محور نزاع تصریح فرموده است:
(كما لا إشكال أیضاً فی كفایهٔ الرؤیهٔ فی بلد آخر و إن اختلفا فی الاُفق فیما إذا كان الثبوت هناك مستلزماً للثبوت هنا بالأولویّهٔ القطعیّهٔ, كما لو كان ذاك البلد شرقیّاً بالإضافهٔ إلی هذا البلد كبلاد الهند بالإضافهٔ إلی العراق… إنّما الكلام فی عكس ذلك۲۰).
۴. آیهٔ اللّه خویی(ره) در سخنی كه از ایشان گذشت, فرموده است: (واختاره… صاحب الحدائق فی حدائقه).
موافقت حدائق با نظر غیر مشهور, براساس مبنایی است كه صد در صد بی اساس است, و بنابر آن مبنای ناتمام ـ لو فرض قبوله ـ تمام فقها همین نظر را خواهند داشت, نه تنها صاحب حدائق. این نكته ای است كه شایسته بود ایشان بدان اشاره كنند; زیرا صاحب حدائق براساس مسطّح بودن و نفی كرویّت زمین, قائل به عدم لزوم اشتراك آفاق شده و براین مبنا چنین نظری داده است.۲۱
وقتی مبنای ایشان ناتمام است, پیداست كه مبنی ّ علیه آن مبنی ناتمام خواهد بود, و نباید نام ایشان در شمار مخالفان قول مشهور ذكر می شد. به عبارت دیگر, بر مبنای مذكور همه فقیهان چنین خواهند گفت نه تنها صاحب حدائق; زیرا اگر زمین كروی نباشد رؤیت هلال تمام مناطق آن, یكسان خواهد بود و اختلاف آفاق معنی نخواهد داشت.
متن سخن حدائق در این باره چنین است:
(… فإن ّ لكل ّ بلدٍ حكم نفسها و هذا الفرق عندهم مبنیّ علی كرویّهٔ الأرض… و ما ادّعوه من الطلوع فی بعض و عدم الطلوع فی آخر ـ بناءً علی ما ذكروه من الكرویّهٔ ـ ممنوع. و ممّا یُبطل القول بالكرویّهٔ أنّهم… .
وبالجملهٔ, فبطلان هذا القول [یعنی كرویّهٔ الأرض] بالنظر إلی الأدلّهٔ السمعیّهٔ و الأخبار النبویّهٔ أظهر من أن یخفی, و ما رتّبوه علیه فی هذه المسألهٔ من هذا القبیل, و عسی إن ساعد التوفیق أن أكتبُ رسالهًٔ شافیهًٔ مشتملهًٔ علی الأخبار الصحیحهٔ فی دفع هذا القول إن شاء اللّه تعالی.)
۵. چنان كه در سخن آیهٔ اللّه خویی گذشت, ایشان فرموده اند: (واختاره صریحاً المحدّث الكاشانی فی الوافی). ولی باید گفت كه فیض در كتاب فتوایی مفاتیح و نیز المحجّهٔ البیضاء مانند مشهور و برخلاف سخنش در وافی و مسلك مرحوم آیهٔ اللّه خویی مشی كرده است.
مفاتیح الشرائع: (و یختلف الحكم باختلاف مطالع البلاد وفاقاً للأكثر, و وجهه ظاهر).
المحجّهٔ البیضاء: (و یختلف الحكم باختلاف مطالع البلاد).
۶. چنان كه در سخن مرحوم آیهٔ اللّه خویی گذشت, مولا احمد نراقی نیز مانند آیهٔ اللّه خویی در مستند قائل به عدم لزوم اتحاد آفاق است, ولی نراقی در كتاب مُمْتِع و اِفتایی رسائل و مسائل و نیز كتاب تذكرهٔ الأحباب از مسلك مشهور دفاع كرده و قائل به لزوم اتّحاد آفاق شده است و اگر مستند را پیش از این نظر نوشته باشد, پیداست كه نمی توان وی را از طرفداران مسلك غیر مشهور دانست. قسمتی از سخنان نراقی در رسائل و مسائل چنین است:
(… هرگاه دو شهر در طول, تفاوت فاحش داشته باشند… رؤیت هلال در بلد قلیل الطول موجب ثبوت اوّل ماه در بلد كثیر الطول نمی شود… .
چون اینها معلوم شد, معلوم می شود كه رؤیت هلال در بغداد كفایت ثبوت اوّل ماه در كشمیر نمی كند… و همچنین دیدن در مصر كفایت از برای بغداد نمی كند و… .
… در قواعد مسلّمه هست كه مطلق منصرف به فرد شایع می شود, و در بغداد ثابت شدن رؤیت به [رؤیتِ] در كشمیر مثلاً از فروض نادره است. پس مراد شارع امری است كه شایع است كه ثبوت رؤیت در ولایات قریبه به هم باشد. و از این راه می توان گفت كه: مطلقاً همین كه دو بلد بسیار از هم دور باشند, رؤیت احدهما مطلقاً كفایت دیگری را نمی كند, خواه عرض و طول آنها را بدانیم یا نه, همچنان كه ظاهر آن است كه مشهور میان علمای دین است از قرار تصریح بعضی از علماء۲۲.)و در تذكرهٔ الأحباب می نویسد:
(مسئله هشتم: هرگاه در ولایتی, اوّل ماه ثابت شود و در ولایت دیگر ثابت نشود, پس هرگاه دو ولایت نزدیك به هم باشند ـ مانند بغداد و كوفه, یا كاشان و اصفهان, یا شیراز و بصره ـ حكم آنها یكی است… و هرگاه ولایات متباعده باشند ـ مانند مصر و بغداد, یا بغداد و هرات, و یا اصفهان و قندهار ـ حكم آنها یكی نیست, بنابر اقوا۲۳.) و) قلمرو حجّیت بیّنه در رؤیت هلال
در سال های اخیر بر اثر اعتماد به ادّعای شهود در رؤیت هلال و حجّت دانستن آن مطلقاً و بدون عنایت به انظار بسیاری از فقیهان بزرگ در گذشته و حال, مشكلاتی روی داده است; در حالی كه حجّیّت بیّنه مطلقاً یا در رؤیت هلال مشروط به شرایطی است; از جمله:
ـ به اتفّاق همه فقیهان مشروط است به عدم علم یا اطمینان یا گمان (به نظر برخی) به خطای آن;
ـ بسیاری از فقیهان, در صورت صاف بودن هوا و نبودن مانع از رؤیت, اساساً بیّنه را در رؤیت هلال حجّت نمی دانند.
ـ بسیاری از فقیهان, در صورتی كه بیّنه متّهم ـ به خطا و اشتباه یا در معرض توهّم و تخیّل باشد ـ آن را حجّت نمی دانند.
روشن است كه در صورت اتّفاق منجّمان بر رؤیت ناپذیری هلال, علم یا اطمینان یا گمان به اشتباه شهود و مدّعیان رؤیت پیدا می شود و یا حداقل متّهم به خطا و اشتباه می شوند و در چنین فرضی پذیرش شهادت آنها مشكل است.
از سوی دیگر, با توجّه به آلودگی هوا در روزگار ما, و وجود اشیای پرنده بسیار در فضا, احتمال اشتباه شهود بسیار قوی است, خصوصاً در صورتی كه عده ای زیاد از اهل فن, كه بهتر از مردم عادی جای ماه و خصوصیّات آن را می دانند, استهلال كنند و حتی با دوربین و تلسكوپ هم هلال را نبینند كه در چنین فرضی علم به خطای شهود پیدا می شود و یا حدّاقل بر اثر تعارض, از حجّیت ساقط می شوند. ۲۴
در این جا اسامی و فتوای بیش از سی تن از فقهای بزرگ شیعه از سده پنجم هجری تاكنون ـ به ترتیب تاریخ وفات آنها ـ نقل می شود كه هیچ یك بیّنه را بی حد و حصر و مطلقاً و در همه فروض حجت نمی دانند و هركدام به جهتی از جهات پیش گفته بسیاری از ادّعاهای رؤیت را نمی پذیرند. گفتنی است كه در این جا به ذكر نام هر فقیه و كتاب وی اكتفا كرده و نشانی دقیق این فتاوا و انظار را با كتاب شناسی منابع آنها در جلدهای ۳, ۴ و ۵ رؤیت هلال آورده ام.
۱. شیخ صدوق (م: ۳۸۱) در مقنع:
(لاتجوز الشهادهٔ فی رؤیهٔ الهلال دون خمسین رجلاً عدد القسامهٔ. و تجوز شهادهٔ رجلین عدلین إذا كانا من خارج البلد و كان بالمصر علّهٔ).
۲ و ۳. ابوالصلاح حلبی (م: ۴۴۸) در كافی و نیز ابن زهره (م: ۵۸۵) در غنیه:
(یقوم مقام الرؤیهٔ شهادهٔ رجلین عدلین فی الغیم و غیره من العوارض, و فی الصحو و انتفائها إخبار خمسین رجلاً).
۴. شیخ طوسی (م: ۴۶۰) در نهایه:
(إن كان فی السماء علّهٔ لم یثبت إلاّ بشهادهٔ خمسین من أهل البلد أو عدلین من خارجه, و إن لم تكن هناك علّهٔ و طُلِبَ فلم یُر لم یجب الصوم إلاّ أن یشهد خمسون من خارج البلد أنّهم رأوه).
در مبسوط:
(فإن كان فی السماء علّهٔ من غیم أو غبار أو قتام و شهد عدلان برؤیته وجب الصوم, و إن لم تكن لم تُقبل إلاّشهادهٔ خمسین رجلاً).
در خلاف:
(لایقبل فی هلال رمضان إلاّ شاهدان مع الغیم, فأمّا مع الصحو فلا یقبل فیه إلاّ خمسون قسامهٔ أو اثنان من خارج البلد).
۵. قاضی ابن برّاج (م: ۴۸۱) در مهذّب:
(و إن لم یره أهل البلد و كان فی السماء علّهٔ و رآه خمسون رجلاً وجب أیضاً الصوم, و… و متی لم تكن فی السماء علّهٔ و تصدّی الناس لرؤیته فلم یروه لم یجب الصوم. فإن شهد من خارج البلد خمسون رجلاً برؤیته وجب الصوم).
۶. ابن حمزه طوسی (زنده در ۵۶۶) در وسیله:
ـ (… والرابع لا یثبت إلاّ بشهادهٔ خمسین نفراً… ).
ـ (البیّنهٔ ستّهٔ أنواع: أحدها شهاده خمسین رجلاً و ذلك فی موضعین: رؤیهٔ الهلال مع فقد علّهٔ فی السماء لیلهٔ شهر رمضان فی إحدی الروایتین و القسامهٔ… ).
۷. كیذری (زنده در ۶۱۰) در إصباح الشیعهٔ:
(… و مع فقد العلّهٔ لا یقبل إلاّشهادهٔ خمسین رجلاً من البلد أو الخارج).
۸. علی بن محمّد سبزواری (م: سده ۷) در جامع الخلاف و الوفاق:
(و تقوم مقام رؤیهٔ الهلال شهادهٔ عدلین مع وجود العوارض من غیم أو غیره. و أمّا مع انتفائها فشهادهٔ خمسین, أو اثنان من خارج البلد).
۹. شهید اوّل (م: ۷۸۶) در دروس:
(و فی روایهٔ أبی أیّوب یعتبر خمسون مع الصحو, أو اثنان من خارج مع العلّهٔ. و حملت علی عدم العلم بعدالتهم أو علی التهمهٔ).
۱۰. علامه مولا محمّدتقی مجلسی (م: ۱۰۷۰) در لوامع صاحبقرانی (ج ۶/ ۴۳۸ـ۴۳۹):
(و مكرّر تجربه كرده ام از صلحا و عدول, كه شهادت داده اند و باز معلوم شده است ایشان را كه اشتباه كرده اند برگشته اند, و غالب آن است كه چون طالب ماهند در قوّه متخیّله ایشان مصوَّر می شود و خیال می كنند كه در آسمان است. و بسیاری است كه به اعتقاد خود ماه را دیده اند و نشان می دهند و دیگری نمی بیند, بعد از آن از جانب دیگر دیده می شود و می یابند كه غلط كرده بوده اند و از این جهت, كسانی كه صلاحی و عقلی دارند, زود به زود شهادت نمی دهند تا یقین نشود ایشان را).
۱۱. محقّق سبزواری (م: ۱۰۹۰) در كفایه:
(… ولعل ّ الأقرب فی تأویل هذه الأخبار أن تُحْمَلَ علی صورهٔ لاَیحصل الظن ّ بقولهم, كما إذا ادّعوا الوضوح و لم یره الباقون مع سلامهٔ أبصارهم و قوّتها و ارتفاع الموانع عنهم, بل قد یحصل العلم بخلاف قولهم).
۱۲. آقاحسین خوانساری (م ۱۰۹۸) در مشارق الشموس:
(… لابدّ من القول بأن ّ اعتبار الخمسین لدفع التهمهٔ و رفع ظن ّ الاشتباه الذی یكون غالباً فی الشهود القلیلهٔ فی باب الهلال, باعتبار مشاركهٔ الكثیرین فی الاستهلال و عدم رؤیتهم مع سلامهٔ أبصارهم).
۱۳. شیخ یوسف بحرانی (م: ۱۱۸۶) در حدائق:
(متی كانت السماء صاحیهًٔ خالیهًٔ من العلّهٔ و توجّه الناس إلی النظر إلی الهلال و كان ثمّهَٔ هلال فإنّه لایختص ّ بنظره واحد من عشرهٔ ولاعشرهٔ من مائهٔ, بل إذا رآه واحد رآه ألف: لأن ّ المفروض سلامهٔ الرائی من العلّهٔ و المرئیّ.
… و أمّا إذا كان فی السماء علّهًٔ مانعهٔ من الرؤیهٔ فإنّه یتعذّر العلم و الیقین فی هذه الحال, فیكتفی بالشاهدین… ).
۱۴. وحید بهبهانی (م: ۱۲۰۵) در التحفهٔ الحسینیّهٔ:
(و در صورت صافی هوا و استوای بلد تا مكان دیدن اشخاص بیننده ماه, خواه داخل بلد باشد و خواه خارج, شهادت عدلین قبول نیست).
۱۵. سیّدعلی طباطبایی صاحب ریاض (م: ۱۲۳۱) در راه نجات:
(شهادت دو عادل قبول می شود… , مگر آن كه تهمتی در شهادت ایشان باشد, چنان كه گمان حاصل شود كه ایشان توهّم كرده اند. و از جمله تهمت آن است كه… جمعی كه صاحبان چشم های درست باشند و مانع داخلی و خارجی نباشد, آن گاه بعضی گویند ما دیدیم و باقی گویند كه ندیدیم; به نحوی كه گمان به هم رسد كه ادّعا كنندگان دیدن توهّم كرده اند, كه در این وقت شهادت ایشان حجّت نخواهد بود… . پس در صورت تهمت و تعارض شهادت, مناط یقین به هم رسیدن خواهد بود, نه گمان).
۱۶. سید محمّد مجاهد (م: ۱۲۴۲) در مناهل و مصابیح:
(إذا حصل الظن ّ بكذب الشاهدین العدلین فهل یعتبر شهادتهما حیئذٍ أولا؟
إشكال من إطلاق كلام المعظم, و إطلاق الأخبار الدالّهٔ علی اعتبار شهادهٔ العدلین و من الاصل, و امكان دعوی انصراف اطلاق مادل ّ علی قبول شهادهٔ العدلین إلی الغالب, و هو صورهٔ حصول الظن ّ بصدقهما, و أن ّ شرط قبول الشهادهٔ انتفاء التهمهٔ, و هو غیر حاصل مع الفرض, و ظهور ما دل ّ علی اعتبار شهادهٔ الخمسین فی صورهٔ عدم وجود العلّهٔ فی السماء فی عدم اعتبار شهادتهما حینئذٍ.
