جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگ با احزاب چرا؟


جنگ با احزاب چرا؟
حضور احزاب پویا و قدرتمند در جوامعی که به آزادی التزام دارند، از مبانی پذیرفته‌شده دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است. در کشورهای در حال توسعه نیز که استبداد و انحصارطلبی ریشه در تاریخ نظام‌های حکومتی دارد، گذار به دموکراسی هنگامی امکان‌پذیر می‌شود که هیچیک از کنشگران عرصه سیاست یا هیچ جناح و گروهی قدرت حذف رقیب یا رقبای مهم و جدی خود را نداشته باشد. رسیدن به چنین موقعیتی نیازمند ملزومات و مقدماتی است که در نهایت به پیدایش مولفه‌هایی منجر می‌شود که به شکل‌گیری و تقویت یک نظام دموکراتیک یاری خواهد رساند.
توزیع قدرت و جلوگیری از خودکامگی و فردمحوری از مهم‌ترین شاخصه‌های نظام‌های مردم‌سالا‌ر است که از رهگذر نهادهای مدنی به‌ویژه احزاب نیرومند و مطبوعات عبور می‌نماید.
با چنین رویکردی است که مصلحان واقعی در جوامع در حال گذار به جای حفظ وضعیت و باورهای رایج که عمدتا ریشه در تاریخ و فرهنگ مبتنی بر خودمحوری دارد، تلا‌ش می‌کنند باورها و فرهنگ عمومی را به تدریج با رفتارهای دموکراتیک آشتی دهند. زیرا تنها در این صورت است که شهروندان ضمن فهم واقعیت‌ها و آشنایی با حقی که بر گردن حاکمیت دارند می‌توانند از حقوق اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود بهره‌مند شوند.
در نظام‌های اجرایی با مختصات ایران که اختیارات و حوزه نفوذ هیات حاکمه در آن چنان گسترده است که به عنوان قدرت غالب عمل می‌کند معمولا‌ گروه حاکم تمایل و رغبتی به اصلاح وضع موجود نشان نمی‌دهد، زیرا خود را قدرت مطلقی می‌بیند که همه امور در ید اختیار اوست و از آنجا که ذات قدرت نوعا انحصارگر و نظارت‌ناپذیر است و همواره تمایل دارد افکار عمومی همچون موم بی‌شکل در پنجه اقتدار او باشد تا بر حسب ضرورت آن را به هر شکلی که خواست درآورد، در برابر شکل‌گیری و نفوذ نهادهای مدنی نیرومند همچون احزاب و یا مطبوعات از خود مقاومت نشان می‌دهد.
از این منظر شاید تلقی و برخورد دفعی برخی مقامات با احزاب و تحزب‌گرایی قابل درک و تحلیل باشد، اما نکته‌ای که در محاسبات ایشان مغفول مانده این است که عدم شکل‌گیری فعالیت‌های حزبی به مثابه شمشیر دودمی است که شاید اکنون که روزگار بر وفق مراد می‌چرخد، برایشان سودمند و مانع حضور رقبای قدرتمند و ناظران نکته‌بین و پرسشگر باشد اما چنانچه بازی روی دیگر خود را نشان دهد قطعا مخالفان امروزی شکل‌گیری فعالیت‌های حزبی، از تصویر باج‌خواهانه و اخلا‌ل‌گرانه‌ای که از احزاب نزد افکار عمومی ترسیم کرده‌اند نادم و پشیمان خواهند شد. شاید در مقام پاسخگویی ادعا شود که ما کاری به احزاب نداریم و آنها می‌توانند فعالیت کنند اما در خوش‌بینانه‌ترین فرض، اگر نگوییم این تعارفی صوری و ظاهرسازی است، جز پاسخی از سر رفع تکلیف و شانه خالی کردن یک حاکم مصلح از زیربار مسوولیتی خطیر در انجام یک وظیفه و رسالت تاریخی نیست. امروز بسیاری از جامعه‌‌شناسان در روند تحولا‌ت دموکراتیک در یک جامعه به موازات گستر‌ش نهادهای مدنی، شهرنشینی، ارتباطات و... کارکرد و نقش ویژه‌ای برای نخبگان حاکم و زمامداران تعریف می‌کنند.
بر اساس این تعریف تحولا‌ت ساختاری در جامعه در حال گذار به سوی دموکراسی صرفا و الزاما از پایین به بالا‌ نیست بلکه به موازات تحولا‌ت درون جامعه، نیروهای بالا‌یی هرم قدرت و حاکمان جامعه با پذیرش و تن دادن به قواعد دموکراسی نقشی به مراتب کلیدی‌تر در فراهم آوردن سازوکار لا‌زم برای رسیدن به یک نظام دموکراتیک ایفا می‌نمایند. ‌
چنانچه گروه حاکم قرار گرفتن در شرایط برابر با رقیب فکری و سیاسی را بپذیرد و از منابع و امکاناتی که در اختیار دارد برای حذف رقیب و انسداد سیاسی بهره نامشروع نگیرد، گذار به دموکراسی با سرعت بیشتر و هزینه‌ای کمتر امکان‌پذیر می‌شود. ‌
در این مدل برای یک حاکم مصلح، دوراندیش و آگاه بهتر آن است که رقیبی با مختصات و ویژگی‌های شناخته شده را پیش‌رو داشته باشد تا رقبایی با اهداف و واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی و شاید هم مخرب؛ بدیهی است حزب بهترین مجرا برای شناسایی فعالا‌ن سیاسی است که تقیدات آن لا‌جرم اعضا را مسوولیت‌پذیر و ملزم به پایبندی به تعهداتی می‌کند که در قبال جامعه پذیرفته‌اند اما نفی تحزب و نهادهای مدنی میدان دادن به افراد و گروه‌های بی‌شناسنامه و احیاناً فرصت‌طلبی است که در بزنگاه مسوولیت هیچ خطایی را نخواهند پذیرفت و ردی از خود باقی نخواهند گذاشت.
کسری نوری
منبع : روزنامه اعتماد ملی