جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


حال ببینید ما کجاییم


حال ببینید ما کجاییم
روی پنجه پاهای خود كمی كه بلند شوید از پشت همان در سبز رنگ، «هیچ»ها را خواهید دید. «هیچ‌»های برنزی، فایبر گلاس، بزرگ، كوچك یا رنگی هر كدام در گوشه‌ای نشسته‌اند؛ برخی رو به دیوار و برخی رو به مسیری كه پرویز تناولی از آن می‌گذرد تا از كارگاه خود بیرون بیاید و به در ورودی سبزرنگ برسد. در حیاطی كه تنه درخت‌های چنار عظیم آن از پیچك‌ها پوشیده شده‌اند و از گوشه و كنار آن شیرهای سنگی به ما خیره شده‌اند به گفت‌وگو با پرویز تناولی می‌پردازیم كه عضو هیات انتخاب اولین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران بود.
اولین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران از همان ابتدا با این شرط آغاز شد كه آثار خلق‌شده در فضای عمومی شهر تهران نصب شوند. با وجود آنكه خبرهایی درباره تصمیم‌گیری برای نصب این‌ آثار شنیده می‌شود، اما به نظر می‌رسد كه موانعی سر این كار وجود دارد.
● آیا هیات انتخاب در زمان شروع سمپوزیوم دراین‌باره تصمیمی گرفته بود؟
همان موقع كه در حال قضاوت آثار بودیم به این مساله پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم كه بهترین راه این است كه منطقه‌ای در نظر گرفته شود و مجسمه‌ها در آن نصب شوند، نه در میادین و نه جدا از هم. برای اینكه تفرق اینها كمی از بار فرهنگی‌شان كم می‌كند.
نزدیك بودن این مجسمه‌ها به یكدیگر باعث می‌شود مردم بتوانند ارتباط بهتری با‌ آنها برقرار كنند و به مقایسه و بررسی مجسمه‌ها بپردازند. می‌دانید كه یك منطقه فرهنگی از ۳۰، ۴۰ سال پیش برای تهران در نظر گرفته شده كه از دانشگاه،‌ موزه هنرهای معاصر و موزه فرش آغاز می‌شود و تا تئاتر شهر ادامه پیدا می‌كند. قرار بر این بود كه این منطقه به عنوان منطقه فرهنگی تهران درنظر گرفته شود كه هرچند سال یك بار هم توجهی به آن می‌شود، اما اجرای این طرح هیچ‌وقت عملی نشد.
● این طرح چه سالی تدوین شد؟
تا جایی كه یادم است، وزارت فرهنگ و هنر سابق چنین برنامه‌ای داشت كه به سال‌های قبل از انقلاب برمی‌گردد. اما بعد از انقلاب، این پروژه سال‌ها مسكوت بود تا اینكه در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی دوباره مطرح و قرار شد این منطقه فرهنگی – هنری گسترش بیشتری پیدا كند و به آن توجه شود.
حالا اگر فرض را بر این بگیریم كه مجسمه‌های سمپوزیوم در این منطقه فرهنگی – هنری نصب شوند، به منطقه كمك بزرگی می‌كنند. علاقه‌مندان، جوانان و هنرمندانی كه به تئاتر یا موزه می‌روند و از كنار این آثار می‌گذرند، به آنها بیشتر توجه خواهند كرد. مردم عادی ما هم كه كمتر فرصت دارند مجسمه ببینند از نزدیك با آثاری با ارزش مواجه خواهند شد و با آنها ارتباط برقرار خواهند كرد.
● چرا با نصب مجسمه‌ها در میادین شهر مخالف هستید؟
چون میادین فضای مناسبی برای نصب مجسمه نیستند. ماشین‌ها با سرعت از كنار میادین می‌گذرند، مردم هم به دلیل خطراتی كه در دسترسی به خود میدان وجود دارد به آن نزدیك نمی‌شوند و آثار را از دور می‌بینند. اروپاییان كه بنیانگذار نصب مجسمه در میدان‌ها بودند، از اوایل قرن بیستم و با پیدایش ماشین، نصب مجسمه در میادین را متوقف كردند و مجسمه را به میان مردم در پارك‌ها و گذرهای عمومی بردند.
حال ببینید ما كجاییم؟ امروزه در كشورهای دیگر، باغ‌ها و پارك‌های مجسمه درست كرده‌ و در چنین فضاهایی نمونه‌هایی از آثار هنرمندان معاصر خود را نصب كرده‌اند. این كار برای جذب توریست هم خیلی خوب است؛ چون برای مثال اگر فردی از كشوری دیگر بیاید، می‌تواند در چنین فضایی با مجسمه‌سازی معاصر ما آشنا شود و حتی آثاری از هنرمندان خارجی را ببیند. در هر حال، اعضای هیات انتخاب سمپوزیوم به این نتیجه رسیده بودند كه مجسمه‌ها در یك منطقه نصب شوند و پراكنده نشوند.
اما من شنیدم كه مجسمه‌ها در همان محل ساخت‌شان باقی مانده‌اند كه دور از دسترس مردم هستند و احتمالا بعضی از آنها صدماتی دیده‌اند و شاید بیشتر از این هم صدمه ببینند. باعث تاسف است كه بعد از این همه برنامه‌ریزی و صرف وقت و هزینه، مجسمه‌ها عاقبت خوبی نداشته باشند.
منطقه‌ای كه شما از آن یاد كردید، كه شاید بهترین فضا برای نصب مجسمه باشد، در حال حاضر با توجه به وضعیت شهرسازی در شرایطی است كه نصب تعداد زیادی مجسمه در آن تقریبا غیرممكن است.
مجسمه می‌تواند در فضاهای مختلفی نصب شود و حتی می‌توان آن را به پیاده‌رویی برد كه وسیع است. می‌تواند در محل‌هایی كه نیمكت‌هایی برای استراحت مردم گذاشته شده در اطراف موزه هنرهای معاصر، پارك لاله، پارك tدانشجو و حتی دانشگاه تهران نصب شود.
این پروژه‌ای نیست كه آن را به سرعت بتوان به ثمر رساند. خانه هنرمندان چند سال پیش مصمم شد كه یك باغ مجسمه درست كند و حتی مجسمه‌هایی را خریداری كردند و سفارش دادند، ولی آن هم متوقف شد و به نتیجه مطلوب نرسید. در هر حال، این كمبود در شهر ما وجود دارد؛ برای مثال، پارك ملت برای تبدیل شدن به یك پارك مجسمه فضای بسیار مناسبی دارد، اما در منطقه فرهنگی شهر قرار ندارد و از آن دور است.
شما اگر یك شب تئاتر ببینید یا بخواهید به كنسرتی بروید و بعد از آن، در مسیر شما مجسمه‌هایی با نورپردازی مناسب وجود داشته باشند، اثرات بیشتری پیدا می‌كنند. حالا این تصمیم با شهرداری است كه مجسمه‌ها را كجا نصب كند. شنیدم كه نقاط مختلفی را برای نصب این مجسمه‌‌ها در نظر گرفته‌اند.
من اصلا با این امر موافق نیستم. این مجسمه‌ها تاریخچه هستند؛ شوخی نیست كه اولین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران سال گذشته برگزار شد. این برای خودش اهمیتی دارد. سمپوزیومی كه توانست توجه جهانیان را به خود جلب كند. این مجسمه‌ها اگر نزدیك هم باشند، برگی از تاریخ مجسمه‌سازی ما را شكل خواهند داد.
شاید دلیل توجه نكردن به این مسائل به ذهنیت مدیریت شهری برمی‌گردد كه هنوز نصب مجسمه‌ها را در شهر، موضوعی تفننی و فرعی می‌داند.
به طور كلی مجسمه‌سازی ما هیچ‌وقت جدی گرفته نشده. اگر هرازگاهی هم كسی آمده و به مجسمه‌سازی توجهی كرده، دوره‌ای كوتاه و موقتی را سپری كرده و باز هم به جای اول خود بازگشته است. دست‌اندركاران ما كه در تشكیلات فرهنگی و هنری هستند به‌خصوص در شهرداری، هیچ‌ كدام تخصص لازم را در مجسمه‌سازی ندارند.
شهرداری در حال حاضر، دو موسسه خیلی بزرگ دارد كه سازمان فرهنگی - هنری و سازمان زیباسازی هستند و با بودجه‌های كلان خود می‌توانند به این هنر پر و بال بدهند و آن را شكوفا كنند. اما عملا می‌بینیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. این سمپوزیوم قدم بسیار موثری بود كه شهرداری برداشت و هرچند با كمبودها و نواقصی همراه بود اما تداوم آن می‌تواند از نقص‌ها كم و بار مثبت آن را بیشتر كند.
نكته دیگری كه درباره سمپوزیوم وجود داشت این بود كه سمپوزیوم‌های دنیا تا این اندازه جامع نیستند و همیشه یك تم مشخص دارند؛ یعنی یا از لحاظ موضوعی یا جنس كار طبقه‌بندی می‌شوند و مثلا می‌گویند سمپوزیوم مجسمه‌های چوبی، برنزی، سنگی یا برفی. اما این شرایط را برنامه‌ریزان سمپوزیوم در نظر نگرفته بودند و حالتی بسیار عمومی داشت. هرچند به دلیل آنكه اولین تجربه بود، زیاد ایرادی ندارد و هنرمندان آمدند و كارهای خود را اجرا كردند. اما امیدوارم سمپوزیوم، آرام‌آرام راه خود را پیدا كند. به عقیده من، چون سمپوزیوم را شهرداری برگزار می‌كند، آثار باید برای فضاهای شهری طراحی و اجرا شوند و مجسمه‌سازان بدانند كه‌ آثارشان در فضاهای عمومی شهری نصب خواهد شد.
این مساله در فراخوان سمپوزیوم عنوان شده بود كه آثار برای فضاهای شهری خواهند بود.
عنوان شده بود، اما برخی از هنرمندان مصالحی كه انتخاب كرده بودند با این هدف سازگاری نداشت.
یكی از بحث‌هایی كه از سوی مجسمه‌سازان مطرح می‌شد همین بود كه چرا یك مجسمه چوبی برای اجرا در سمپوزیوم پذیرفته شده است، چون مطمئنا باران و برف و هوای آزاد به این آثار آسیب می‌زند.
مساله این است كه یكی از مصالحی كه سمپوزیوم اعلام كرد، چوب بود كه نباید ذكر می‌شد. خود سمپوزیوم باید مسیر را روشن می‌كرد.
● یعنی طرح این بحث از عهده هیات انتخاب خارج بود؟
بله. هیات انتخاب در این مساله مقصر نبود؛ چون در فراخوان سمپوزیوم از چوب هم نام برده شده بود و عده‌ای هم آثار چوبی خود را شركت دادند كه برای مرحله نهایی هم انتخاب شدند. اما این مجسمه‌ها مطمئنا باید در فضای بسته نصب شوند؛ چون آسیب می‌بینند و بیشتر از یكی، دو سال دوام نمی‌آورند.
ببینید، وقتی مجسمه‌ای قرار است در فضای عمومی نصب شود، تمام مسائلی كه با فضای شهری مرتبط است باید در نظر گرفته شود. ما حتی درباره مجسمه‌ای بحث كردیم كه می‌توانست خطر ایجاد كند. مجسمه از تیغه‌های متحركی ساخته شده بود كه اگر بچه‌ها مثل تاب آن را حركت می‌دادند، می‌توانست ایجاد خطر كند.
این اتفاق در بی‌ینال چهارم مجسمه‌سازی روی داد و كارهایی كه در فضای باز خانه هنرمندان نصب شدند، به اسباب‌بازی بچه‌ها تبدیل شدند.
از این موضوع خبر ندارم ولی اینها نكاتی است كه من مطرح كردم، اما چون در فراخوان ذكر نشدند، هیات انتخاب راهی نداشت. این مسائل باید ذكر شود كه مجسمه‌ها خطرآفرین نباشند و دوام كافی داشته باشند، آن هم در آب‌ و هوای تهران كه زمستان‌های سرد و تابستان‌های گرمی دارد. بسیاری از مصالح طاقت این هوا را ندارند. نكته دیگری هم درباره هیات انتخاب مطرح بود.
هرچند اعضای هیات انتخاب هر كدام در كار خودشان تبحر داشتند و افراد درجه یك بودند، اما عملا از هیات پنج نفره، فقط دو نفر مجسمه‌ساز بودند؛ یعنی مجسمه‌سازان اقلیت هیات انتخاب را در اختیار داشتند. در هیات انتخاب یك نوع دموكراسی و احترام برای فرد فرد اعضا وجود دارد، اما اگر كارشناسان غیرمجسمه‌ساز، اثری را انتخاب كنند كه مسائل فنی مجسمه‌سازی در آن در نظر گرفته نشده باشد، كاری از دست مجسمه‌سازها برنمی‌آید. اگر این نكات در نظر گرفته شوند، با توجه به سختی‌هایی كه مثل تهیه ابزار و فراهم كردن مكان سمپوزیوم پشت سر گذاشته شده، دوره‌های بعدی می‌تواند چشمگیرتر برگزار شود.
هنرمندان مجسمه‌ساز این بحث را مطرح می‌كردند كه برای پذیرفتن آثار در یك چنین سمپوزیومی باید به سوابق كاری هنرمندان نیز توجه شود؛ چون ممكن است اجرای یك ماكت به راحتی امكان‌پذیر باشد اما كنترل آن در ابعاد بزرگ كار هركسی نیست؛ حتی عده‌ای مثال می‌زدند كه یك دانشجوی مجسمه‌سازی در سمپوزیوم پذیرفته شد كه برای اجرای كار خود از دستیاران مختلفی كمك گرفت. آیا نباید توان اجرایی هنرمندان هم در نظر گرفته شود؟
ببینید، ایده‌آل این است كه هنرمند بر كار خود مسلط باشد و بتواند آن را اجرا كند. من البته آغازگر این سمپوزیوم نبودم و مشورتی با من انجام نشده بود. من در آخرین لحظه برای انتخاب دعوت شدم، اما همیشه در سمپوزیوم‌ها، سابقه كار اهمیت دارد. توانایی و تسلط مجسمه‌ساز باید در نظر گرفته شود و لااقل چند نمونه از آن كار را باید در ابعاد بزرگ ساخته باشد. مجسمه‌ساز اگر كمك بگیرد، هیچ ایرادی ندارد، چنانكه همه مجسمه‌سازهایی كه به سمپوزیوم راه یافتند از كمك دستیارانی كه در اختیارشان قرار گرفتند، استفاده كردند.
اما در زمان قضاوت ما از سوابق كار هنرمندان چیزی نمی‌دانستیم و قرار بود كه آنها اول گزینش شوند و سوابق آنها در نظر گرفته شود تا اگر حائز شرایط نبودند، اصلا به مرحله انتخاب راه پیدا نكنند كه باعث خجالت شود؛ این اتفاق نیفتد كه اگر كاری براساس طراحی و ماكت خوب انتخاب شد، بعد بگویند كه این آقا یا خانم سابقه كار ندارد یا مثلا دانشجو است.
آن زمان دیگر كار از كار گذشته. برگزاركنندگان سمپوزیوم باید شرایط و مقدمات كار را فراهم می‌كردند. گویا جزو شرایط سمپوزیوم هم بود كه هنرمندان باید سابقه چند كار اجرایی را داشته باشند ولی خب، حالا چطور كار بعضی‌ها به مرحله انتخاب رسید باید از سوی برپاكنندگان سمپوزیوم با دقت بیشتری پیگیری شود.
یك موضوع دیگر در ارتباط با سمپوزیوم به همان بحث برمی‌گردد كه از ابتدا عنوان شده بود آثار برای نصب در فضاهای عمومی شهر تهران انتخاب شده‌اند. اما هنرمندان خارجی راه یافته كه بیش از نیمی از شركت‌كنندگان در سمپوزیوم را تشكیل می‌دادند هیچ ذهنیتی از فضاهای شهری ما نداشتند.● حتی در روزهای برپایی سمپوزیوم هم این هنرمندان عنوان می‌كردند كه غیر از برخی فضاها كه در مسیر رفت‌وآمدشان قرار دارد، چیز زیادی از شهر تهران نمی‌دانند. آیا برگزاركنندگان سمپوزیوم نباید اطلاعاتی درباره امكان در نظر گرفته شده برای نصب آثار به هنرمندان خارجی بدهند. اصلا چنین چیزی مرسوم استَ؟
این اجباری نیست. اگر قرار باشد آثار در فضا یا باغ به‌خصوصی نصب شوند، باید عكس و تصاویر آن برای هنرمندان ارسال شود كه كره‌ای‌ها این كار را كردند. آنها پاركی را به عنوان پارك مجسمه انتخاب كردند و تمامی اطلاعات آن را به مجسمه‌سازها دادند و هنرمندان هم دقیقا می‌دانستند كارشان در كجا نصب خواهد شد.
ما این كارها را نكردیم؛ چون در حقیقت دست‌اندركاران نمی‌دانستند آثار كجا نصب خواهند شد و این موضوع را به هیات انتخاب واگذار كردند تا آنها تصمیم بگیرند. ما جا برای مجسمه زیاد داریم، اما خیلی مهم است كه مجسمه به جایی برود كه مردم با آن در ارتباط باشند. امیدوارم ریشه این اندیشه غلطی كه هر میدانی كه ساخته می‌شود یك مجسمه هم در آن می‌گذارند، روزی خشكانده شود.
اكثر مجسمه‌هایی كه در میدان‌های شهر می‌بینیم نه تنها تناسبی با فضای اطراف خود ندارند و چیزی به آن اضافه نمی‌كنند، بلكه به شكل مضحكی با محیط اطراف ناسازگارند. كارهای سمپوزیوم هم باید حتما در ارتباط با فضای اطراف خود باشد. مجسمه‌ساز اگر از محل نصب كار خود آگاه باشد، بسیاری از مسائل فنی را در نظر خواهد گرفت و این در تناسبات اثر و ماده‌ای كه به كار می‌گیرد، تاثیر خواهد داشت. گاهی اوقات مجسمه‌ساز ممكن است از رنگ استفاده كند، اما اگر ببیند كارش در فضای شلوغی نصب خواهد شد، نهایت سادگی را به كار می‌گیرد. اینها مسائلی است كه دست‌اندركاران باید از قبل در نظر بگیرند.
تناولی از جمله مجسمه‌سازانی است که پیش از دیگر هنرمندان آثاری از او در فضاهای شهری تهران نصب شد و هنوز هم این مجسمه‌ها در شهر تهران به یادگار مانده‌اند.
او روند فعلی نصب مجسمه در فضاهای عمومی را ناشی از ناآگاهی مسوولان می‌داند که موجب شده‌است نه‌تنها هویت بخشی به این فضاها انجام نشود بلکه ارزش کار مجسمه‌سازی را نیز کاهش داده‌است. او می‌گوید:«مجسمه امر پیچیده‌ای است و شاید هیچ جای دیگر دنیا تا این اندازه بدون خرد و اندیشه به مجسمه‌سازان سفارش كار داده نشود. » بخش دوم این گفت‌و گو را که به بحث درباره مجسمه‌های نصب شده در فضاهای شهری ایران اختصاص دارد، پیش‌رو دارید.
● این خبر را شنیده‌اید كه احتمال دارد سمپوزیوم مجسمه‌سازی به دلیل كاهش بودجه سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران امسال برگزار نشود.
جدی؟ حیف است. نمی‌دانم چقدر هزینه سمپوزیوم شد، اما شنیده‌ام بودجه سازمان فرهنگی – هنری ۴۰ میلیارد تومان است. در این سمپوزیوم بسیاری از مجسمه‌سازان جوان دستیار هنرمندان بودند كه چیزهای زیادی یاد گرفتند؛ چون برای همه مقدور نیست كه به خارج بروند و تجربه كسب كنند.
امیدوارم این سمپوزیوم ادامه پیدا كند. شهرداری هم باید به مجسمه‌سازی به عنوان ابزار كارش نگاه كند. شهرداری اگر می‌خواهد شهر آبرومندی داشته باشد، علاوه بر پاكیزگی شهر باید مجسمه‌های خوبی هم داشته باشد كه این اتفاق با حمایت از هنرمندان پیش می‌آید. چقدر خوب می‌شد اگر همان كارگاه‌های سمپوزیوم بعد از آن هم فعال می‌ماندند.
● با وجود تمام نكاتی كه درباره محل نصب مجسمه‌ها برای ارتباط بیشتر مردم با این آثار بیان كردید مسائل دیگری نیز وجود دارد؛ برای مثال، مجسمه‌های شما در فرهنگسرای نیاوران یا مقابل تئاتر شهر نصب شده‌اند، اما وقتی از بعضی دوستانی كه به تئاتر می‌روند درباره كار شما می‌پرسیم، می‌بینیم این افراد كه اتفاقا افراد فرهنگی هستند به آن اثر توجه نكرده‌اند.
بله. نگاه نمی‌كنند.
● به نظر می‌رسد نگاه مردم هنوز به دیدن مجسمه‌ها عادت نكرده و هنوز برای این كار ورزیده نشده است. این حرف را قبول دارید؟
بله، قبول دارم. البته مجسمه من در جلوی تئاتر شهر به‌گونه‌ای در انزواست. ورودی تئاتر تغییر كرده و عبور و مرور عوض شده و كار من در گوشه‌ای قرار گرفته كه در نتیجه خیلی‌ها آن را نمی‌بینند. اما مجسمه‌هایی كه در فرهنگسرای نیاوران است چون جایی نصب شده‌اند كه مردم از كنار آنها می‌گذرند یا كنارشان می‌نشینند، كاملا دیده می‌شوند.
اینها مسائلی است كه باید در نظر گرفت تا مجسمه‌ساز برای مردم‌ آثار قابل‌لمس خلق كند. اینها باید از قبل برنامه‌ریزی شوند. یك مقداری هم ساختن این سوابق فرهنگی برای مردم اهمیت دارد. مردم، چون ندیده‌اند و نمی‌شناسند، اولین سوالی كه می‌پرسند این است كه مجسمه به چه دردی می‌خورد.
باید برای مردم روشن كرد كه باید بعضی چیزها را به دردبخور یا تفهیم كرد كه چنین آثاری، بخشی از فرهنگ معاصر ما را تشكیل می‌دهند. اینها را باید برای مردم روشن كرد تا قابل لمس شود. وقتی مردم به افكار و مفاهیم پنهان در این مجسمه‌ها پی‌ببرند، ارتباط بهتری با آن برقرار خواهند كرد.
اینها كار رسانه‌هاست كه به بررسی بیشتری بپردازند تا مردم ببینند. البته این موضوع فقط به مجسمه مربوط نمی‌شود. ممكن است یك نفر از مقابل ویترینی رد شود و اصلا آن را نبیند، اما ممكن است یك نفر دیگر شیء زیبایی را كه نورپردازی خوبی هم شده در آن ویترین ببیند و به آن توجه كند.
تجربه‌هایی مثل سمپوزیوم چوب و همین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی، نشان داد كه وقتی هنرمندان به كار مقابل مردم می‌پردازند، مردم هم سوال‌های خود را از آنها می‌پرسند. حتی افرادی كه در این دو سمپوزیوم در برخورد اول می‌گفتند مجسمه‌سازان خودشان هم نمی‌دانند چه چیزی می‌سازند، بعد از صحبت با آنها با دید دیگری به كارشان نگاه می‌كردند.
این نكته درست است كه فرهنگ بصری مردم در سطح قابل‌قبولی نیست، اما ارتباط آنها با هنرمندان هم قطع شده است و نمی‌توان همه تقصیرها را به گردن آنها دانست. البته نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم همه هنرمندان كارگاه‌های خود را رها كنند و به كار در خیابان بپردازند…
● این مسائل به‌تدریج درست می‌شود. یك بار یك مجری تلویزیون به تئاتر شهر رفت و از مردم درباره مجسمه من پرسید كه این چیست؟
من خودم برنامه را ندیدم، اما برایم تعریف كردند كه هركسی جوابی داد. یكی گفت، كلید است، یكی گفت قفل، یكی گفت رستم و… بعد خود گوینده مجسمه را تفسیر كرد كه البته آنطور كه من شنیدم ارتباط زیادی با كار من نداشت.
اما این كار مردم را متوجه می‌كند كه اینجا یك مجسمه یا یك اثر هنری قرار دارد، شما كه هر روز از جلوی آن رد می‌شوید حداقل نگاهی به آن بیندازید. شاید یكی از دلایلی كه مجسمه‌ها را در میدان‌ها نصب می‌كنند این باشد كه به زور جلوی چشم مردم قرار بگیرد. مجسمه امر پیچیده‌ای است و شاید هیچ جای دیگر دنیا تا این اندازه بدون خرد و اندیشه به مجسمه‌سازان سفارش كار داده نشود.
چون به این موضوع بسیار اهمیت می‌دهند و هر چیزی را در شهر خود نصب نمی‌كنند. اما شما به برخی میادین شهرمان نگاه كنید كه از اول انقلاب تا امروز، چندین بار مجسمه عوض كرده‌اند. اول مجسمه‌ای نصب كردند و بعد كه با انتقاد مواجه شدند، جای آن را تغییر دادند. ضمن اینكه وقتی مجسمه‌ای در محلی نصب می‌شود با معرفی اثر به مردم و تهیه برنامه‌هایی در رابطه با آن، می‌توان به جامعه آگاهی داد كه با چه اثری مواجه هستند.
● قبل از انقلاب هم این اتفاق می‌افتاد؟
قبل از انقلاب، مجسمه‌های زیادی نصب نمی‌شد. یكسری مجسمه‌های رسمی وجود داشت كه عمدتا از شاه بود. اما اولین مجسمه مدرن یا هنری، همین مجسمه‌ من در مقابل تئاترشهر بود كه در سال ۱۳۵۰ نصب شد. ببینید ما چقدر دیر به این فكر افتادیم، در حالی كه از زمان ناصرالدین‌شاه نصب مجسمه در ایران آغاز شد، اما این مجسمه‌ها از همان گونه‌های رسمی بودند.
بعد از آن مجسمه هم، بیشتر از چند مجسمه دیگر در شهر نصب نشد كه نمی‌توانم بگویم به آنها خیلی پرداختند ولی برای مردم بیشتر ‌قابل‌توجه بود؛ چون برایشان تازگی داشت و تا آن زمان ندیده بودند. اما الان اهمیت و جاه و مقام این موضوع از بین رفته است.
آنقدر مجسمه‌های سطحی و كم‌ارزش در گوشه و كنار شهر نصب می‌شود كه مردم به آنها به عنوان وسیله تزئین نگاه می‌كنند. مثلا برای هر پاركی كه می‌سازند چند آهو و گوزن از سیمان‌سازها می‌خرند و نصب می‌كنند كه هیچ ارزشی ندارند. برای مردم هنوز مشخص نشده كه مجسمه چیست.
باید برای آنها از درس اول روشن كرد كه چرا مجسمه نصب می‌شود و این مجسمه‌ها چه چیزی باید بگویند. من نمی‌دانم درباره مضامین مجسمه‌های شهر ما چه كسانی تصمیم می‌گیرند. تا چند وقت پیش، نخل‌های پلاستیكی مد شده بود و در ورودی تمام شهرها اینها را می‌دیدیم كه خوشبختانه متوقف شد. اینها باعث خجالت است.
از دو، سه سال پیش مجسمه‌های مادر و بچه در همه جا نصب كرده‌اند؛ مجسمه‌هایی برگرفته از مریم مقدس و كودكی عیسی با تقلیدی ناشیانه. در ورودی هر شهر یك مادر و بچه می‌توان دید. ما چه چیزی را می‌خواهیم ثابت كنیم. می‌خواهیم بگوییم یك الگو را به همه جا می‌فرستیم تا تمام شهرداران از آن پیروی كنند؟ یكی از خجالت‌آورترین نمونه‌های این مجسمه‌ها قوری و كتری است كه در خیلی از شهرها آنها را می‌بینیم. نمی‌دانم این داستان قوری و كتری چیست. نمی‌دانم اینها از كجا می‌آیند و چه كمكی به پیشبرد این هنر می‌‌كنند.
● خود شما قبلا گفته بودید كه هر روز یك مجسمه‌ساز جدید از دانشگاه به جامعه مجسمه‌سازی اضافه می‌شود. با توجه به این تعداد مجسمه‌ساز، نمی‌توان گفت سازندگان تمام آثار سفارشی غیرمجسمه‌ساز هستند. فكر نمی‌كنید خود این هنرمندان هم در پذیرفتن سفارش‌هایی مثل آنچه در شهر می‌بینیم، مقصر هستند؟
مجسمه‌سازها هم در مواردی مقصر هستند؛ چون خیلی راحت سفارش را می‌پذیرند كه آن هم به دلیل مشكلات مالی است. اما هر مجسمه‌سازی زیر بار نخواهد رفت. ما مجسمه‌سازانی داریم كه چنین سفارش‌هایی را قبول نمی‌كنند.
● ولی آیا اصلا صلاح است كه به یك مجسمه‌ساز تازه‌كار، فرهنگ، تاریخ و مردم یك شهر را بسپارند و بگویند چنین آثاری بسازد؟ شما وقتی به شهرستانی وارد می‌شوید و آن مجسمه‌ها را می‌بینید، چه فكری می‌كنید؟ فكر می‌كنید اینها مردم بی‌فرهنگی هستند؟ خودتان را جای یك توریست بگذارید.
وقتی یك توریست در ورودی شهر كتری و نخل پلاستیكی می‌بیند، چه فكری می‌كند؟ آنهایی كه در شورای شهرها و رده‌های بالا هستند باید بفهمند كه مجسمه یعنی آبروی یك شهر و نباید ساخت آن را به هر تازه‌كاری داد. مردمی كه تخت‌جمشید و مسجد شیخ‌لطف‌الله را ساخته‌اند، سزاوار قوری و كتری و نخل پلاستیكی نیستند.
چنگیز محمودزاده
منبع : روزنامه هم‌میهن