یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بازدید از موزه تاریخ معاصر


بازدید از موزه تاریخ معاصر
بدون شک، به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی و ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی، رسانه ملی مسئولیت سنگین تری برای تهیه و پخش ویژه برنامه های انقلابی داشت که تلاش هایی هم در این زمینه انجام شد. این که کلیت این برنامه ها چگونه بود موضوع این نوشتار نیست. اما در حوزه فیلم و سریال این تلاش به نسبت سال های گذشته ناکافی به نظر می رسید.
در این میان «عمارت فرنگی» بیشتر جلب توجه کرد.
این سریال علیرغم نقاط قوت و مثبتی که داشت از نقاط ضعفی هم برخوردار بود که شاید پرداختن به آن برای ادامه این مسیر (نه تنها برای کارگردان آن بلکه برای دیگر افراد) مؤثر باشد.
سریال عمارت فرنگی در حوزه سریال های تاریخی و با موضوع تاریخ معاصر به وقایع سیاسی حوالی سال های ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰ می پرداخت. این سال ها به لحاظ سیاسی از دوران مهم این کشور به حساب می آید و به همین لحاظ اکثر فیلم ها و سریال های تاریخی سعی می کنند تا هر چند کوتاه به این دوران نقبی بزنند. در این میان سریال عمارت فرنگی به طور کلی به این دوران پرداخته و سعی کرده تا زوایای پنهان آن را روشن کند.
اما اولین انتقاد به این مجموعه در نوع پرداختن به همین زوایای پنهان است. معمولا لایه های پشت پرده هر اتفاق را عوامل و افراد ذی نفوذ در آن بهتر می توانند شرح دهند. این موضوع در یک اتفاق تاریخی بیشتر خودنمایی می کند. در اتفاقات این سال ها هم اطلاع از پشت پرده ها و اغراض و امیال بانیان عرصه سیاست کشور، نقاط مبهم زیادی را پیش روی محقق این عرصه روشن می کند. یکی از این افراد که سخنان او بسیاری از این نقاط مبهم را روشن می کرد «حسین فردوست» دوست صمیمی و یکی از نزدیک ترین یاران محمدرضا پهلوی بود. اما متأسفانه این سریال با پرداختن صرف به خاطرات فردوست و کمتر استفاده کردن از دیگر منابع، جنبه پژوهشی موضوع را کمرنگ کرد. خاطرات فردوست به دلیل نگاه ویژه او در رژیم شاهنشاهی دارای نقاط مهمی است اما نمی تواند همه نقاط مبهم را برای مخاطب روشن کند. خاطرات فردوست در شرایطی نوشته شده است که او یک زندانی به حساب می آمد و طبیعتا برای بهتر کردن شرایط خود سعی می کند تا بسیاری از اتفاقات را دیگرگونه نشان دهد و یا حتی پخش واقعیات را بیان نکند.
این بحث ها از اهمیت خاطرات فردوست کم نمی کند اما پرداختن یک سویه در عرصه تاریخ را مناسب یک اثر همه گیر و دارای مخاطب نمی داند.
از سوی دیگر این سریال در برخی موضوعات به قدری در ظواهر می ماند که به نوعی دو دستگی و دوگانگی در پرداخت می رسد.
اثر در آغازین قسمت های خود پرداخت مناسبی در بستر تاریخی- سیاسی خود دارد و می تواند موضوعات مختلف این برهه از تاریخ را به خوبی تبیین کند اما با ورود به قسمت های میانی و حضور چهره هایی مثل «محمدرضا پهلوی» و «محمدعلی فروغی» بستر سریال به سمت خانوادگی شدن و رمانتیک کردن داستان پیش می رود تا جایی که شخصیتی مثل فروغی را در کنار پرداختن به موضوعات و تاثیرگذاری های سیاسی اش در حد یک انتقام خانوادگی در یک درام پایین می آورد.
در همین حال به شخصیت محمدرضا به عنوان آدمی وابسته پرداخته می شود.اما این مسئله در حد یک وابستگی عاطفی به خانواده پایین می آید؛ در حالی که در همان زمان دیگر دلبستگی های روحی و جسمی او نیز در قالب خاطرات و تاریخ ثبت و ضبط است.
از سوی دیگر باید در موضوع شخصیت پردازی ها در این سریال به عنوان تیغ دو لبه آن تامل ویژه ای کرد. از یک سو شخصیت پردازی بسیار خوب انجام شده است. چهره های اکثر افراد و بازیگران تا حدی خوب طراحی شده است که مقایسه آن با عکس ها بسیاری از مخاطبین و افراد عوام را شگفت زده می کرد. اما متأسفانه این پرداخت تنها در حد چهره بازیگران مانده است و شخصیت این افراد نه تنها خوب تبیین نشده است بلکه با واقعیت و آنچه در تاریخ ثبت شده است بعضا تناقض هم دارند.
برای مثال شخصیتی مثل قوام که از ذکاوت و سیاستمداری او در تاریخ داستان های فراوانی ذکر شده است، در این سریال فردی عادی معرفی می شود که تنها از سمتش معزول و دوباره به همان سمت گمارده می شود.
همچنین پرداختن به شخصیتی مثل فروغی به عنوان بازیگردان اصلی عرصه سیاست آن سال ها ناقص معرفی می شود.
برای مثال پس از استعفای فروغی در دوران رضاخان خانه نشینی او و حضور در پشت پرده سیاست مملکت می پردازد در حالی که بیشترین تاثیر فرهنگی فروغی در لیبرالیزه کردن کشور در این دوران با تاسیس دانشگاه تهران، مدیریت دانشکده حقوق و علوم سیاسی، تربیت شاگردانی که بعدها همه از رجال خود فروخته دوران پهلوی دوم بودند و انتشار کتبی در این موضوعات گذاشت.
در همین حال در پرداختن به خانواده پهلوی تنها به رضا و محمدرضا و زنان رضاخان بسنده شده است در حالی که اشرف (به عنوان جرثومه فساد حکومت پهلوی) در این دوران نشو و نما پیدا کرد و زمینه فعالیت های بعدی او و ارتباطش با شخصیت های داخلی و خارجی در این دوران پا گرفت.
البته تمام این ایرادها و ابهام ها در بستر کلی فیلم و جهت گیری مناسب آن از تاریخ معاصر (که در میان جهت گیری های لیبرال و غربزده حال حاضر مغتنم است) هضم شده و قابل حل است، اما اگر این مشکلات هم در قالب بازبینی و مشاوره گرفتن از افراد صاحب نظر در عرصه فرهنگ حل می شد، قطعا اثری کم نقص به دست می آمد که درخور شأن آغازین سال دهه چهارم انقلاب می بود.
در پایان ضروری است به این نکته هم اشاره شود که این اثر تا برهه خروج رضاخان از ایران در سال ۱۴۲۰ را پوشش داد و گفته می شود که قرار است برای سال آینده بخش دوم آن برای سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ ساخته شود. به نظر می رسد با این توان کارگردانی و پتانسیل مادی و معنوی که برای ساخت این سریال جمع شده، می توان با کمی تأمل و تعمق اثری درخور شأن این اتفاق بزرگ قرن یعنی انقلاب اسلامی ساخت.
سیدفرید موسوی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید