جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
ظهور و سقوط لگز دایموند - The Rise And Fall Legs Diamond
سال تولید : ۱۹۶۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : میلیتن اسپرلینگ
کارگردان : باد باتیکر
فیلمنامهنویس : جوزف لندن.
فیلمبردار : لوشن بالارد
آهنگساز(موسیقی متن) : لنرد رزنمن.
هنرپیشگان : ری دانتن، کاری استیل، الین استوارت، جسی وایت، سایمن اوکلند، رابرت لوئری و وارن اوتس.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۱ دقیقه.
"جک دایموند" (دانتن)، رقاص "کلوب هاتسی تاتسی"، بهدنبال راهی است تا هرچه زودتر پولدار شود. او با کمک برادر الکلی خود، "ادی" (اوتس) به یک جواهرفروشی دستبرد میزند تا برای محبوبهاش الماس هدیه ببرد. دو برادر به سرقتهای کوچک ادامه میدهند و "جک" امیدوار است که وارد دارودسته خلافکاری بهنام "آرنولد روتستاین" (لوئری) شود. او از طریق محبوبه "آرنولد"، "مانیکا دریک" (استوارت)، بهعنوان محافظ، به هدفش میرسد. بهزودی نیز در کارش پیشرفت میکند و پس از قتل مشکوک "آرنولد" خود به قدرت میرسد و دارودستهای مستقل به راه میاندازد. حالا "جک دایموند"، معروف به "لگز"، با محبوبه دوران کودکیاش، "آلیس شیفر" (استیل) ازدواج کرده است. اما در عین حال با زنان دیگر نیز رابطه دارد و روز به روز بیرحمتر میشود. او برادرش را برای دفع شر از خود به دنور میفرستد. در اینجا، "ادی" مسلول و الکلی در تنهائی و فقر میمیرد...
٭ از آخرین فیلمهای استادی که به شدت مهجور بود؛ مدتی کشف و پرستیده شد (طبق معمول به وسیله فرانسویها، بهخصوص برتران تاورنیه) و دوباره مهجور شد و ماند. باتیکر را بیشتر به خاطر وسترنهای کم خرج و "تراژدی یونانی" وارش با راندولف اسکات میشناسند و تحسین میکنند. اما یان ظهور و سقوط... نیز، هم یکی از آثار خوب و تکافتاده او و هم یکی از بهترینهای ـ اساساً نوع گنگستری است. "من بارها فیلمهائی از قبیل صورت زخمی (هوارد هاکس، ۱۹۳۲) را دیده بودم و فکر میکردم مردم دیگر تمایلی به دیدن جنایت و آدمکشی و شنیدن صدای رعشهآور مسلسل ندارند. روی همین اصل تصمیم گرفتم یک فیلم کمدی درباره "جک دایموند" بسازم که در واقع صحنههای کاملاً جدی آن روی یک زمینه کمیک استوار باشند. من و فیلمبردار مورد علاقهام، بالارد، تمام فیلمهای گنگستری اوایل ناطق را دیدیم. در آن سالها هنوز فنآوریهای مدرن در سینما شناخته شده نبود و حرکتهای دوربین نیز به حرکت پانورامیک منحصر میشد. ما نیز تصمیم گرفتیم در این فیلم از حرکتهای پیچیده دوربین خودداری کنیم و حتی از نورهای تخت و ساده برای روشنائی صحنهها بهره ببریم تا از ایجاد عمق احتراز کرده باشیم.... تنها نکته اخلاقی فیلم در این نیست که جنایت بیمکافات نمینماند، بلکه در این است که انسان بتواند در هر حال زندگی کند؛ وقتی کسی دوستش داشته باشد. آخرین صحنه فیلم با برف و بوران خاتمه میگرفت و این تمام آن چیزی بود که از زندگی "جک دایموند" باقی مانده بود. سرما و تاریکی شب دیگر برای "جک" ناراحت کننده نبود. او خیلی پیش از اینها کشته شده بود. وقتی که در زندگی اسفانگیز خویش تنها و بیکس و به کلی درمانده شده بود. خیلی از مردم زندگیشان رو به تباهی و فنا رفت، در حالی در آخرین لحظهها هم هنوز حق را به جانب خود میدانستند؛ از جمله هیتلر و همین "جک دایموند"... این فیلم برای من پایان عشقی بود که نسبت به کارن استیل داشتم. خیلی از صحنهها با الهام از رابطههای شخصی ما ساخته شد...." ـ باتیکر.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق احمد وحیدی حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت نیکا شاکرمی چین رهبر انقلاب مجلس شهید مطهری
ایران هواشناسی تهران یسنا سیل هلال احمر روز معلم پلیس قوه قضاییه معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا حقوق بازنشستگان طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو سایپا تورم
مهران غفوریان موسیقی عمو پورنگ تلویزیون سریال مهران مدیری عفاف و حجاب تبلیغات سینمای ایران مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر تراکتور جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
ناسا هوش مصنوعی فناوری اپل اینستاگرام گوگل عکاسی
خواب فشار خون کبد چرب دیابت