پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درنگی در آثار و آرای جیمز گوردون ملتون


درنگی در آثار و آرای جیمز گوردون ملتون
گوردون ملتون رئیس مؤسسه‌ی مطالعه‌ی دین در آمریكاست. او تا كنون مقالات و كتابهای فراوانی در زمینه‌ی جنبشهای نوپدید دینی (MRMs) به رشته تحریر درآورده است. او دكترای خود را در رشته‌ی دین از دانشگاه نورث وسترن آمریكا گرفته است و یكی از روحانیون كلیسای متحد متودیست می‌باشد. در این شماره ضمن آشنایی با آثار و آرای او به مباحثی چون جنبشهای نوپدید دینی و مخالفان آن در آمریكای قرن بیست‌و یكم، ضد كیش‌گراها در ایالت متحده و ظهور رشته‌ی مطالعات ادیان نوپدید از دیدگاه ملتون خواهیم پرداخت. همچنین در قسمت آخر این بخش نقدهایی كه به آرای ملتون وارد است را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
«درنگی در آثار و آرای جیمز گوردون ملتون »مقاله‌ی اول این بخش را تشكیل می‌دهد. محورهای كلیدی این مقاله شامل آشنایی با آثار و اندیشه‌های ملتون، ملتون و جنبشهای نوپدید دینی و اندیشه‌های ملتون در میان آرای دیگران می‌باشد: در مقاله‌ی «جنبشهای نوپدید دینی و مخالفان آنها در آمریكایی قرن بیست و یكم» به بحث در مورد پویایی دین در آمریكا و مشكل تمیز جنبشهای نوپدید اجتماعی پرداخته می‌شود. بحث جنجال‌برانگیز شستشوی مغزی، پیامدهای حادثه‌ی یازدهم سپتامبر و ادیان نوپدید از جمله محورهای عمده‌ی این مقاله را تشكیل می‌دهد. «نگاهی تاریخی به ضد كیش‌گراها در ایالات متحده» مقاله‌ی بعدی این بخش است. در این مقاله ضمن بررسی سیر تحول و تطور این جنبش در آمریكا به زمینه‌های افول این جنبش نیز پرداخته شده است. «ظهور رشته‌ی مطالعات ادیان نوپدید از دیدگاه ملتون» عنوان دیگر مقاله‌ی این بخش می‌باشد. به اعتقاد ملتون به وجود آمدن مطالعات ادیان جدید بر دو پایه‌ی تاریخی استوار است: یكی تكامل رشته‌ی كهن‌تر تاریخ ادیان و دیگری مطالعه‌ی كیشها كه بیشتر بر الهیات و جامعه‌شناسی متمركز بوده است. به اعتقاد او در طول قرن بیستم مطالعه‌ی ادیان جهان،‌ما را از آرایش حیرت‌زای عقاید و اعمالی كه مورد پیروی انسانها قرار گرفته‌اند آگاه كرده است و چشم‌انداز ما را در مورد آنچه در ادیان،‌ امر عادی و به هنجار تلقی می‌شود،‌تغییر داده است.
دكتر جیمز گوردون ملتون، كشیش متودیست است. او همچنین یكی از متخصصین برجسته در رشته‌ جنبشهای نوپدید دینی، محقق در زمینه‌ی هواداران حاشیه‌نشین علوم خفیه،‌گروندگان به زاذن یوپی،‌فرقه‌ی علم‌شناسی (ساینتولوژی)، كیش نوین ملحدانه، شاخه‌ی داوودیها، حكمتهای اشراق، گروههای رایكی، معنویت‌گرایان مدرن،‌ هواخواهان UFO، هیركریشنا،‌هادیان عصر جدید (نیوایج) و همه‌ی شاخه‌های متنوع جادوی كهن آمریكا است. او همچنین اشتیاق وافری به دراكولاها دارد.
ملتون، تحقیقات خود را در دهه‌ی ۱۹۶۰ زمانی آغاز كرد كه جنبشهای نوپدید دینی،‌ كم‌كم چهره‌ای آشكار به خود می‌گرفتند. ملتون دكترای خود را در دین‌شناسی از دانشگاه نورث وسترن Northwestem University گرفت و دوره‌ تخصصی خود را در مقوله‌بندی افراد و گروههایی كه پیش‌تر به برخی از آنها اشاره شد،‌افراد و گروههایی كه خود را بیرون از جامعه فرض می‌كنند،‌گذراند.
او بسیار بر حق دیگر فرقه‌ها و كیشها برای برخورداری از دین خود تاكید می‌كند. او حامی حقوق مندرج در اولین متمم قانون اساسی بوده است و از حق ادیان جدید برای بیان و عرضه خود دفاع كرده است. او جزو مدافعان عدم یكدست كردن جامعه است.
ملتون،‌ رئیس مؤسسه مطالعه دین آمریكا است كه مركزی مستقل بوده، در طبقه‌ی فوقانی كلیسای متحد متودیست در ایسلاویستای كالیفرنیا قرار دارد. او از این مركز است كه عرصه ی دینی را مورد تحقیق قرار می‌دهد، اخبار مربوط به جنبشهای نوپدید دینی را شرح و تفیسر می‌كند، مطلب می‌نویسد و به پژوهش می‌پردازد. ملتون یك نویسنده، مؤلف و ویراستار پركار است كه بیش از سی كتاب از آثار او است. او همچنین به لحاظ شخصی بسیار مشتاق و دوستدار كتاب جمع كردن است. فضای اتاق كار او به دلیل سیل كتابها كه مرتباً افزوده می‌شوند تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، با آنكه پیش‌تر، حدود پنجاه هزار جلد از كتابهایش را در زمینه‌ی امور دینی به دانشگاه كالیفرنیا در سانتا باربارا هدیه كرده است.
ملتون خود را در عقاید دیگران غرق كرده است. او دلمشغولی خود به موضوع مزبور را اخیراً در پروژه‌ی تهیه یك كتاب چندین جلدی همچنان نشان می‌دهد:‌
The International Directory of the Worlds Religions
ملتون همچنین موسیقیدان بزرگی است. مهم‌ترین اثر جیمز گوردون ملتون، بی‌شك عبارت است از:
Encyclopedia of American Religions , Thomson Gate; ۷th edition , December ۱, ۲۰۰۲۵ , pp. ۱۲۵۰.
دایرهٔ‌المعارف ادیان آمریكا، تألیف گردون ملتون، حجیم‌ترین كتابی است كه تاكنون در زمینه‌ی ادیان اقلیت آمریكا نوشته شده است. ملتون تاریخچه، شعایر و عقاید ۱۲۰۰ دین مختلف را توصیف كرده و آنها را در نظامی سیستماتیك طبقه‌بندی نموده است. این سیستم خاص طبقه‌بندی نموده است. این سیستم خاص طبقه‌بندی به خواننده در درك جایگاه هر یك از ادیان آمریكا كمك می‌كند. این كتاب، به طور كلی، مرجع غیرقابل اجتنابی برای مدارس و كتابخانه‌های دینی است. در مورد بسیاری از مداخل این كتاب، تنها مرجع اطلاعات، خود این كتاب است.
ملتون در نگارش متن برای این كتاب حجیم دو جلدی، ۱۶ سال وقت صرف كرده و به معنی واقعی، تنها كتاب و نوشته درباره‌ی ادیان مورد مطالعه‌اش جمع‌آوری كرده است. او صدها ساعت برای تحقیق و مسافرت وقت گذاشته و با رهبران و اعضای گروههای مختلف دینی مصاحبه كرده است. تنها آثار پیشقدم بر این كتاب در این حوزه‌ی مطالعاتی عبارتنداز :
۱) Elner Clark , The Small Sects in America,
۲) Arthur C. Piepkorn, Profiles in Belief.
به خاطر شهرت فزاینده‌ی گروههایی نظیر «مونی‌ها»،‌«فرزندان خدا»، «ساینتولوژی» و «معبد مردم»،‌دانشمندان به طور روزافزونی به این پدیده در آمریكا توجه كرده‌اند. در این راستا، این كتاب، منبعی است برای شروع مطالعه‌ی تحقیقی. به علاوه كسانی كه به ادیان مختلف برخورد كرده و خواهان دانستن پیشینه‌ی مختصری در آنها هستند می‌توانند به مداخل مربوطه در این كتاب رجوع كنند. به استثنای «شهود یهوه»،‌ «ادونتیستهای روز هفتم» (منتظران ظهور روز هفتم)، «مورمونها»،‌طرفداران «دانش مسیحی» و انشعابهای اصلی، در مورد اكثریت فرقه‌های دینی آمریكا،‌هیچ مطلب چاپ شده‌ای وجود نداشت. مثلاً تا زمان خودكشی دسته‌جمعی فاجعه‌آمیز طرفداران «معبد مردم» در گویانا،‌ جز مقالات اتفاقی در روزنامه‌ یا مجلات، مطلب دیگری درباره‌ی این فرقه‌ی كالیفرنیایی در دسترس نبود. حتی اطلاعات موجود درباره‌ی گروههایی نظیر Christadelphian، دینی كه بخش پابرجا و مهمی در صحنه‌ی دینی آمریكا در صد سال گذشته داشته است نادر است. به جز چند فصل كوتاه در كتاب برایان ویلسون و چند مرجع اتفاقی در چند مجله و كتاب، اطلاعات خاصی از این گروه در دسترس نیست. با آنكه تعداد پیروانش هزاران نفر است و نوشته‌جات داخلیش، حجم زیاد و كیفیت عالی دارند.
یكی از وجوه درخشان كار ملتون، آن است كه او تلاش كرده ادیان را گروه‌بندی كند و آنها را به خانواده‌هایی تقیسم كند. او كلاً ادیان را در ۱۷ خانواده جای می‌دهد. از جمله: خانواده‌ی گروههای عبادی، خانواده‌ی گروههای لیبرال،‌خانواده‌ی گروههای ادونتیست (منتظر ظهور مسیح). این اولین كار جدی برای درك و طبقه‌بندی پهنه‌ی وسیع دین آمریكا است. ملتون با این كار خواننده را كمك می‌كمد تا سریعاً عقاید اساسی هر یك از ادیان را درك كند.
یكی از مسائل مورد بحث در كتاب مزبور،‌ پیدایش انشقاق در ادیان آمریكا است. مثلاً خانواده ادونتیست عمدتاً شامل این شعبه‌ها است: كلیسای ادونتیست روز هفتم، شهود یهوه و كلیسای سراسری خدا (آرمسترانگیسم) (۱)، اما از شهود یهوه‌ی به تنهایی، تعداد زیادی فرقه‌های دینی مشتق شده است از جمله «كنفرانس متدینان مسیحی»،‌ «جنبش، میسیونری خانه‌ی عوام»،«دانشجویان كتاب مقدس تجلی»، « موسسه كتاب مقدس شبانی»،‌«دانشجویان كتاب مقدس سپیده‌دم». دلیل شكافهای مزبور، در این كتاب بحث شده است و اختلافات هر یك از انشعابها با دیگران مطرح گردیده است. این انشقاقها پیش‌تر تقریباً هیچ مورد توجه نشریات دانشگاهی قرار نگرفته بودند.
این دایرهٔ‌المعارف، تنها به فرقه‌های دینی كوچك‌تر و جذاب‌تر نمی‌نگرد، بلكه به انشعابهای دینی بزرگ‌تر نیز می‌پردازد. مثلاً انشعابهای لوتران، متودیست، كلیسای جهانی،‌پنتاكستال (پنجاهه‌گرا)، كاتولیك و انشعابهای اصلی دیگر كه همگی مورد تحقیق تجربی و میدانی قرار گرفته‌اند. به علاوه انشقاقهای حاصل شده در این گروههای اصلی مورد بحث قرار گرفته‌اند، مثلاً خانواده‌ی پیتیست به این گروهها تقسیم شده است: كلیسای متودیست حواری، كلیسای دانیل باند، كلیساهای انجیل آسبری، كلیسای اصلاح شده‌ی متحد حواریونی صهیون. ملتون در مورد الهیات، سیستم عبادی و نظام كشیشی این انشعابهای اصلی و تفاوت هر یك بحث می‌كند. مقایسه عناصر مختلف نظامهای دینی با یكدیگر از كارهای برجسته این كتاب است.
از محسنات این كتاب، اختصار آن است. به رغم اینكه ۲ جلد و هر یك حدود ۶۰۰ صفحه است اما به هر گروه دینی، بیش از چند پاراگراف اختصاص داده نشده است. مثلاً برای هر یك از گروههای خانواده‌ی ادونتیست بیش از یك یا دو پاراگراف گذاشته نشده است. شاید انصاف آن باشد كه در مورد هر گروه، حداقل یك جلد یا بیشتر مطلب نوشته شود، اما هدف این دایرهٔ‌المعارف، آشنا نمودن محقق با عقاید و اعمال اصلی این گروهها است. در هر حال،‌ملتون با منابع و مراجعی كه معرفی می‌كند، خواننده را قادر می‌سازد در صورت نیاز به مطالعه‌ی بیشتر، این كار را انجام دهد. برای منابع بیشتر باید به كتاب دیگر ملتون تحت عنوان Denominations A Directory of Religions رجوع كرد. او در كتاب دیگرش، چنان نشانی گروهها را آورده است كه حتی خواننده می‌تواند با خود گروهها و سازمانها تماس گرفته، آثار مكتوبشان را درخواست كند.
دایرهٔ‌المعارف ادیان آمریكا، با چاپی عالی، كاغذ ضخیم و جلدی مقاوم، منتشر شده است. {۱}
برخی از آثار دیگر او عبارتنداز:
▪ The Church of Scientology , Studies in Contemporary Religions, I, Signature Books, August ۱, ۲۰۰۰.
▪ The Vampier Book : The Encyclopedia of the Undead among others.
▪ Magic, Witchcraft , and Paganism in AmericaL A biblography . Compiled From the files of the Institute for the Study of American Religion, Garland Publishing (۱۹۸۲)
▪ Finding EnlightenmentL Ramtha s
▪ School of Ancient Wisdom, Beyond Words Publishing, Inc. Hillsboro Oregon.
▪ Cults, Religion, and Violence, David Bromely and Gordon Melton, eds., Cambridge University Press (May ۱۳ , ۲۰۰۲)
▪ Religions of the World A Comprensive Encyclopedia of Beliefs and Practices, ABC- Clio, September, ۲۰۰۲, ۱۲۰۰ pp.
▪ Encyclopedia Of Protestanism, Facts on File Publishing, May ۳۰, ۲۰۰۵, ۶۲۸ pp.
▪ American Religions : an Illustrated History, august ۲۰۰۰ .
▪ New Age Encyclopedia.
▪ Log Cabins to Steeples: The Methodist Way In Illinois.
▪ The Encyclopedia Of Cults in America.
▪ New Age Almanac.
▪ The Encyclopedia of African American Religion.
▪ Perspectives on the New Age (S. U. N. Y. series in religious studies), by James r. Lewis , J. Gordon Melton (۱۹۹۲)۱) ملتون و جنبشهای نوپدید دینی
جنبشهای نوپدید دینی (۲) كه اختصاراً NRMs خوانده می‌شوند ، یا كیشها (cults)،‌ پدیده‌ای جدیدند كه در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ ظاهر شدند. آنها عمدتاً با جوامع غربی و با «ضد فرهنگ» دهه‌ی ۱۹۶۰ مرتبطند. آنها شامل جنبشهایی هستند نظیر:‌
▪ UC یا كلیسای وحدت‌بخش (Unification Church) كه اعضای آن معمولاً با نام «مونی» می‌شناسند، منسوب به مؤسسش روحانی سون میونگ مون.
▪ ISKCON یا جنبش هیركریشنا (جامعه بین‌المللی برای وجدان كریشنا).
▪ بنیاد راجنیش كه هم‌اكنون به نام جنبش اشو شناخته می‌شود.
▪ كلیسای ساینتولوژی یا علم‌شناسی.
ابعاد و جنبه‌هایی در NRM ها هست كه مایه‌ی نوپدید بودن آنها می‌شوند. برخی از مهم‌ترین این ابعاد عبارتنداز:
۱) روش‌ التقاطی،
۲) تیپ عمومی گروندگان،
۳) واكنش دوگانه در برابر مدرنیته‌ (واكنش مخالفت و موافقت).
ابعاد مهم دیگری نیز وجود دارند كه مجال حاضر كوتاه‌تر از پرداختن بدانها است. NRM ها هم در سیستم عقاید و هم در سیستم اعمال خود ساختارهایی غیرعادی را پذیرفته‌اند كه محصول تركیب خاصی از آیتم‌های انتخابی از ادیان مختلف جهان هستند. به عنوان مثال، ادیان سلف (اصطلاحی كه پائول هیلاس برای جنبشهایی ابداع كرده است كه بر روی خود درونی به عنوان منبع الوهیت حقیقی متمركز شده‌اند) بر منابع سنتی متعددی همچون صور مختلف بودیسم مبتنی هستند و از تكنیكهای روان‌شناختی برای پرده برداشتن از «خدای درونی» استفاده می‌كنند. برخی شاخه‌های جنبش «توانش انسان»(۳) جنبشی كه شامل طیفی از رواندرمانیها همچون آغاز درمانی، بیوانرژتیك،‌نوزایی و … است) تحت عنوان NRM ها گنجانده شده‌اند و زیر شاخه‌ی گروههای معروف NRM گردیده‌اند خصوصاً جنبش دینی راجنیش (اشو)، هر چند این امر محل مناقشه است.
NRMها از طیف وسیع منابع مسیحی، غیرمسیحی، باطنی و علوم خفیه، اقتباس مطلب می‌كنند و میسر شدن این اتفاق، مرهون فرآیند جهانی شدن و ایجاد دهكده‌ی جهانی است. فرآیند جهانی شدن، جنبش مردم و عقاید را تسهیل كرده است. از دهه‌ی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به بعد،‌مناطق جغرافیایی متعددی، قبله‌ی طالبان معنویت شدند نظیر گوا(۴) در هند و كیوسو(۵) در پرو. این امر بر وجهه‌ی التقاطی این ادیان صحه می‌گذارد. بنابراین تعجب نباید كرد كه اساتید «راجنیش» در پونای هند، طالبان معنویت را از غرب جذب كرده است و تعداد آن طالبان به زودی از همتایان هندیشان بیشتر خواهد شد. در سالهای اخیر، اینترنت طرق جدیدی برای مبادله‌ی اطلاعات و تفكرات گشوده است و موقعیتهای ممتازی برای ارتباطات دینی در فضای مجازی ایجاد كرده است. بافتهای متعدد فرهنگی، براساس فرآیند فرهنگ‌پذیری و فرهنگ‌دهی، آموزه‌های خاص شرق یا هر نقطه‌ی دیگر جهان را در قالب NRM با خود سازگار كرده‌اند.
یكی دیگر از وجوه نوپدید بودن NRM ها،‌تیپ افرادی است كه جذب آنها می‌شوند. اعضای NRM ها براساس تعدادی از مطالعات،‌جوانند،‌تحصیلات بالا و ذهن آرمان‌گرا دارند، عمدتاً جزو طبقه متوسط‌اند و نسبت به سؤالات دینی از دغدغه‌ی بالایی برخوردارند. این امر را مقایسه كنید با تیپ گروندگان به گروههای دینی پیش از دوران NRM ها كه عمدتاً افرادی محروم بودند، حال یا محروم از موقعیت اجتماعی یا محروم از منابع اقتصادی. روشن است كه همین محرومیت بود كه علت گرویدن می‌شد،‌اما در ادیان جدید،‌علت گرویدن،‌امری آسان‌یاب نبوده و نیاز به بحث و بررسی دارد.
هر چند كشورهای غربی و خصوصاً ایالات متحده، خاك حاصلخیزی برای رشد و توسعه این فرقه‌ها بوده‌اند،‌اما ادیان جدید متعددی نیز در كشورهای دیگر جهان مثل ژاپن، آمریكای لاتین، كشورهای حوزه دریای كارائیب و آفریقا ظهور كرده‌اند. پاسخ به این سؤال كه «كدام نوع از گروههای دینی را می‌توان جزو NRM ها شمرد؟» بسته به دیدگاه شخص و تعریف موسع یا مضیقی كه درباره‌ی NRM ها اتخاذ می‌كند متفاوت خواهد شد. به طور كلی اگر بخواهیم با تقسیم‌بندی هفت‌گانه الیزابت آروك {۲} كار كنیم، NRM ها تحت مقولات زیر می‌گنجد:
۱) گروه‌هایی كه از سنن شرقی الهام گرفته‌اند (مثل ISKCON ساتهیا سائی بابا، سهاجا یوگا، دوستان نظام‌بودیست غربی یا FWBO، برهماكوماریز، مراقبه متعالی یا TM).
۲) گروههایی كه از بافت مسیحی برخاسته‌اند (مانند UC، كلیسای جهانی خدا، سپاه عیسی، كلیسای مسیح، CIG كه اخیرا تحت عنوان «خانواده شناخته می‌شود).
۳) گروههایی كه در كشوری خاص ریشه گرفته‌اند مثل ادیان جدید ژاپنی (همانند سوكاگاكایی، موسسه‌ی تحقیق در سعادت بشر).
۴) گروههایی كه از تعالیم باطنی مشتق شده‌اند (مانند اكانكار،‌(۶) بشاره، (۷) گوردیجف، (۸) اوسپنسكی،‌(۹)).
۵) گروههایی كه آنها را Self- religion (دین سلف= دین معطوف به خود) می‌خوانند (مانند شبكه مراكز یا est، تربیت زندگی، كنترل ذهن سیلوا).
۶) گروههایی كه بر موجودات فرازمینی و ufology (بشقاب پرنده‌شناسی) متمركز شده‌اند (مانند جنبش رائل، (۱۰) دروازه آسمان، (۱۱) ).
۷) گروههای كه با جنبش New Age مرتبطند (همانند كلیسای جهانی و پیروز (۱۲) یا CUT).
الیزابت آروك، NRM ها را چنین تعریف می‌‌كند: گروهها و جنبشهایی كه عمدتاً از جنگ جهانی دوم به بعد ظهور كرده‌اند و اواخر دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد در جوامع غربی برجسته و مشهور شده‌اند. دوره‌ی پس از جنگ جهانی دوم و قبل از اواخر دهه‌ی شصت را كه زمان كمون و نهفتگی ادیان جدید پیش از برجستگی و شكوفایی بود، دوره Formative (تكوینی) یا Dormant (نهفتگی) می‌نامیم. در این دوره، مؤسسین و رهبران، خود تحت آموزش رسمی یا نوعی پرورش معنوی قرار داشتند با آرام آرام شروع به جمع كردن پیرو كرده بودند. بیشتر NRM ها، از همان اول كار، به صورت سازمانهای اجتماعی، شروع به كار كردند، سازمانهایی كه مبتنی بر زندگی گروهی بودند و مرزهای مشخصی میان خود و جامعه‌ی پیرامونی قائل بودند، ساختارهای سلسله مراتبی داشتند و دسته عقاید و تعالیم مشخص و متمایزی برای خود تنظیم كرده بودند. این تعالیم كه توسط رهبر فرموله و نوشته می‌شد، طبیعی التقاطی داشت و این مهم‌ترین ویژگی آن تعالیم بود.
یكی از مهم‌ترین وجوه نوپدید بودن این ادیان، نوع ترابط آنها با جامعه مدرن است. NRM ها را به نوعی می‌توان واكنش در برابر مدرنیته‌ و لوازم آن به شمار آورد. NRM ها مخالفت علیه ماتریالیسم و كاپیتالیسم و علامتی برای فرآیند خود محدودكنندگی سكولاریزاسیون می‌دانند كه البته مطلب اخیر، قابل نقد است و ما در جایی دیگر بدان خواهیم پرداخت.
از این دیدگاه، ادیان جدید آنتی‌مدرن جلوه می‌كنند. این گروهها سبك زندگی ساده‌ای انتخاب می‌كنند، سبكی كه آلترناتیو زندگی كاپیتالیستی است.
حال كه صحبت از سبك زندگی در NRM ها شد شایسته است به خصوصیتی دیگر در ادیان جدید بپردازیم: ایده‌ی خانواده. در برخی NRM ها،‌گروه، خانواده‌ی حقیقی تلقی می‌شود؛ رهبر فرقه، پدر یا مادر است و اعضا، همدیگر را برادر یا خواهر می‌نامند. مثلا مون(۱۳) (رهبر كلیسای وحدت‌بخش) و همسرش، والدین حقیقی تلقی می‌شوند و رهبر CUT، گوروما (Guru ma) یعنی مادر،‌ استاد خوانده می‌شود كما اینكه نیوالا دوی (۱۴) رهبر سهاجا یوگا را «شری‌ناتاجی» یا مادر الهی می‌خوانند. در جنبش راجنیش، اعضای زن با پیشوند ma (مادر) خوانده می‌شوند مثل «ما آنند شیلا» تا به خصوصیات پرورش‌دهندگی آنان اشاره شود. رهبر راجنیش، فراجنسیت تلقی می‌شود.
این مفهوم زندگی خانوادگی در گروه بدان معنی است كه اعضای برخی NRM ها، خود را مجزا از جهان می‌بینند. آنها دانش و بصیرتی دارند كه دیگران ندارند و لذا نخبگانی هستند كه دعوت شده‌اند تا دانش خود را به جهان تقسیم كرده و آن را نجات بخشند یا حداقل امكان نجات را بدان ببخشند. ایده‌ی خانواده،‌مستلزم آن است كه اعضا با مشایخ یا رهبر در مورد امور مهم زندگی مشورت كنند مثلاً در ازدواج و تعیین شریك زندگی. آرزوها و نیازهای افراد، جزو برنامه كاری كل گروه می‌شود و كل گروه رسالت تحقق بخشیدن بدانها را بر دوش خود احساس می‌كند.
برخی با اخراج جنبشهای New Age از گروههای هفت‌گانه ادیان جدید بر تمایز آن دو پای می‌فشرند. تمایز NRM ها با جنبشهای New Age به دیدگاه این افراد،‌ امر حایز اهمیتی است. اولاً New Age كمی بیش از NRMs، قوت گرفت یعنی در دهه‌ی ۱۹۸۰. ثانیاً صورت سازمان در آن دو متفاوت است. هر چند برخی گروهها New Age محسوب می‌شوند مانند Esalen و Findhorn اما جنبش، New Age یك شبكه از گروهها است كه اتوریته مركزی یا رهبری مركزی واحدی ندارند و فاقد دسته تعالیم مشتركی هستند. لذا، New Age را به عنوان «جنبش پاره‌پاره،‌بی‌رهبر یا چند رهبر و شبكه شده» می‌شناسند. می‌توان گفت «مصرف‌گرایی معنوی» یا «ذهنیت گزینش و انتخاب» كه در New Age شایع و رایج است، شاهد شباهت آن به پست مدرنیته و نه مدرنیته است ( به خلاف NRMs)،‌ هر چند عقاید مختلفی در این زمینه وجود دارد.
New Age تحت تسلط ارزشهای معنوی آمریكا و ایده‌های آمریكایی است و شدیداً فردی و ایندیویدوئالیستی می‌باشد. تمركز آن بر self است و عمدتاً ریشه در دو امر دارد:
۱) هرمسیسم رنسانس و باطن‌گرایی غربی كه خود بر پایه‌ی منابع الحادی، یهودی و مسیحی مبتنی است و
۲) علوم خفیه كه سكولاریزاسیون اولیه باطن‌گرایی را تحت فشارهایی چونان روشنگری و ظهور علم نمایندگی می‌كند. {۳}
تمایزاتی در كاربرد واژه‌های NRM و cult (كیش) وجود دارد كه البته واژگان denomination (انشعاب) و sect (فرقه) را نیز باید بر آنها افزود. در اینجا مجال پرداختن جز به تمایز دو واژه‌ی اول وجود ندارد. واژه NRM عموماً از سوی دانشگاهیان به كار رفته است، زیرا اولاً نوترال و خنثی است و بار ارزش‌گذارانه ندارد، در حالی كه واژه‌ی دوم یا كیش، در بین مردم، واژه‌ای منفی تلقی شده و تخریب و انزوا و بریدن از اعتقادات اساسی را تلویحاً می‌فهماند. ثانیاً در جامعه‌شناسی دین cilt و sect واژگانی فنی هستند كه انواع گروههای دینی را كه تحت NRM نمی‌گنجند در بر می‌گیرند. در عین حال برخی معتقدند در جامعه‌شناسی كولت را اصلاً نباید به كار برد چون بار سیاسی با خود دارد.
پاستور هاك (۱۵) كه در آلمان مطالعه ادیان جدید را به دست گرفت، در سال ۱۹۷۴، واژه jugendreligionen (ادیان جوان) را به كار برد. مقصود او از این واژه ۵ جنبش دینی UC، ساینتولوژی، COG رسالت نور الهی و ISKCON بود كه البته در سال ۱۹۷۷ TM، را نیز بر آنها افزود. هاك دریافت كه این گروهها با سه خصوصیت از دیگر گروهها متمایز می‌شوند: فرمول نجات جهان، خانواده‌ی نجات یافته و استاد مقدس.
مطالعه‌ی ادیان كه طی عمر حدوداً سی‌وپنج ساله خود، به معنی واقعی كلمه، صدها كتاب و هزاران مقاله، در تلاش برای درك ذات ادیان جدید ونقش احتمالی آنها در قرن آینده تولید كرده است، به عنوان حوزه‌ای مجزا و تخصصی در مطالعات ادیان و جامعه‌شناسی ادیان به شمار می‌رود، هر چند باید بر ماهیت میان رشته‌ای آن تأكید نمود. مطالعات ادیان جدید در دهه‌ی ۱۹۷۰، هم‌زمان با همگرایی مطالعات دینی و مطالعه علمی اجتماعی دین به عنوان یك زیر گرایش مجزا ظاهر شد. مطالعه‌ی ادیان جدید، از آغاز كارش دقیقاً سرگذشتی چند رشته‌ای داشته است. رشته‌هایی كه به جای اتحاد از طریق رویكرد روش‌‌شناختی از طریق موضوع به هم گره می‌خورند. آن‌گونه كه گوردون ملتون توضیح می‌دهد به وجود آمدن مطالعات ادیان جدید به صورت گرایشی جداگانه بر دو پایه‌ی تاریخی استوار است: تكامل رشته‌ی كهن‌تر تاریخ ادیان و مطالعه‌ی كیشها كه بیشتر بر الهیات و جامعه‌شناسی متمركز بوده است.
به نظر می‌رسد آینده‌ی این رشته باید به تحقیق پیرامون چند مسئله متمركز شود: ماهیت انشقاقها و گروههای دینی در اسلام، خصوصاً ایران. تعیین جایگاه سكولاریزاسیون دین در فرآیند NRMسازی، تكمیل اطلاعات میدانی از سازوكارهای عضوگیری و نیز از ماهیت درونی و عملكرد والدین منشانه‌ی داخل گروهها و مسائلی از این دست.
از اهم دانشمندانی كه در این رشته به عنوان زیرشاخه‌ای از جامعه‌شناسی دین، برجسته هستند می‌توان به برایان ویلسون، خانم ایلین باركر، جان سالیبا، جان هانیگان، كالین كمپبل ، اشتفان وارنر،‌جیمز بكفورد، میلتون یینگر و البته به دانشمند و نویسنده‌ی پركار، جیمز گوردون ملتون اشاره نمود.۲) اندیشه‌های ملتون
ایلین باركر، Eileen Barker، كه استاد جامعه‌شناسی با تخصص ویژه در مطالعه دین در London School of Economics و مؤسس و رئیس INFORM است و بیش از ۱۶۰ اثر از او عمدتاً در مورد جنبشهای نوپدید دینی، تغییرات در جایگاه دین در جامعه‌ی پساكمونیست و پلورالیسم در اروپا منتشر شده است و از جمله كتاب او Moonie The Making of برنده‌ی جایزه شده و كتاب New Religious Movements او به چند زبان ترجمه گردیده، نظرات مهمی در مورد ادیان جدید دارد. او NRMs یا دینهای جایگزین را عبارت می‌داند از گروههایی كه پس از جنگ جهانی دوم، در فرم كنونی‌اشان ظهور كرده‌اند. گروههایی دینی از آن جهت كه به برخی سؤالات غایی كه ادیان اصلی، پیش‌تر بدانها می‌پرداختند پاسخ می‌دهند: آیا خدایی وجود دارد؟ هدف زندگی چیست؟ پس از مرگ بر ما چه اتفاقی می‌افتد؟ این تعریف «ادیان» و فلسفه‌های الحادی همچون قالبهای مختلف بودیزم و تا حدی جنبش «توانش انسان» كه اعضایش را وا می‌دارد تا به دنبال «خدای درونی» بگردند را نیز دربر می‌گیرد.
دقیقاً در همین‌جا است كه گوردون ملتون از ایلین باركر جدا شده و تعریفی مضیق‌تر را انتخاب می‌كند. تعریف ملتون، گروههای «توانش انسان» را از ادیان جدید خارج می‌كند. براساس همین تعریف مضیق است كه او تنها حدود ۱۲۰۰ دین جدید را معرفی می‌كند در حالی كه خانم باركر از بیش از ۲۰۰۰ گروه دینی یاد می‌كند {۴} و هارودولد ترنر نیز حدود ده‌هزار دین جدید در جهان حدس می‌زند كه حدود ۱۲ میلیون نفر را در خود جای داده‌اند.{۵}
به اعتقاد ایلین باركر، صفات مشتركی وجود دارند كه كمابیش در تمام NRMs دیده می‌شوند:
الف) اعضای اولین نسل نوكیشان، دلسوزتر و پایبندتر و حتی متعصب‌تر از كسانی كه درون یك دین زاده می‌شوند، هستند.
ب) عضویت، وضعیتی غیرمعمول برای كل جامعه دارد. بیشتر اعضا عبارتند از جوانان طبقه متوسط با تحصیلاتی كمی بالاتر از حد متوسط، جوانان همدل بی‌تجربه كه مسئولیت مالی بر دوش آنها نیست و همانند كودكان،‌وابسته هستند و این امر می‌تواند برخی از رفتارهای مربوط به این جنبشها را برایمان قابل درك سازد.
ج) رهبر كاریزماتیك غیر مقید به سنت كه تمام جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسكن، همسر، لباس و حتی حق حیات را تعیین می‌كند.
د) روایات روشن‌تری از حقیقت دارند، روشن‌تر از ادیان كهن.
و) تمایز دقیق میان «آنان» و «ما» . «آنان»، به طور متجانس خوب و الهی هستند، «ما» نیز به طور متجانس بد و شاید شیطانی هستیم. در واقع اعضای كیشها خود را متمایز و بسیار برتر از دیگران می‌دانند.
هـ) غالباً ابزار تردید یا مخالفت از سوی جامعه‌ی پیرامونی علیه آنان صورت می‌گیرد چرا كه این گروه آلترناتیوی برای جامعه ارائه می‌كند.
به اعتقاد باركر علت گرایش جوانان به ادیان جدید عبارت است از:
▪ از چیزی فرار می‌كنند مثلاً از خانواده‌ای كه محبت دارد، اما بیش از اندازه انحصارگر است، دوستی بد یا زندگی‌ای غیر رضایت‌بخش.
▪ معتقدند دینهای سنتی، گرفته و دل‌گیركننده،‌خسته‌كننده، ریاكارانه و بی‌حس و بی‌عاطفه هستند و نیاز به زندگی در جامعه‌ای كوچك‌تر دارند.
▪ برخی جویندگان می‌خواهند رابطه‌ای نزدیك‌تر با خدا یا جهانی بهتر (با ملكوت خداوند) داشته باشند.
▪ برخی دوست دارند به جامعه‌ی دوستانه‌ای از افراد خوش فكر تعلق داشته باشند.
▪ برخی نیز دوست دارند با كشف «خود حقیقی‌اشان» خط‌مشی زندگی یا روابط خود را بهبود بخشند.
ایلین باركر، نظر مساعدی در مورد ادیان جدید ندارد و حتی در مورد نحوه‌ی برخورد صحیح هدایت‌گرانه با جوانانی كه به آنها می‌پیوندند سخن می‌گوید و می‌نویسد: «برای آگاهی دادن به جوانان در برخورد با NRMs نه تجاهل كارساز است نه داستانهای ترسناك در مورد آنها. مؤثرترین حربه، آموزش است. باید مطمئن شد كه مردم از مشكلات و خطرات NRMs مطلعند و در عین حال از جاذبه‌های NRMs نیز آگاهی دارند. جاذبه‌ها شاید از این دست باشند: شانس بسیار نادری در جهان سكولار جهت بحث درباره‌ی سؤالات الهیاتی و اخلاقی، فرصت اینكه جهان را مكان بهتری برای زندگی سازیم، روابط بهتری ایجاد كنیم، از بهداشت و آرامش روانی بهره‌مند شویم و … به اعتقاد باركر،‌ اگر كسی از دوستان یا آشنایان یا دانش‌آموزی به آنها ملحق شد چه باید كرد؟ نباید او را از خطرات آن بیهوده‌تر ساند. زیرا اطلاعات ندادن با اطلاعات غلط دادن در این مشترك است كه نتیجه‌ی معكوس می‌گذارند. باید با او مرتبط ماند و سعی كرد روایات بدیلی از واقعیت را به او نشان داد».
مشاهده می‌شود كه نگاه گوردون ملتون در این مورد برخلاف نظر باركر است.ملتون نگاهی بس مثبت‌تر به ادیان جدید داشته و اصولاً این پرسش كه چگونه می‌توان در راه اصلاح یك فرد كه به NRM ها گرویده كوشید برای او مطرح نیست. ملتون با پیش‌فرض گرفتن دگماتیستی پلورالیسم اجتماعی و دینی، از تكثر ادیان به عنوان پدیده‌ای مدرن حمایت می‌كند.
بكفورد و لواسور (۱۶) NRM را چنین تعریف می‌كنند: «واژه‌ی جنبش دینی جدید به معنای تلاشهای سازمان‌یافته‌ای است برای تحریك انسان و منابع مادی به سوی هدف گستردن ایده‌ها و حساسیتهای جدید یك طبیعت دینی. بنابراین، این تلاشها عمدی، جمعی و به لحاظ تاریخی، خاص و ویژه‌اند». {۶} جان سالیبا، تعاریف NRMs را به سه نوع تعریف تقسیم می‌كند: تعاریف كلامی ، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی . تعاریف كلامی، ارزش معنوی ذاتی یك گروه را مورد قضاوت قرار می‌دهد. تعاریف روان‌شناختی، تأثیرات گرفتاری كیش بر افراد و رفاه اجتماعی- روان‌شناختی‌اشان می‌سنجد. اصطلاح‌شناسی جامعه‌شناختی، كاربردهای خنثی و بی‌طرف را به كار می‌گیرد.
براساس تعاریف كلامی، كیشها به ابداع، برخلاف‌گویی و افزودن بر كتب مقدس می‌پردازند، به طوری كه همه آنها بدعت محسیوب می‌گردند.سالیبا این تعاریف ضد كیشی را فاقد قدرت توصیف كافی می‌داند. روی هم رفته، بسیاری از NRMs كه بر پایه‌ی هندوئیسم و بودیسم بنا شده‌اند، هیچ كاری با كتاب مقدس (بایبل) ندارند.
براساس تعاریف روان‌شناختی، آن چنان كه در رسانه‌ها می‌آید، كیشها، اراده‌ی فرد را تخریب می‌كنند. فرد، «قربانی» یك شر بزرگ‌تر می‌شود. این تعاریف، آثار تسكین‌بخشانه كیشها را نادیده می‌گیرند. اما سالیبا می‌گوید برخی روان‌شناسان، كیشها را چونان یك سلامت و درمان لااقل برای برخی افراد می‌دانند كه به آنان كمك می‌كند بر مشكلاتی مانند اعتیاد به مواد مخدر و الكل فایق آیند.
براساس تعاریف خنثی و بی‌طرف جامعه شناختی، واژه churchs عبارت است از گروههای ارتدوكس با دینی نهادینه شده denominations شاخه‌های پذیرفته شده همان گروههای ارتدوكس هستند sects (فرقه‌ها) به نظر رادنی اشتارك و ویلیام بین بریج به معنی یك گروه انشعابی از یك denomination است، اما cult بر ساخته از عناصر نوین است. سالیبا معتقد است معنای لاتین كولت یعنی cultus سبكی از عبادت برای یك الوهیت خاص است. مثلاً عبادت Bacchus (خدای یونانی شراب) كیشی را درون الحاد رومی قدیمی درست كرد. این امر، منجر به یك تعریف نهایی از كیش و فرقه می‌شود. به طور كلی، كولت یا كیش، به كیفیت درگیری دینی فرد اشاره دارد، اما به زبان جامعه‌شناختی، كولت همچنین به كمیت یا نوع درگیری نیز اشاره دارد. بدین ترتیب ملاحظه می‌شود سالیبا با نقد دو نوع تعریف كلامی و روان‌شناختی صریحاً به حمایت از تعریفی خنثی همت گمارده و NRM یا همان كیش را تهی از هرگونه وجه مدرن می‌كند. شاید نهایت چیزی كه سالیبا را در اعتقاد به نوین‌بودن این جنبشها موجه می‌سازد،‌ اتفاقی زمانی است و قرار گرفتن صوری این گروهها در بازه‌ی زمانی پس از جنگ جهانی دوم. روشن است كه ملتون نمی‌تواند با این رویكرد تا حدی موافق باشد چرا كه ریشه‌های ظهور ادیان جدید به اعتقاد ملتون پلورالیست در حركت ضد فرهنگی دهه‌ی شصت و ورود فرهنگ شرقی به ایالات متحده است. سالیبا در این رویكرد مخالف هانیگان نیز ظاهر شده است. ملتون با رویكرد یینگر همدلی نشان می‌دهد.
یینگر، در كتاب درسی رایجش، دین، جامعه و فرد، می‌نویسد: «اصطلاح كیش، به طرق مختلف استفاده می‌شود و معمولاً همراه با این مفاهیم ضمنی: اندازه‌ی كوچك، جستجوی تجربه‌ای عرفانی، فقدان ساختار سازمانی و حضور رهبر كاریزماتیك. برخی از این ملاكها (به عنوان مثال، عرفان)، بر مشخصه‌هایی فرهنگی تأكید دارند كه برای طرح طبقه‌بندی ما نامناسبند، اما به نظر می‌رسد نیاز به اصطلاحی وجود دارد تا گروههای شبیه فرقه‌ها را توصیف كند و در عین حال برحسب شاخصه‌های دینی، نشانگر فاصله‌ی عمیق آنها از سنت دینی حاكم بر یك جامعه باشد. از این‌رو، منظور ما از «كیش» گروهی است كه در دورترین فاصله از «كلیسای جهانی» كه دینمان را از آنجا شروع كرده‌ایم قرار دارد. كیشها، كوچك، كوتاه‌مدت، غالباً محلی و معمولاً شكل گرفته حول یك رهبر حاكم هستند (در مقایسه با تمایل بیشتر فرقه به مشاركت گسترده مردم عوام). كیش به دو علت كوچك می‌ماند، به سهولت در معرض چندپارگی قرار می‌گیرد و احتمال بسط یافتن آن تا حد یك فرقه یا انشعاب رسمی نسبتاً بعید است: یكی اینكه اعتقادات و شعایر كیشها از آنچه در جامعه به صورت سنت درآمده است به طور وسیعی منحرف است (به عنوان مثال تمایل كمی برای تمسك به مسیحیت اولیه وجود دارد) و دیگر اینكه مشكلات جانشینی یك رهبر كایزماتیك پس از مرگ او جدی است. كیش تقریباً به صورت كامل با مشكلات فرد سروكار دارد و توجه‌ی كمی به مسائل مربوط به نظم اجتماعی دارد؛ شركت كیش در هرج و مرج، حتی از شركت فرقه در آن نیز بیشتر است؛ البته این امر { سروكار داشتن با مشكلات فرد}، از طریق علاقه‌ی كیش به «رفتار درست» (خواه اجتناب از گناه فردی و خواه بنیان نهادن عدالت اجتماعی)، به مشكل انسجام اجتماعی بازگردانده می‌شود. كیشها، جهش‌یافتگان (۱۷)دینی هستند. گونه‌های افراطی در عرصه‌ی موضوعهای غالب كه انسان به وسیله‌ی آنها تلاش می‌كند مشكلات خویش را حل كند. كیشهایی از نوع ناب در جامعه‌ی غربی رایج نیستند؛ بیشتر گروههایی كه می‌توان آنها را كیش خواند به نوع «فرقه»، قرابت نسبی دارند. شاید بهترین مثال از این دست، گروههای معنویت‌گرای مختلف و برخی گروههای «مسلمان» در بین سیاهان آمریكا باشند. {۷}
جان هانیگان، معتقد است محققان در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و دهه‌ی ۱۹۷۰ متوجه‌ی ظهور یك «آگاهی دینی جدید» شدند. جامعه‌شناسان دین سعی كردند كه تأثیر و معنای این جنبشهای نوپدید دینی را درك كنند. آنها به NRMs از جهات مختلفی نظر كردند:‌
الف) برخی سبك «فرهنگی تاریخی» را به كار گرفتند و سعی كردند عمیق‌ترین معنای آگاهی دینی جدید را در بافت تاریخ مدرن آمریكا به دست آورند. نتیجه این تحقیق، تئوریهای «بحران» یا «مدرنیزاسیون» بود كه آشفتگی مشخصاً مدرنی را نشان می‌دادند كه موجب نوعی از خودبیگانگی، آنومی یا محرومیت و فقر شده است. از میان منابع و سرچشمه‌های این آشفتگی می‌توان به این موارد اشاره كرد: ابهام اخلاقی وسیع فرهنگ آمریكا، حاكمیت كلان ساختارهای بوروكراتیك غیر بشری، دلهره‌ی نسلی، غیرنهادی كردن حوزه‌ی خصوصی و حركت بی‌وقفه و رو به جلوی سكولاریزاسیون.
ب) برخی دیگر از محققان، سبكی كمی- تجربی‌تر را به كار گرفتند و سعی كردند ظهور NRMs را در مدلهای خرد تعاملی جذب،‌ انتخاب، عضوگیری و نوكیشی دینی توضیح دهند. هواخواهان NRMs در این صفات اجتماعی مشتركند: نوعاً جوان،‌ مجرد، از طبقه متوسط، با تحصیلات خوب، از محیط‌های خانوادگی با ثبات و نسبتاً آزاد از روابط رقیبانه‌ی شغلی هستند.
ج) برخی از پارادایم «بسیج منابع» در حوزه‌ی جنبشهای اجتماعی استفاده كردند و ظهور NRMs را در قالب رهبری،‌امور مالی و دیگر عوامل سازمانی تحلیل كردند.
به اعتقاد هانیگان پس از گذشت حدود یك ربع قرن از مطالعه‌ی فشرده، مطالعه NRM در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ روبه كاستی گذاشت. در حالی كه برخی محققان توان خود را بر روی دیگر انواع جنبشهای معنوی معاصر (ویكانها، نیوایجها، اكوفمینیستها) نهادند. در عین حال، تلاشی برای تحقیق فراسوی حدود دین و درگیری مستقیم در پیكره‌ی گسترده‌تر تئوری اجتماعی و فرهنگی وجود داشت. چندین شارح جامعه‌شناس (جان هانیگان، جیمز بكفورد) به NSM جنبش اجتماعی جدید) نظر افكندند: تئوری‌ای كه تلاش داشت محیط زیست‌گرایی،‌ فمنیسم، جنبش ضد هسته‌ای،‌كنش گروی صلح و دیگر جنبشهای جهانی را با تغییرات بزرگ مقیاس ساختاری و فرهنگی، ربط دهد. آنها نه تنها شباهتهای دینی این جنبشها را كشف كردند بلكه مدعی شدند جریانات قوی معنوی كشف كرده‌اند كه از طریق ایدئولوژیهای اكولوژی،‌ فمینیسم و دیگر NSMs در جریان است. این معنویت جدید، به چشم‌اندازهای كلی و جهانی در مورد موضوعاتی كه سلف در حال خصوصی شدن را اعتلا می‌بخشند نظر دارد.ملتون در مقابل هانیگان با رویكرد خاص خویش، نگاه سكولار به كیشها یا گروههای دینی جدید را ناصواب و ناشی از پیش فرضهایی كیش‌ستیزانه و منفی می‌شمرد و لذا جایی برای سكولاریزاسیون رو به جلو و فزاینده در تحلیل NRM ها نمی‌بیند. او معتقد است این كیشها، به هیچ عنوان،‌سكولار نیستند و كاملاً در تعاریف متعارف دین می‌گنجند. به علاوه،‌ ملتون از افول و كاستی مطالعات NRMs در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ سخنی به میان نیاورده است و از خط سیری رو به جلو و قدرتمند در تاریخ این رشته یاد می‌كند. به نظر می‌رسد تا حدودی،‌ نگاه همدلانه و مثبت ملتون او را از بیان فرودها و نشیبهای این رشته غافل كرده باشد. كالین كمپبل، دو تغییر مهم را در عقاید در دوره‌ی مدرن خاطرنشان می‌سازد: (۱۸)
▪ اول اینكه براساس آمار گالوپ، اعتقاد به خدای شخصی در مفهوم یهودی- مسیحی غربی آن رو به كاهش نهاده است. اما بالعكس در سالهای اخیر اعتقاد به نوعی روح یا نیروی حیات عملاً رو به افزایشی اندك داشته است.
▪ اعتقاد به عقاید استاندارد مسیحی راجع به بهشت و دوزخ به طور چشمگیری كاهش یافته است ( به طوری كه هم‌اكنون به عقاید اقلیت تبدیل شده است مانند عقیده به هیولای دماغه‌دریاچه (۱۸) یا بشقاب پرنده)،‌ با این حال،‌ عقیده به تناسخ reincarnation بالاتر رفته است.
كمپبل معتقد است میان این دو تغییر و ظهور جنبشهای شبه دینی، درمانی و ترفیع آگاهی رابطه‌ای هست. تمایز ارنست ترولتش میان دین معنوی و دین عرفانی با دین كلیسا، تمایزی مهم است. دین عرفانی كه به قول او در دوره مدرن رشد كرده است مسئله مهمی است. مقصود او صرفاً عرفان نیست، عرفانی كه جزء هر یك از ادیان رسمی است. بلكه مقصود او عرفان به عنوان یك دین با سیستم عقایدی مخصوص خویش است. این عقاید چنین‌اند: «یگانگی زمین الوهی» ، «بذر الوهی» و عقیده به تكامل روحی. عقیده به اینكه همه‌ی موجودات متناهی، وجود خود را درون خدا دارند، خدایی كه زمین یا روح، «بذر» یا «اخگر» همه خلایق است. برخی انواع اتحاد با خدا هدف این نوع دین است. برخی انواع اتحاد با خدا هدف این نوع دین است، هدفی كه تنها از طریق بذر الوهی در درون قدرتی تحقق می‌یابد كه بتواند بر جهان غلبه كند. بنابراین درجه‌ی معنویت را می‌توان بر حسب پیشرفت رابطه‌ی روح با خدا سنجید. لذا عبادت ریاضتی كنار نهاده می‌شود، هر چند با خودگرابودن و ماده‌گرایی جهان مخالفت می‌شود. ترولتش می‌گوید: این نوع از عرفان، فلسفه‌ی دینی مستقلی می‌شود كه تشخیص داده است فرآیند دینی، همان بیان كلی و آگاهی ارتباط متافیزیكی میان موجود مطلق و موجود محدود است و هر جایی زیر صور عینی دین، یك بن مایه‌ی دینی واحد را كشف كرده است كه به رغم مشترك بودن میان ادیان، تنها تحت مراقبت مساعد همین دین عرفانی به بلوغ كامل و ناب می‌رسد. {۹}
چنین عرفانی الزاماً با فرهنگ سكولار به خصومت نمی‌پردازد هر چند با ماده‌گروی و عقل‌‌گروی مخالف است. همچنین شدیداً و به غایت، فردگرا است، به قول ترولتش: «فردگرایی دینی رادیكال».
تبیین دین عرفانی ترولتشس راه را برای تبیین نظریه‌ی شرقی شدن غرب Easternisation باز كرد. پیوند زدن ماهیت NRMs با تصوف شرقی و پذیرش نظریه شرقی شدگی غرب، از مهم‌ترین وجوه اندیشه گوردون ملتون است. این امر منجر به آن می‌شود كه ادیان نوپدید اواخر دهه‌ی ۶۰ و اوایل دهه‌ی ۷۰ براساس رشد شور تبلیغی جدید از سوی ادیان شرقی، افزایش و گسترش اطلاعات درباره‌ی ادیان شرقی، پیدایش فرا روان‌شناسی و داروهای روان‌پریشی‌زا و روان‌شناسی انسان‌گرایانه و نیز الغای قانون منع ورود شرقیها به ایالات متحده، تبیین شوند. {۱۰ }
وبر میان مبانی فكری غرب- شرق تمایز قائل می‌شود كه تفكر شرقی، نزدیك به همان دین عرفانی ترولتش است. او معتقد است ادیان ابتدایی، اصولا جادویی و آنیمیستی هستند،‌ اما وقتی جامعه به نقطه‌ای رسید كه ثروت افزوده‌ی كافی برای حمایت از یك روحانیت داشت، عقاید سیستماتیك‌تر شدند تا به مسائل تئودیسه پاسخ گویند. این فرآیند عقلانی شدن» دو راستا یافت. یك راستا اصل الوهی نافذ مطلق» immanent را كه بخشی از عالم ازلی بود و انسان می‌توانست به نوعی، خود را با او سازگار نماید. در نظر گرفت و راستای دیگر معتقد به خدایی متعال و جدا از جهان شد كه جهان را از بالا تدبیر می‌كند (و برخی عقاید افراطی، اصولاً جهانی را از عدم خلق نموده است). راستای اول منجر به اصل برهمن- آتمن در فلسفه‌ی دینی هند و دومی منجر به خدای خالق سامی شد. جهان‌بینی دینی شرقی، ثنویت را رد می‌كند و جهان را چنان نظم یافته‌ای كاملاً مرتبط و درون بوده می‌بنید. {۱۱} تمایز شرق و غرب را در لیستی كه كالین ارائه داده است می‌توان نشان داد.
● مولفه‌های اندیشه‌ی شرق
۱) اتحاد انسان و طبیعت؛
۲) اتحاد جهان روحانی و فیزیكی؛
۳) انسان باید اتحاد خود با طبیعت و اتحاد جهان روحانی و ذهنی را درك كند به جای اینكه بخواهد اشیای جهان را تحلیل كند، عنوان برایشان بیابد، مقوله‌بندی كند؛
۴) انسان به خاطر اتحادش با تمام وجود باید همه‌جا و با همگان احساس در خانه بودن كند؛
۵) علم و تكنولوژی، تنها توهم پیشرفت را به بار می‌آورند؛
۶) روشن‌شدگی مستلزم دستیابی به معنای یكی شدگی با كل است؛
۷) مدیتیشن یا مراقبه (حالت تفكر كامل و صرف) برای دستیابی به روشن‌شدگی لازم است. {۱۲}
● مؤلفه‌های اندیشه‌ی غرب
۱) عدم اتحاد انسان و طبیعت؛
۲) انسان به جسم، روح و ذهن تقسیم می‌شود؛
۳) خدایی شخصی وجود دارد غالب بر انسان؛
۴) انسان باید طبیعت را كنترل كند تا بقای خویش را تضمین نماید؛
۵) تفكر عقلی و رویكرد تحلیلی به حل مسئله باید مورد تأكید باشد؛
۶) علم و تكنولوژی به ما زندگی خوبی بخشیده‌اند و امید اصلی ما به آینده‌ی بهتر را فراهم كرده‌اند؛
۷) فعالیت و روح رقابت باید تشویق شده و بدان جایزه داده شود. {۱۳}
اما علت این فرآیند شرقی شدن غرب چه بوده است؟ كالین كمپبل توضیح می‌دهد فرآیندی كه در قرن نوزده و بیست در غرب وجود داشته است كه در آن، اولاً ظهور علم و دانش در خدمت تخریب مبانی ایمان مردم به دین سنتی درآمد و ثانیاً خوش‌بینی‌ای كه به علم و تكنولوژی الصاق شده بود، خود تخریب شد. {۱۴} كمپبل می‌نویسد: این امر بدان خاطر در حال وقوع است كه پارادایم یا تئودیسه حاكم كه به مدت ۲۰۰۰ سال به طور مؤثر در غرب عمل كرده است مآلا تسلط خود را بر اكثریت جمعیت اروپای غربی و آمریكای شمالی از دست داده است. آنان دیگر به دیدگاهی كه جهان را به دو پاره‌ی ماده و روح تقسیم می‌كند و آن را تحت حاكمیت و تدبیر یك خدای همه توانا،‌شخصی و خالق می‌شمارد معتقد نیستند. {۱۵}
● فرجام
نظر گوردون ملتون در مورد تعریف مضیق از NRM و جایگاه خاص او در میان دیگر محققان این حوزه مطالعاتی باز گفته شد و از نظریه او در مورد شرق‌شدگی غرب كه بر نظریات ترولتش، وبر وكمپبل مبتنی است ذكری به میان آمد. همچنین در زندگی علمی این محقق برجسته،‌ با مساعی او در تهیه اطلاعات پایه در مورد NRM ها آشنا شدیم. آنچه مآلا در این مجال قابل ذكر است پیشنهادات ملتون برای برنامه آتی این رشته تحقیقی و دانشگاهی است. او چند پیشنهاد مشخص در این زمینه دارد: اول اینكه باید خود را به بین‌المللی سازی شدیدتر چشم‌اندازمان متقاعد سازیم،‌ زیرا این جنبشها به شدت در حال اشاعه به همه‌ی نقاط جهانند و باید ادبیات تحقیقی درخوری در مورد مشخصه‌های این اشاعه تهیه گردد. دوم اینكه باید توجهی دوباره به جنبشهای نوپدید مسیحی داشته باشیم. جنبش كاریزماتیكی كه به سرعت در حال گسترش است، در حال تولید مجموعه‌ای تازه از پدیده‌های تا به حال بررسی نشده است، از انحرافات جالب توجه الهیاتی و ظهور پیامبر- حواریون آخرالزمان، گرفته، تا ادغام پنجاهه‌گرایی با اعمال ادیان بومی. سومین پیشنهاد ملتون این است كه به ادیان جدید در اجتماع سیاهان پرداخته شود،‌ چرا كه تقریباً هیچ تحقیقی در مورد مشاركت آفریقاییها و آمریكاییها در ادیان جدید بزرگ و قدیمی‌تر انجام نشده است. آخرین پیشنهاد اینكه با توجه به ظهور مستمر ادیان جدید( و اینكه هیچ علامتی كه گویای كندی در این روند باشد وجود ندارد)،‌باید به دنبال رصد آنها بود و نیز روش یكپارچه‌سازی نسلهای دوم و سوم در ادیان جدید قدیمی‌تر را به درستی بازشناخت تا زمینه‌ی درك حقایق ظهور ساختارهای دینی جدید در آینده آماده شود.
با تطبیق این پیشنهادات بر مورد ایران، می‌توان مطالعات ایرانی NRMs را با جهت‌گیری به سوی چند امر، رسماً كلید زد:
۱) بررسی نظری علل گرایش به NRMs در ایران خصوصاً شهرهای بزرگ؛ در این باب، مثلاً با پذیرش نظریه‌ی ارتباط مستقیم میان ایده‌ی گروه به منزله‌ی خانواده كه در مباحث قبل تبیین شد و گرایش به عضویت در گروههای نوپدید دینی می‌توان به طور نظری و مستقل از داده‌های میدانی و تجربی سرعت رو به سستی رفتن كانون خانواده در جامعه‌ی ایرانی را به سرعت رشد گرایش به NRMs تلقی كرد. سرخوردگیهای جوانان در مدرنیته، رشد انگیزه‌های عرفان گونه، عدم تبیین مدون، مرحله‌بندی شده و كاملاً بدون ابهام راه معنوی به سوی كمال آن‌چنان كه در دین مبین اسلام آمده است و مسائلی از این دست را نباید مورد غفلت قرار داد.
۲) ضرورت بررسی و جمع‌آوری اطلاعات پیرامون كیفیت و كمیت NRM ها در كشور؛ وجود برخی فرقه‌ها كه نیمه مخفیانه تحت عناوین آموزش مدیتیشن و یوگا به عضوگیری و فعالیت مشغولند، ظهور افرادی كه با تكیه بر فن بیان، چهره‌ی جذاب، نیروهای طبیعی فوق‌العاده همچون انرژی درمانی به جذب افراد می‌پردازند، گسترش نشر و اقبال به كتب برخی اساتید مشهور فرق جدید همچون سایی بابا،‌چاپهای متوالی و با تیراژ بالای كتب پائولوكوئلیو، اشو، خوزه‌سیلوا و تشكیل و تبلیغ كلاسهای خصوصی یا نیمه‌خصوصی آموزشهای وسیع‌الطیف تحت عنوان موفقیت، مدیریت، آرامش و كه تلاش دارند مجموعه‌ی كاملی از پاسخهای لازم به سوالاهای غایی ارائه نمایند و انسان را از رجوع به ادیان سنتی بی‌نیاز سازند، همه و همه سیگنالهای كاملا معناداری از رشد ادیان جدید در ایران دارند. لذا ضروری است كیفیت تعامل درونی، دستورات، شیوه عضوگیری، اهداف و غیره در این گروهها مورد بررسی نزدیك قرار گیرند.
۳) دسته‌بندی NRM های موجود در ایران براساس قالبهای هفده‌گانه ملتون یا هفت‌گانه الیزابت آروك: مثلاً كتب خوزه سیلوا، اشو، سائی بابا، نیل دونالد والش، جی‌پی‌ وسوانی، جك كانفیلد و غیره كه همگی چاپهای متعددی در داخل شده‌اند، باید طبقه‌بندی شده و تمایزاتشان مشخص شود.
۴) به لحاظ نظری، وضعیت گروههای موجود و گروههای بالقوه در حال تكوین یا رو به رشد، در مورد كیفیت انطباق آنها بر دین اصلی مشخص شود و معلوم گردد كدام عناصر دینی براساس فضای مدرن یا پست مدرن برجسته شده و كدام عناصر به محاق رفته‌اند. {۱۶}
پاورقی
۱-Armestrongism
۲-New Religious Movements
۳-Human Potrntial
۴-Goa
۵-Cusco
۶-Eckankar
۷-Beshara
۸-Gurdijeff
۹-Ouspensky
۱۰-Rael Movement
۱۱-Heavens Gate
۱۲-Church Universal and Triumphant
۱۳-Moon
۱۴-Nivala Devi
۱۵-Pastor Haack
۱۶-Levasseur
۱۷- اشاره به موتاسیون (جهش كروموزومی).
۱۸- Loch Ness Monster
پانوشتها
۱-برای تهیه و توضیح فوق در مورد دایرهٔ‌المعارف آمریكا، از نوشتار جری برگمن، محقق دپارتمان بنیادهای آموزشی و تحقیقی در اهایو، استفاده شده است.
۲-نوشتار الیزابت ارویك (Elizabeth Arweck) در مورد ادیان جدید تحت عنوان New Religious Movements در كتاب زیر:
Linda Woodhead and Paul Hetcher and others , eds., Religions in the Modern World, Routledge. ۲۰۰۲, p. ۲۶۵.
۳-Religions in The Modern World , p. ۲۵۸
۴-Eileen Barker, New Religious Movements, Their Incidence and Significance, in Bryan Wilson and Jamie Cresswell (eds). New Religious Movements Challenge And Response , London and New York Routledge, ۱۹۹۹” , p . ۱۶.
۵-Ibid
۶-New Religious Movements, p. ۸۱.
۷-J. Milton Yinger, Religion Society and the Individual (New York Macmillan Company, ۱۹۵۷): ۱۵۴-۵۵.
۸-Ibid, p. ۳۶.
۹-New Religious Movements , p. ۳۹.
۱۰- همیلتون ، ص ۳۶۵.
۱۱-Ibid, p, ۴۱.
۱۲-Ibid, p. ۴۲.
۱۳-Ibid, p. ۴۳.
۱۴-Ibid, p.۴۴
۱۵- Ibid, p.۴۷.
۱۶- در تهیه نوشتار فوق، از مقالات اینترنتی نهایت بهره برده شده است عمدتاً در سایت CESNUR.
منبع : باشگاه اندیشه