و لعل ّ الأقرب الاحتمال الأخیر, كما هو ظاهر المختلف و غایهٔ المراد و المدارك و الذخیرهٔ و الریاض, بل ظاهر بعضهم دعوی الاتّفاق علیه, و لا یبعد إلحاق صورهٔ الشكّ بالمعنی المتعارف بهذه السورهٔ. فتأمّل).
۱۷. مولا احمد نراقی (م: ۱۲۴۵) در مستند الشیعهٔ:
(إن ّ مقتضی العمومات قبول العدلین مطلقاً, خرج منه ما إذا كان صحواً و تفحّص أهل مصر ـ أی مجتمع الناس الكثیرین ـ و لم یره غیر العدلین منهم; إمّا لأجل التهمهٔ, أو لإمكان تحصیل العلم, أو لعلّهٔ أُخری, أوكان فی السماء علّهٔ و شهد شاهدان من البلد مع تفحّص الباقین… .
و ترشد إلی عدم القبول فی محل ّ النزاع ـ و هو الصحو أو العلّهٔ و كون الشاهدین من البلد و كونهما محل ّ التهمهٔ ـ المستفیضهٔ من الروایات, المصرّحهٔ بأن ّ الرؤیهٔ الموجبهٔ للصوم و الفطر لیست أن تقوم جماعهٔ فتنظر ویراه واحد و لم یره الباقی).
۱۸. شیخ حسن كاشف الغطاء (م:۱۲۶۲) در أنوار الفقاههٔ:
(فلا بدّ من حمل الخبرین حینئذٍ علی صورهٔ تعارض الشهادات بین المثبتین و النافین, و حصول التهمه للمثبتین, كما هو ظاهرهما, لأن ّ الجمیع سالمو الأبصار, و الزمان صاحٍ, فالاختصاص موضع التهمهٔ, و مع حصول التهمهٔ للشاهدین یرتفع الوثوق بشهادتهما, فلا تكون شهادهٔ العدلین حجّهًٔ; لاشتراط عدم التهمهٔ فیها, حتّی قیل: إن ّ ذلك مجمع علیه بالضرورهٔ… ).
۱۹. میرزا احمد بن لطفعلی تبریزی (م: ۱۲۶۵) در منهج الرشاد فی شرح الإرشاد:
(المعتبر فی رؤیهٔ الهلال إمّا العلم… أو إخبار العدلین القائم مقامه شرعاً, إلاّ إذا كانت هناك تهمهٔ بأن یدّعی بعضهم الرؤیهٔ و أنكرها الباقون و لم یروه مع سلامهٔ أبصارهم و قوّتها, و ارتفاع الموانع عنهم بالكلّیّهٔ من الغیم و الغبار و الدخان و الضبابهٔ و نحوها; إذ یحصل حینئذٍ الظن ّ بخلاف ما یدّعی ذلك البعض و إن وجد فیهم العدلان, بل قد یحصل العلم بخلاف قولهم, و ذلك لاینافی العدالهٔ; إذ العدل أیضاً قد یشتبه الأمر علیه).۲۰. میرزا محمّد بن محمّد علی تبریزی (زنده در ۱۲۶۶) در المسائل الغرویهٔ:
(لا بدّ فی سماع الشهادهٔ من عدم التهمهٔ, كما هو الشأن فی جمیع أبواب الشهادهٔ, كما تشهد به الأدلّهٔ, و لعل ّ السرّ حصول القدح بسببها فی العلم بالعدالهٔ, أو فی متعلّق الشهادهٔ, أو فی كیفیّتها و شرائط صحّتها من أن لاتكون عن اشتباهٍ أو غفلهٔ).
۲۱. شیخ محمّد حسین فرزند مولی زین العابدین مازندرانی (م: ۱۳۰۹) در حاشیه ذخیرهٔ المعاد فی تكالیف العباد:
(شهادت عدلین, اگر متهم نباشند مثل آن كه در هوای صاف بی ابر جمع كثیری در مقام تفحّص و تجسّس برآیند و دو شاهد عادل هم با آنها در تفحّص باشند با اتّحاد زمان و اتّحاد مكان و اتّحاد قوّه بصر, در این حال آن دو شاهد عادل دعوای رؤیت كنند و آن جمع كثیر نبینند, و مفروض این است كه مانعی در افق هم نبوده, پس در این صورت قبول شهادت آنها مشكل است).
۲۲. مولا محمّد كاظم معروف به آخوند خراسانی (م: ۱۳۲۹) در ذخیرهٔ المعاد و حاشیه مجمع المسائل شیرازی:
(سوم: شهادت عدلین در صورتی كه آسمان بی علّت نباشد [یعنی اگر صاف و بدون علّت (= ابر) باشد, شهادت عدلین پذیرفته نیست]).
۲۳. میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (م: ۱۳۴۳) در حاشیه الغایهٔ القصوی ترجمهٔ العروهٔ الوثقی:
(احوط تقیید است كه در بلد باشد یا در آسمان غیم بوده باشد).
۲۴. آقا ضیاء الدین عراقی (م: ۱۳۶۱) در شرح تبصرهٔ المتعلّمین:
(حكمهٔ ردع الإمام شهادهٔ الرجلین مع عدم العلّهٔ هی احتمال التهمهٔ و عدم الوثوق بظاهر حالهما, الكاشف عن عدم عدالتهما أو كذبهما واقعاً; إذ مع عدم العلّهٔ المزبورهٔ تكون رؤیته ـ عادهًٔ ـ ملازمهًٔ لرؤیهٔ جمٍّ غفیر یوجب قولهم الیقین. فمع عدم دعوی الرؤیهٔ حینئذٍ من أحدٍ ربما یحصل الوثوق بكذبهما, فیخرجان حینئذٍ عن الطرق العقلائیّهٔ, و دلیل حجّیّهٔ البیّنهٔ إنّما ینظر إلی ما كان مورد اعتناء العقلاء, لا ما كان مرهوناً إلی حدٍّ یخرج عن مورد اعتنائهم بالمرّهٔ, كما لایخفی.
هذا, مع أنّه علی فرض تسلیم إطلاق دلیل حجّیّهٔ البیّنهٔ من تلك الجههٔ یمكن الالتزام بتخصیص حجّیّتها بغیر مورد التهمهٔ: لمكان هذه النصوص).
۲۵. آیهٔ اللّه سیّد ابوالحسن اصفهانی (م: ۱۳۶۵) در وسیلهٔ النجاهٔ:
(لا فرق أن تكون البیّنهٔ من البلد أو خارجه إذا كان فی السماء علّهٔ, و أمّا مع الصحو ففی حجّتها من البلد تأمّل و إشكال).
۲۶. آیهٔ اللّه سید محسن حكیم (م: ۱۳۹۰) در حاشیه عروه:
(إذا لم تكن علّهًٔ, فی حجّیّهٔ البیّنهٔ من البلد إذا لم یحصل الاطمئنان بصدقها شبههٔ و إشكال).
۲۷. آیهٔ اللّه شیخ محمّد تقی آملی (م: ۱۳۹۱) در مصباح الهدی:
(… من المعلوم أن ّ اعتبارها [أی البیّنهٔ] إنّما هو لأجل الظن ّ النوعی المطلق, و هو یتم ّ فیما إذا لم یلازم مع قیام ما یورث الظنَّ النوعی علی خلافه, ولا إشكال أنّه مع الصحو و عدم العلّهٔ فی الرائی و المرئی و كثرهٔ الناظرین إذا رآه واحد یراه مائهٔ و إذا رآه مائهٔ یراه ألف, فاختصاص الواحد أو الاثنین من بینهم فی الرؤیهٔ مع اشتراك الباقین معهم فی الرؤیهٔ و سلامتهم عمّا یمنعهم عنها كاشف قویّ عن الاطمئنان بخطإ المدّعین لها, و معه فلاظن ّ نوعیَّ معه بمطابقهٔ خبرهم مع الواقع, فیخرج المورد ممّا یدل ّ علیه دلیل اعتبارها, و هو ما كان مفیداً للظن ّ بنوعه و إن لم یفده فی المقام… ).
۲۸. آیهٔ اللّه سیّد هادی میلانی (م: ۱۳۹۵) در حاشیه عروه:
(لكن لو استهل ّ أهل البلد و لم تكن فی السماء علّهٔ و لم یره سوی الاثنین لحصل الاطمئنان بخطئهما).
۲۹. آیهٔ اللّه شهید سیّد محمّد باقر صدر (م: ۱۴۰۰) در حاشیه منهاج الصالحین:
(یشترط فی حجّیّهٔ البیّنهٔ عموماً أن لاتكون هناك قرینهٔ توجب الاطمئنان النوعی بكذبها, ففی الموارد التی یكون المشهود به واقعهٔ من طبیعتها أن یشهد بها كثیر من الناس إذا اقتصر شخصان علی الشهادهٔ بها و أنكر إدراكها الآخرون لایعوّل علی البیّنهٔ. و من هذا القبیل ما إذا كان الجوّ صاحیاً و كان المستهلّون كثیرین فی مختلف البلاد و متّجهین نحو الجههٔ الملحوظهٔ للبیّنهٔ, و مع هذا أنكروا رؤیتهم للهلال و انفرد الشاهدان بالشهادهٔ).
۳۰. حضرت امام خمینی (م: ۱۴۰۹) در حاشیه عروه و حاشیه وسیله و تحریر الوسیلهٔ:
ـ (إلاّ مع الصحو و اجتماع الناس للرؤیهٔ و حصول الاختلاف و التكاذب بینهم بحیث یقوی احتمال الاشتباه فی العدلین, فإنّه فی هذه الصورهٔ محل ّ إشكال.
ـ الأقوی حجّیّتها مطلقاً إلاّ مع الصحو و اجتماع الناس للرؤیهٔ و حصول الاختلاف و التكاذب بینهم بحیث یقوی احتمال الاشتباه فی العدلین, ففی هذه الصورهٔ محل ّ إشكال.
ـ مع عدم العلّهٔ و الصحو و اجتماع الناس للرؤیهٔ و حصول الخلاف و التكاذب بینهم بحیث یقوی احتمال الاشتباه فی العدلین, ففی قبول شهادتهما حینئذٍ إشكال).
۳۱. آیهٔ اللّه ابوالقاسم خوئی (م: ۱۴۱۳) در المستند فی شرح العروهٔ الوثقی:
(فما ذهب إلیه المشهور من حجّیّهٔ البیّنهٔ علی الهلال من غیر فرق بین ما إذا كانت فی السماء علّهٔ أم لاهو الصحیح. نعم یستثنی من ذلك صورهٔ واحدهٔ; جریاً علی طبق القاعدهٔ, من غیر حاجهٔ إلی ورود الروایهٔ, و هی ما لو فرضنا كثرهٔ المستهلّین جدّاً, و لیست فی السماء أیّهٔ علّهٔ, و ادّعی من بین هؤلاء الجم ّ الغفیر شاهدان عادلان رؤیهٔ الهلال, و كلّما دقّق الباقون و أمعنوا النظر لم یروا, فمثل هذه الشهادهٔ ـ و الحالهٔ هذه ـ ربما یطمأن ّ أو یجزم بخطئها; إذ لوكان الهلال موجوداً و المفروض أن ّ هذین لامزیّهٔ لهما علی الباقین, فلماذا اختصّت الرؤیهٔ بهما؟! فلاجرم تكون شهادتهما فی معرض الخطإ, و لا سیّما و أن ّ الهلال من الأمور التی یكثر فیها الخطأ, و یخیلُ للناظر لدی تدقیق النظر ما لا واقع له, و قد شوهد خارجاً كثیراً أن ّ ثقهًٔ, بل عدلاً, یدّعی الرؤیهٔ, و یحاول اراءهٔ الناس من جانب, و من باب الاتّفاق یری الهلال فی نفس الوقت من جانب آخر.
و علی الجملهٔ فنفس دلیل الحجّیهٔ قاصر الشمول من أوّل الأمر لمثل هذه الشهادهٔ; لاختصاصها بما إذا لم یعلم, أو لم یطمأن ّ بخطأ الحجّهٔ, و السیرهٔ العقلائیّهٔ أیضاً غیر شاملهٔ لمثل ذلك ألبتّهٔ. فهذه الصورهٔ خارجهٔ عن محل ّ الكلام من غیر حاجهٍٔ إلی ورود نص ّ خاص ).
۳۲. آیهٔ اللّه سیّد محمّد رضا گلپایگانی (م: ۱۴۱۴) در حاشیه عروه و حاشیه وسیله:
(یعتبر احتمال صدقهما احتمالاً عقلائیّاً, فلو لم تكن فی السماء علّهٔ و استهل ّ جماعهٔ فلم یر إلاّ واحد أو اثنان مع عدم الضعف فی أبصار غیرهما, أو كان فی السماء علّهٔ لایُری بحسب العادهٔ فحجّیتها محل ّ منع).
۳۳. مرحوم آیهٔ اللّه سیّد محمّد جعفر مروّج جزائری(م: ۱۴۱۹) در رساله ثبوت الهلال بالبیّنهٔ و حكم حاكم الشرع(ص ۲۳; رؤیت هلال, ج ۲ / ۹۵۷).
(الأمر الرابع: أن ّ مقتضی ما تقدّم… هو عدم حجّیهٔ البیّنهٔ مع العلم العادی بخطائها, كما إذا قامت البیّنهٔ علی رؤیهٔ الهلال بمحضر جمع كثیر استهلّوا مع سلامهٔ عیونهم و معرفهٔ جمیعهم بموضع الهلال حتّی لایطلبوه من غیر موضعه, و عدم علّهٔ فی السماء, فمع هذه الخصوصیّات لاتكون البیّنهٔ حجّهًٔ, للعلم العادی بخطائها… .
الأمر الخامس: أن ّ حجّیّهٔ البیّنهٔ فی المقام كغیره من المقامات منوطهٔ بعدم التعارض; لامتناع التعبّد بالنقیضین, ولذا یكون الأصل العقلائی تساقط الطرق المتعارضهٔ… و لعل ّ نظر صحیحهٔ الخرّاز و نحوها إلی صورهٔ التعارض; إذ مرجع دعوی رؤیهٔ بعضٍ من عدّهٔ المستهلّین مع إنكار السائرین, الراجع إلی دعوی عدم كون الهلال قابلاً للرؤیهٔ إلی التعارض, فلامحالهٔ تسقط البیّنتان عن الاعتبار; لعدم شمول دلیل الحجّیهٔ لهما… ).
۳۴. آیهٔ اللّه شیخ محمّد امین زین الدین(م: ۱۴۱۹) در كلمهٔ التقوی:
(یثبت أوّل الشهر بالبیّنهٔ الشرعیّهٔ… سواء كانت فی السماء علّهٔ تمنع من رؤیهٔ سواهما أم لا, إلاّ إذا أوجب ذلك ریباً فی صدق رؤیهٔ الشاهدین. و مثال ذلك ما إذاكثر الناظرون غیرهما إلی جههٔ الهلال الراغبون فی اكتشاف أمره, و انتفت العلّهٔ المانعهٔ من الرؤیهٔ فی السماء و فی الرائین, علی وجه لو كان فی الجههٔ هلال لظهر لغیر الشاهدین من الناظرین الآخرین, و فیهم الموثوقون المتثبّتون فی أمور دینهم, فإذا لم یدّع الرؤیهٔ سوی الشاهدین من الناس أوجب ذلك ریباً فی صحّهٔ رؤیتهما, و قوّهًٔ فی احتمال عروض الاشتباه لهما فیما ادّعیا, فلا تشمل شهادتهما أدلّهٔ البیّنهٔ فی هذه الصورهٔ).
۳۵. مرحوم آیهٔ اللّه سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (م: ۱۴۲۳) در رسالهٔ فی ثبوت الهلال (ص ۲۴ ـ ۲۵, ۲۷; رؤیت هلال, ج ۲ / ۱۰۲۴ ـ ۱۰۲۵, ۱۰۲۷).
(الظاهر من تتبّع روایات البیّنه أن ّ مجرّد قیام شاهدین أو ثلاثهٔ لایصحّح الحكم بثبوت الهلال مطلقاً, ففی قبال الروایات المطلقهٔ روایات اُخر مقیّدهٔ لإطلاقها…
إن ّ النظر فی سعهٔ دائرهٔ الحجّیّهٔ لروایات البیّنهٔ ممّا أهمل التحقیق فیه كثیر من الأعاظم, والذی ینبغی أن یقال: إن ّ شهادهٔ العدلین لایصحّح ثبوت الهلال بقولٍ مطلق; فإن ّ من له نظر ثاقب یلاحظ أن ّ روایات أهل البیت (صلوات اللّه و سلامه علیهم أجمعین) ضیّقت دائرهٔ التعویل علی البیّنهٔ فی الهلال بما أشرناإلیه. و بتفریقها إذا كانت فی السماء علّهٔ تمنع الرؤیهٔ فی البلد و ما لم تكن… .
… و أمّا البیّنهٔ الداخلیّهٔ و هی شهادهٔ عدلین من داخل البلد فلایمكن الاكتفاء بها إذا كانت السماء مصحیهًٔ; فإن ّ فردین أو أكثر ـ كما قلنا ـ مع عدم تصدیق باقی المستهلّین یوجب الریب فی شهادتهم. و علی طبق ما یستفاد من هذه الأخبار أفتی غیر واحد من أعیان الطائفهٔ و أساطین الفقه, كالشیخ الطوسی).
ایشان همه ادلّه مخالفان این نظر را ردّ كرده و بر مدّعای خود دلیل آورده است.
بیفزایم كه در این كتاب ها ـ به جز كتاب های فتوایی محض ـ ادلّه این سخنان و همچنین روایات حضرات معصومان(ع) در این زمینه ذكر شده است كه برای پرهیز از طولانی شدن این مقدّمه, از نقل آنها روی برتافتم.
بسیاری از علمای اهل سنّت نیز در این زمینه مانند فقهای شیعه نظر داده اند از جمله شیخ عبدالله بن زید آل محمود, مفتی قطر می نویسد:
(… من شرط صحّهٔ الشهادهٔ المقبولهٔ كونها تنفكّ عمّا یُكذّبها, فمتی شهد أحدٌ برؤیهٔ الهلال لیلهٔ الإثنین ثم ّ لم یره جمیع الناس لیلهٔ الإثنین و لا لیلهٔ الثلاثاء, فإنّه من المعلوم قطعاً أن ّ الشهادهٔ كاذبهٔ أو أن ّ الشاهد توهّم رؤیهٔ خیالیّهٔ حسبها هلالاً۲۵.
ـ نجم عن هذا التساهل أن صاروا یشهدون به فی وقتٍ مستحیلهٔ رؤیته فیه ویشهدون به اللیلهٔ ثم ّ لا یراه الناس اللیلهٔ الثانیهٔ… فدخل علی الناس بسبب هذا التساهل شیء من الخطإ فی هذه العبادهٔ فصاروا یصومون شیئاً من شعبان و یفطرون شیئاً من رمضان۲۶.
ـ قد ثبت بالتجربهٔ و الاختیار كثرهٔ كذب المدّعین لرؤیهٔ الهلال فی هذا الزمان۲۷.
ـ فالعدالهٔ التی یشترطها الفقهاء لصحّهٔ الشهادهٔ علی الهلال و غیره قد صارت مفقودهٔ فی هؤلاء الأفراد, الذی یشذّ أحدهم بشهادته علی الهلال من بین مجموع سائر الناس, بحیث یدّعی أحدهم… رؤیته فی وقتٍ هی مستحیلهٔ بمقتضی الدلیل العقلی علی عدم إمكانها… ۲۸).
همچنین از مصوّبات اوّلین كنگره مجمع البحوث الإسلامیّهٔ در قاهره این است:
(۱. إن ّ الرؤیهٔ هی الأصل فی معرفهٔ دخول أیّ شهر قمری… لكن لا یعتمد علیها إذا تمكّنتْ فیها التهم تمكّناً قویّاً.
۲. یكون ثبوت رؤیهٔ الهلال بالتواتر و الاستفاضهٔ, كما یكون بخبر الواحد… إذا لم تتمكّن التهمهٔ فی إخباره لسبب من الأسباب, و من هذه الأسباب مخالفهٔ الحساب الفلكی الموثوق به, الصادر ممّن یوثق به۲۹).
نویسنده: رضامختاری
پی نوشت ها: ۱ . كاری است از واحد احیای پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات كه به همت حجهٔالاسلام والمسلمین جناب آقای مختاری و برخی از محققان محترم آن واحد در ۵ جلد سامان یافته است و ما در دو شماره پیشین نیز به برخی از موضوعات مهم ّ این مجموعه گرانسنگ اشاره نمودیم.
۲ . متن كامل سخنان شیخ صدوق را در این باره از همه آثارش در جلد سوم رؤیت هلال (ص ۱۴۸۷ ـ ۱۴۹۰) آورده ایم.
۳ . ر ك: الذریعهٔ, ج ۱۸ / ۳۴۰.
۴ . فلاح السائل / ۵۰.
۵ . ر ك: الذریعهٔ, ج ۲۱ / ۹۲.
۶ . تصحیح الاعتقاد / ۱۴۷ (ضمن مصنّفات الشیخ المفید, ج ۵), فصل فی الأحادیث المختلفهٔ.
۷ . متن كامل سخن اقبال را در جلد سوم رؤیت هلال (ص ۱۵۴۶ ـ ۱۵۵۲) نقل و تصحیح كرده ایم.
۸ . رك: الذریعهٔ, ج ۵ / ۲۳۶.
۹ . المقنع / ۱۸۲ ـ ۱۸۳.
۱۰ . أمالی الصدوق / ۵۱۶, مجلس ۹۳.
۱۱ . رؤیت هلال, ج ۴ / ۲۷۳۸ ـ ۲۷۳۹.
۱۲ . نشانی دقیق این اقوال را در جلد سوم رؤیت هلال آورده ایم.
۱۳ . كشف القناع / ۱۳۹.
۱۴ . راجع به سیر تاریخی مسئله و پاره ای از جوانب آن در كتاب دراسات فی ولایهٔ الفقیه و فقه الدولهٔ الإسلامیّهٔ, ج ۲/ ۵۹۳ به بعد, مطالب مفیدی دیده می شود.
۱۵ . یكی از فقهای معاصر در نقد این نظر نوشته اند: (… طرفداران این عقیده, وحدت اوّل ماه را تنها در مناطقی پذیرفته اند كه در مقداری از شب با منطقه رؤیت هلال مشترك باشند; یعنی برای مناطق دیگر زمین به ناچار شب قدر دیگری قائل هستند و اوّل ماهِ آن مناطق را یك روز متفاوت می دانند) (چند نكته مهم درباره رؤیت هلال / ۲۲ ـ ۲۳).
۱۶ . التوجیه الشرعی فی الإسلام, ج ۱/ ۱۶۴, چاپ قاهره, ۱۳۹۱, به نقل از مقاله (اثبات الأهلّهٔ), مطبوع در مجله الشریعهٔ, سال ششم (۱۴۰۹)/ ۴۰۸.
۱۷ . تردید برای آن است كه تاریخ تألیف تبصرهٔ المتعلّمین, و تلخیص المرام فی معرفهٔ الأحكام دانسته نیست و شاید این آثار نیز پس از منتهی تألیف شده باشند.
۱۸ . رؤیت هلال, ج ۴ / ۲۷۰۱.
۱۹ . متن كامل مطالب را با نشانی دقیق آنها در رؤیت هلال, ج ۳, آورده ام.
۲۰ . رؤیت هلال, ج ۴ / ۲۷۴۵ـ۲۷۴۶.
۲۱ . ر ك: همان, ج ۳ / ۱۹۲۲.
۲۲ . همان, ج ۳ / ۲۲۱۷ـ ۲۲۱۸.
۲۳ . همان, ج ۳ / ۲۲۲۲.
۲۴ . در گذشته گاهی بیش از امروز در پذیرش شهادت بیّنه به رؤیت هلال دقّت و سخت گیری می كرده اند; مثلاً در خصوص اثبات رؤیت هلال در یكی از شهرهای ایران نوشته اند:
(بعضی سال ها اتفاق می افتد مردم موفّق به دیدن ماه نمی شوند. در این صورت اهالی شهر تا نیمه شب جلو خانه قاضی جمع می شوند و كسب تكلیف می كنند. بسا اتّفاق می افتد چند نفر از آبادی های اطراف فانوس به دست از راه می رسند و خبر دیدن ماه را می دهند. مردم با سلام و صلوات آنها را پیش قاضی می برند تا در حضور قاضی سوگند یاد كنند ماه را دیده اند. برای ادای سوگند قاضی قرآن را باز می كند و جلو آنها می گذارد و در حالی كه چاقوی تیزی روی قرآن گذاشته, به آن عده می گوید سوگند یاد كنید. آنها هم به قرآن قسم می خورند كه ماه را دیده اند و معتقدند اگر سوگند دروغ یاد كنند چاقو شكم آنها را پاره می كند… .
در فرنق خمین اگر نتوانند شب عید ماه را ببینند و از دهات و آبادی های اطراف هم خبری كسب نكنند, شبانه دو نفر از اهالی را روانه خمین یا قم یا شهرهای دیگر می كنند تا خبر رؤیت ماه را بیاورند. در قدیم كه جاده نبوده است, این افراد یا پیاده یا با اسب می رفتند و چه بسا تا ظهر روز بعد سفرشان به طول می انجامید و مردم هم در حال روزه به سر می بردند. این دو تن برای اطمینان خاطر اهالی نامه ای از یكی از مجتهدان ولایاتی كه بدان جا رفته اند مبنی بر رؤیت یا عدم رؤیت هلال می گیرند و با خود می آورند… .) (رمضان در فرهنگ مردم / ۱۵۹ـ۱۶۰).
۲۵ . الحكم الشرعی فی إثبات رؤیهٔ الأهلّهٔ, ص ۶.
۲۶ . اجتماع أهل الإسلام علی عید واحد كل ّ عام, ص ۸.
۲۷ . اجتماع أهل الإسلام علی عید واحد كل ّ عام, ص ۱۱.
۲۸ . اجتماع أهل الإسلام علی عید واحد كل ّ عام, ص ۱۵.
۲۹ . مقاله (اثبات الأهلّهٔ) مطبوع در مجله الشریعهٔ, سال ششم, ۱۴۰۹ / ۴۰۸.
منبع:فصلنامه فقه ، شماره ۴۴
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید