سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

چگونه ناسیونالیست های اوکراینی تاریخ را از نو می نویسند


چگونه ناسیونالیست های اوکراینی تاریخ را از نو می نویسند
تاریخ و به ویژه تاریخ جنگ جهانی دوم در کشورهائی که پیش از این کمونیست بودند داو برد و باخت عمده ای در عرصه پیکار اندیشه ها شده است. زیرا نیروهای ناسیونالیست که خود یکی از ستون های رژیم های نوپیدا هستند می کوشند به نام دشمنی با اتحاد جماهیر شوروی همکاری خود با اشغالگران نازی و نسل کشی های آنان را موجه جلوه دهند. اوکرائین چنین روشی را در پیش گرفته است.
چگونه می توان [رخدادهای] سال ۲۰۰۴ در اینجا، در میدان استقلال کیف را فراموش کرد؟ «انقلاب نارنجی» تلویزیون های سراسر جهان را به خود جلب کرده بود. امروز باز همین میدان نمایشی تازه اما به رنگی دیگر را عرضه می دارد و خود را در پرده ای سرخ فام پیچیده است که مهر داس و چکش برآن نقش بسته. در این نهمین روز ماه مه ۲۰۰۷ «پیروزی بر فاشیزم» ۶۲ ساله می شود (۱). و اوکرائین آنرا گرامی می دارد. در بلوار کرشچیاتیک چسبیده به میدان، سربازان سالخورده ارتش سرخ و پارتیزان های پیشین که سینه هایشان را مدال های افتخار پوشانده است به جلو گام بر می دارند. از بلندگوئی سرود مشهور قیام سال ۱۹۴۱ طنین انداخته است: « خلق بیکران، به پا خاسته، رویاروی شام تار فاشیزم به پیش می تازد، به سوی جنگ توده ای، به سوی جنگ مقدس».
در این آئین بزرگداشت که بسیار همانند سبک مراسم اتحاد شوروی است، دموکراسی جوان اوکرائینی همه مظاهر خود را به صحنه گسیل داشته: جنبش «نارنجی» (که اینک در اقلیت قرار گرفته)، آقای ویکتور یوشچنکو سردمدار این جنبش و رئیس کشور و رهبر حزب «اوکرائین ما»، ایولیا تیموشنکو «رایزن پشت پرده» که پیشاپیش گروهی سیاسی قدم بر می دارد که نام وی را برخود دارد، پرچم ملی به رنگ زرد و آبی، ارتش منظم... آیا بزرگداشت کار سترگ اتحاد جماهیر شوروی [در درگیری با ارتش نازی] یک کجروی است؟ ابدا، سنتی است که به سادگی ریشه دوانده. اما واقعه ای در راه است تا شیرینی این جشن را در کام رئیس جمهور تلخ سازد. تظاهراتی مردمی ناگهان از پشت راه پیمائی رسمی سر بر می دارد که پرچم های سرخ کمونیست ها و صورتی سوسیالیست ها و آبی و سفید نیروی اوج گیرنده حزب مناطق به رهبری آقای ویکتور ایانوکویچ نخست وزیر را بر سر دست گرفته اند. این موج کوبنده ائتلاف اکثریت مجلس قانونگذاری (رادا) به ریاست الکساندر موروز سوسیالیست است که پیش می آید، همان مجلسی که رئیس کشور در تاریخ ۲ آوریل آنرا منحل کرد.
ویکتور ایانوکویچ و اطرافیانش زود از صحنه ناپدید شدند. تظاهر کنندگان آنگاه به زحمت از تپه ها به سوی گردشگاه شکوه جاودان بالا رفتند و سپس بر گور قهرمانان گل ریختند و سرانجام بلندی های بنای پرشوکت یادبود «جنگ بزرگ میهنی (۲)» را پیمودند. در آنجا (مختصر) ضیافت و سخنرانی و موسیقی در انتظارشان بود. هزاران نفری خیابانها و پارک ها را درنوردیدند و خود را به جشن و شادمانی وانهادند و با گوش سپردن به نغمه های زمان های سپری شده آرامش خاطری یافتند: سرود های «جاده های پر گرد و غبار، کاتیوشا*، شب تار و خاتا (۳) به آتش کشیده است. آواز « کره خاک در لهیب آتش می سوزد و دیوانه وار می چرخد» و ترانه ها و والس های دیگری که زمان جنگ و دلواپسی و رهائی را در یادها زنده می سازند.
یک غربی نا آشنا شاید در این هیاهو سررشته اوضاع را گم کند. وی از آنچه مظهر اشغالگری نازی ها در اروپای شرقی است آگاهی چندانی ندارد. چه کسی با وی از کشتارهای گروهی انبوه سال های ۱۹۴۱تا ۱۹۴۳ سخن گفته است، از دهکده هایی که با سکنه آنها یک جا سوختند، از سه میلیون اسیر اتحاد شوروی که از صفحه روزگار محو شدند؟ از پارتیزان ها و نقش ارتش سرخ چه می داند که در غرب از شناسائی آن شانه خالی کرده اند. ناچار وی با شور غنائی تبار اسلاو، این آمیزه هیجاناتی که هم صادقانه و هم پر طمطراق اند، این اسطوره درد آشنائی و شیدائی ارثیه اتحاد جماهیر شوروی بیگانه مانده است.
در این روز تلویزیون های روسی و اوکرائینی فیلم های مستند و بحث و گفتگو در باره نبردهای شکوهمند و لذت پیروزی پخش می کنند اما از آسیب های روحی که نسل های پیاپی را درنوردیده است نیز سخن به میان می آوردند، از «ناپدید شدگانی» می گویند که هنوز هم در پی آنان می گردند، از نوجوانانی که در یتیم خانه ها بزرگ شده اند یا نزد والدینی که خود یتیم بوده اند. کم نیستند موضوعاتی که گفتگو درباره آنها در زمان اتحاد جماهیر شوروی ممنوع بود: سرنوشت زندانیانی که از آلمان جان سالم بدر برده بودند اما آنان را چون «افراد مشکوک» به گولاگ ها فرستادند، همکاری مسلح، تبعید دسته جمعی خلق ها به «کیفر» خیانت اقلیتی از جمع آنان. روز ۱۷ مه در کیف یک «شب نشینی – مرثیه خوانی» رسمی به یادبود تاتار هائی برگزار شد که در سال ۱۹۴۴ از شبه جزیره کریمه بیرون رانده شده بودند (۴). در همین اوکرائین بود که محله های یهودی نشین را با خاک یکسان ساختند: در له ویف، در بابی یار (نوشته ای دراین باره را در این شماره مطالعه فرمائید)، در بردیچف، و دیگر جای ها که یهودکشی با گلوله را براه انداختند که پیش درآمد «راه حل نهائی » بود.
در همین روز ۹ ماه مه رئیس جمهور یوشچنکو هم خواسته بود شادی سالگرد پیروزی را در «کام» برخی «تلخ » سازد. وی در برابر سربازان سالخورده اتحاد شوروی با اغتنام فرصت به اعاده حیثیت از کسانی پرداخت که با همین سربازان به نبرد برخاسته بودند یعنی سازمان ناسیونالیست های اوکرائینی و ارتش شورشی آن که به رغم چند اعتراض ملاحظه کارانه روسیه، لهستان و یهودیان از سال ۲۰۰۲ آنها را به رسمیت شناخته اند. کلیسای کاتولیک یونانی که به ایندو نزدیک بود نیز از این نظر لطف بی نصیب نماند. همه این کارها به قصد شتاب بخشیدن به « آشتی ملی» انجام می شود تا بر نفاق های دلخراش گذشته فائق آیند.
درمیان «دلاوران مقاومت » که رئیس جمهور از آنها به بزرگی یاد کرد نامی از سیدور کوپاک فرمانده سرخ [کمونیست] پارتیزان ها برده نشد، بلکه از رومن چوخه ویچ فرمانده ارتش شورشی اوکرائینی تجلیل شد که صدمین سالگرد تولدش را در ۱۷ ژوئیه با شکوه و جلال فراوانی در چندین شهر جشن گرفتند ... و به یاد نیاوردند که در سال های ۱۹۴۲-۱۹۴۱ وی یکی از فرماندهان گردان ناختینگل ارتش [ورماخت] و عضو پلیس دست نشانده نازی ها بود. شخصیت دیگری که وی را به افتخار ستودند سیمون پتلی یورا رهبر ملی ضد بلشویک بود که در فوریه سال ۱۹۱۸ قیام کارگری زرادخانه کیف را درهم کوبیده بود. وی که به کشتار و چپاول یهودیان شهرت داشت، در ماه مه ۱۹۲۶ با گلوله هائی که یک «تروریست یهودی» به سوی وی شلیک کرده بود به خاک افتاد (۵). نخستن سنگ بنای پیکره آتی وی را در ۲۵ ماه مه در پولتوا، شهر زادگاه وی پایه گذاشتند...
آیا می توان سرکوبی استالین و یهود کشی را یکسان دانست؟
در گالیسی، گهواره و دژ ناسیونالیزم، ضربه را بی پروا تر می زنند. در آنجا به هنگ گالیسیا (خالیچینا) ادای احترام کردند که می دانیم وابسته به اس اس های هاینریخ هیملر بود، اما به موجب واپسین نامگذاری در سال ۱۹۴۴ آن را به طیب خاطر «نخستین هنگ ارتش ملی اوکرائین» خواندند. در این منطقه سربازان پیشین این هنگ همان حقوق بازنشستگی را دریافت می کنند که بازنشستگان ارتش سرخ و ارتش شورشی اوکرائینی. در نظر داشتند روز ۲۸ آوریل یک رژه اس اس و هواخواهان آن ها را در کیف براه اندازند که دولت آنرا قدغن کرد. درست است که کیف همانند ریگا نیست ...
خاطر رژیم از باز نویسی تاریخ آزرده نمی شود. اینک سازمان ناسیونالیست ها و ارتش شورشی اوکرائینی استفان باندرای افسانه ای را نیروی «مقاومتی در سه جبهه» جلوه می دهند که هم علیه نازی ها، هم علیه اتحاد شوروی و هم علیه لهستانی ها ایستادگی می کرد. برخی مدافعان آن اذعان دارند که هرچند جنبش در آغاز با رایش سوم همپیان شد، [اما] از این همپیمانی فقط آرزوی برپائی کشوری مستقل را داشته است و کروآسی و سلوآکی و حکومت ویشی فرانسه را نمونه می آورند. [به زعم اینان] شاید تحت حمایت آلمان رفتن از سرزمینی به تصرف درآمده بهتر بود. «فرانسه معاصر، در داوری خویش درباره مارشال پتن تجدید نظر کرده است که پیشترها وی را به اتفاق آراء چون خائنی به مردم فرانسه در نظر می گرفتند. اکنون دریافته اند که وی در جستجوی آن بود که حتی اگر شده قطره ای استقلال را برای کسانی حفظ کند که توان پیکار نداشتند: زنان و کودکان و سالمندان (۶).»
با اینهمه آسان نیست که مضمون «آشتی ملی» را به خورد دشمنان دیروز داد. با این احوال آقای واسیلی کوک آخرین فرمانده زنده ارتش شورشی اوکرائینی سخنانی از سر آشتی بر زبان می آورد. روز ۹ مه؟ او این روز را از آن خود می سازد. «این روز، روز پیروزی بر فاشیزم است. هیتلریسم کابوس دهشتناکی بود. تمامی اروپا علیه آن به پیکار برخاست و نه فقط ارتش سرخ». با اینهمه او براین جملاتی می افزایدکه گیج کننده است: «ارتش شورشی اوکرائینی هرگز علیه مردم اوکرائین و یا ارتش سرخ پیکار نکرد (...). فرماندهان آنها و فرماندهان ما وانمود می کردند که همدیگر را نمی بینند. ما علیه فوج های پلیس مخفی (۷) (...) و متجاوزان فاشیست به نبرد برخاستیم.» باز کردن این کلاف سردرگم را به تاریخ واگذاریم. فرمانده کوک را که تا سال ۱۹۵۴ پارتیزانی ضد شوروی و تا سال ۱۹۶۰ زندانی بود، بعدها زیر نظارت سازمان ضد جاسوسی شوروی (کا گ ب) در موسسه تاریخ آکادمی علوم اوکرائین به کاری گماشتند اما وی را در سال ۱۹۷۲ از آنجا بیرون راندند. اکنون بازنشسته و مورد احترام است و به نوشتن خاطراتش سرگرم ...
اگر قصد آقای یوشچنکو در محکوم کردن توامان نازیسم و کمونیسم برقراری موازنه ای میان آندو باشد باید گفت که کار پر مشقتی پیش رو دارد. در سال ۲۰۰۶ برخلاف نظر اکثریت نمایندگان بخش خاوری کشور قانونی از تصویب مجلس قانونگذاری (رادا) گذشت که قحطی سال های ۱۹۳۳- ۱۹۳۲ را «نسل کشی خلق اوکرائینی» (هلودومور) وصف کرده است. مناقشه در اینباره میان تاریخدانان ادامه دارد، اما نمایندگان قضیه را زود فیصله دادند (۸). اینک بر مخالفان این نظر برچسب «نفی کنندگان حقیقت تاریخی» می زنند. در پایان آوریل ۲۰۰۷ در مراسم یادبود عملیات سال ۱۹۴۷ ویستول در لهستان که به تبعید حدود صد و پنجاه هزار اوکرائینی انجامید رئیس کشور باز از نو به نکوهش «رژیم خودکامه کمونیست» پرداخت. اما در ورشو ارتش شورشی اوکرائینی را به کشتار لهستانیان در سال ۱۹۴۳ متهم می کنند.
ده ها هزار تن قربانیان اعدام هائی که شوروی ها مرتکب شدند را در جنگل بیکونا که از کیف دور نیست دفن کرده اند. روز ۲۰ ماه مه ۲۰۰۷ به ابتکار انجمن یادبود کیف که یک موسسه خاطره ملی تاریخی و یک موزه اشغالگری اتحاد شوروی را بنیاد نهاده است، مراسم بزرگداشتی به یاد «قربانیان ارعاب کمونیستی» سال های ۱۹۳۸- ۱۹۳۷ برگزار شد. از ماه ژوئن نهاد اخیر که بسیار مناقشه انگیز است و مسکو آنرا «توهین آمیز و آشوبگر» برشمرده از حمایت جناح جوانان حزب هوادار رئیس جمهور بهره مند گردیده است. در سال ۲۰۰۶ آقای یوشچنکو اعلام کرد که «همانگونه که آشویتس و بوخنوالد و داخائو در یاد ها نقش بسته است رخداد اندوهبار بیکیونیا را نیز می باید به خاطر سپرد.» از چنین نظری تا یکسان شمردن سرکوب استالینی و برانداختن نسل یهود فاصله زیاد است ... اگر غرب مأخوذ به حیا چندان واکنشی به یک کاسه کردن دو واقعه نشان نداده است، اسرائیل علیه هر دو جنبه این کجروی به پا خاسته و از یک سو همترار دانستن قحطی گریبانگیر مردم اوکرائین با برکندن نسل یهودیان را نکوهش و از سوی دیگر کنشگری سامی ستیز مستتر در این اقدام را [محکوم کرده است]. برخی خاطر نشان می سازند که لازار کاگانویچ مسئول اصلی مالکیت جمعی زمین های کشاورزی و لاجرم قحطی پیامد آن یهودی بوده است ...
به میدان [استقلال] بازگردیم که دکه های «ادبیات اوکراینی» در پیشخوان خود (به تصریح فروشندگان از سال ۱۹۸۶) آثار بلیغی را چیده اند: «عهد فرزانگان صیهون»، نوشته های آلفرد روزنبرگ نظریه پرداز نازی و ماتوال چاپووال در باره یهودیان اوکرائین، جزوه هائی که «دیکتاتوری یهود» را به باد سرزنش می گیرند که دیروز در اتحاد جماهیر شوروی حاکم بود و امروز در اینجا فرمان می راند. روی جلد چند جزوه صلیب شکسته نقش بسته است. آیا اتفاقی است که این مظاهر زمخت نازیسم در کنار تبلیغات سازمان ناسیونالیست ها و ارتش شورشی اوکرائینی جای گرفته اند؟ ستاد سامی ستیزی ضربتی در اکادمی مدیریت نیروی انسانی در کیف به رهبری آقای گیورگی شچکین و شبکه ای از دانشگاه ها و مدارس خصوصی قرار دارد که پنجاه و هفت هزار دانشجو را در سی و دو منطقه گرد آورده است. آکادمی مدیریت نیروی انسانی، ناشر این جزوه های ترساننده از یهود، برای «آموزش» خود جواز رسمی هم دارد.
موج بسیج علیه بناهای یادبود سربازان شوروی رهاننده از سلطه نازیسم که از استونی تا لهستان و تا مجارستان را در نوردیده بود در آغاز ماه مه به لویف رسید (۹). در این شهر چندین سازمان مصرا خواستار فروکشیدن بنای یادبود سربازانی شده اند که بیشتر آنها اوکرائینی بودند و در راه آزاد کردن پایتخت گالیسی به خاک افتادند. از آن جمله اند سووبودا («آزادی»، حزب پیشین اجتماعی– ملی) که اولگ تیاگنیبوگ رئیس آن به فراخوان هایش برای نبرد مسلحانه «علیه مسکوی ها و جهودان» شهرت یافته است؛ حزب نوبنیاد گارگری– ملی اوکراینی که نقش چکشی از نشان آن (حرف اول ناسیون [ملت]) گذر کرده و یادآور سواستیکا، کنگره ناسیونالیست های اوکراینی است که بلوای پایان آوریل در تالین علیه جابجا کردن بنای یادبود ارتش سرخ را چون «طرح ددمنشانه قوم روس» سرزنش کرده بود. در نیمه شب ۱۲ و بامداد ۱۳ مه در لویف به یک بنای یادبود و گورهای سربازان آسیب رساندند. در همین بهار ۲۰۰۷ چندین گورستان یهودیان و یک کنیسه را ویران ساختند (۱۰).
«تجدید نظر طلبان» به مقصود خود رسیدند. چند انجمن شهر از جمله انجمن شهر لویف اعلام کردند که بنا های یادبود شوروی را برخواهند چید. تندرو ترین آنها مصرا خواستار آنند که «تمام اوکرائین پاکسازی شود». برای نمونه باید یادآور شد که کنگره ناسیونالیست های اوکرائینی از اینکه هنگام انتخابات ریاست جمهوری فرانسه انتخاب کنندگان فرانسوی در غیاب «نماینده ای برخاسته از تبار ملی» گزینه دیگری جز «سارکوزی صهیونیست و رویال سوسیالیست» نداشته اند اظهار تأسف کرده است (۱۱). آقای والری بوبروویچ مسئول مجلس ملی و سازمان ملی اوکرائینی دفاع از خود (۱۲)، سرشناس ترین سازمان افراطی (و نظامی شده)، از امکان آنکه ببیند تانک های روسی در ظرف دو روز تمام مناطق شرق دنیپر را تسخیر کرده باشند و بدتر از آن از مخاطره جنگ داخلی در اوکرائین دل نگران است. سازمان وی آشکارا نشان می دهد که [برای ایستادگی در برابر چنین امکانی] آماده است. رزمجویان سلاح در دستش در گرجستان، در چچن و در ترانس نیستری جنگیده اند.
هرچند جنبش های تندرو در اقلیت و پراکنده اند اما با اینهمه منزوی نیستند. مراد و مقصود آن ها به طرز گسترده ای آبشخور دست راستی های ملی گرای دموکرات، لیبرال و دوستداران زیست بوم شده است که همگی پشتیبان احیای سازمان ناسیونالیست ها و ارتش شورشی اوکرائینی هستند. تیاگنیبوگ سوسیال - ناسیونال عضو ستاد «انقلاب نارنجی» بود. آندرئی سخیل مبارز مجلس ملی و سازمان ملی اوکرائینی دفاع از خود، نماینده جناح یولیا تیموشنکو در مجلس و از مخالفین «نارنجی» است، درست همانند آقای لوکو لوکیاننکو ریش سفید جنبش مخالف در دوران لئونید برژنف و نویسنده فراخوان های سامی ستیز هنگام انتخابات مجلس قانونگذاری سال ۲۰۰۶ (۱۴). درست است که ارزش های نظم و سنت که نزد دست راستی های افراطی آنقدر عزیز است با لیبرالیسم غربی گرا بیگانه می نماید، اما در جاهای دیگر هم دیده ایم که همگرائی میان آنها نیز ممکن بوده است.
باز در همین میدان [استقلال] است که اینک حزب کمونیست اوکرائین، تشکل پارلمانی « عاقل شده » به رهبری پیوتر سیموننکو عرض اندام می کند. هر روز حزب کمونیست، حزب سوسیالیست، حزب مناطق به «پشتیبانی از حقوق مندرج در قانون اساسی» که به نظر آنها رئیس جمهور زیر پا گذاشته است میتینگی براه می اندازند. شور و حرارت سخنرانان با آرامش شنوندگان تباین دارد. در این بهار که دماسنج سی درجه سانتیگراد را نشان می دهد این شنوندگان پاهای خود را در آب حوضچه ها خنک می کنند. زیر سنگفرش ماسه های ساحلی است**: تصویر این نمایش سرخ فام در چین و شکن های آب شناور است و شادمانه آب تنی می کند***.
در سایه درختان بلوط بلوار کرشچیاتیک، جمعیتی که تابستان به گذرگاه ها کشانده است بی خیال پرسه می زند و آهسته و آرام به کاری که پیش رو دارد شتاب می کند. در گفت و شنودها، بحران سیاسی بیش از آنکه علاقه و اشتیاقی برانگیزد بی حوصلگی و ملال می آورد. ناگفته نماند که بحران بر زمینه بهبود اوضاع اقتصادی پیش آمده است. مردم کوچه و بازار می گویند که «نخبگان هر دو اردوگاه به طمع تقسیم صنایع و بازار ها بین خود است که به نبرد با یکدیگر برخاسته اند». و فشارهای آمریکا در چشم انداز پهلو گرفتن اوکرائین در بندرگاه سازمان پیمان اتلاتنیک شمالی را از قلم نیاندازیم (۱۵). در فعالیت های انتخاباتی سال ۲۰۰۷ آناتوله هریتسنکو وزیر دفاع و نامزد حزب «اوکرائین ما» بود که درفش پیوستن به اتحادیه آتلانتیک را بر دوش می کشید. در شبه جزیره کریمه ای که ایالات متحده در نظر دارد از پایگاه آن سیطره خود را بر دریای سیاه مسجل سازد که برای تمام «خاور میانه بزرگ» مهم است، گویا پایگاه دریائی روسی سباستوپول دستخوش تهدید باشد. استونی و کانادا حتی حاضرند هزینه ترویج زبان اوکرائینی در کریمه را بپردازند ...
می دانیم (۱۶) که رویاروئی و برخوردهای سیاسی در اینجا با تنوع منطقه ای و فرهنگی مطابقت دارد. همه آرزوی آزادی و پیوستن به اروپای [باختری] را در سر می پروراند. اما به چشم کسانی که روسی زبان و «دورگه» اند، وطن پرستی اوکرائینی به هیچ رو نفی تعلق به جهان روس نیست. گروهی دیگر هویتی قومی گرا دارند و بر رشته های پیوندی استوار با لهستان و ایالات متحده تاکید می گذارند. و به جای خاطره ضد فاشیستی که پر به روسیه وابسته است، بندهای پیوند با سازمان ناسیونالیست های اوکرائینی پس از سال ۱۹۴۵ را ترجیح داده اند که خصوصا در صحن جامعه جهانی ضد کمونیست (۱۷) و اردوگاه ملل ضد بولشویک که در سال ۱۹۴۳ در اوکرائین اشغال شده پایه ریزی کردند، نیازهای جنگ سرد را برآورده می کرد. کم نیستند سازمان هائی که بسیاری از نازیان پیشین را «دوباره وارد گود کرده اند».
بیرون از مرز، اوکرائینی آنسوی اقیانوس اطلس نقش برانگیزاننده ای در پراکندن پیام قومی– ملی بر عهده گرفته اند. این کوچندگان که در سال های ۱۹۴۴- ۱۹۴۳ گاه از دست «سرخ ها» می گریختند از گالیسی به کانادا و ایالات متحده و استرالیا پناه بردند. فرزندان اعضای ترک وطن کرده سازمان ناسیونالیست های اوکرائینی مشعل مبارزه را تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر سر دست نگه داشتند که سقوط آن نظام فرصتی فراهم آورد تا به وطن بازگردند و پیام نیک را در کشور زادگاه پدران خویش موعظه کنند. اوکرائینی های از خارج آمده بدون آنکه به انکار سنت «ناسیونالیزم یکپارچه و منسجم» برخیزند به مدعا و مقصود «جهان آزاد» پیوسته اند. وارثان [ناسیونالیست های اوکرائینی] که تا دیروز در صحن مجتمع رادیو اروپای آزاد (رادیو آزاد) تأثیر گذار بودند (۱۸)، امروز به دلگرمی بنیادهای آمریکائی و کانادائی در رسانه ها و سامانه های اینترنتی بر قلمرو عقیدتی ای که صاحب منصبان پیشین شوروی رها کرده بودند چنگ انداخته و به آئین کسب و کار و بازرگانی نیز گرویده اند.
تاریخ به روایت سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده (سیا) در جمله ای موجز خلاصه می شود: «در جنگ جهانی دوم ارتش های آلمان و شوروی مرگ بیش از هفت تا هشت ملیون انسان را موجب شدند (۱۹).» از اینرو دیگر چیزی باقی نمانده است که تجاوز و نسل کشی نازیان را از مقاومتی متمایز سازد که شوروی ها (که اکثر آنها اوکرائینی بودند)... دست در دست ایالات متحده، بریتانیای کبیر و فرانسه پیرو دوگل و مقاومت های مردمی در اروپا در برابر متجاوزان کردند.
یک زن روزنامه نگار دموکرات اوکرائینی گرایش تازه ای را ملامت می کند که لقب «اشغالگر» را بر کسانی می پسندد که کشور را رهانیدند و شایستگی های پیروزی را فقط سزاوار آمریکائیان و بریتانیائی ها می شمارند. ایرینا چوباتنکو از آن بیم دارد که «خاطره ها جای خود را به کلیشه های تازه ای در باره رویاروئی دو نظام خودکامه بسپارند. اما جنایات یک رژیم [توجیه کننده جنایات] رژیم دیگر نیست. بیشتر از آنرو که آن یکی برای گسترش فضای حیاتی خود کشت و کشت و کشت. پدر بزرگ من به جنگ رفته بود. او را هم در اردوگاه آلمان و هم در اردگاه شوروی به بند کشیده بودند. او تجربه هردو رژیم را از سر گذرانده بود و فرق میان آندو را خوب می دانست. او هرگز تردیدی به خود راه نمی داد که دشمن کیست (۲۰).»
نوشته Jean-Marie CHAUVIER
لوموند دیپلماتیک
سپتامبر ۲۰۰۷
برگردان: منوچهر مرزبانیان
* مخفف نام کاترینت، که جنگ افزار موشک اندازی در جنگ جهانی دوم را به همین نام می خواندند (م). ** یکی از شعار های قیام دانشجوئی در ماه مه ۱۹۶۸ در پاریس به تلمیح آنکه زیر سنگفرشی که برای پرتاب به مظاهر قدرت از گذرگاه ها بر می کندند ماسه های نرم ساحلی خفته بود (م). *** در متن اصلی ایهامی در این فراز وجود دارد و گویا نویسنده خواسته باشد از بازتاب رنگارنگ تجمع در حوضچه ها تصویر باسمه ای مردم پسندی را مجسم سازد که نقش بر آب است (م).
پاورقی ها
۱- تسلیم آلمان نازی در تاریخ ۸ مه ۱۹۴۵به دلیل اختلاف ساعت، به وقت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به روز ۹ ماه مه افتاد.
۲- نام گذاری تقدس یافته جنگ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی علیه نازی ها در سال های ۱۹۴۵- ۱۹۴۱.
۳- خانه های سنتی اوکرائینی را خاتا می نامند.
۴- تاتارها را همانند دیگر اقلیت های قومی به سوی آسیای مرکزی به تبعید راندند. در سال ۱۹۵۶ از آنان اعاده حیثیت کردند ودر سال های ۱۹۹۰- ۱۹۸۰ به اوکرائین بازگشتند. یهودیان کریمه را نازیان و دست نشاندگان محلی آنها تقریبا به تمامی از صفحه روزگار محو کردند. مقاله الکساندر بی یت «بازگشت دشوار تاتار به شبه جزیره کریمه» را در شماره ماه دسامبر ۲۰۰۶ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.
۵- سیمون پتلی یورا متهم به چپاول و کشتار یهودیانی است که به دست ارتش وی به انجام رسید. مدافعان وی اطمینان خاطر می دهند که مسئولیت فردی وی هرگز مطرح نبوده است.
۶- روسلان شاستئی، استفان باندرا، انتشارات فولیو، خارکیف، ۲۰۰۶.
۷- کمیساریای خلق (وزارتخانه) برای امور کشوری که سپس ام- وی- د نامیده شد.
۸- آراء موافق ۲۳۳، رای مخالف ۱. حزب مناطق و کمونیست ها به اعتراض به طرح قانونی و با ترجیح عبارت «رخداد اندوهبار» در رأی گیری شرکت نکردند.
۹- نامگذاری لویف به تازگی انجام شده است. این شهر را در دوران نخستین قرن های سیطره لهستان لووو و سپس در عصر سلطه اتریش در طول بیش از صد سال لمبرگ می نامیدند و باز میان سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۹ در دوران اعاده جمهوری لهستانی لووو نامیده شد و سرانجام در دوران شوروی لویف نام گرفت.
۱۰- گورهائی در چرنووتسی، بناهای یادبود نسل کشی در خملینتسکی و ایوانو- فرانکیوسک (باختری)، یک کنیسه در دنیه پروپه تروسک (خاوری).
۱۱- ناتزیا ای دریاوا، کیف، ۸ مه ۲۰۰۷.
۱۲- ایو- ان - آ: مجلس ملی اوکرائین. ایو- ان- اس- او: (سازمان نظامی) دفاع ملی اوکرائینی از خود.
۱۳- در میانه ماه مه «کنگره ضد امپریالیستی» نشستی داشت که در آن نمایندگان ناسیونالیست کشورهای کناره بالتیک، قفقاز شمالی و مشخصا چچن گردآمدند.
۱۴- عضو کمیته هلسینکی در زمان برژنف، «زندانی وجدان» به تعبیر سازمان عفو بین الملل، وی حزب (دست راستی افراط گرای) جمهوری خواه را هدایت می کند.
۱۵- به موجب نظر سنجی ها، ۷۰% مردم اوکرائین پیوستن به ناتو را مردود می شمارند.
۱۶- مقاله «مهره های متعدد شطرنج اوکرائینی» در شماره ماه ژانویه ۲۰۰۵ لوموند دیپلوماتیک را مطالعه فرمائید.
۱۷- http://rightweb.irc-online.org
۱۸- این رادیوها را سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) براه انداخته است و به زبان های کشورهای اروپای شرقی برنامه پخش می کند هنوز در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیشین فعال است و هزینه های آنرا کنگره ایالات متحده تأمین می کند.
۱۹- www.cia.gov/cia/publications/factbook ۲۰- گزتا پو- کیفسکی ۱۰ مه ۲۰۰۷.
منبع : دنیای ما