پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جنگ کاتالانیسم - دیکتاتوریسم


جنگ کاتالانیسم - دیکتاتوریسم
اگر «کاتالانیسم» در سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی، هم یک جریان ادبی را داشت که حتی بزرگ ترین نویسنده های دنیا هم جذب آن شده بودند، در قرن بیستم بقای «کاتالانیسم» تنها در استادیوم خانگی بارسلونا ممکن بود؛ جایی که تماشاگران بارسلونا به بهانه تماشای تیم ایالت شان به استادیوم نوکمپ می آمدند و شعارهای انقلابی خودشان را به زبان کاتالانیایی می خواندند. برای ریشه قضیه باید به پیش از این اتفاقات رفت، به سال هایی که بارسلونا با تجارت نساجی و سرمایه گذاران متعصب در کنار شهرسازی ویژه معماران بارسلونی بهشت اسپانیا بود.
سال هایی که آنها با خیال راحت خود را کاتالونیایی به حساب می آوردند. اما از سالی که حکومت مرکزی اسپانیا دیگر حوصله ساز مخالف مردم ایالت های باسک، گالیچیا و کاتالونیا را نداشت و به دنبال حکومت یکپارچه افتاد و دیگر همه این ایالت های جدایی طلب را جزیی از خاک کشور دانست، مشکلات آغاز شد. از روزهایی که هر نوع فعالیت سیاسی ممنوع شد و مردم در ایالت کاتالونیا به دنبال راه دیگری برای دفاع از ارزش هایشان رفتند؛ راهی که به باشگاه فوتبال بارسلونا ختم شد. باشگاهی که پرچم آن نقش صلیب سنت جرج بود بر زمینه رنگ های پرچم ایالت کاتالونیا. باشگاهی که از روز افتتاح یک عبارت ویژه روی سردر آن خودنمایی می کرد؛ «چیزی فراتر از یک باشگاه».
اولین واکنش حکومت مرکزی اسپانیا به این حرکت مردم ایالت کاتالونیا «اسپانیول» بود. تیمی که تنها یک سال پس از تاسیس «بارسلونا»، در این شهر متولد شد. البته اسپانیول که با کمک های مالی حکومت مرکزی آغاز به کار کرده بود، ساختمان خودش را در بخش مرفه نشین شهر ساخت و حتی اگر الان هم به بارسلونا بروید می بینید استادیوم خانگی اسپانیول در گران ترین محله شهر ساخته شده. در سیاست های حکومت مرکزی اسپانیا «اسپانیول» یک شعبه از سلطنت بود که نباید می گذاشت «بارسلونا» پا بگیرد. اما نه تنها بارسلونا پا گرفت که حتی سلطنت برای رقابت با این سمبل کاتالونیایی ها در «مادرید» یک تیم سلطنتی را تاسیس کردند. تیمی که در چند سال ابتدایی رویال مادرید بود؛ نامی که به صراحت از سلطنتی بودن تیم حکایت می کرد و البته از سوی شاه آلفونسوی سیزدهم انتخاب شده بود. این آغاز یک نبرد نابرابر در فوتبال اسپانیا بود؛ نبرد سفیدپوشان سلطنت با آبی و اناری پوشان جدایی طلب.
● انقلاب در استادیوم فوتبال
پس از گذشت سی سال از آن اتفاقات دیگر جنگ در استادیوم های فوتبال نماند. آغاز جنگ های داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۶، حکم مرگ موقت فوتبال در این کشور را داشت. تماشاگرانی که تا آن روز در استادیوم با شعارهای خود به حکومت طعنه می زدند، به ناچار تفنگ دست گرفتند. هرچند پس از پایان جنگ داخلی در سال ۱۹۳۹ باز هم فوتبال احیا شد. البته این بار دیگر ژنرال فرانکو دیکتاتور پیروز در جنگ های داخلی رئیس اتحادیه فوتبال اسپانیا و وزیر ورزش کشور را انتخاب کرد. اولین اتفاق پس از این انتصاب ها هم برمی گشت به رنگ پیراهن تیم ملی فرانسه. رنگ سرخ پیراهن که نماد جمهوریخواهان بود به رنگ آبی تبدیل شد که سمبل ناسیونالیست ها به حساب می آمد. جالب اینکه نفوذ فرانکوی فوتبالدوست در فوتبال به قدری بالا رفت که حتی رئیس بارسلونا هم از سوی وی انتخاب می شد. با وجود این باز هم بارسلونا در اوج اختناق اپوزیسیون حکومت بود. در اصل این کارها باعث به وجود آمدن اولین رگه های تنفر بین تماشاگران بارسلونا و طرفداران رئال مادرید بود ؛ یک سو تیمی کاملاً سلطنتی و یک سو تیمی برای زنده نگه داشتن جریان انقلاب. در این نبرد ژنرال فرانکو هم همیشه در جبهه رئال مادرید بود. چه آن زمان که در استادیوم خانگی رئال مسابقات این تیم را تماشا می کرد، چه آن دوره که به رشوه دادن به داوران به دنبال برگرداندن ورق به نفع سفیدپوشان سلطنتی بود.
به هر حال فرانکو نه تنها می خواست با فوتبال یک تصویر ملی پرابهت از اسپانیا بسازد که حتی به دنبال آن بود که با فوتبال به جنگ جنبش های جدایی طلب اسپانیا برود. اما او در این سیاست ها چندان توفیقی نیافت. اگرچه در سال ۱۹۴۱ به دستور حکومت مرکزی تمام پرچم های آبی و قرمز ایالت کاتالونیا سوزانده شد و برای هر کسی که در خیابان به زبان کاتالان حرف می زد ، حکم شش ماه زندان بریدند اما در استادیوم های فوتبال اوضاع فرق می کرد. تماشاگران کاتالونیایی به زبان کاتالان شعار می دادند و هنگامی که سرود «ستایش از فرانکو» که آن دوره پیش از هر مسابقه فوتبال پخش می شد، را از بلندگوهای ورزشگاه می شنیدند، هو می کردند. در آن سال ها غیر از بارسلونا، یک طیف جدایی طلب دیگر هم به فوتبال پناه آورد. جدایی طلبان ایالت باسک هم تیم اتلتیک بیلبائو را بنا نهادند. هرچند فلسفه جدایی طلبان کاتالونیا و انقلابی های باسک در زمین فوتبال متفاوت بود. مردم باسک در اتلتیک بیلبائو به دنبال هویت خود بودند و برای همین تمام بازیکنان تیم را از مردم باسک انتخاب می کردند. سنتی که الان هم در بیلبائو وجود دارد. ولی از آن سو مردم کاتالونیا چندان تعصبی روی ایالت خود نداشتند و تنها خواسته شان از «اف سی بارسلونا» به خاک مالیدن پوزه سلطنت طلبان و شکست دادن رئال مادرید بود. این آغاز جنگ رئال مادرید- بارسلونا بود؛ جنگی که دیگر همه آن را به نام «ال کلاسیکو» می شناسند.
● جنجال دی استفانو
در سال ۱۹۴۲ «مارکا» اولین نشریه کاملاً ورزشی اسپانیا چاپ شد. «مارکا» که آن دوره هفته نامه بود با بودجه مستقیم ژنرال فرانکو برای طرفداری از رئال مادرید و تمسخر بارسلونا به انتشار درآمد؛ سیاستی که حتی هنوز هم پس از گذشت ۷۰ سال از آن دوران خط مشی تحریریه روزنامه «مارکا» پرتیراژترین روزنامه اسپانیایی زبان است. البته مارکا در آن سال ها اهرمی برای لاپوشانی تقلب های سلطنت طلبان برای قهرمانی رئال مادرید بود. به هر حال در وضعیتی که مردم جدایی طلب بارسلونا با هر ترفندی به دنبال تضعیف تیم ملی اسپانیا بودند تا فرانکو نتواند از آن سوءاستفاده تبلیغاتی بکند، «رئال مادرید» حکم تیم ملی اسپانیا را برای سلطنت طلبان داشت.
شاید برای همین بود که در سال ۱۹۵۳ بر سر انتقال دی استفانو بزرگ ترین جنجال نیم قرن ابتدایی فوتبال اسپانیا به وجود آمد. دی استفانو که به عنوان یک آرژانتینی و عضو باشگاه ریورپلات مدت کوتاهی را در قالب بازیکن قرضی برای یک تیم کلمبیایی بازی می کرد، از سوی استعدادیاب های بارسلونا کشف شد. حتی مدیران بارسلونا با سران ریورپلات هم دیدار کردند تا این اعجوبه به تیم آبی و اناری بپیوندد اما پس از پایان تمام مذاکرات زمانی که مدیران بارسلونا او را برای عقد قرارداد به اتحادیه فوتبال اسپانیا بردند با مخالفت رئیس اتحادیه فوتبال اسپانیا مواجه شدند. آنها به بهانه واهی مانع شدند تا دی استفانو به بارسلونا برود و البته در این بین مدیران رئال هم که دیگر به قدرت او در فوتبال پی برده بودند، با یک پیشنهاد وسوسه کننده، او را به رئال دعوت کردند. به هر حال جدال بین بارسلونا و رئال مادرید به جایی کشید که دست آخر اتحادیه فوتبال اسپانیا حکم داد دی استفانو باید یک فصل برای رئال بازی کند و فصل بعد به بارسلونا برود. البته مدیران بارسلونا از این توهین به خشم آمدند و خبر دادند که حتی اجازه ناهار خوردن دی استفانو در یک رستوران ایالت کاتالونیا را هم نمی دهند.
با این سناریو بزرگ ترین ستاره تاریخ باشگاه رئال مادرید به این تیم پیوست و باعث پنج قهرمانی پشت سر هم این تیم در بین سال های ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ در جام باشگاه های اروپا شد. فرانکو به خاطر خوش خدمتی دی استفانو به رئال مادرید او را حتی شهروند اسپانیایی معرفی کرد و برای او پاسپورت اسپانیایی هم گرفت و برای همین است که در شهر بارسلونا دی استفانو از منفورترین بازیکنان تاریخ فوتبال لقب گرفته. البته در تمام این سال ها داوران از سوی اتحادیه فوتبال اسپانیا جوری توجیه می شدند که همیشه به نفع رئال مادرید سوت بزنند. در ژوئن ۱۹۷۰ یکی از جنجالی ترین مسابقات تاریخ فوتبال اسپانیا انجام شد؛ دیداری که در یک چهارم نهایی کوپا دل ری یا جام حذفی اسپانیا که بین بارسلونا و رئال مادرید انجام می شد. در آن بازی امیلیو گورو چتا داور اسپانیایی مسابقه در وضعیتی به نفع رئال مادرید پنالتی گرفت که ۱۲۰ هزار تماشاگر بارسلونا ورزشگاه نوکمپ، صد خبرنگار، ده هزار تماشاگر رئال مادرید و چند میلیون نفر بیننده تلویزیونی مسابقه همه دیدند خطایی که منجر به پنالتی شد دست کم پنج متر بیرون از محوطه جریمه اتفاق افتاده.
البته درگیری ها در تاریخ «ال کلاسیکو» به این بازی ختم نمی شد. در سال ۱۹۴۴ درگیری بین دو تیم به چنان اوجی رسید که حتی فرانکو هم ریسک نکرد مسابقه در ورزشگاه خانگی رئال مادرید انجام شود و آن را به یک زمین دیگر انداخت در سال ۱۹۶۰ هم زمانی که بارسلونا و رئال مادرید در جام باشگاه های اروپا به مصاف هم رفتند و بارسلونا موفق شد رئال مادرید را حذف کند، در رسانه های دولتی اسپانیا به فوتبالیست های اف سی بارسلونا اتهام وطن فروشی زدند. به هر حال نباید فراموش کرد که پس از ۵ فصل قهرمانی پشت سر هم رئال در جام باشگاه های اروپا، این دشمن خونی آنها بود که در سال ۱۹۶۰ آنها را از یک قهرمانی دیگر محروم کرد و باعث جشن و شادی در خیابان های بارسلونا شد.
در آن روزها یک ضرب المثل بین مردم بارسلونا رواج یافته بود. ضرب المثل این بود «اگر نگذاری رئال جام بگیرد، لذت بخش تر است تا اینکه بارسلونا جام بگیرد.»
در سال ۱۹۷۵ با مرگ ژنرال فرانکو انقلاب شگرفی در نظام سیاسی حکومت اسپانیا اتفاق افتاد و این کشور به سوی دموکراسی گام برداشت. دیگر ممنوعیت های دوران حکومت دیکتاتوری فرانکو از روی مردم برداشته شد و به خاطر اینکه دیگر استادیوم های فوتبال محل تجمع مردم شده بود، حتی جشن آزادی رهبران جنبش های سیاسی باسک و کاتالونیا هم که در دوران فرانکو در تبعید بودند، در استادیوم های فوتبال برگزار شد. سخنرانی یوردی پوجول و جوزپ تارادلاس در استادیوم نوکمپ از فریم های تاریخی جنبش جدایی طلب کاتالونیا است. البته با فضای مناسب سیاسی نفرت مردم ایالت های باسک و کاتالونیا از حکومت اسپانیا باز هم از بین نرفت، آنها باز هم مستقل نشدند و این اتفاق حتی در فوتبال اسپانیا هم افتاد. شاید برای همین است که فوتبال اسپانیا برخلاف موفقیت های شگفت انگیز باشگاهی، تنها کلکسیونی از ناکامی ها را در تیم ملی داشته است.
حتی در جام جهانی ۱۹۸۲ که به میزبانی اسپانیا انجام شد هم مسابقات تیم ملی اسپانیا با استقبال سرد تماشاگران باسکی و کاتالونیایی همراه بود که دست آخر به حذف تیم ملی اسپانیا از جام جهانی ختم شد. البته در دهه ۱۹۹۰ با سیاست جدید اتحادیه فوتبال اسپانیا موضع عجیب مردم کاتالونیا و باسک به تیم ملی اسپانیا تعدیل شد. در سیاست جدید دیگر مسابقات تیم ملی اسپانیا را تنها در مادرید برگزار نمی کردند و بارسلونا و سویا و چند شهر دیگر چرخشی میزبان مسابقات ملی بودند تا این سنت به آشتی مردم این کشور با تیم ملی ختم شود. این داستان به جایی کشید که در ژوئن ۱۹۹۴ وقتی در بازی اسپانیا - مالت در ورزشگاه نوکمپ تماشاگران تیم ملی اسپانیا را تشویق کردند، خاویر کلمنته سرمربی وقت تیم ملی اسپانیا با چشمان اشکبار به آنها تعظیم کرد. البته این رفتار تماشاگران بارسلونی هم برای کمک مردم دیگر ایالت های اسپانیا به برگزاری المپیک ۱۹۹۲ بارسلونا بود. با وجود این تنش در نبردهای رئال مادرید با بارسلونا باز هم از بین نرفت. این جنگ به قدری مرگ آور بود که حتی تا پیش از سال ۱۹۹۶ هیچ وقت مدیر تیمی به استادیوم تیم رقیب نمی رفت تا ال کلاسیکو را تماشا کند و این «لورنزو سانز» بود که برای اولین مرتبه در فوریه ۱۹۹۶ به استادیوم نوکمپ رفت تا شاهد بازی دو تیم باشد.
حالا حتی اگر دیگر نتوانیم ال کلاسیکو را با جبهه گیری های سیاسی تعبیر کنیم ولی باز هم چیزی از نفرت تماشاگران دو تیم کم نمی شود حتی اگر «ساپاته رو» در قامت رئیس جمهور اسپانیا اعتراف کند که طرفدار بارسلوناست تا تمام معادلات سیاسی تاریخ دو تیم را به هم بزند. اگر سال ها پیش حکومت اسپانیا رئال را به وجود آورد تا علیه بارسلونای جدایی طلب بشوراند، الان دیگر نه تنها نخست وزیر دولت که حتی شمار زیادی از وکلای مجلس اسپانیا هم در ساعت بازی بارسلونا پای تلویزیون می نشینند تا مسابقه تیم محبوب شان را تماشا کنند.
منبع : روزنامه اعتماد