سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


براستی موسیقی چیست؟


براستی موسیقی چیست؟
براستی موسیقی چیست؟ چگونه تعریف می‌شود؟ آیا واقعا موسیقی ملودی تكنواخت و نوای سازهای مختلف است، كه طنینی به صدای خواننده بدهد و دنگ و دونگی باشد برای پوشاندن صدای ناهنجارش؟
ولی نه، موسیقی فراتر از تعریف در الفاظ است و شگفتی آن نیز در همین است. موسیقی جبران ناكامی‌های زبان است و شیوه‌ای برای بیان احساسات ناملموس. احساساتی كه نمی‌دانیم چه هستند… آنجا كه زبان از گفتن باز می‌ماند، موسیقی مأمنی می‌شود برای روح، و زبانی می‌شود برای بیان احساسات و ناگفته‌های ناشناخته…
موسیقی هرچه هست، سرچشمه‌ای از درون انسان دارد و مخلوقی است كه «از روح آدمی جان گرفته و به روح آدمی جان می‌دهد» موسیقی، طنین از دل برآمده‌ای است كه لاجرم بر دل می‌نشیند. ولی از چه دلی برآمده و بر چه دلی می‌نشیند؟
روح پویا و احساسات متغیر كه ارتباطی مستقیم با شرایط سنی، حوادث گوناگون و … دارد چه می‌گوید و چه می‌خواهد؟ شاید نداند «چه می‌خواهد» ولی آنچه را كه می‌خواهد می‌شناسد. در هر لحظه به موسیقی گوش می‌دهیم، از آن لذت می‌بریم و همین كافیست…
البته موسیقی فقط غذای روح و زبان احساسات نیست، بلكه درمانی برای جسم نیز هست. تحقیقات نشان داده است موسیقی كه تركیبی از صداهای گوناگون است، بر روی عملكرد و متابولیسم بدن تأثیر می‌گذارد و اثری مستقیم بر روی بخشهای اصلی بدن از جمله غدد گوناگون، قلب، دستگاه تنفسی، مغز و … دارد و موسیقی به عنوان تركیبی «منظم» و «زیبا» از اصوات، تأثیری مثبت بر روی جسم نیز می‌گذارد.
ولی شناخت تأثیرات مستقیم آن بر روی بدن نیاز به ورود به دنیای علم موسیقی درمانی دارد. البته ارتباط روح و جسم انسان باز هم به ما می‌گوید كه در هر لحظه، لذت بردن روح از یك موسیقی مترادف است با تأثیر مثبت آن بر روی جسم انسان…
روح انسان است كه زیبایی موسیقی را می‌فهمد و این روح است كه مانند یك استاد خبره‌ی زیباشناسی در مورد موسیقی قضاوت می‌كند.
زیبایی‌شناسی در موسیقی دارای دو جنبه‌ی تحلیلی و تركیبی است. زیبایی‌شناسی تحلیلی مربوط به زیبایی اصوات و نوای سازهاست و موج برخاسته از پیانو و ناله و افغان ویولن و كمانچه و … همه واژه‌های زیبایی هستند برای گفتن سخنی زیبا، ولی بعد تركیبی موسیقی برمی‌گردد به «نظم» و «آهنگی» كه هنرمند با كنار هم چیدن نت‌ها و آواها می‌آفریند.
در جنبه‌ی تركیبی است كه هنرمند معنا پیدا می‌كند و موسیقی سخن می‌گوید و جمله‌ای زیبا می‌شود از واژه‌های زیبا… حتی اگر واژه‌های اصوات نیز زیبا نباشند، جمله زیباست و اگر صدای ساز زیبا نیست، هنرمند آهنگی زیبا از آن می‌آفریند، براستی كه هنر همین است و نه نواختن ساز و نه دامبول و دیمبول…
دریغا كه این هنر در سرزمین هنر و موسیقی گم شده است، اگر هم هست، محو، ثابت و بی‌حركت است و این ثبوت در گذر زمان و تحول انسان از بین خواهد رفت. افسوس كه آوایی از «چنگ» و «عود» و «نای» و … توسط «نکیسا» و «باربد» زمان آفریده نمی‌شود…
و باز افسوس كه در طاق بستان زمان، تصویری از خسرو پرویزی نیست كه به نوای چنگ و عود گوش بسپارد و به هنرمندان ارج نهد… دریغا كه آوای سه‌گاه، ماهور و شور در هیاهوی روزگار محو و بی‌نشان شده است…
ولی «كجاست حركت؟»، «كو اقدام؟»… شاید افسوس را باید به همین دلیل خورد…
نریمان روحی
منبع : سایت تخصصی گیتار


همچنین مشاهده کنید