شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

روحانیون ترقی خواه


روحانیون ترقی خواه
حضور فعال و ماندنی سیدجمال الدین اسدآبادی (۱۲۷۶- ۱۲۱۷ هـ ش) در صحنه سیاست ایران و مبارزات همه جانبه او بر ضد استبداد، استثمار و استعمار اروپاییان منشاء تحولاتی قابل توجه شد که به نمونه یی از دیدگاه های مترقی او اشاره می شود.
او یکی از بارزترین شخصیت های سیاسی و فکری جهان اسلام است و انقلاب فکری در جهان اسلام را ضرورت زندگی مسلمین تلقی کرده و خواهان اصلاحات اساسی در امور آنان بود.
از دید او برای رهایی از عقب ماندگی شدید باید مردم وارد صحنه سیاسی شوند و در سرنوشت خویش نقش داشته باشند.
● این پیشوای مذهبی مسلمان قرن ۱۹
(۱۸۹۷- ۱۸۳۸م) می خواست اسلام را با مقتضیات جدید زمان وفق داده و به صورتی تازه ارائه دهد.
سید با تیغ زبان و نوک قلم زمینه حکومت مشروطه را در ذهن روحانیون به وجود آورد و با آموزه های دینی در این مسیر تلاش می کرد.
از میان اندیشه های سیاسی سیدجمال آنچه قابل تصور است اینکه اثبات کند نظام ایران شهری و شاه آرمانی ایرانیان که تناسبی با اندیشه سیاسی شیعه ندارد و مردم به آن خو کرده اند، همان نظام استبدادی بوده و نظامی است که با هر نوع نظارتی از سوی مدرم در تضاد است. این نظام شرایطی را فراهم می کند که انسان همواره در مقابل جهان خویش اندیشیدن را فراموش کند و پاسخی برای برون رفت از انحطاط تاریخی خویش نداشته و پیوسته با استبدادزدگی مواجه باشد.
او به خوبی استبدادزدگی را درک کرد و آن را به عنوان «شجره خبیثه یی» می دانست که باید ریشه کن شود. او از واژه یی به نام قانون یاد می کند و می گوید؛ «قانون هرچه باشد خوب است. همین که قانون باشد؛ چون قانونی نداریم و عدالتی درباره ما اعمال نمی شود کافی است. نه جان و نه مال ما در امنیت نیست. اگر کارها از روی قانون باشد هر قدر هم تحمیلی و غیرمنطقی باشد ما اطاعت می کنیم.»
انحطاط و عقب ماندگی داخلی و هجوم گسترده و همه جانبه استعمار در قرون اخیر، دو مساله محوری و عمده با ابعاد و آثار و عوارض فکری فرهنگی- سیاسی اجتماعی بود که مسلمانان اعم از سیاستمداران، روشنفکران، علما و متفکرانش را به واکنش واداشت.
در آن زمان مسلمانان از یک طرف گرفتار فقر و فلاکت، جهل، ظلم و استبداد، فساد و تباهی و خواب و غفلت شده در نهایت عجز و درماندگی و عقب افتادگی دست و پا می زدند و از طرف دیگر، در معرض هجوم غرب و ورود تمدن جدید غربی قرار داشتند. دو چهره متفاوت و متضاد غرب یعنی «دانش، تفکر جدید، صنعت، تکنولوژی» و «سیاست استعماری» هر دو متوجه جهان اسلام بود. این دو نکته، یعنی انحطاط و عقب افتادگی داخلی و مساله غرب، در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر، مصائب و مشکلات عدیده یی را برای جوامع مسلمان به همراه داشته است.
در رویارویی با این مسائل بعضی از سیاستمداران، روشنفکران، علما، متفکران، رجال دینی و سیاسی موضع گیری هایی داشتند که عمدتاً دفاعی و با تاثیرات فراوان بود. هرچند حوادث و تحولات سیاسی، نظامی و اقتصادی - اجتماعی داخلی در ارتباط با غرب نیز در گسترش و پیشرفت این واکنش ها تاثیر داشت که آنان را می توان به سه دسته تقسیم کرد؛
نهضت های «سیاسی، نظامی و اجتماعی»، «فکری، فرهنگی و اعتقادی» و «جامع و کامل».
با توجه به محتوای جریان ها، تفکر، جهان بینی و مواضع عملی هر یک از واکنش های مسلمانان در دو قرن اخیر، آنها به دو دسته و دو جریان کلی تقسیم می شوند؛
۱) جریان پیروی از تمدن غرب، از غرب گرایی تا غربزدگی (تجدد)
۲) جریان احیا و بازسازی تفکر دینی، از بنیادگرایی تا رادیکالیسم اسلامی (اصلاح طلبی دینی)
سیدجمال از کسانی بود که با پذیرش مورد دوم، به مقابله با استبدادزدگی برخاست و به جرات می توان گفت اندیشه اصلی و هدف واقعی و یگانه سیدجمال مبارزه با استعمار و غرب زدگی بود. همانند مرحوم جلال آل احمد که در تمام مباحثی که ذکر می کند ردپایی از مخالفت با غرب زدگی را مشاهده می کنیم.
همچنان که اقبال و شیخ محمد عبده را می توان جزء این گروه قرار داد.
با توجه به آنچه در مورد سیدجمال الدین اسدآبادی گفتیم نگاهی به دیدگاه برخی روحانیون از جمله خاتمی مشابهت های این دو نفر را بهتر نشان می دهد.
خاتمی در همایش بین المللی بزرگداشت سالگرد مشروطیت در تهران گفت؛ «ملت ایران در طول تاریخ پیروزی ها و شکست های فراوانی داشته، اما هیچ گاه از خواست تاریخی خود که استقلال، آزادی و پیشرفت بوده، دست برنداشته و برنخواهد داشت.»
در تعریف روشنفکر و منورالفکر می توان گفت روشنفکر کسی است که از چارچوب سنتی فراتر می رود، ارزش های جدید ایجاد می کند، به ارزش های قدیم جامه یی نو می پوشاند، دستگاه های فکری جدید برای تبیین وجوه مختلف زندگی عرضه می کند، با به کارگیری اندیشه و قدرت انتقادی به حل مسائل و مشکلات عملی می پردازد، به فلسفه یی جدید برای زیستن می پردازد، از وضع اجتماعی و سیاسی موجود انتقاد می کند و به طور خلاصه از چارچوب های رایج در اندیشه، فرهنگ، علم و هنر به بیرون می رود.
منورالفکری را می توان در حقیقت جانشینی برای کلمه روشنگری دانست. روشنگری خروج آدمی است از بالقوگی و خروج از دنیای کوچک و ورود به دنیای بزرگ تر، در حالی که روشنفکری گذر از یک مرحله و رسیدن به دنیایی بزرگ تر نیست، بلکه روشنفکری قابلیت انتقاد کردن در دنیایی است که روشنفکر در آن زندگی می کند.
بر این اساس باید ابتدا وارد دنیای منورالفکری شد و سپس به روشنفکری رسید. بنابراین روشنفکری مرحله یی بعد از منورالفکری است و تمام شخصیت هایی که ما از آنها به عنوان مصلحین اجتماع نام می بریم همگی منورالفکر بوده اند، چرا که همگی همانند منورالفکر ها ایده آل هایی داشته اند و فکر می کردند تاریخ بشر به مرحله یی از رشد و آگاهی رسیده است که انسان می تواند تمام مسائل خود را حل کند و به این جهت وظیفه خود می داند که موانع را از میان بردارد.
از سوی دیگر سیدجمال معتقد بود مسلمانان باید دانش و کارشناسی غرب را بدانند و با عینک غربی به جهان نگاه نکنند؛ یعنی هویت اسلامی خود را حفظ کنند که این منطق هم عالمانه است و هم منصفانه و این دید برخاسته از اسلامی اصیل و پاسخگوی زمان بود.
خاتمی نیز می گوید باید فناوری را اخذ و به بومی کردن آن اقدام کرد و ملزومات کشور را در داخل و با علم بومی شده ساخت و کسانی را که علوم و صنایع غربی را چشم بسته رد می کنند مورد سرزنش قرار می دهد و همزمان به کسانی که سعادت کشور را در پیروی کورکورانه از غرب می دانند می تازد.
