جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۲۹مرداد ۱۳۸۶ ـــ۲۰ اوت ــ نقش اینتلیجنس سرویس انگلستان در براندازی دکتر مصدق


۲۹مرداد ۱۳۸۶ ـــ۲۰ اوت ــ نقش اینتلیجنس سرویس انگلستان در براندازی دکتر مصدق
در زمینه براندازی ۱۹ اوت سال ۱۹۵۳ (۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی) كتابهای متعدد و نظرات بسیار انتشار یافته است كه هر كدام حاوی تاریخچه ای از این رویداد است. از جمله كتابی كه خلاصه ای از یك فصل آن در زیر می آید:
MI – ۶(اینتلیجنس سرویس انگلستان از درون) عنوان كتابی است كه محقق و استاد انگلیسی، استیفن دوریل Dorril، آن را تالیف كرده و از كتب سال ۲۰۰۰ است. در این كتاب كه یك فصل آن (فصل ۲۸ از صفحه ۵۵۸ تا ۶۰۰) به ایران اختصاص یافته، مولف نوشته است كه معمولا رسم و عادت نبوده است كه درباره این سازمان كه یكی از سرویسهای جمع آوری اطلاعات در جهان است عكس و مطلب انتشار یابد و رسانه ها قلمفرسایی كنند. به نوشته مولف كسانی كه تاكنون درباره كارهای این سازمان نوشته اند از رقبای آن و یا از اعضای ناراضی بوده اند و پس از انتشار نیز از مزاحمت و ارعاب این سازمان مصون نمانده اند. بنابراین، كتاب ۹۰۰ صفحه ای او منحصر به فرد است. در این كتاب آمده است با این كه انگلستان، دیگر یك قدرت بزرگ جهانی نیست معذلك اینتلیجنس سرویس آن به همان روش دوران امپراتوری ادامه كار می دهد. این سازمان نقش مهمی در جریان جنگ سرد داشت و به عقیده "دوریل" وجود آن برای انگلستان ضرورت حیاتی دارد.
مولف درباره فعالیتهای اینتلیجنس سرویس در دوران حكومت مرحوم دكتر مصدق، نوشته است كه دولت انگلستان در سال ۱۹۴۹ از طریق ایستگاه اینتلیجنس سرویس در تهران متوجه شده بود كه سهم ایران از نفت (۱۰ تا ۱۲ درصد) بسیار ناچیز است و به تدریج صدای مردم را در می آورد. بنابراین یك ضمیمه به قرارداد ۱۹۳۳ تهیه شد كه دكتر محمد مصدق مخالفت با استثمار نفت را آغاز و مردم عاطفی و احساساتی ایران را وارد یك مبارزه دامنه دار ناسیونالیستی كرد و در این شرایط كسی جرات نمی كرد بدون قبول خطر، این ضمیمه را به مجلس بدهد. در این زمان، آمریكا با كشور سعودی یك قرارداد نفتی ۵۰ – ۵۰ امضاء كرد و این وسیله بسیار خوبی برای دكتر مصدق بود كه ایرانیان را پشت سر خود متحد سازد.
به توصیه میلن Milne رئیس ایستگاه اینتلیجنس سرویس در تهران كه در مجلس عواملی داشت،
انگلیسی ها تصمیم گرفتند كه بر ضمیمه قرارداد ۱۹۳۳، اصلاحیه ای بنویسند و سهم ایران را افزایش دهند و مبلغی نیز علی الحساب به دولت ایران بدهند تا حقوق كارمندان عقب نیفتد و مخالفت ها كمتر شود كه دكتر مصدق روز ۱۹ فوریه سال۱۹۵۱ طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را به كمیسیون نفت مجلس داد. روز سوم مارس (۱۲ روز بعد) سپهبد رزم آرا نخست وزیر وقت كه شهرت به دوستی با انگلستان را داشت طی اعلامیه ای كه در مجلس قرائت و از رادیو دولتی خوانده شد اقدام دكتر مصدق را به دلایل فنی غیرعملی خواند كه چهار روز بعد ترور شد و مجلس طرح ملی شدن نفت را تصویب كرد و شاه كه همواره كوشش داشت افراد ضعیفی را نخست وزیر كند تا قدرت در دست خودش باشد تحت تاثیر احساسات ناسیونالیستی ایرانیان كه مقاومت در برابر آن امكان ناپذیر است، بر خلاف میل باطنی و از روی اجبار تمایل مجلس به نخست وزیر شدن دكتر مصدق را پذیرفت. مصدق كه به صورت یك بت درآمده و رهبری ناسیونالیسم ایرانی را به دست گرفته بود روز دوم ماه مه شاه را وادار به امضای مصوبه مجلس كرد و انگلستان نه تنها نفت ایران بلكه درآمد قابل ملاحظه خود از مالیات نفت را از دست داد و هنگامی كه دكتر مصدق اعلام كرد كه ملی كردن صنعت نفت مقدمه پاك كردن ایران از هرگونه نفوذ خارجی است كه از ۱۵۵۷ میلادی آغاز شده، قلمرو ایران را كوچك و ایرانیان را تحقیر كرده است، اینتلیجنس سرویس به دولت انگلستان هشدار داد كه اگر دكتر مصدق و افكار او دوام یابد سایر كشورهای مشابه ایران چنین خواهند كرد و ... و از همان زمان طرح انواع نقشه برای از میان برداشتن دكتر مصدق و سركوب كردن ناسیونالیسم ایرانی پیش از آن كه جهان را همانند گذشته به دنبال خود بكشاند آغاز شد. سازمانهای اطلاعاتی آمریكا دكتر مصدق را مردی فوق العاده آگاه، با هوش، ولی یكدنده، دوست داشتنی و سخنور كه مطلقا حاضر نمی شود بر سر منافع ایران و ایرانیان وارد معامله شود توصیف كردند و اینتلیجنس سرویس فقط صداقت و امانت و ایراندوستی او را قبول داشت و وی را در مسائل ملی بدون گذشت و تقریبا خشن گزارش كرده بود.
منابع آمریكایی محبوبیت فوق العاده دكتر مصدق را نتیجه خسته بودن ایرانیان از مقامات آزمند و خائن پیش از او، فساد اداری و موروثی شدن ادارات دولتی میان خاندانهای معین و ناامنی راهها و اجحاف سرمایه داران و فئودالها و نیز رقابت قدرتهای اروپائی با هم بر سر ایران می دانستند و معتقد بودند كه ایرانیان دكتر مصدق را به صورت یك فرشته نجات می پندارند، كه به همه این مسائل پایان خواهد داد.
مولف نوشته است كه تفاوت سیاست آمریكا و انگلستان از آغاز جنبش ناسیونالیستی دكتر مصدق سبب شد كه هماهنگی ۱۰ ساله (از زمان جنگ دوم) دو كشور بر سر ایران بر هم بخورد. با وجود این اینتلیجنس سرویس پی در پی مسائلی را برای آمریكائیان مطرح می ساخت تا آنها را وادار به سرنگون ساختن حكومت مصدق كند. اینتلیجنس سرویس ماموران تازه ای را كه فارسی می دانستند در لباس روزنامه نگار، كارمند سفارت و یا استاد و محقق به ایران گسیل داشت كه یكی از آنها بانو لامتون Lambton بود.
بررسی های این ماموران و تماس آنها با مقامات محلی در حوزه های نفتی باعث شد كه در یك مورد، دولت انگلستان تصمیم به اعزام نیرو جهت تصرف مناطق نفت خیز ایران بگیرد، ولی از مداخله شوروی براساس قرارداد ۱۹۲۱ تهران و مسكو هراس داشت و در این زمینه با دولت آمریكا كه در "كره" درگیر جنگ بود به مشورت پرداخت كه رئیس جمهوری آمریكا زمان و مكان را برای این حمله مناسب و منطقی ندانست و گفت كه روسها جبهه تازه ای خواهند گشود كه مسیر تاریخ را عوض خواهد كرد. به علاوه، كنترل (ره گیری) مخابرات واحدهای ارتش ایران توسط ناو انگلیسی Urius نشان داد كه در صورت حمله نظامی، مقاومت ارتش ایران شدید خواهد بود و صدها هزار ناسیونالیست داوطلب به صفوف ارتش خواهند پیوست و اگر آبادان هم تصرف شود نگهداری آن دشوار خواهد بود.
از آن پس، كار اینتلیجنس سرویس شده بود ترسانیدن آمریكائیان از كمونیست شدن ایران با این استدلال كه دكتر مصدق دست به اصلاحات اجتماعی خواهد زد و مردم با سوسیالیسم خواهند شد و بسیاری از آنها از آن راه خواهند رفت و بالاخره ایران، "ایرانستان"! آشنا خواهد شد و از سوی دیگر به آمریكائیان نوید می دادند كه در صورت حل مسئله نفت، چهل درصد آن را به شركتهای آمریكایی خواهند داد. هدف انگلیسی ها آن بود كه اگر حادثه ای رخ دهد آمریكا را در برابر شوروی قرار دهند كه فقط آن دو دولت قادر به معارضه هم بودند.
اینتلیجنس سرویس از دوستان شاه نیز غافل نبود از جمله پرون Perron و شاپور پورتر كه تابعیت ایران و هند – هر دو – را داشت. ماموران سرویس جاسوسی انگلستان حتی پی برده بودند كه شاه با زنی از خانواده "د" رفاقت دارد. آنها برای برانداختن حكومت مصدق به گردآوری افراد پرداختند كه دو برادر "رشیدیان" از آن جمله بودند. به نوشته مولف، ماموران انگلیسی به این دو برادر هرماه ده هزار لیره استرلینگ (در آن زمان هر لیره مساوی با چهار دلار آمریكا بود) می دادند و كار آنها در آغاز جمع آوری "رای" برای مخالفان دكتر مصدق در انتخابات بود تا از اكثریت نیافتند. همچنین این ماموران فرزندان این دو برادر را به لندن برده بودند تا درس بخوانند و هر گونه وعده به آنها می دادند. این زمان، ایامی بود كه انگلیسی ها به هر كس كه قادر بود اقدامی بر ضد دكتر مصدق كند پول می دادند از جمله تیمور بختیار كه با ثریا زن وقت شاه بستگی خانوادگی داشت. غافل از این كه آمریكائیها هم به خانهای قشقایی پول و وعده می دادند!.
بالاخره پلیس دكتر مصدق خانه ریچارد سدان Seddon یكی از مقامات نفتی انگلستان در تهران را مورد بازرسی قرارداد و اسناد متعدد از رشوه دادنها و توطئه ها را به دست آورد كه به "پرونده سدان" معروف شده است.
ماموران مخفی آمریكا كه در طول این مدت بیكار نبودند هدفهای خود را كه گاهی با هدفهای انگلیسی ها موازی بود دنبال می كردند. هدف اصلی آمریكا این بود كه جای انگلستان را در ایران بگیرد و در آن زمان برایش مبارزه با كمونیسم بر منافع نفت می چربید.
مولف كتاب ضمن بر شمردن اسامی جاسوسان آمریكا و انگلستان در ایران نوشته است پس از قطع روابط ایران و انگلستان، ماموران آمریكا فعالتر شدند و ابتكار عمل را به دست گرفتند.
كناره گیری قوام السطنه پس از چند روز حكومت بر اثر فشار و تظاهرات بی سابقه و خونین مردم، به آمریكا و انگلستان فهماند كه خاتمه دادن به حكومت مصدق كار آسانی نیست و اگر بر ضد جان او هم سو قصد شود ایران غرق در آتش و خون خواهد شد. كودتای نظامی راه حل تشخیص داده شد و به موازات آن تبلیغات ضد مصدق، كه ایران را با سیاستهای خود ویران ساخته و ... شروع شد و برای این منظور حتی سید ضیاء طباطبایی را از فلسطین به تهران آوردند. ژنرال زاهدی كه بعدا نخست وزیر دولت كودتا شد از سوی ماموران انگلیسی به آمریكائی ها معرفی شد. انگلیسی ها در دوران جنگ جهانی دوم زاهدی را كه یك افسر معمولی در اصفهان بود زیان آور تشخیص داده بودند و او را به فلسطین تبعید كرده بودند!
ماموران آمریكایی ضمن جلب ژنرالهای ناراضی از مصدق، بانكداران ایران از جمله ابتهاج و دكتر محمد نصیری و جمعی از سیاسیون را به سوی خود كشانیدند. به گونه ای كه سران بانك ملی آنها را از جزئیات وضعیت مالی دولت كه به علت محاصره اقتصادی و قطع درآمد نفت خوب نبود آگاه می كردند. لغو نظام سلطنتی در مصر و روی كار آمدن افسران آزاده و ظهور ناسیونالیسم عرب كه المثنای ایران بود غرب را بر آن داشت پیش از آن كه افكار مصدق جهانگیر شود و به ملل دیگر سرایت كند به حكومت او پایان دهد.
در پی قطع رابطه ایران با انگلستان، اینتلیجنس سرویس از قبرس با عوامل خود در ایران ارتباط داشت. ورود محققان و روزنامه نگاران و نمایندگان شركتهای واقعی یا دروغین آمریكایی به ایران چند برابر شد و همه آنها، نتیجه بررسیهای خود را به "سیا" گزارش می كردند. ایرانیان ضد مصدق كه در عین حال به آمریكا نزدیك بودند تشویق به دریافت پروانه نشریه می شدند تا با مقالات خود مردم را از اطراف دكتر مصدق پراكنده سازند و نسبت به او مایوس كنند. با وجود این، ترومن در دست زدن به كودتا بر ضد دكتر مصدق تردید داشت كه ژنرال آیزنهاور در ژانویه ۱۹۵۳ روی كار آمد و تصمیم به اجرای نقشه كودتا گرفت. مرگ ناگهانی استالین سد بزرگی را از سر راه برداشت. انگلیسی ها عوامل خود از جمله دو برادر رشیدیان را در اختیار آمریكائیان قرار دادند. شاه نیز كه اختیاراتش توسط دكتر مصدق محدود شده بود آماده قبول هر پیشنهادی بود. "كرمیت روزولت" رئیس ماموران سیا در خاورمیانه یك رشته مذاكرات طولانی را با سران اینتلیجنس سرویس درباره ساقط كردن حكومت دكتر مصدق برگزار كرد اواخر فوریه سال ۱۹۵۳ (ماجرای ۹ اسفند ۵۳ مقابل كاخ شاه) دست به یك آزمایش كوچك در تهران زده شد تا توان مقابله نظامی دكتر مصدق ارزیابی شود و سپس به ایجاد چند گروه از جمله كمیته نجات وطن، اتحاد میهن پرستان و ... اقدام شد. گیلانشاه فرمانده نیروی هوائی، نصیری فرمانده گارد شاه، تیمور بختیار فرمانده پادگان كرمانشاه، یك افسر ژاندارم به نام "اردوبادی"، غلامرضا اویسی فرمانده گردان تانك، محمد خواجه نوری و ... بر اثر ترغیب و وعده های ماموران آمریكا به جمع ناراضیان از حكومت مصدق كه ماموران جاسوسی انگلستان معرفی كرده بودند پیوستند. عملیات از ۲۵ ژوئن آغاز شد. در كره جنگ در حال فروكش كردن بود و آمریكا مامورانی را از آن كشور به ایران فرستاده بود. شاه عمدتا به تقاضای آمریكا فرمان عزل دكتر مصدق را محرمانه صادر و زاهدی را نخست وزیر كرد، ولی دكتر مصدق فرمان را مغایر قانونی اساسی خواند و رد كرد زیرا طبق قانون اساسی آن زمان، مجلس باید فردی را به عنوان نخست وزیر به شاه پیشنهاد می كرد نه این كه شاه، خود نخست وزیر برگزیند. این اقدام شاه یك كودتا تلقی شد. شاه از ترس و نیز به توصیه ماموران آمریكائی از كشور فرار كرد. مردم به خیابانها ریختند و خواهان جمهوری شدند و غرب بر آنها عنوان كمونیست گذارد. در یك روز هشت روزنامه ضد مصدق كه پروانه آنها قبلا صادر شده بود دست به انتشار زدند. دكتر مصدق ظاهرا به تقاضای سفیر آمریكا ادامه تظاهرات را ممنوع كرد و همین امر باعث شد كه نظامیان ناراضی از یك سوی، عربده كشان خیابانی و دسته های اوباش كه از ماموران آمریكایی پول نقد گرفته بودند از سوی دیگر به حركت درآمدند هر جا را كه رسیدند سوزاندند و غارت كردند. مقابل خانه دكتر مصدق در خیابان كاخ با مقاومت شدید و خونین افراد گارد وی رو به رو شدند ولی پایداری طولی نكشید. زاهدی كه در تانك مخفی شده بود به رادیو (بیسیم – مجاور پل سیدخندان) رفت و فرمان نخست وزیری خود را قرائت كرد. با این كودتا ایران عملا زیر سلطه آمریكا قرار گرفت و تا سال ۱۹۷۹ یكی از جبهه های جنگ سرد دو ابر قدرت بود.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز