چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تسلیم نمی شویم !


تسلیم نمی شویم !
۱) رئیس جمهور آمریکا که چندی پیش برای شرکت در اجلاس اتحادیه اروپا به جمهوری چک رفته بود، در برابر برج تاریخی پراگ برای مردم این شهر سخنرانی کرد. اوباما مدعی شد که آرمانش جهانی خالی از سلاح های هسته ای است.
یکی از دو پایگاه سپر موشکی آمریکا که بوش برپایی آنها را با خطر موشکی از سوی ایران! توجیه می کرد در این جمهوری استقرار یافته است. به نظر می رسید باراک اوباما که «سودای تغییر» در سر دارد و سعی می کند آغوش خود را برای برقراری رابطه با ایران باز نشان دهد، خواهان دست کشیدن از پایگاه سپر موشکی در چک و لهستان باشد؛ ولی وی در پراگ جا پای رئیس جمهور سابق گذاشت.
اوباما در سخنرانی خود مثل سلفش جرج بوش اتهامات علیه برنامه هسته ای کشورمان را تکرار کرد و سپر موشکی را به خاطر آنچه که خطر موشکی از طرف ایران می نامید! موجه دانست. او با صراحت تاکید کرد؛ تا زمانی که خطری به نام ایران وجود دارد، آمریکا به برنامه سپر موشکی خود پایبند خواهد بود.
اوباما در حالی که سعی داشت ژست دموکراتیک خود را حفظ کرده و بار دیگر دستکش های مخملی خود را بسوی ایران دراز کند، یک پیام دیگر نیز فرستاد و گفت:«ایران می تواند دست به انتخاب بزند و جای شایسته خود را در جامعه جهانی بدست آورد. اگر ایران به این گزینه نرسد و به تعهدات بین المللی پایبند نباشد، شانس خود را برای آینده ای مثبت از دست خواهد داد.»
۲) سال گذشته میلادی، جهان شاهد سرازیر شدن خیل عظیم مردم به خیابانها بود. آنها شعاری را فریاد می زدند که تابلوی تمام نمایی از شرایط شرم آور دنیای امروز و نظام ناعادلانه جهان بود: «ما گرسنه ایم»! این صدای هزاران فقیر و گرسنه نه در یک شهر بلکه در خیابانهای موریتانی، ساحل عاج، هاییتی، کامرون، موزامبیک و... بود.
بحران «گرسنگی» یکی از شاخصه های بارز بی عدالتی در نظام جهانی است. بیش از ۸۵۰ میلیون انسان گرسنه در جهان زندگی می کنند. بنابر اظهار رئیس بانک جهانی، هم اکنون فقر و گرسنگی و بحران تامین موادغذایی ۳۳ کشور جهان را تهدید می کند. در نظام جهان امروز، ثروت ۲۰۰ موسسه خصوصی با ثروت ۴۰درصد مردم دنیا برابری می کند. بیش از یک میلیارد نفر در فقر مطلق به سر می برند. در این نظام، صاحبان ثروت و سرمایه مجازند به بهای گرسنگی و مرگ صدها هزار نفر، بهای موادغذایی از جمله برنج و غلات را در بورسهای کشورهای توسعه یافته بالا ببرند و به تورم بیشتر جیب هایشان بنازند!
اما دیری نپایید که نظریه پردازان و کارگزاران نظام لیبرال دموکراسی که کنار گور سوسیالیسم شیپور پیروزی سرمایه داری می زدند و عصر تازه ای از رفاه، صلح و آزادی را نوید می دادند با بحران اقتصادی جهان که از آمریکای مدعی استیلای بر بشریت! شروع شد، تشت شکست و رسوایی شان از بام اقتصاد سرمایه و بازار آزاد بر زمین افتاد.
۳) روزگاری موج سهمگینی از «جهانی شدن» سراسر جهان را فرا گرفت. طرفداران این نظریه معتقد بودند که تحولات تکنولوژیک و سیاسی ۵۰ سال اخیر، جهان را وارد عصر جدیدی از مناسبات کرده که ویژگی شاخص آن کاهش روزافزون فاصله های زمانی و مکانی، ادغام فزاینده نظام های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان و رشد چشمگیر تولید و مصرف است. آنها می گفتند که روند جهانی سازی می رود تا نقشه جغرافیای اقتصادی جهان را دگرگون کند. به گمان آنان شبکه اقتصاد جهانی آن قدر نیرومند و گسترده شده بود که پیشبرد یک برنامه توسعه اقتصادی موفق در خارج از آن و بویژه در تقابل با آن، یک خودکشی اقتصادی و سیاسی به شمار می آمد.
در پرتو این نگاه از همه کشورها خواسته شده بود تا دروازه های خود را به روی سرمایه جهانی و بازار آزاد باز کنند و از دستورالعمل های دیکته شده بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی پیروی نمایند. آنان اینگونه وانمود می کردند که بازار آزاد جهانی به عنوان شالوده توسعه، رشد و کارایی اقتصادی در نظم نوین جهانی یک واقعیت انکارناپذیر و البته غیرقابل اجتناب است.
اما واقعیت چیز دیگری بود و جهان گستری سرمایه و برنامه اقتصادی و صنعتی لیبرالی ماهیت خود را نشان داد و معلوم شد که هدف، رشد و شکوفایی اقتصادی کشورهای توسعه نیافته و مورد تعرض سرمایه داری نیست، بلکه تسلط ناعادلانه قدرتهای بزرگ بر جهان معاصر است. تسلطی که از تامین سود بیشتر سرمایه های بزرگ آنهم به بهای بحران اقتصادی و افزایش سرسام آور بدهی های کشورها به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و نابودی و غارت منابع آنها و گسترش فقر و بیکاری میسر می شد.
شاید به همین دلیل موج مخالفت و اعتراض مردمی در سراسر دنیا علیه جهانی شدن و نظم نوین جهانی و WTO گسترش یافت. امروز نسخه های صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی چیزی جز تحمیل اهداف استعماری قدرتهای بزرگ و صاحبان سرمایه، عمیق تر شدن فاصله فقر و غنا و سلب آزادی و استقلال ملت ها تجویز نمی کند.
۴) جامعه جهانی که اوباما از آن یاد می کند و آینده ایران را در گرو پیوستن به آن می داند جامعه ای است که آمریکا در نظام تک قطبی آن برای خود سیادت و برتری بر مردم دنیا قایل است. به قول فوکویاما«دولتمردان آمریکا معتقدند دولت و ملت آمریکا حق دارند به عنوان نیروی خیر، جهان را آباد و آزاد کنند. همین برتری آمریکایی به آنها مشروعیت بین المللی می دهد که از آن به عنوان هژمونی خیراندیشانه یاد می شود. آمریکایی ها برای اثبات این هژمونی می توانند نه تنها از خود در برابر جهان توسعه نیافته دفاع کنند بلکه به اقدام پیش دستانه دست زنند و عملیات نظامی انجام دهند و با مهندسی اجتماعی، توسعه نیافتگی از جمله سیاسی و اقتصادی کشورهای هدف را حل کنند که نمونه های آن را در افغانستان و عراق مشاهده می کنیم.»
در حالی که صدها میلیارد دلار هزینه جنگ در عراق و افغانستان و کشتار مردم این کشورها می شود، طبق آمار سازمان ملل روزانه ۲۰ هزار نفر از گرسنگی در دنیا می میرند و تنها با مصرف یک درصد از پولی که سالانه صرف هزینه های نظامی می شود، می توان آنان را از مرگ نجات داد و به فاجعه گرسنگی در جهان پایان بخشید.
جالب آنکه این بی عدالتی در نظام جهان، دامان صاحبان قدرت را هم گرفته و به عبارتی خودشان هم به خودشان رحم نکرده اند. به قول «جان ادواردز» سناتور دموکرات آمریکایی، در این کشور «دو آمریکا وجود دارد»! تا قبل از بحران اقتصادی و مالی این کشور که دامنه اش بخش های گسترده ای از جهان را فرا گرفت، ۱۰درصد جمعیت آمریکا صاحب ۷۰درصد ثروت کشورشان بوده و ۲۰درصد جمعیت نیمی از کل مزد و حقوق پرداختی را دریافت می کردند. میلیون ها آمریکایی در فقر ، بی خانمانی، بیکاری و محرومیت از پوشش های اجتماعی و درمانی به سر می برند. کارگران با ۲۰ تا ۳۰ سال سابقه کار به راحتی از کار اخراج می شوند که غالباً نتیجه ای جز پیوستن آنان به اردوگاه فقیران ندارد.
در نظام ناعادلانه جهانی به جای چاره اندیشی برای فجایعی چون فقر و گرسنگی و تبعیض ، روز به روز شکاف میان کشورها و طبقات فقیر و غنی بیشتر می شود. تقسیم ثروت ناعادلانه تر شده، صدها میلیارد دلار در معاملات سوداگرانه جابجا می شود و میلیاردها دلار صرف هزینه های نظامی و دخالت در امور کشورهای دیگر می گردد.
جامعه جهانی که اوباما از آن نام می برد، جهان بی عدالتی و عرصه پایمال شدن حقوق انسانهاست. مادامی که حقوق ملت ها محترم شمرده نشود و مبانی آزادی و استقلال آنان ارج گذاشته نشود و قدرتهای جهانی و نظام حاکم بر آن تنها در پی منافع خود باشند، پیوستن به این نظام چیزی جز خسران در پی نخواهد داشت.
۵) رهبر معظم انقلاب در دیدار هفته گذشته شان از دانشگاه امام حسین(ع)، در پاسخ به دعوت اوباما و دنباله های داخلی که قایل به این نگاه بوده و نجات کشور را در گرو پیوستن به نظام جهانی با مناسبات موجود می دانند، ضمن آنکه پیروزی انقلاب اسلامی را یک قیام بزرگ بشری علیه فساد، طغیان، تجاوز و ستم که نتیجه ای جز تقسیم جهان به دو بخش ستمگر و ستم پذیر ندارد، برشمردند، تاکید کردند: «کسانی که اکنون به ملت ایران توصیه می کنند به نظام جهانی بازگردد همان کسانی هستند که از حرکت ملت ایران در انقلاب اسلامی ابراز ناخرسندی می کردند... توصیه برای بازگشت به نظام جهانی به معنای تسلیم شدن در برابر قدرتهای زورگو و پذیرفتن نظام ناعادلانه جهان است اما ملت ایران در طول ۳۰ سال گذشته به این درخواست جاهلانه و غیرمنطقی پاسخ «نه» گفته است.»
تیرهای اوباما یکی یکی به سنگ می خورد چرا که حرفهای او همان حرفهای بوش است با این فرق که بوش به مثابه یک گانگستر می خواست حرفش را با توپ و تشر بزند، اما به قول تحلیل گر روزنامه آمریکایی «سالت لیک تریبیون» لحن حرفهای اوباما پوشیده تر بوده و با ظرافت ادا می شود؛ «به گوش ایرانی ها، اوباما طنین یک بوش با ادب و نزاکت را دارد.»
حمید امیدی
منبع : روزنامه کیهان