جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آقای مشایخی سک سک


آقای مشایخی سک سک
حدود ۳۲ سال پیش بود که برای نخستین بار به دعوت نادر ابراهیمی در یک فیلم سینمایی با نام «صدای صحرا» و به همراه جمعی از بازیگران مطرح آن زمان از جمله جمشید مشایخی در ترکمن صحرا بازی کردم. از جمشید مشایخی پیش از آن چند فیلم شاخص چون قیصر، گاو و چند نمایش بر صحنه های مختلف از جمله تئاتر سنگلج دیده بودم و همین طور تئاترهایی که به صورت زنده از تلویزیون آن زمان پخش می شد. برایم خیلی جالب بود که در کنار بازیگری برای اولین بار بازی می کردم که نامی بزرگ داشت و یکی از مطرح ترین بازیگران سینما و تئاتر و تلویزیون به شمار می رفت، علاوه بر اینها بسیار خوش نام، خوش اخلاق، خوش صدا و خوش تیپ و گذشته از همه بسیار انسان و دوست داشتنی و باشخصیت بود. به هرحال آشنایی نسبتاً نزدیک من با استاد از آن زمان در ترکمن صحرا و روی اسب های ترکمنی و در اینچه برون آغاز شد و همان شد که دل به مهر استاد بستم و با اینکه بسیار کم او را می دیدم ولی تا امروز ادامه دارد، دو سه فیلم و مجموعه برنامه های خاصی که من تهیه می کردم و از استاد دعوت می کردم که در آن حضور داشته باشد کل کارهای مشترکی است که با جمشید مشایخی داشته ام.
یادم می آید بعد از موفقیت مجموعه تلویزیونی «هزاردستان» برنامه خاصی به این مناسبت برای تلویزیون و با حضور زنده یاد علی حاتمی ساختم که شامل بخش های مختلف از جمله گفت وگو با بازیگران در لوکیشن های مجموعه در شهرک غزالی بود.از استاد مشایخی که در این مجموعه نقش های رضا خوشنویس و رضا تفنگچی را بازی می کرد خواستم که در نقش رضا تفنگچی هفت تیری به دست بگیرد و در سقاخانه به مفتش که در کالسکه است تیراندازی کند و بعد صحبتش را شروع کند. مشایخی هفت تیر را بالا آورد و به دوربین نشانه گرفت و بعد با خنده هفت تیر را پایین آورد و گفت؛ این صحنه یی از هزاردستان است که من در فیلم به مفتش تیراندازی می کنم و این بازی است، واقعیت نیست و من تا به حال در عمرم آزارم به یک مورچه هم نرسیده، چه برسد به اینکه انسانی را بکشم و بعد درباره دو نقشی که بازی کرده صحبت کرد.امروز که به این حرف استاد فکر می کنم می بینم چقدر درست گفت؛ آزارش حتی به یک مورچه هم نرسید چه برسد به انسان.پیر هنر نمایش، هنرمند مخلص و درویشی است که تکیه کلامش در جواب ابراز احساسات مردم؛ «من خاک پای شما هستم» است.از جمله کارهای دیگری که در خدمت آقای مشایخی بودم به جز برنامه های خاص زنده یاد علی حاتمی چه در تلویزیون و چه در صحنه، اولین جشن بازیگران سینما بود که مسوولیت برگزاری آن با من بود. در بخشی از این مراسم انجمن بازیگران از چهار نفر از بازیگران قدیمی و صاحب صلاحیت قدردانی می کرد که یکی از آنها آقای جمشید لایق بود. من دوستی و ارادت متقابل این دو نسبت به یکدیگر را از مدت ها قبل می دانستم و به همین جهت برای معرفی و نقد کارهای جمشید لایق، جمشید مشایخی را انتخاب کردم و فیلمی از گفته های مشایخی و لایق و کارهای او ساختم که در جشن بازیگران در سال گذشته نمایش داده شد. در روزهایی که با آقای مشایخی بودم می دیدم که ایشان چقدر ضعیف و لاغر شده اند و بعد از آن هم یکی دو باری که به مناسبتی دیدم شان و با هم ناهار خوردیم از ضعف و لاغری شان حیرت زده شده بودم و آرزو می کردم که استاد بیمار نباشند که بودند.
به هرحال پیر دیر هنر نمایش در بستر بیماری است و آرزوی همه ما این است که استاد هر چه زودتر از بستر بیماری بلند شود و ما باز هم شاهد هنرآفرینی های یکی از معدود بازیگران برجسته و والای هنر نمایش باشیم. فراموش نکنیم بازی های ستودنی جمشید مشایخی را در بسیاری از کارهای تئاتری، سینمایی و تلویزیونی کارهایی چون کمال الملک، شازده احتجاب، قیصر، هزاردستان و...یادم می آید همان سی و چند سال پیش در فیلم «صدای صحرا» بعد از کار فیلمبرداری و زمانی که آفتاب در پهن دشت ترکمن صحرا غروب می کرد و به همراه یکی دو نفر دیگر از بازیگران مشغول بازی قایم باشک می شدیم و جمشید چشم می گذاشت و ما در اطراف چادرها در صحرا قایم می شدیم یا ما چشم می گذاشتیم و جمشید قایم می شد و سعی مان بر آن بود که زودتر همدیگر را ببینیم و سïک سïک کنیم. و این نخستین جمله یی بود که روز پنجشنبه ۲۶ دی ماه در بخش ICU بیمارستان آتیه به محض دیدن استاد جمشید مشایخی من با بغض بر زبان آوردم؛ جمشید جان سïک سïک. و خنده استاد...در این سال های اخیر استاد مشایخی با بازی در برخی فیلم ها و مجموعه های نه چندان خوب اصولاً قدر خود را ندانست، چه خوب است که ما قدر او را بدانیم.
جمشید گرگین
منبع : روزنامه ایران