شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ارباب حلقه ها


ارباب حلقه ها
● نگاهی به زمان لرزه اثر كورت ونه گات
زمان لرزه یك فرا داستان است. به عقیده والاس مارتین، اگر داستان وانمود است، در فراداستان كه نویسنده به خود وانمود توجه نشان می دهد، گفتمان را به سطح حقیقی ارتقا می دهد. در این صورت چه بسا منتقد اخلاق گرا سخن كسی را كه صراحتا می گوید، دارد وانمود می كند نشانه صداقت و جدی بودن او نداند، بلكه به سبكسری او نسبت دهد. در فرهنگ گسترده ادبیات امروز، به اعتقاد پاتریشیا واف یك متن روایی زمان فراداستان می شود كه در پوششی از تصنع پیچیده شده باشد. یعنی حقیقتی كه مارتین از آن سخن می گوید، نزدخانم واف تصنع معنی می دهد. در واقع معنای هر دو یكی است.
دروغگو اعتراف كند یا راستگو حرف خود را معكوس سازد. در نهایت نویسنده آگاهانه قواعد داستان را برملا می كند و توجه خواننده را به زبان ها و سبك های ادبی خود معطوف می كند. به زبان خودمانی نتیجه نهایی، داستانی درباره داستان است. ونه گات با آگاهی طنزآمیز و منتقدانه ای در عرصه رمان، به مثابه یك هنر به خلق اثری هنری می پردازد، در اثر با مواردی مثل زلزله در زمان و بازگشت به ده سال پیش و حضور شخصیت های داستانی در یك متن روایی روبه رو هستیم كه به سبب نوع كاربردشان، سفسطه آمیز خوانده می شود.
مغالطه گرایی به موارد مجهول و ناشناخته اشاره دارد؛ چیزی كه قطعا دانش كاذب است، ولی به گمان نویسنده پست مدرنیست، مفهوم مغالطه آمیز در عین حال می تواند به منظور مشخص ساختن این دانش واقعی باشد. در این صورت صرفنظر از ناچیزی آن و این نكته كه چه میزان از قراردادهای محض زبان شناسی یك شخصیت اختیاری و ارادی است، به كاربست هایی دلالت می كند كه از عدم تثبیت بازی های زبانی حقیقت بهره می برند.
برای نمونه در رمان زمان لرزه كه در اثر یك اتفاق زمان از سال ۲۰۰۱ به ۱۹۹۱ برمی گردد، از نویسنده ای حرف زده می شود به نام گیگور تراوت كه ساخته و پرداخته ونه گات است، اما نویسنده ( ونه گات) از جنگ دوم جهانی و گونترگراس و سه خواهر كه یكی نقاش و دیگری نویسنده داستان های كوتاه و سومی دانشمند ترمودینامیك و در ضمن حسود بود، بردگی سیاه پوست ها و سیاره بوبو كه ساكنانش مغزهای بزرگی دارند و دوران ركود اقتصادی و علاقه مادر خود به ثروتمند شدن و ضیافت های شبانه و مصوبه های كنگره امریكا در سال ۱۹۰۶ و كتاب سلاخ خانه شماره پنج نوشته خودش و مذاكرات نیتروژن و سدیم و جانبداری آهن و منیزیم از تصمیم سدیم و هرچیزی كه فكرش را بكنید، حتی افكار هیتلر و یارانش در هنگامه خودكشی، حرف زده است.
ساده تر بگوییم: در داستان با شیوه ای از نگارش روبه رو هستیم كه گویی نویسنده زمان یا مكان یا هر دو و حتی رخداد را نیمه كاره رها می كند و سراغ موضوع دیگر می رود و از این شاخه به آن شاخه می پرد. سرعت بیان این بخش ها و نوع ارتباطشان با هم، طوری است كه شخصی كه برای اولین بار یك داستان پست مدرن می خواند، ممكن است متن را به سیاه مشق درهم و برهم و نویسنده را به پراكندگی گویی متهم كند.
با تعمق بیشتر می توان دریافت كه او نكته های روان شناختی، جامعه شناختی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را با تردستی لابه لای قطعه ها گنجانده و بیشتر جاها نوك تیز حمله اش متوجه قدرت های مهار سیاسی و یورش به تهاجم های فرهنگی و برنامه های مغزشویی و اشاعه شده و در مقابل، از حاشیه نشین ها، صداهای خفه شده، مردمان مهجور، فریب خوردگان، استثمارشدگان و … به دفاع برخواسته است. اما پرداخت او به شیوه دیكنز یا تولستوی و چخوف و حتی فاكنر نیست، چون این نویسندگان صرفنظر از برخوردشان نسبت به مقوله زمان و شیوه روایت، جملگی برای روایت خود مركز قائل هستند و پاره روایت هایشان به نوعی به این مركز معطوف می شود.
هر قطعه به طرف قطعه بعدی كه عملكرد دیگر در زمان است، حركت می كند و مكان نیز قطعه قبلی را كاملا نفی می كند، در نتیجه ما استمرار عادی روایی نداریم. اما ممكن است تكرار داشته باشیم. در این امر، تكرارها، انگاره های همزاد یكدیگرند نه عین هم؛ و اگر عمل نوشتن قوی باشد، طبیعی است كه به رغم وجود تكرار، هر صفحه به اندازه كل كتاب لذت می دهد، مثل گفته ها و نوشته های اشخاص اسكیزوفرنیك كه مكالماتشان كوتاه است؛ چون شخصیت شان تكه تكه شده است و نمی توانند موضوعی را از اول تا آخر دنبال كنند.
ناتمام گذاری و پرش از یك قطعه به قطعه دیگر و به طور كلی پراكندگی به معنای نبود قصه و حذف كامل گره داستان نیست، بلكه به مفهوم یك راهبرد ( استراتژی) گریز از انسجام و كنار گذاشتن موقتی گره محسوب می شود.
محمد جواد عسگر
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید