شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


فعلا چاره‌ای نیست


فعلا چاره‌ای نیست
با آغاز سال نو میلادی این سوال پیش می‌آید که آیا به‌زودی شاهد فیلم خوبی خواهیم بود یا اینکه باید تا ماه نوامبر منتظر بمانیم تا هالیوود تک‌خال‌هایی را که برای اسکار کنار گذاشته رو کند؟ آیا تا آن تاریخ هر فیلمی که بر پرده می‌رود، تنها باب طبع دختر و پسرهای ۸ تا ۱۴ سال خواهد بود؟
فعلا تماشاگران چاره‌ای جز انتخاب یکی از فیلم‌هایی که بر پرده هزاران سینما رفته ندارند و انتخاب اینکه کدام فیلم مناسب‌تر است، تنها بر پایه حدس و گمان و با نگاهی به تبلیغات و نام‌ها امکان‌پذیر خواهد بود.
در «جهنده» ساخته داگ لیمان دو شوالیه جدای ـ هیدن کریستنسن یا دارت ویدر جوان و ساموئل ال. جکسن یا مرد سیاهی که در سه‌گانه «جنگ ستارگان» چندان به چشم نیامد ـ در دنیایی فانتزی رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند.
داستان فیلم درباره جوانی به نام دیوید است که پس افتادن به درون دریاچه‌ای یخ‌زده متوجه می‌شود قادر است با سرعتی باورنکردنی از هرکجا می‌خواهد سردرآورد.
او از این توانایی برای سرقت بانک‌ها و انجام کارهای مفرح و غیرممکن استفاده می‌کند. دیوید روی عقربه ساعت بیگ‌بن در لندن
تاب می‌خورد، روی دماغ مجسمه ابوالهول در مصر می‌نشیند و غذا می‌خورد، سر راهش سری به کولوسیوم می‌زند و در نهایت پیش از نیمه‌شب به اتاق مجللش در منهتن بازمی‌گردد. دیوید پس از چندی پی می‌برد این توانایی چندان هم بی‌دردسر نخواهد بود، چرا که او ناخواسته درگیر نبردی با دیگر «تله‌پورتر»ها (از جمله جمی‌بیل) و پیروان شان (به‌ویژه جکسن) شده است.
این نبرد میان بی‌اخلاقی و تعصب، جذابیت چندانی ندارد. در حقیقت «جهنده» در پرداخت شخصیت‌ها بسیار ضعیف و صحنه‌های اکشن آن نیز بسیار ابتدایی است.
هر تماشاگر با دیدن این فیلم خواه ناخواه به این فکر می‌افتد که کدام عقل سلیم، اجازه داده چنین فیلمی راهی پرده سینما شود.
شاید حضور لیمان در مقام کارگردان دلیل اصلی این امر بوده است. لیمان دوران کارآموزی خود را با «ولگردها» و «برو»، دو کمدی مفرح دهه ۹۰ گذراند و سپس به «هویت بورن» رسید که مت دیمن را به یک ستاره اکشن تبدیل کرد و با ساخت «آقا و خانم اسمیت» توانست براد پیت و آنجلینا جولی را جلو و پشت دوربین به یکدیگر برساند.
به همین خاطر من نیز وسوسه می‌شوم به رغم غیرقابل تحمل بودن «جهنده»، بر ضعف‌هایش چشم‌پوشی کنم. بازی کریستنسن در نقش «دیوید» بسیار سخت و آن‌چنان فاقد جذابیت است، که باعث شد آرزو کنم کاش او به دوران جوانی‌اش بازگردد.
تنها نکته مثبت فیلم بازی دایان لین در نقش مادر دیوید است، البته نه به خاطر آنکه کاری فوق‌العاده‌ انجام داده، بلکه به این خاطر که پس از نقش نامناسبش در «غیرقابل ردگیری» دوباره با همان ظاهر آشنا بر پرده ظاهر شده است.
برای بچه‌های ۸ ساله نیز خبرهای خوبی به گوش می‌رسد. «وقایع‌نگاری‌های اسپایدرویک» جدیدترین فیلم اکران شده برای این گروه سنی است که گرچه به پای «هری پاتر» و «ارباب حلقه‌ها» نمی‌رسد، اما چند پله بالاتر از «قطب‌نمای طلایی» و «نارنیا» می‌ایستد.
رمان پنج جلدی‌ای که فیلم بر مبنای آن ساخته شده، چیزی شبیه به «نارنیا» است. در این فیلم سفر بچه‌ها به سرزمین عجایب، به جای یک کمد از طریق یک صندوقچه انجام می‌شود، اما دنیایی که به آن وارد می‌شوند لذت‌ها و خطراتی همانند «نارنیا» دارد.
جارد (فردی هایمور) پسربچه‌ای است که با خانواده‌اش به خانه‌ای قدیمی و تاریک اسباب‌کشی می‌کنند و در آنجا با پری‌ها و هیولاهای زیادی برخورد می‌کند. او در سفر به این دنیای عجیب برادر دوقلویش سیمون (خود هایمور) و خواهر بزرگش مالروی (سارا بولگر) را نیز به همراه دارد.
جارد نیز مانند تمام قهرمانان پسر داستان‌ها، قادر است از دستوراتی که در این دنیای عجیب می‌شنود ـ مانند «به اون کتاب دست نزن!» ـ سرپیچی کند.
در حقیقت اگر او فاقد چنین سرسختی‌ای بود، فیلم نیز نمی‌توانست این همه شخصیت‌های عجیب و غریب را به دنبالش بکشاند.
برخی از صحنه‌های فیلم شاید برای بچه‌های خیلی کوچک ترسناک باشند. در حقیقت این فیلم ترکیبی از یک فیلم هراس با عناصر فیلم‌های کودکان است. با وجود این ترکیب جدید با کارگردانی مارک واترز، حالتی دلپذیر گرفته است.
در پایان فیلم احساسات و عواطف بیشتر به چشم می‌خورد و طی آن شاهد یکی از بهترین صحنه‌های مرگی هستیم که تاکنون در فیلم‌های مرتبط با هر گروه سنی دیده‌ایم. مجموع این عوامل باعث می‌شود «اسپایدرویک» به فیلمی تبدیل شود، که ارزش تماشا دارد.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید