سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اوهام - Images


اوهام - Images
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آل کوتلی
کارگردان : رابرت آلتمن، برمبنای داستان در جست‌وجوی تک شاخ‌ها نوشته سوزانا یورک.
فیلمنامه‌نویس : رابرت آلتمن، برمبنای داستان در جست‌وجوی تک شاخ‌ها نوشته سوزانا یورک.
فیلمبردار : ویلموش ژیگموند
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : یورک، رنه اوبرژونوآ، مارسل بوزوفی، هیو میلایس و کاترین هریسن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۱ دقیقه.


«کاترین» (یورک) در غیاب شوهرش، «هیو» (اوبرژونوآ) روی داستانش، «در جست‌وجوی تک شاخ‌ها»، کار می‌کند که تلفن زنگ می‌زند و صدائی آشنا می‌گوید که شوهرش با زن دیگری رابطه دارد. «هیو» در بازگشت او را آرام می‌کند، ولی برای لحظه‌ای جلوی چشم‌های «کاترین» به «رنه» (بوزوفی)، محبوب سابق «کاترین» که سال‌هاست مرده، تبدیل می‌شود. «کاترین» دچار حمله هیستری می‌شود و «هیوا» او را به خانه ییلاقی‌شان کنار دریاچه می‌برد. و «کاترین» از روی تپه کنار خانه، خودش را می‌بیند که چمدان‌ها را باز می‌کند. در غیاب «هیو»، «کاترین» باز هم «رنه» را می‌بیند و «هیو» با «مارسل» (میلایس) باز می‌گردد، یکی از محبوب‌های سابق «کاترین»، که با دخترش، «سوزانا» (هریس) آمده. «سوزانا»، «کاترین» را به‌یاد جوانی‌های خودش می‌اندازد و سخت برآشفته می‌کند. «کاترین» باز هم در اوهامش با «خودش» روبه‌رو می‌شود و در حالتی عصبی، «رنه» را با تفنگ «هیو» می‌زند. «مارسل» هم در واقعیت و رویا مزاحمش می‌شود و شر او را هم با چاقوی آشپزخانه کم می‌کند. پس از رهائی از این اوهام، «کاترین» تصمیم می‌گیرد به «هیو» بپیوندد که برای کارش به شهر برگشته است. در راه خانه، کنار جاده‌ «خودش» راا می‌بیند که تلاش می‌کند توجه او را جلب کند و «کاترین» هم با سواری زیرش می‌گیرد. وقتی به خانه می‌رسد، خودش در را برایش باز می‌کند و می‌فهمد که کسی که کنار جاده ایستاده بوده، «هیو» بوده است.
* اوهام مثل یک تریلر روان‌شناختی به سبک چراغ گاز (جرج کیوکر، 1944) آغاز می‌شود؛ گوئی کسی می‌کوشد تا قهرمان زن را به سوی جنون سوق دهد. اما به‌زودی انتظارات تماشاگر نقش برآب می‌شود زیرا روشن می‌شود عذاب و شکنجه «کاترین»، درونی است نه بیرونی. با این حال آلتمن کاری می‌کند که تأثیر و تعلیق فیلم برجسته‌اش همواره نیرومند باشد و فضای تریلر را حفظ می‌کند که تأثیر و تعلیق فیلم برجسته‌اش همواره نیرومند باشد و فضای تریلر را حفظ می‌کند. به این ترتیب اگرچه تماشاگر می‌داند که «کاترین» با اشباح ذهن خود دست به گریبان است، این اشباح همانقدر ملموس و رعب‌آورند که واقعیت روزمره مرتبط با آنها. در واقع قیاس میان «کاترین» و قهرمان چراغ گاز پابرجاست چون «کاترین» صرفاً هراس درونی خود ‌از اطرافیانش را تجسم بیرونی می‌بخشد. توهّمات مکرر او همگی تکه‌های تغییر شکل یافته‌ای از تجربه روانی ناآرام خود او هستند. آلتمن با متکی ساخته فیلم به واقعیت شخصی «کاترین» ریسک بزرگی کرده است ولی چیزی که می‌توانست یک هم‌جواری غیرطبیعی و متظاهرانه فانتزی و واقعیت از کار درآید، در اینجا به یک تجربه ذهنی یک پارچه مبدل می‌شود.
اوهام
کاترین، کاترین [اوهام] یک فیلم نیمه روانی است، منتهی که تماشاگر نمی‌تواند تا یک ربع مانده به پایان فیلم وجه تمایز مشخصی میان کاراکترها پی‌گیری کند. آیا تصورات یک زن و حالات او می‌تواند جوابگوی خوبی برای اینگونه فیلم‌ها باشد؟ معلوم نیست.
زنی را که با حرکت تیلت دوربین در نمای اول فیلم با زمینه‌سازی پرورش قهرمانی داستانش می‌بینیم طبق روایتی که کارگردان در فیلم گنجانده و بیشتر سماجت او را نشان می‌دهد دچار خیالاتی می‌شود که به سنجش دو شخصیت متضاد منتهی می‌گردد. یک «کاترینِ» پاکدامن - و یک «کاترینِ» شهوت‌ران - رابرت آلتمن توضیحات خود و رابطه آدم‌های فیلم را مانند سایر اینگونه فیلم‌ها بصورتی بسیار مبهم و گنک بیان می‌کند. فیلم جنبه‌ای احساسی دارد که این احساسات به‌صورت گره‌های مبهم کاراکتر «کاترین» و بیشتر به یک حالت روانی بیان شده، و آلتمن با لحظات خوب تصویرسازی سینمائی به خلق و آفرینش شخصیت‌ها به‌گونه‌ای موهومانه مبادرت ورزیده است. از تلفن‌های پی‌درپی و طرز تلقی «کاترین» ما تا حدودی می‌توانیم حالات بعدی او را نزد خود زمینه‌سازی کنیم ولی نه به آن سرعت و تکاملی که کارگردان فیلم سیر کرده است. طنزهای متعجبانه در برخورد «کاترین» و تصوراتش رخ نمایانده است که واقعیت را در گرو خود دارد. در اینجا ما مبارزات موهومانه و غریبانه دو شخصیت را با خیلات واهی مشاهده می‌کنیم، یکی در پی هرزگی است، و دیگری در پی جنگ با شخصیت اولیه‌اش.
ما، نمی‌دانیم بیماری «کاترین» از چه زمانی شروع شده، و بالاتر از آن آلتمن چه زمانی [موفق] به روانکاری او و نتیجه‌گیری از سناریو می‌شود. ولی چیزیکه مشهود و قابل رویت است برتری «کاترین» خبیث است و ما در نمائی ملموس و مناسب آن را مشاهده می‌کنیم و دوش باز آب گویای آن است.
در اینجا، قهرمان داستان «کاترین»، چه در جنگل و چه در جاهای دیگر با خود «کاترینِ» پاکدامن لحظاتی همصدا است ولی در برخی لحظات واقعاً سنگینی آن حس می‌شود. چیزیکه قابل توجه می‌تواند باشد، شخصیت «هیو» شوهر «کاترین» است که خونسرد و بی‌خیال است و این را آلتمن به طریقی راضی کننده بیان داشته ولی در پایان اذعان می‌دارد که شاید دلیل بر بعضی از افکار «کاترین» بی‌توجهی خود «هیو» باشد، و در این لحظات است که ما مرگ «هیو» را متعجبانه می‌نگریم. رابرت آلتمن در این فیلم می‌توانیم بگوئیم تا حدودی جبهه‌سازی کرده او با بیادآوردن گذشته «کاترین» و زمان حال او را به «رنه» و «مارسل» دوستان گذشته‌اش پاس می‌دهد و در بعضی از همین لحظات است که فیلم دوگانگی‌اش را در تکامل می‌بیند.
آن دخترک هم می‌تواند وجه تشابهی را با کودکی «کاترین» داشته باشد و ما آن را بارها حس کردیم.
بدین ترتیب کاترین، کاترین بعضی لحظات مملو از زیبائی و تجربه سینمائی است ولی در بعضی لحظات انتظار تماشاگر را به‌طریقی جدا از دیگر موضوعات از بین می‌برد. مثل اینکه رابرت آلتمنِ عزیز، خودش هم در پایان فیلم خسته شده است، و بالاخره فیلم مالیخولیائی و خوب او پایان می‌گیرد (اینهم نسبتی به آن می‌تواند باشد).
فیلمی که اگر مقداری واقعیت بیشتر و منطقی صحیح‌تر و واضح‌تر داشت تماشاگر در خلال فیلم احساس خستگی نمی‌کرد و مثل همیشه قدرت و نیروی تخیل شعور را مستعمره خویش نمی‌ساخت، گرچه این واقع‌بینانه نمی‌تواند باشد!


همچنین مشاهده کنید