جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


«ترانه مادری»


«ترانه مادری»
ملودرام های خانوادگی، همیشه پرطرفدار بوده اند. حتی ضعیف ترین آنها هم در مقایسه با ژانرهای دیگر در حد همین سقف باز هم در جلب و جذب مخاطب جلو می افتاده اند. کاری مانند «ترانه مادری» ساخته حسین سهیلی زاده که چنانچه مبتنی بر ارزیابی باشد، بالاتر از متوسط نمی ایستد، اما همین متوسط در حرکت با یک سریال متوسط مثلا تاریخی یا حادثه ای از نظر جلب بیننده پیش خواهد افتاد. چرا؟ به این دلیل آشکار که مردم و به طور کلی مخاطبان از هر طیف و قشر اجتماعی و گروه سنی، قصه می خواهند. داستان سرایی و قصه گویی را دوست دارند. پررنگی عناصر عاطفی و کشمکش های خانوادگی و مناسبات تو در توی زنانه را می پسندند و تعقیب می کنند. خلاصه مردم مایلند که براساس زمینه های پرورشی و خصوصا به صورت سنتی، اوقات فراغت خود را با چنین مسایلی سپری کنند، مسایل و چیزهایی که به اشکال مختلف یا خود با آنها دست به گریبان اند یا اطرافیانشان، نمونه هایی از این قبیل قضایا را پشت سر گذاشته یا درگیر آن هستند، حتی اگر این قصه ها و نمایش ها و درام های پرسوز و گداز و احساساتی اغراق آمیز هم باشند باز از سوی بیننده ها و شنونده ها هضم می شوند و چه بسا نوع غلوآمیز آن را بیشتر از توقف روی واقعیت ها، بپذیرند، تا شاید ازاین رهگذر مسایل خسته کننده پیرامونی خود را فراموش کنند.
جالب است بدانید که برخلاف این روند و روال، همیشه آثار ملودرام از سوی جریانات روشنفکری تحقیر شده است. این رویکرد به کشور ما برنمی گردد و از آنجا که معمولا این جریان داخلی، کعبه حرکتش، جریان بیرونی بوده است، در این زمینه هم، چون جریان روشنفکری آنسوی آبها تا همین دهه های اخیر، نسبت به ملودرام ها و آثار خانوادگی نگاهی منفی داشت و علیه آن پروپاگاندایی سنگین به راه می انداخت، در اینجا هم، همیشه روشنفکران علیه ساخته های مورد پسند مردم، از جمله کارهای خانوادگی، طغیان داشته است. جالب تر اینکه این جریان بدون تحلیل کیفیت این آثار و به صرف اینکه نمایش در گونه خانوادگی قرار می گیرد، چشم خود را به روی آن می بندد، ولی مردم متقابلا راه خودشان را می رفتند و می روند، بدون اینکه تحت تاثیر نگاه حقارت آمیز روشنفکران به تولیدات خانوادگی قرار گیرند، با آنها گریسته، خندیده و لذت برده اند.
اما واقعیت قضیه این است که نباید در بست همه ملودرام ها را طرد کرد و یا پذیرفت، بلکه مطابق دیگرگونه ها ملودرام ها هم نیازمند نقد و تحلیل وآسیب شناسی هستند تا باعث ارتقای انواع آنها گردد. مثلا آخرین ملودرام پرمخاطب و دنباله دار سریال «نرگس» بود. این ۹۰ شبی به همان نسبت که مورد توجه قرار گرفت، از سوی گروه های به اصطلاح نخبه، به طور کلی مردود اعلام شد. اکنون نیز «ترانه مادری» در قالب کارهای پرتعداد به لحاظ اپیزود، توسط هسته اصلی سازندگان «نرگس» یعنی نویسنده و تهیه کنندگان، مدتی است که از شبکه سوم پخش می شود تا طی ۵۰ قسمت مردم شاهد قصه گویی در پایان شب و کشمکش ها و درگیری های چند خانواده، به اتفاق آدم هایی از سه نسل باشند. ترانه مادری هم مانند همتایان خود در گونه ملودرام هدف گیری اش در درجه اول احساسات بیننده است. شاید اگر کسی بخواهد از دریچه منطق و علت و معلولی به اتفاقات، ماجراها، کنش شخصیت ها، فراز و نشیب های قصه و بروز و ظهور کشمکش ها نگاه کند، پرسش های بسیاری برایش ایجاد شود، اما از آنجا که در احساسات گرایی، عقل عقب نشینی می کند، بنابراین ساختار چنین آثاری از جمله ترانه مادری، پذیرفته تلقی می شود، چرا که اساسا مخاطبان هدف این اثر و نشانه گیری کلی کار، سرگرمی و ایجاد جذابیت از این طریق است. حالا در این میان اگر ساخته هایی در چارچوبی قوی تر ظاهر شود و ضمن به کارگیری عوامل ملودرام، از عناصر فرهنگی و بالنده تر نیز برخوردار شود، جایگاه چنین ملودرام هایی بیش از پیش تحکیم و حتی در جذب مخاطب لایه هایی از بیننده های جدی تر را نیز درگیر خود می کند، مثلا در سینمای جهان فیلمی مانند «بربادرفته» در مقطع خودش یک کلیشه شکن بود تا حدی که توجه بسیاری از تماشاگران جدی تر سینما را به خود جلب کرد، چرا که علاوه بر توجه به عناصر عاطفی پررنگ، از زمینه های اجتماعی و اتفاقات تاریخی و از جمله جنگ هم غافل نماند. بنابراین ملودرام ها می توانند، ماندگار شوند، مشروط بر اینکه بومی گرایی را فراموش نکنند و حتی احساسات را نیز در راستای علل اجتماعی- تاریخی آن دراماتیزه کنند.
«ترانه مادری» اما به همان دلایل عدیده ای که توانسته در جلب نظر خانواده ها توفیق داشته باشد، از غنا و ژرف اندیشی غافل مانده است، چرا که اگر به زیاد خواهی، افراط و تفریط در تربیت کودکان و نوجوانان، زدوبندهای مالی، برخوردهای شخصی، فاصله طبقاتی، محیط دانشگاه، فرهنگ شهرنشینی، عشق و عاشقی، انحراف های اخلاقی و موارد دیگری پرداخته شده است، همه و جملگی در سطح است و تنها به معلول ها توجه شده است، بدون اینکه تحلیل عمیق اجتماعی از شرایط روز پشت آنها قرارداشته باشد. به عبارتی از همه این مسایل در دل چند قصه اصلی و فرعی به منظور برجسته سازی سانتی مانتالیسم بهره برده شده است. مثلا اگر دوربین به فضای دانشگاه می رود- همه تلاش ها برای شکار لحظه های رمانتیک و روابط و مناسبات پویا، ادیب، بهرام و دوستانشان است، حال آنکه تطبیق حرکت آنها در مسیر خلاف جهت فرهنگ بومی- اسلامی و آلودگی وارداتی و تزریق آن به این جوانان، علت یابی و ترسیم نمی شود حتی اشاره تلویحی به انحراف جوانان از ورود به خانه های الوان توسط نورهای پارتی و قرص های محرک و غیره در مرز کنایه باقی می ماند. آیا همه توانایی دانشجویان باهوش کشور ما در لطافت طبع آنان، خوش پوشی، زیبایی ظاهر، محبت آفرینی و دانش آداب عاشقی خلاصه می شود. آیا غیر از این است که از همین محیط دانشگاه ها بوده و هست که عناصر پیشرفت این جامعه در عرصه های مختلف اقتصادی، علمی و خصوصی حوزه های فلسفی و تولید و علوم اجتماعی خروجی داشته است. پس چرا باید عناصر مثبت و منفی حاضر فقط در قالب مسایل احساساتی دراماتیزه شود؟ فضای دانشگاه های ما از قدیم تاکنون شاهد مثلث بی بندوباری، انحراف سیاسی و جدیت در مسایل اجتماعی- سیاسی بالنده بوده و رقابت و درگیری این ها را در دل خود داشته است . این مسایل در حال حاضر نیز در دانشگاه ها عمل می کند، چنانچه ولنگاری و بی خیالی همان قدر دانشجویان را تهدید می کند که کشمکش های سیاسی آنان را سرند و آبدیده و توانا وارد جامعه می کند. اما ترانه مادری فقط یک ضلع از این مثلث را دیده است.
علی ایحال، ترانه مادری به نسبت یک ملودرام خوش ساخت و خوش ظاهر است و سازندگان آن هوشمندانه از جذابیت های سه نسل جامعه ما و همچنین سه نسل از بازیگران در مجموع قدرتمند عرصه هنری کشور بهره برده اند. خصوصا حضور چند جوان خوش آتیه باعث رونق کار شده است. چنانچه همین هوشمندی خالقان ترانه مادری نسبتی نزدیک تر با مسایل اجتماعی و فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی داشت، بی تردید، جایگاه آن رفیع تر می شد.
محمد علی ایرانمنش
منبع : روزنامه کیهان