او می گوید مردم ما از استبداد و حکومت های خودکامه به تنگ آمده و یک حکومت مردمی آزاد، که شرط آن آزادی است می خواهند و به خاطر رنج، حقارت و تحقیری که از سلطه اجانب بر ملت تحمیل شده بود، خواستار استقلال بودند و غرور ملت ایران توسط اجانب پایمال شده و ایرانی که آفریننده تمدن بود دچار عقب ماندگی مزمن شده بود و در چنین شرایطی وقتی دین به صحنه می آید و مناسب با آزادی، استقلال و پیشرفت است این باور تقویت می شود.
نمونه یی دیگر که می توان خاتمی را با سید جمال مقایسه کرد، نفوذ کلام اوست که به شدت مستمعان خود را تحت تاثیر قرار می داد. او با اعتقادی که به احزاب داشت معتقد بود وحدت ملی زیر لوای احزاب آرمان خواه و تابع قوانین مناسب روز فراهم شدنی است و از رقابت پنهان بین احزاب به شدت دوری می کرد.
خاتمی ضمن اعتقاد به جنبه های متعالی دین خطاب به کسانی که خواهان ترقی هستند، می گوید؛ دین اسلام دارای چنان ظرفیتی است که می توان با رجوع به آن، تحولات عظیم در زمینه های مختلف به وجود آورد و به صراحت می گوید فرهنگ ملت ما دینی است و جز از طریق قرائت درست از دین که با آزادی و استقلال سازگار باشد رسیدن به دموکراسی ممکن نیست. همچنان که سید جمال اعتقاد داشت در مقابل هجوم غرب و تکنولوژی آن باید با تکیه بر هویت و اصالت واقعی خویش به دور از تعصب و خرافات گرایی جلو رفت. از دید او رسیدن به پیشرفت و ترقی بدون در نظر گرفتن هویت خویش توهمی مضاعف و خام اندیشانه است و این اندیشه بر سه اصل استوار بود؛
از کلیشه ها فراتر آمدن و نوآوری کردن، به خردپذیری رسیدن و فردیت باختگی را رها کردن و نکته سوم اینکه مردم باید سعی کنند بپذیرند و صمیمی باشند و در عین فروتنی و واقع بینی و توافق اجتماعی، تمکین نکرده، کرامت شان را حفظ کنند و استقلال فردی را از دست نداده و ترسو نباشند...
علاوه بر آنچه آمد این دو در موارد زیر نیز قابل مقایسه اند؛
۱) تلاش برای ساختن مدینه فاضله،
۲) اعتقاد به همکاری روشنفکران و روحانیون،
۳) مبارزه با خودباختگی،
۴) ملیت گرایی،
۵) تشکیل جامعه مدنی،
۶) عمل گرایی،
۷) حاکمیت قانون و برابری انسان ها،
۸) نظم پذیری جمعی،
۹) آزادی های سیاسی و
۱۰) هر یک نظریه یی مهم ارائه دادند؛ که عبارت است از نظریه « اتحاد دول اسلامی» و «گفت وگوی تمدن ها».
با توجه به آنچه آمد و بسیاری نکات دیگر، که وجه مشترک اندیشه های این دو متفکر پیشرو را نشان می دهد و فارغ از اینکه خاتمی اخیراً وارد صحنه انتخابات شده اند باید گفت اصلاحات مورد نظر آقای خاتمی در حقیقت ادامه منش و دیدگاه سید جمال اسد آبادی و سایر اندیشمندان اجتماعی معاصر در رابطه با حل مسائل جامعه ایران است، که روزگار ما «در وانفسای دغدغه فردا و روزمرگی» به شدت به آن نیازمند است.
باشد که با حمایت اصولی و فعال در تقویت این گونه انسان های پاک و صادق، آنان را در حد توان در وصول به اهداف بزرگ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که مبتنی بر اندیشه و تکلیف، تعهد و ضرورت ها و فراتر از منافع فردی است (که حاکم بر جامعه شده) همراهی کنیم.
ضیاء مصباح
منابع؛
۱- روش اصلاحات در اندیشه سید جمال، حسن رحیمی
۲- مشروطیت، فریدون آدمیت
۳- تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی
۴- تشیع و مشروطیت، عبدالهادی حائری
۵- مجموعه مقالات مختلف در این زمینه
منبع : روزنامه اعتماد