پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


کالبدشناسی یک بحران


کالبدشناسی یک بحران
خارج شدن از آشفتگی مالی فعلی در وهله اول نیازمند فهم نحوه گرفتارشدن به آن است. مطابق نظرات مشابه با نظر جان مک‌کین علت بنیادین این بی‌سروسامانی حرص و فساد مالی در وال‌استریت است. اگرچه نمی‌توان وجود چنین انگیزه‌های اصلی را انکار کرد، اما من بر این نکته اصرار دارم که ریشه‌های بحران در تصمیم‌گیری‌ها و خط‌مشی‌های کلیدی نهفته است که در دهه‌های قبل گسترش یافته‌اند. در ایالات متحده دو تصمیم حساس گرفته شد. اولی در دهه ۷۰ و وقتی که به دلالان سهام حق‌العمل‌های خارج از نظم و قاعده پرداخت شد؛ و دوم در دهه نود وقتی که محدودیت‌های قانون گلس- استیگال Glass-Steagall در مورد ادغام امور مالی و سرمایه‌گذاری بانک‌ها برداشته شد. در روزهایی که حق‌العمل‌ها تثبیت می‌شدند، بانک‌های سرمایه‌گذار با رزروکردن تجارت‌های مربوط به سهام می‌توانستند حیات آسوده‌ای برای خود فراهم آورند. بی‌قاعدگی به معنای رقابت و سود سهام ضعیف‌تر بود.
حذف قانون گلس- استیگال سپس به بانک‌های مالی اجازه داد تا به دیگر حوزه‌های حفاظت شده و سنتی بانک‌های سرمایه‌گذار تجاوز کنند. بانک‌های سرمایه‌گذار در واکنش به این اقدام در قالب فعالیت‌های تجاری جدید منشعب شدند مانند آغاز فعالیت‌های امنیتی انشعابی و پیچیده و توزیع آنها. آنها پول قرض گرفتند و برای حفظ سودآوری خود آن را به کار گرفتند. این اقدام باعث بروز اولین دلیل مربوط به بحران شد: الگوی ایجاد و توزیع امنیت‌سازی و استفاده بیش از حد از قدرت نفوذ. ذکر این نکته مهم است که اینها عواقب غیرمنتظره خط‌مشی‌های اساسا معقول بودند. دیگر چیزهایی که همانند و هم‌تراز بی‌قاعدگی بودند به سرمایه‌گذاران کوچک‌تر اجازه داد تا با سهام بسیار ارزان‌تری به تجارت بپردازند که نسبت به قبل آنها را در موقعیت بهتری قرار داد اما چیزهای دیگر برابر بی‌قاعدگی نبودند. به ویژه این حقیقت که بانک‌های سرمایه‌گذاری که با این تغییر در خط‌مشی درگیر فعالیت‌های پرخطرتر شده بودند، کاملا خارج از شبکه قاعده‌مند تجاری قرار گرفتند و خوراک لازم برای فاجعه را فراهم آوردند. به نحوی مشابه، حذف قانون گلس‌- استیگال کاری اساسا معقول بود. اختلاط به نهادهای مالی اجازه داد تا کسب و کار خود را متنوع کنند و درآمیختن بانک‌های سرمایه‌گذار با بانک‌های مالی به آنها اجازه داد تا به‌جای بازارهای مالی بی‌ثبات با استفاده از پس‌اندازهای نسبتا ثابت برای تامین هزینه‌های عملیات تجاری خود استفاده کنند. این الگو کارایی خود را در اروپا بالغ بر چند قرن ثابت کرده است و مزایای آن در آمریکا حتی حالا با خرید بانک آمریکایی مریل‌لینچ آشکار و واضح است.
اما اختلاط‌کردن زمان می‌برد. در کوتاه‌مدت به مریل مانند دیگر بانک‌های سرمایه‌گذار اجازه داده شد تا شروط خود را دوبرابر کنند. مریل کاملا خارج از میدان عمل تنظیم‌کنندگان مالی قرار گرفت. سپس مریل به‌عنوان یک موسسه مستقل تک‌افتاده در برابر نوسانات بازار آسیب‌پذیر شد. بحرانی که برای تهدید کل نظام مالی کفایت کند، لازم بود تا اختلاط‌سازی‌های اجتناب‌ناپذیر را تسریع نماید. عنصر دیگر در بحران مجموعه سیاست‌هایی بود که باعث تشدید بی‌ثباتی در سطح جهان شد. دولت بوش از مالیات‌ها کاست. دولت فدرال در واکنش به رکود اقتصادی سال ۲۰۰۱ از میزان بهره کاست. درعین حال، ابتکار مالی برای ایجاد اعتباری ارزان‌تر و بسیار قابل دسترس‌تر موثر واقع شد. این البته فقط ماجرای رهن‌دادن‌ها در هیئتی دیگر است. نتیجه افزایش مصرف ایالات متحده و سقوط پس‌اندازهای خانگی شمرده شده در منطقه‌ای منفی بود. مسائل دیگری با همان درجه اهمیت‌ رشد اقتصادی چین و کاهش سرمایه‌گذاری در آسیا پس از بحران مالی ۱۹۹۸-۱۹۹۷ بود. با حضور چین که تقریبا ۵۰ درصد از تولید ناخالص خود را پس‌انداز می‌کند، تمام آن پول می‌بایست به جای دیگری می‌رفت.
بیشتر آن وارد خزانه‌داری آمریکا شد و جزء تعهدات Fannie Mae و Freddie Mac قرار گرفت. این کار باعث افزایش ارزش دلار و کاهش استقراض برای خانوارهای آمریکایی شد و آنها را تشویق نمود تا فراتر از متوسط مورد نظر خود زندگی کنند. آن همچنین بازار شناورتری برای امنیت Fannie Mae و Freddie Mac پدید آورد و ماشین تولید و توزیع را تغذیه نمود بازهم اشتباهات سیاستگذاری آشکاری وجود نداشت. رهانیدن یک میلیارد چینی از فقر به شکلی مستدل مهم‌ترین رویداد در طول زندگی ما بود. این حقیقت که دولت فدرال به سرعت واکنش نشان داد از بدترشدن رکود اقتصادی ۲۰۰۱ ممانعت به عمل آورد. اما نتایج غیرقابل انتظاری بروز کردند. شکست تنظیم‌کنندگان اقتصاد آمریکا در سختگیری در امر سرمایه و معیارهای قرض‌دهی هنگامی که سرمایه اضافی وارد می‌شود به‌علاوه سیاست‌های خارج از قاعده فدرال باعث شعله‌ور شدن شوک اعتباری خشمگینانه‌ای شد.
شکست چین در حرکت سریع‌تر جهت تشویق مصرف داخلی بیشتر متناسب با درآمدهای بیشترش آتش بحران را باز شعله‌ورتر کرد. حالا یک بخش مالی متورم تحت فشار است تا خود را مستحکم سازد. برخی نتایج مانند ادغام بانک آمریکا و مریل لینچ شادمان‌تر از دیگران مانند ورشکستگی برادران لمان هستند. اما در هر حال رکود اقتصادی تداوم خواهد یافت. بانک‌های مرکزی خارجی به‌خاطر سرمایه‌گذاری‌های بدون فکرشان در حال از دست دادن سرمایه‌های خودند. درحالی‌که آنها در حال جذب و هضم خسارت‌های خود در مورد خزانه آمریکا و امنیت کارگزار اقتصادی هستند، سرمایه جاری به سمت آمریکا کاهش خواهد یافت. کسری حساب جاری در آمریکا و مازاد آن در آسیا کم خواهد شد. یک امر غیرمتعارف آن است که دلار در هفته‌های اخیر قوی شده است. آمریکایی که دیگر کسی آن را به چشم تامین‌کننده دارایی مالی با کیفیت بالا درنظر نمی‌گیرد، می‌توان انتظار داشت که دلار ضعیف شده است. قوت دلار منعکس‌کننده واکنش فورانی سرمایه‌گذارانی است که خزانه‌های آمریکا را پناهگاهی امن درنظر گرفته و به سمت آنها هجوم می‌آورند. ارزش آن را دارد که یادآور شویم چنین چیزی در آگوست ۲۰۰۷ هم رخ داد، وقتی که بحران در مراحل آغازین خود ناگهان بروز کرد.
اما وقتی سرمایه‌گذاران مقدار مشکلات مالی آمریکا را درک کردند، هجوم به سمت خزانه‌ها فروکش کرد و سقوط دلار آغاز شد. حالا وقتی سرمایه‌گذاران مقدار مشکلات مالی آمریکا را به‌خاطر می‌آورند، دوباره شاهد سقوط ارزش دلار هستیم. تاکید بر حرص و آز و فساد به‌عنوان علل بحران به پیش‌بینی نومیدانه‌ای منجر می‌شود. ما قصد تغییر طبیعت انسانی را نداریم. ما نمی‌توانیم سرمایه‌گذاران را واداریم تا حرص کمتری داشته باشند. اما تاکید بر تصمیمات مربوط به سیاستگذاری چشم‌انداز خوش‌بینانه‌تری را فراروی ما قرار می‌دهد. همیشه نمی‌توان جلوی نتایج غیرمنتظره را گرفت. اشتباهات در سیاستگذاری ممکن است همواره اجتناب‌پذیر نباشند اما حداقل می‌توان آنها را تصحیح نمود. این کار در آغاز نیازمند نگاهی عمیق‌تر به علل ریشه‌ای مشکل است.
بری آیچن‌گرین
بری آیچن‌گرین استاد اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیا و شهر برکلی است.
ترجمه: سعید وهابی
منبع : روزنامه کارگزاران