یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


داشتیم رد می شدیم ...!


داشتیم رد می شدیم ...!
خودم می دانم اینکه بگویم نشسته ام و همه قسمتهای سریال «یوسف پیامبر(ع)» را دیده ام، کمی خالی بندی است! ندیده ام. اگر دروغ نگویم، یک بار تیتراژ سریال را دیدم که اولش تصور کردم اشتباهاً دستم خورده به کنترل تلویزیون و زده ام روی کانال قرآن! (آخر تیتراژ این سریال به همه چیز شبیه است، جز تیتراژ یک مجموعه تلویزیونی.
بیشتر شبیه کلیپهایی است که صدا و سیما در روزهای عزاداری پخش می کند!) و یک چند باری هم که داشته ام از رو به روی تلویزیون رد می شده ام، چشمم به چند پلانی از این سریال افتاده. همین !اینها را گفتم که گمان نکنید قرار است سریال «یوسف پیامبر» را نقد کنم و یقه ام را بگیرید که: «تو چطوری بدون دیدن یک سریال، درباره اش می نویسی؟!». نه. اینها را گفتم تا به این نکته برسم که ما در سینما، بخشی داریم به عنوان «casting».
این عنوان، یعنی «انتخاب بازیگران یک فیلم یا سریال» و وظیفه مهم مسؤول این بخش (که معمولاً دارای تجربه و سواد و تخصص و شناخت بالایی درباره بازیگران و ویژگی های فیزیکی و شیوه بازی آنهاست) آن است که فیلمنامه را بخواند و با مشورت کارگردان و تهیه کننده، بهترین بازیگرانی که از نظر فیزیکی، حسی، بیانی و بازی به بازیگران نقشهای فیلمنامه شبیه اند را انتخاب کند.
خلاصه و خودمانی اش می شود اینکه: «فلان نقش را بدهیم فلانی بازی کند، آنهم به این دلایل»! (و این «دلایل»، معمولاً دلایل مهمی برای انتخاب یک بازیگر برای ایفای یک نقش است!)
این یکی دو باری که «یوسف» سریال آقای سلحشور را دیده ام، با خودم فکر کردم که راستی راستی، ما هیچ بازیگر خوش چهره دیگری نداشتیم که نقش به این مهمی را بدهیم او بازی کند؟ منظورم، «خوشگل» بودن بازیگر یا چنین چیزهایی نیست، بلکه دقیقاً داشتن «زیبایی چهره» است.
آنچه ما در طول سالهای عمرمان در قرآن خواندیم و در داستانهای ریز و درشت و یا برایمان گفته اند و یا خودمان در موقع شنیدن داستان حضرت یوسف و عشق زلیخا به او، تخیل کرده ایم و در ذهن، تصویری از او ساخته ایم و او را در ذهن، زیباترین آدمیان روی زمین دیده ایم و...، همه و همه بر زیبایی چهره حضرت یوسف(ع) دلالت می کرد و اینکه او در میان مردمان سرزمین اش، زیباترین بوده است و چنین و چنان. البته اینکه تخیل من و ما چقدر قوی بوده است و چه در ذهن از این پیامبر می دیده ایم بماند، بلکه مسأله مهم کنونی، این است که پس از دیدن چهره یوسف سریال «یوسف پیامبر»، باید در اصول زیبایی شناسی و جذابیتهای بصری و خیلی چیزهایی دیگر(و بخصوص در امر casting این سریال) شک کرد.حتما آقای سلحشور بهتر از من می داند که یکی از ویژگی های یک بازیگر، «فتوژنیک» بودن اوست. خوش تصویر بودنش.
اینکه وقتی جلوی دوربین می ایستد، حس خوبی به مخاطبش بدهد. اینکه وقتی او را می بینی، باورش کنی و برای ۹۰ یا صد و بیست دقیقه (و توی سریالها که شاید هزار دقیقه)، از دیدنش خسته نشوی.
اما خودمانیم آقای سلحشور، همین یکی دو نکته اولیه ای که گفتم، در انتخاب نقش یوسف سریالتان رعایت شده بود؟
آن بازیگر ناشناس، آن هم با آن گریم سنگین و عجیب و غریب می تواند نقش همان حضرت یوسفی را بازی کند که در قرآن، این قدر درباره زیبایی اش گفته شده؟به بقیه عیب و ایرادات کار هم نمی پردازم که عیب و ایرادات مذهبی سریال را علما گفته اند و آقای سلحشور هم امر فرموده اند که کسی در باره این سریال چیزی ننویسد!
(بی تردید منظورشان نقد منفی و این جور چیزهاست، و گرنه کدام فیلمساز بدش می آید منتقدان درباره فیلم یا سریالش به به و چه چه کنند و بادش بزنند؟!)
علی جعفری
پی نوشت:
داشتم به تلفن مادر جان جواب می دادم و اینکه «الان دارم چکار می کنم»؟ گفتم: «دارم یک چیزی برای سریال «یوسف پیامبر» می نویسم». مادر گفت: بنویس«آقای سلحشور، آخر این چه جبرییلی است که ساخته اید؟ !آدم از این فرشته خدا وحشت می کند !نمی شد یک بازیگر دیگر که کمتر نقش منفی بازی کرده را به جای این فرشته خوب خدا می گذاشتید»؟ !
چون به مادر قول داده بودم این جمله منتقدانه را بنویسم، نوشتم. جوابش با آقای سلحشور!( گفتم که؛ آقای سلحشور سفارش کرده که از این جور چیزهای بدبد درباره سریالش ننویسیم!) به هر حال، داشتیم از اینجا رد می شدیم، گفتیم بد نیست یک احوالی هم بپرسیم. خوبید شما؟!
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید