دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


کارل‌ مارکس‌ اندیشمند هزاره‌ دوم‌


کارل‌ مارکس‌ اندیشمند هزاره‌ دوم‌
كارل‌ ماركس‌ در ۵ مه‌ ۱۸۱۸ در شهر تربر یكی‌ از شهرها آلمان‌ متولد شد. پدرش‌ كه‌ یك‌ وكیل‌ دادگستری‌ بود زندگی‌ معمول‌ طبقه‌ متوسط‌ را برای‌ خانواده‌اش‌ فراهم‌ كرده‌ بود. هم‌ پدر و هم‌ مادر ماركس‌ از نسل‌ خاخام‌های‌ كلیمی‌ بودند، اما پدر به‌ دلایل‌ اقتصادی‌ به‌ مذهب‌ پروتستان‌ گرویده‌ بود. كارل‌ كه‌ دومین‌ فرزند از ۸ فرزند هنریش‌ ماركس‌ بود، در محیط‌ طبقه‌ متوسط‌ و با شیوه‌ تربیتی‌ لیبرال‌ رشد یافت‌. تا ۳ سال‌ قبل‌ از تولد وی‌ «تربر» در دست‌ فرانسوی‌ها بود. بدین‌ علت‌ اندیشه‌ جمهوری‌ طلبانه‌، نوآورانه‌ و متاثر از روشنگری‌ و حتی‌ باورهای‌ رادیكال‌ سیاسی‌، آنجا رواج‌ داشت‌.
ماركس‌ تحصیلات‌ خود را در فضای‌ فرهنگی‌ كه‌ آثار كانت‌، گوته‌، روسو و ادبیات‌ رومانتیك‌ رواج‌ داشت‌ گذراند و بشدت‌ برخلاف‌ میل‌ پدرش‌ به‌ فلسفه‌ علاقه‌مند بود. ماركس‌ پس‌ از گذراندن‌ دوران‌ دبیرستان‌ نخست‌ در سال‌ ۱۸۳۵ در دانشگاه‌ بن‌ ثبت‌نام‌ كرد، اما بعدها به‌ برلین‌ رفت‌ تا در رشته‌ حقوق‌ تحصیل‌ كند. وی‌ در آنجا علی‌رغم‌ نارضایتی‌ پدرش‌ رشته‌ فلسفه‌ را برگزید و تا اخذ درجه‌ دكترا در سال‌ ۱۸۴۱ آن‌ را ادامه‌ داد. رساله‌ وی‌ پیرامون‌ بحران‌ اندیشه‌ فلسفی‌ پس‌ از ارسطو و بطور خاص‌ تفاوت‌ بینش‌ ماتریالیستی‌ دموكریتوس‌ با بینش‌ ماتریالیستی‌ اپیكور در مورد طبیعت‌ بود. ماركس‌ در دوران‌ دانشجویی‌ خود از سال‌ ۱۸۳۷ در «باشگاه‌ دكترهای‌ برلین‌» رفت‌ و آمد داشت‌ و در آنجا با هگلی‌های‌ جوان‌ آشنا شد.
هگلی‌های‌ جوان‌، لیبرال‌های‌ نواندیشی‌ بودند كه‌ دیدگاهی‌ نقادانه‌ پیرامون‌ مسیحیت‌ داشتند و ماركس‌ نیز در این‌ مورد با آنها همراه‌ بود. در همین‌ سال‌ها بود كه‌ وی‌ با هگل‌ و اندیشه‌هایش‌ آشنا شد و علی‌رغم‌ انتقادهایش‌ به‌ صورت‌ پایداری‌ از او تاثیر پذیرفت‌. انتقادهای‌ ماركس‌ از هگل‌ بیشتر متاثر از «فوئر باخ‌» بود، هرچند بعدها فوئر باخ‌ را بشدت‌ مورد انتقاد قرار داد، چون‌ ماتریالیسم‌ خشك‌ اندیش‌ و جزمی‌ وی‌ را به‌ دلیل‌ زندانی‌ ماندنش‌ در طبیعت‌گرایی‌ و بی‌توجهی‌اش‌ به‌ انسان‌ راستین‌، فعال‌ و اجتماعی‌ در پیشبرد اندیشه‌ و عمل‌ رادیكال‌ ثمربخش‌ نمی‌دانست‌. ماركس‌ در زندگی‌ فكری‌ خویش‌ تحت‌ تاثیر جریان‌های‌ گوناگون‌ فكر اروپایی‌ قرار داشت‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ روشن‌ اندیشی‌ فرانسوی‌ و آلمانی‌، ایده‌ آلیسم‌ آلمانی‌ بویژه‌ ایده‌آلیسم‌ هگل‌، سنت‌ انتقادی‌ هگلی‌های‌ جوان‌ و بینش‌ انسان‌ شناختی‌ فوئر باخ‌، اندیشه‌ سوسیالیسم‌ فرانسوی‌ بویژه‌ نسخه‌ سن‌ سیمونی‌ آن‌ و اقتصاد سیاسی‌ بریتانیایی‌ اشاره‌ كرد.
ماركس‌ در سال‌ ۱۸۴۳ ازدواج‌ كرد و چندی‌ پس‌ از آن‌ آلمان‌ را به‌ قصد زندگی‌ در فضای‌ آزادانه‌تر پاریس‌، ترك‌ گفت‌. شیوه‌ منحصر به‌ فردی‌ كه‌ ماركس‌ برای‌ تلفیق‌ فلسفه‌ هگل‌، سوسیالیسم‌ و اقتصاد سیاسی‌ برگزیده‌ بود، جهت‌گیری‌ فكری‌اش‌ را تعیین‌ كرد. از آنجا كه‌ برخی‌ از نوشته‌های‌ ماركس‌ حكومت‌ پروس‌ را خشمگین‌ ساخته‌ بود، دولت‌ فرانسه‌ ماركس‌ را در سال‌ ۱۸۵۴ از پاریس‌ تبعید كرد و او ناچار شد به‌ بروكسل‌ برود. در حالی‌ كه‌ رادیكالیسم‌ ماركس‌ بیش‌ از پیش‌ شدت‌ می‌گرفت‌، در همین‌ دوره‌ عضو فعال‌ جنبش‌ انقلابی‌ بین‌المللی‌ شده‌ بود. در ۱۸۹۴ به‌ لندن‌ رفت‌ و بخاطر ناكامی‌ انقلاب‌های‌ سیاسی‌ سال‌ ۱۸۴۸، از فعالیت‌ انقلابی‌ دست‌ كشید و به‌ تحقیق‌ جدی‌ و مفصل‌ درباره‌ عملكرد نظام‌ سرمایه‌داری‌ روی‌ آورد. ماركس‌ بیش‌ از چهل‌ سال‌ نوشت‌ و در مقایسه‌ با حجم‌ عظیم‌ نوشته‌هایش‌، بخش‌ بسیار كوچكی‌ از آنها در زمان‌ حیاتش‌ منتشر شد. در قیاس‌ با كل‌ نوشته‌هایش‌ بسیار اندكی‌ از آن‌، كارهای‌ مشترك‌ او و انگلس‌ است‌ هرچند این‌ نوشته‌ها نیز اهمیت‌ دارند. این‌ آثار اكنون‌ در انجمن‌ بین‌المللی‌ پژوهش‌های‌ اجتماعی‌ در آمستردام‌ و برخی‌ از آنها در آرشیوی‌ كه‌ در اتحاد شوروی‌ سابق‌ در مسكو پایه‌گذاری‌ شده‌ بود كه‌ اكنون‌ در اختیار دانشكده‌ مسكو است‌ نگهداری‌ می‌شود. حاصل‌ تحقیقات‌ وی‌ درباره‌ عملكرد نظام‌ سرمایه‌داری‌ كتابی‌ سه‌ جلدی‌ به‌ نام‌ «سرمایه‌» است‌ كه‌ نخستین‌ جلد آن‌ در ۱۸۶۷ و جلدهای‌ بعدی‌ پس‌ از مرگش‌ منتشر شد. او در این‌ سال‌ها در فقر زندگی‌ می‌كرد و بسختی‌ می‌توانست‌ از طریق‌ درآمد ناچیزی‌ كه‌ از نوشته‌هایش‌ به‌ دست‌ می‌آورد زندگی‌اش‌ را ادامه‌ دهد. ماركس‌ در ۱۴ مارس‌ ۱۸۸۳ درگذشت‌.
● دیدگاه‌های‌ اجتماعی‌ ماركس‌
به‌ نظر ماركسیسم‌ جامعه‌ یك‌ واقعیت‌ عینی‌، مادی‌ و پویا و متغیر است‌. اشكال‌ گوناگون‌ زندگی‌ اجتماعی‌ و تفاوت‌ مناسبات‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و مضامین‌ فرهنگی‌، تربیت‌، آداب‌ و رسوم‌، احساسات‌ و غیره‌ حاكی‌ از تفاوت‌های‌ جوامع‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ است‌. از سوی‌ دیگر سرمایه‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ به‌ خودی‌ خود شكل‌ نگرفته‌اند، بلكه‌ در حقیقت‌ یك‌ فرآیند تاریخی‌ طولانی‌ در ایجاد و شكل‌گیری‌ اجتماعات‌ انسانی‌ و محتویات‌ آن‌ در زمینه‌ و بستر را تشكیل‌ می‌داده‌ است‌. اندیشمندان‌ و متفكران‌ اعم‌ از مورخان‌، فلاسفه‌، جامعه‌شناسان‌، اقتصاددانان‌، روانشناسان‌، جغرافیاگرایان‌ در تحلیل‌ علل‌ و عوامل‌ تغییرات‌ اجتماعی‌ نظریات‌ گوناگونی‌ را ابراز داشته‌اند كه‌ برخی‌ یك‌ علت‌ و برخی‌ چندین‌ عامل‌ را در تغییر ساخت‌ بشری‌ موثر دانسته‌اند. كارل‌ ماركس‌ از جمله‌ اندیشمندانی‌ است‌ كه‌ در توجیه‌ و تفسیر علل‌ دگرگونی‌های‌ كلان‌ اجتماعی‌، یك‌ علت‌ اساسی‌ را ریشه‌ و زیربنای‌ تغییر و تحول‌ می‌داند. تك‌ بعدی‌ گرایی‌ علی‌ در عرصه‌ تحلیل‌ روند تحولات‌ كلان‌ اجتماعی‌، متعلق‌ به‌ ایدئولوژی‌های‌ قرن‌ ۱۹ است‌.
استانفورد كوهن‌ در تشریح‌ مدل‌ ماركس‌ می‌نویسد: «مدل‌ انقلابی‌ ماركس‌، مدل‌ نسبتاً ساده‌یی‌ است‌، چراكه‌ به‌ جای‌ مدل‌ چند علتی‌، یك‌ مدل‌ تك‌ علتی‌ است‌، منظور از این‌ سخن‌ آن‌ است‌ كه‌ به‌ جای‌ دسته‌ گوناگونی‌ از عوامل‌ كه‌ علت‌ وقوع‌ انقلاب‌ هستند، ماركس‌ فقط‌ یك‌ عامل‌، هرچند وسیع‌ و كلی‌ را مشخص می‌سازد.» (تئوری‌های‌ انقلاب‌، استانفورد كوهن)، در واقع‌ ماركس‌ جزو آن‌ دسته‌ از متفكرینی‌ بود كه‌ در توجیه‌ و تبیین‌ عوامل‌ تحول‌ اجتماعی‌ بر یك‌ علت‌ تاكید می‌ورزند. در این‌ نوع‌ از نگرش‌ اجتماعی‌ و علت‌ شناسی‌ وقوع‌ و تحلیل‌ پدیده‌ها و رخدادها، صرفاً یك‌ بعد از ابعاد و بریك‌ نوع‌ از انواع‌ علل‌ تكیه‌ می‌شود كه‌ سایر امور و پدیده‌ها براساس‌ آن‌ شكل‌ می‌گیرد. ماركس‌ در مانیفست‌ می‌نویسد: «در هر یك‌ از اعصار تاریخ‌ شیوه‌ مسلط‌ تولید و مبادله‌ اقتصادی‌ و آن‌ نظام‌ اجتماعی‌ كه‌ ناگزیر از این‌ شیوه‌ می‌گردد، زیربنایی‌ است‌ كه‌ بر روی‌ آن‌، تاریخ‌ سیاسی‌ آن‌ عصر و تاریخ‌ تكامل‌ فكری‌ آن‌ بنا شده‌ و تنها به‌ وسیله‌ آن‌ زیربنا می‌توان‌ این‌ تاریخ‌ را توجیه‌ كرد» (مانیفست‌، كارل‌ ماركس‌ و فردریك‌ انگلس‌)، بدین‌ صورت‌ ماركس‌ جامعه‌ را در هر دوره‌ تاریخی‌ به‌ دو بخش‌ اساسی‌ تقسیم‌بندی‌ می‌كند كه‌ عبارتند از زیربنا و روبنا به‌ نظر می‌رسد در هر دوره‌ تاریخی‌ و در هر نوع‌ نظام‌ اجتماعی‌، اقتصاد را زیربنا و سایر امور فرهنگی‌، فكری‌ و سیاسی‌ و حقوقی‌ را روبنا می‌پندارد. كارل‌ ماركس‌ در اعلام‌ نتایج‌ رای‌گیری‌های‌ بی‌بی‌سی‌ و تعیین‌ بزرگترین‌ اندیشمند هزاره‌ دوم‌ بیشتری‌ رای‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌. این‌ نویسنده‌ قرن‌ نوزدهم‌ در رای‌گیری‌ها آلبرت‌ اینشتین‌ را در مقام‌ دوم‌ قرارداد و بالاتر از ایمانوئل‌ كانت‌، رنه‌ دكارت‌ و همچنین‌ استیفن‌ هاوكینگ‌ دانشمند قرن‌ بیستم‌ قرار گرفت‌.

رضا شجاعیان‌
منبع : روزنامه اعتماد