چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مبارزه فرهنگی اسقف‌ها


مبارزه فرهنگی اسقف‌ها
پاپ بندیکت شانزدهم پس از حضور در مراسم روزهای جهانی جوانان که، ژوئیه ٢٠٠٨، در سیدنی استرالیا برگزار گردید، از فرانسه دیدار می کند. وی در حد فاصل روزهای دوازدهم تا پانزدهم سپتامبر در ادامه تلاش هایش برای احیای دوباره عقاید کاتولیکی راهی فرانسه می شود. سکولاریزاسیون در کشورهایی چون اسپانیا و ایتالیا که مذهب کاتولیک در آنها ریشه کهنی دارد وحتی در کشورهایی چون لهستان که بعدها پذیرای این مذهب شده اند، نفوذ و اقتدار کلیسا را به خطر انداخته است. اسقف ها با مبارزه در میدان ارزش هایی که خود را حافظانی انعطاف ناپذیر برای آنها می دانند، در مقابل این موج سکولاریزاسیون به واکنش افتاده اند.
در جریان اختتامیه بیست و سومین مراسم روزهای جهانی جوانان که به تاریخ ٢٠ ژوئیه ٢٠٠٨ در سیدنی استرالیا برگزار گردید، پاپ بندیکت شانزدهم اعلام نمود که دوره بعدی این مراسم بین روزهای پانزدهم تا بیست و یکم اوت سال ٢٠١١ در مادرید برگزار خواهد شد. روزنامه کاتولیک و راست گرای «ای بی سی» (١) ، بی درنگ، اینگونه نسبت به سخن پاپ واکنش نشان داد: « این اقدام پاپ حمایتی بزرگ از کلیسای اسپانیا محسوب می شود.» در واقع، با برگزاری دور آینده این مراسم در اسپانیا، این کشور برای دومین بار میزبانی آن را بر عهده خواهد گرفت و این بدان معناست که اسپانیا و ایتالیا، تنها کشورهایی خواهند بود که از سال ١٩٨٤، یعنی اولین سال برگزاری روزهای جهانی جوانان، دو بار میزبانی این مراسم را بر عهده داشته اند. از سوی دیگر، از سال ٢٠٠٥، یعنی سال انتخاب بندیکت شانزدهم به عنوان رهبر کلیسای کاتولیک، تا به امروز، اسپانیا یگانه کشوریست که دو بار میزبان وی گردیده است. سئوالی که به ذهن متبادر می شود، این است که آیا اسپانیا در نگاه پاپ جدید، همان نقشی را برعهده دارد که لهستان در دوره ژان پل دوم عهده دار آن بود. آیا از دیدگاه وی، اسپانیا پیش قراول مذهب کاتولیک برای فتح دوباره اروپایی می باشد که به سوی سکولاریسم و نسبی گرایی در حال دگرگونیست؟
فعالیت های بسیار شدید کلیسای کاتولیک که پاپ به آنها جان می بخشد، انسان را به اندیشه فرو می برد. بدینسان است که درتاریخ هیجدهم ژوئن سال ٢٠٠٥ حدود بیست اسقف اسپانیایی به خیابان های مادرید آمده و درکنار صدها هزار تظاهر کننده ای که توسط مجامع کاتولیکی بسیج شده بودند، در اعتراض به طرح ازدواج دگرباش ها که مورد حمایت دولت بود، راه پیمایی نمودند. چند هفته بعد، در روز دوازدهم نوامبر، شهر باز هم در تصرف صدها هزار تن از اسپانیایی هایی بود که با لایحه اختیاری کردن آموزش های دینی کاتولیک و کاستن از وزن کلیسا در نظام آموزشی، به مخالفت برخاسته بودند. بندیکت شانزدهم در ژوئیه ٢٠٠٦ و در جریان دیدار از شهر ولانس بدون اشاره مستقیم به اسقف های اسپانیایی اظهار داشت: « در زمانه ای که سکولاریزاسیون به سرعت حتی تا زندگی داخلی افراد جامعه مسیحی رسوخ کرده، شما به فعالیت کلیسا تحرک می بخشید ، من به این امر واقفم، آن را ستوده و حمایت می نمایم.»
در اکتبر٢٠٠٧ و در ادامه حرکتی که از سال ١٩٨٧ توسط ژان پل دوم آغاز گردیده بود، در فاصله سه روز مانده به زمان بررسی پارلمانی قانون اعاده حیثیت از قربایانیان جنگ داخلی و دیکتاتوری ژنرال فرانکو، واتیکان اقدام به برگزاری مراسم آمرزش جمعی ٤٩٨ تن از کاتولیک هایی نمود که توسط جمهوری خواهان کشته شده و عموما از اعضای هیات کشیش ها و گروه های مذهبی بوده اند.
پیروزی سوسیالیست ها در انتخابات پارلمانی نهم مارس ٢٠٠٨ و هدایت مجدد خوزه لوئیز رودریگوئز زاپاترو به سوی نخست وزیری به شکلی زیباترآزمون قدرت را بین حاکمیت و هیات اسقف های اسپانیا دوباره به راه انداخت. یکی از نمایندگان جناح محافظه کار و سازش ناپذیر هیات اسقف های اسپانیا به نام عالیجناب آنتونیو ماریا روکو وارلا، کاردینال و اسقف مادرید، از این سوی میدان، این آزمون قدرت را هدایت می نمود. اسقف مذکور که یک حقوقدان تحصیل کرده است، بنا به اظهار نظر مختصر و نیش دار یک ناظر، فردیست که به داشتن « تفکر حرکت بر صراط مستقیم » مشهور می باشد. اینگونه به نظر می رسد که کاردینال روکو وارلا که تز دکترای خود را درباره روابط دولت و کلیسا در قرن شانزدهم- عصر جنبشی موسوم به ضد اصلاح (٢)- نگاشته، در نوستالژی دوره ای به سر می برد که نفوذ کلیسا در جامعه آشکار بوده است.
طرح بازنگری قانون سال ١٩٨٥ درباره سقط جنین، که احتمالا دولت تمایل به نرم کردن آن برای داخل نمودن سریع تر در مجموعه قوانین اتحادیه اروپایی دارد، و همچنین تمایل به تغییر نظام فعلی تامین مالی عمومی کلیسا که هم اکنون از راه مالیات های اختیاری صورت می پذیرد، اعمالی هستند در جهت تحریک اسقف هایی که همانند یک دژ به محاصره درآمده، رفتار می نمایند. بندیکت پلیسراندی، مورخ، ارزیابی می کند: « از خطر جدایی می توان صحبت به میان آورد.فقدان سعه صدر و روشن اندیشی در هر دو جبهه و به ویژه نزد هیات اسقف ها، محسوس است. خصلتی که نزد کاردینال ونسانت انریکه ای تارانکون، اسقف اعظم سابق، دیده می شد؛ وی فهمیده بود که کاتولیک سازی مجدد اسپانیا توهمی بیش نیست.»(٣)
بااین حال کلیسای اسپانیا همچنان در فضاهای راهبر و در دل جامعه از ابزارهای قدرتمند اقتصادی، رسانه ای، انجمنی و فعال بهره مند می باشد: موسسات آموزشی کاتولیک وظیفه با سواد نمودن بیش از نیمی از دانش آموزان اسپانیایی را بر عهده دارند. اما این نفوذ کاتولیک ها در مواجهه با سکولاریزاسیون قوی افکار قرار دارد: بیش از ٧٨% کاتولیک ها ، که ٣٣% آنان را افراد مقید به انجام امور دینی تشکیل می دهند، به سوسیالیست ها رای داده اند. این آمار و ارقام، در عین حال، نخست وزیر زاپاترو، نوه افسر جمهوریخواه و کسی که شخصا به یک دولت لائیک تر نظری مساعد دارد، را به محتاط بودن و کشیش ها را به پذیرفتن پلورالیسم (تکثرگرایی)، که در حال حاضر از آن سر باز می زنند، دعوت می نماید.
پیر دو شرانتونی، یسوعی و سردبیر مجله مطالعات(٤)، خاطرنشان می کند: « اسپانیا و ایتالیا، هر دو، دارای ملت هایی با پیشینه کاتولیکی هستند و هر دو ملت طعم دیکتاتوری را چشیده اند، با این فرق که دیکتاتوری فرانکو در قیاس با دیکتاتوری موسولینی آثار بیشتری برجای گذاشته است.» یکی دیگر از تفاوت های مربوط به موقعیت سیاسی دو کلیسا بدین قرار است: در اسپانیا، نفی پلورالیسم جامعه اسقف ها را به جنگیدن با دولتی واداشته است که آنان به عنوان « یک رقیب در عرصه اخلاق» به آن می نگرند، و حال آنکه در ایتالیا به سال ١٩٩٤، از بین رفتن دموکراسی مسیحی که به شکل گسترده ای توسط ضلالت های باندهای مافیایی از اعتبار افتاده بود، گروه اسقف ها را به سوی بازنگری در شکل حضورش در صحنه عمومی این کشور هدایت نمود.
هدف همیشه شامل دفاع از ارزش های غیرقابل بحث کلیسا چون خانواده، احترام به زندگی از ابتدا تا به انتها و منافع مشترک بوده است، اما در این راه بایستی از تعدد احزاب و وسایل گوناگون ارتباط جمعی استفاده نمود. این راهبرد اثر کاردینال کامیلو روئینی می باشد که از سال ١٩٩١ تا سال ٢٠٠٧ طی شانزده سال کنفرانس گروه اسقف های ایتالیا را مدیریت نموده است. راهبرد مذکور خود را مفید نشان داد و این قضیه دست کم در خیابان ها قابل مشاهد بود: در ژوئن ٢٠٠٥، قرار بود که رفراندومی با هدف تسهیل باروری مصنوعی برگزار شود. این مسئله مورد مخالفت هیات اسقف ها که حمایت بندیکت شانزدهم را پشت سر خود می دیدند، قرار داشت. هیات اسقف ها حکم به امتناع از شرکت در این رفراندوم را دادند و این طرح توسط رای دهندگان رد می گردد. در تاریخ ١٢ مه ٢٠٠٧، یک میلیون تظاهرکننده در شهر رم بر علیه طرح موسوم به دیکو(٥) ، که توسط دولت رومانو پرودی ارائه شده بود، راه پیمایی می کنند.
این راهبرد« مبارزه فرهنگی » ، مسلما، قدرت مبارزه مذهب کاتولیک را در ایتالیا قوت بخشید؛ لازم به ذکر است که مذهب کاتولیک در ایتالیا قویترین کاتولیک اروپا باقی مانده است. کلیسا ها ی ایتالیا بر خلاف همتاهای فرانسوی خود از کمبود کشیش رنج نمی برند و مجامع لائیک چون فعل کاتولیک(٦)، وحدت و آزادی (٧) یا سنت اژیدیو(٨) در برگیرنده قریب به پنج میلیون نفر و در مجموع ١٢% کل جمعیت کشور می باشند. اما این هجوم کشیش ها امیال انتخاباتی را تحریک می نماید. در آوریل ٢٠٠٨، سیلویو برلوسکونی، بدینسان، درصدد برآمد که کاردینال روئینی را وارد جبهه انتخاباتی خود کند. آلبرتو ملونی، تاریخدان، با افسوس نی گوید: «همه احزاب احساس می کنند که مجبور به زانو زدن در برابر کلیسا می باشند ». در حالیکه به زعم وی رای به نفع مذهب کاتولیک در ایتالیا وجود ندارد و هرگز هم ، حقیقتا، وجود نداشته است. (٩)
یکی دیگر از عواقب مداخله گرایی رسانه ای کشیش ها کاستن از ارزش های غیرقابل بحث کلیسا تا سطح مسائلی چون سقط جنین، باروری مصنوعی و مرگ آرام(١٠) می باشد. به زعم ملونی، که بیان کننده احساس تعدادی از کاتولیک های چپی است، این گزینه عامل درگیری بین کلیسا و اجتماع بوده و کاتولیک های متعهد به مسائل سیاسی را عقیم نموده است؛ از جمله آنکه هیچ کس توقع مداخله آنان در مسائل دیگری چون سیاست خارجی یا اقتصاد را ندارد.
● مدیرانی غیرکاریزمایی
در شرق اروپا، کلیسای لهستان نیز به شدت در مواجهه با سکولاریزاسیون و پلورالیسم قرار دارد. شرانوتنی به تحلیل شرایط می پردازد: « بحران بسیار وسیع و غیرقابل تصور است. بیست سال است که کشیش ها لباس خود را رها می کنند، استعدادهای روحانی و مذهبی می خشکند، اسقف ها به مدیرانی غیرکاریزمایی تبدیل می گردند، انجام اعمال مذهبی در سیر نزولی قرار دارد؛ لهستانی ها به شدت در حال فراگیری درس آزادی و پلورالیسم هستند». مسلما، ٩٥% جمعیت این کشور خود را کاتولیک می دانند و ٤٠% مقید به انجام اعمال دینی خود هستند. لهستانی ها که به خاطر ارزش های خانودگی شان به خود می بالند، از لحاظ رفتار جنسی کم نمی آورند و رفتارشان نزدیک به دیگر اجتماعات اروپایی می باشد. بدینسان است که می بینیم، بر خلاف اعتقادات رسمی آیین کاتولیک، ٥٤% مردم لهستان نسبت به سقط جنین نظر مساعدی دارند و ٦٠% آنان با زناشویی غیر رسمی موافق هستند. جوانان بیش از پیش خود را از حاکمیت شرعی کلیسا دور نشان می دهند: ٥٢% جوانان زیر ٢٥ سال اظهار می دارند که دارای اعتقاد و ایمانی شخصی می باشند.
کلیسا چگونه نسبت به این تحولات واکنش نشان می دهد؟ عکس العمل کلیسا نسبت به این تحولات ضعیف است زیرا خود را با تحولات اجتماع همگام نمی سازد. کلیسا همچنان همانند زمانی که سمبل مبارزه با کمونیسم بود، خواستار حرف زدن با نام خود می باشد. این درخواست دیگر چیزی جز یک وهم نیست. مشروعیت کلیسا در پی اختلافات داخلی که محرک آنها رفراندوم الحاق به اتحادیه اروپایی بود (٢٠٠٣)، همچنین، حمله به یهودیت و انتقادات به شدت ناسیونالیستی رادیو ماریا (١١) یا انتقادات متفکرین کاتولیک، به شدت دچار شکاف گردید. خطوط شکاف های سیاسی از داخل مذهب کاتولیک رد گردیدند.
از دیگر دلایل احتمالی بحران بی سابقه مذهب کاتولیک را می توان فقدان پاپ ژان پل دوم به سال ٢٠٠٥ میلادی نام برد.پاتریک میشل، جامعه شناس، توضیح می دهد: ««پاپ رئیس واقعی کلیسای لهستان محسوب می شد، وی به این کلیسای یک موقعیت اسطوره ای استثنایی بخشیده بود. مرگ وی فرصت بازگشت لهستان را به یک موقعیت عادی فراهم ساخت، آن هم موقعیتی که این کشور به وضوح برای بازگشت به آن دارای آمادگی نبود» (١٢) سپس، مذهب کاتولیک بر اثر تنش های داخلی که مخالفان پیشین رژیم کمونیستی آنها را در سکوت به انجام رسانیدند، دچار رنج و آلام فراوان گردید. تغییرات سیاسی و مواجهه ای کاملا ناشناخته با حقیقت یک جامعه متکثر از عواملی محسوب می شوند که در بی ثبات و فاقد مشروعیت ساختن شورای اسقف ها سهیم بودند؛ شواری اسقف لهستان در آن زمان شورایی بی رمق بود که توان از پیش رو برداشتن این مبارزه جویی های جدید را در خود نداشت.
با تحلیل مرحله فعلی فرآیند کاتولیک زدایی در اروپا، هانری مادلن یسوعی به این نتیجه می رسد که پس از سکولاریزاسیون خزنده ای که ذاتا پای خود را در آداب و رسوم وارد می کند، نوبت به آمدن نوعی از لائیک سازی در تمام قوانین اجتماعی می رسد که هدف خود را به ممانعت از هرگونه دخالت دین در حوزه های عمومی معطوف می نماید (١٣). این همان مبارزه طلبی و تحرکیست که بیش از هر مسئله دیگری کشورهای اروپایی چون اسپانیا، ایتالیا و لهستان، که دارای ریشه های کهن کاتولیکی می باشند، به شکلی تلخی و ناگوار، با آن روبرو هستند. در مقابل این اقدام جامعه لیبرال که درصدد حاشیه نشین کردن کلیسا می باشد، بندیکت شانزدهم در آنِ واحد واقعیت گرایی و اراده گرایی را به نمایش می گذارد. این عالم الهیات در ابتدای دور ه ی کاری اش با فروتنی اقرار می کند که بحران مذهب کاتولیک در اروپا، به زعم وی، شدید و پایدار به نظر می رسد. پاپ اظهار می دارد: نظامی که اجازه تغییرات سریع را بدهد، وجود ندارد. ما باید به پیش برویم و با صبر از این دهلیز تاریک خارج شویم (١٤). اما رئیس کلیسای کاتولیک، احتمالا، نخواهد توانست که به شکست خود از دو گربه سیاه اش یعنی سکولاریزاسیون و نسبی گرایی مدرن، اعتراف نماید. به همین دلیل است که وی در جای خود از جبهه مبارزه کشیش های اسپانیا و ایتالیا حمایت می کند.
نویسنده
Michel COOL
میشل کول : خبرنگار و مدیر سابق هفته نامه ی "تموانیاژ کرتین" Temoignage Chretien ، پاریس.
برگردان: محمد رضا ذاکری هرندی
١- ABC
٢- Contre-réforme
٣- ونسانت انریکه ای تارانکون ( ١٩٠٧- ١٩٩٤) رئیس جریان اسقف های اصلاح طلب در اسپانیا بود. او از دیکتاتور اسپانیا فاصله گرفته و در پایان جنگ داخلی به روشنی از کودیلو( فرانکو خود را با این لقب می نامید) و رجز خوانی ا ش در باره افتخارات مذهب کاتولیک انتقاد نمود. پس از سقوط فرانکیسم او در انتقال کشور به سوی دمکراسی شرکت نمود و از گشایش واتیکان ٢ در میان کاتولیک های اسپانیائی دفاع نمود.
٤- Etudes
٥- DICO : این طرح اقدامیست در جهت پر کردن خلا قانونی موجود حول وضعیت زوج هایی که بدون ازدواج با هم زندگی می کنند و در برگیرنده زوج های دگرباش نیز است.
٦- Action catholique
٧- Communion et Libération
٨- Sant’Egidio
٩- آژانس فرانس پرس ١٣ آوریل ٢٠٠٨
١٠- Euthanasie : کشتن بیمار از روی رحم و دلسوزی
١١- Maryja
١٢- Patrick Michel, Religions et identité(s) en Europe : l’épreuve du pluriel, Presses de la Fondation nationale des sciences politiques, Paris, ۲۰۰۸
١٣- Henri Madelin, Refaire l’Europe. Le vieux et le neuf, Editions du Rocher, Paris, ۲۰۰۷.
١٤- سخنرانی ٢ اکتبر ٢٠٠٨ در رم مقابل یازدهمین جلسه گروه اسقف ها .