پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
مروری کوتاه بر زندگی دورانتها
<سعادتمند، انسانی است که قبل از مرگ، تا آنجا که میتواند از میراث تمدن خوشهچینی کند و آن را به فرزندان خود منتقل کند.>(درسهای تاریخ، ویل و اریل دورانت ص۱۴)
دنیای امروز دنیایی است سراسر حادثه و رویداد و درک و فهم این حوادث پرتعداد و درهم تنیده و دریافت راز پیچیدگی و اهمیت تحولات و وقایع در حال وقوع در تصویرسازی آینده نیاز به بینشی عمیق و آگاهی از تاریخ دارد.
مایکل استنفورد در اثر خود <درآمدی بر فلسفه تاریخ> این ضربالمثل قابل تامل را که به نحوی میتواند تایید خطوط بالا را در خود داشته باشد نقل کرده است که <من یک انسان هستم من برای انسان بیتفاوت نسبت به خودم اهمیتی قائل نیستم.> انعکاس واقعیت ژرف و تلنگر ظریف این گفته به گونهای است که رویکردی فراگیر و فزاینده نسبت به خوانش تاریخ و فهم و هضم رویدادها بر اساس دیدی تاریخی و بنمایههای سراسر از تجربه گذشته در بسیاری از جوامع مشاهده میشود.
رویکردی که در ایران تنها منحصر به قشر خاصی از جامعه است و هنوز ضرورت مطالعه تاریخ در بین بسیاری از اقشار جامعه کمرنگ و حتی بیرنگ است سالها است که در حیطه آکادمیک علم تاریخ به حیات پویای خود ادامه میدهد و هرچه بیشتر به سوی مباحث نظری پیچیده ره میسپرد میل و علاقه وافر به تبیین و تحلیل حوادث گذشته برای فهم زمان کنونی و پیشبینی آینده و درک ارتباط تاریخ با سایر علوم در اواخر قرن نوزدهم در آمریکا در شخصی چون ویلیام دورانت تا بدان حد بود که وی بخش مهمی از زندگی خود را مصروف آن کرد. ویلیام دورانت مشهور به ویل دورانت در سال ۱۸۸۵ در ایالت ماساچوست آمریکا قدم به پهنه گیتی نهاد.
در سال ۱۹۰۷ تحصیلات خود را در دانشکده سنت پیر به پایان برد و پس از آن چندی به خبرنگاری روی آورد و بعد به آموزش زبانهای انگلیسی و لاتین و فرانسه و ریاضی در دانشکدهای در نیوجرسی مشغول شد اما باز هم این شرایط روح جوینده و سیریناپذیر او را ارضا نکرد و بدین ترتیب دورانت در دانشگاه کلمبیا به آموختن رشته فلسفه پرداخت و تا مقطع دکترا پیش رفت.
در این دانشگاه ازدواج کرد و از این پس تکاپوهای علمی خود را با همسرش گره زد و همسرش گام به گام او را همراهی کرد. دورانت در سال ۱۹۱۷ کتابی با عنوان <فلسفه و مساله اجتماعی> نوشت، ۹ سال بعد کتاب <سرگذشت فلسفه> او به شهرت رسید و به زبانهای بسیار ترجمه شد.
شایان ذکر است که دورانت تنها در زمینه علمی قلمفرسایی نکرد؛ او کتابی را در مورد لغزشها و خطاهای مذهبی خود و در قالب داستان از بر جای نهاده است. اما جستوجو و تکاپوهای او و همسرش به گونهای برجسته و بارز در نوشتن ۱۰ جلد تاریخ تمدن خود مینمایاند.
جلد دهم این اثر قابل توجه به نام روسو و انقلاب جایزه پولیتزر را کسب کرد. این زوج فعال در کتابی با نام <زندگینامه ما دو تن> همیاریها و همدلیهای خود را در زندگی مملو از فعالیتشان به تصویر کشیدهاند. درازنای پیوند سعادتمندانه این زوج همواره با پژوهش و نگارش و فرازونشیبها و در تاریخ ۴ هزار ساله بشری انعکاس یافته و بیگمان دریافتهایی مهم از سیر حیات بشری و بازآفرینی گذشته و پیشبینی آینده را ارائه میدهد که در نوع خود بسیار ارزنده است.
این زوج در جایی میگویند: <این اقدامی خانوادگی بود، شاید هم حبس ابد، ولی از آن متاسف نیستیم.> پس گفتار <درسهای تاریخ> که به همت محسن خادم انتشار یافته در واقع چکیده فهم دورانتها از روند حیات بشری است در این اثر مختصر ارتباط تاریخ با زمینشناسی، اخلاق، جنگ، اقتصاد، سوسیالیسم، دین و رشد و زوال و پیشرفت جوامع مورد مداقه قرار گرفته است.
در قسمت اقتصاد دورانتها به واقعهای در روم باستان اشاره کردهاند که میتوان تکرار آن را با قوالبی دیگر در دل تاریخ مشاهده کرد؛ در این اثر آمده است: در زمانی که سنای روم در حل مساله طبقاتی ناتوان مانده بود اشرافزادهای از تریبون مردم به نام تیبریوس گراکوس انتخاب شد تا برای پایان یافتن اختلافات تدبیری بیندیشد او پیشنهاد کرد که با محدود کردن مالکیت به ۱۳۵ هکتار برای هر نفر و دادن مازاد آن به پرولتاریای پایتخت به نوعی تقسیم اراضی صورت گیرد. سنا پیشنهاد او را حمل بر مصادره اموال کرد و آن را نپذیرفت.
بنابراین گراکوس روی به مردم آورد و گفت: <شما میجنگید و کشته میدهید تا ثروت و تجمل نصیب دیگران شود. شما را آقای جهان میخوانند اما حتی یک وجب زمین هم در اختیار شما نیست>! گراکوس در حوادث بعدی طی بلوایی کشته شد اما نکتهای قابل تامل را در گفته خود به مردم تذکر داد و آن همانا تغییر شیوه مبارزه و اعتراض به منظور جلوگیری از تمرکز ثروت در در دست طبقاتی خاص بود؛ تمرکزی که در آن سالها و سالهای پس از آن فجایعی دیگر را به بار آورد.
دورانتها با آگاهی از این معنی که دربین خوانندگان تاریخ برخی به وجوهی مثبت و برخی به وجوه منفی مینگرند در سطور پایانی اثر خود مینویسند: <برای آن عده از ما که تاریخ را صرفا نه به عنوان تذکار عبرتآمیز حماقتها و جنایتهای انسان، بلکه به صورت یادنامه شوقآفرین انسانهای آفریننده نیز مطالعه میکنند، دیگر گذشته تاریکخانه نومیدی و وحشتها نیست بلکه شهری است ملکوتی، کشور پهناور اندیشه است که در آن هزاران قدیس، دولتمرد، مخترع، دانشمند، شاعر، هنرمند، موسیقیدان، عاشق و فیلسوف هنوز زندهاند، سخن میگویند، تعلیم میدهند، صورتگری میکنند و نغمه میپردازند.
مورخ از اینکه نمیتواند در حیات انسان معنایی غیر از آنکه خود انسان به آن داده است نباید تاسف بخورد. بگذارید از اینکه ما به حیاتمان معنا ومفهوم میبخشیم و گاه این معنا بر مرگ غالب میشود احساس غرور میکنیم...>(درسهای تاریخ، ص۱۴۴
آمنه ابراهیمی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران روز معلم آمریکا معلمان رهبر انقلاب دولت مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم خلیج فارس حجاب شهید مطهری
زلزله تهران هواشناسی شهرداری تهران سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو بانک مرکزی ارز قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو قیمت طلا دلار سایپا بازار خودرو کارگران تورم
مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی فیلم
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
غزه رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه چین روسیه نوار غزه حماس عربستان ترکیه یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
اینستاگرام همراه اول دبی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری