شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


می دانید از زندگی چه می خواهید؟


می دانید از زندگی چه می خواهید؟
کنار پنجره ایستاده است و دیوان حافظ را به سینه می فشارد. باران تند بهاری با گشاده دستی شیشه را می شوید.
عطر بنفشه و اطلسی داخل باغچه، با بوی خاک باران خورده در هم می آمیزد و مشام زن را نوازش می دهد.
سرش را از پنجره بیرون می برد، صورتش خیس خیس می شود، احساس طراوت و پاکی می کند.
ماهی های سرخ زیر قطره های درشت باران داخل حوض فیروزه ای به وجد آمده اند و شادمانه در پی یکدیگر می دوند، زیر لب زمزمه می کند و دیوان حافظ را می گشاید:
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
اشک در چشمانش حلقه می زند با خود نجوا می کند: یاد روزهای خوب گذشته به خیر. چرا آن همه شادمانی و سرخوشی جای خود را به بی تفاوتی و اندوه داده است؟
چشمش به پروانه رنگارنگی می افتد که به پشت پنجره اتاقش پناه آورده تا از گزند بارش تند باران محفوظ بماند.
لبخندی می زند و با خود می اندیشد، هنوز هم دیر نیست.
باید از اول شروع کنم. باید دوباره تلاش کنم.
باید با سلاح اراده و ایمان غول اندوه را در وجودم از پای درآورم.
من زنده ام. پس باید خوب زندگی کنم. شاد زیستن حق هر انسانی است. پس چرا شاد نباشم؟
همه ما برای دستیابی به شادمانی نیازمندیم که ابتدا مواردی را برای خودمان روشن کنیم. به عنوان مثال از خود بپرسیم:
«در زندگی برای چه چیزی مبارزه می کنم؟ و یا از چه چیزهایی دفاع می کنم؟
اکثر ما تنها در پی آن هستیم که شاد باشیم و یا خودمان را شاد کنیم در حالی که به اعتقاد «وین دایر»، نویسنده و محقق مسایل اجتماعی، «هیچ راهی برای شاد بودن وجود ندارد، شادی خودش راه است.»
کلمات، ابزارهای اولیه ارتباط ما با دنیای درون و بیرون هستند، به همین سبب نیز استفاده بهینه و درست از آنها می تواند بر رفتار، حسن روابط و حفظ روحیه مثبت در ما تأثیر زیادی بگذارد.
دوستی می گفت: مدتی است در پاسخ به این سؤال که حالتان چطور است؟ به جای بیان جمله معمولی «خوبم» از «خیلی عالی» استفاده می کنم. وقتی این جمله را به کار می برم به وضوح تأثیر آن را روی روحیه خود و طرف مقابلم می بینم. زیرا او نیز در جواب می گوید: «خدا را شکر خیلی خوشحالم.»
جیم دناوان نویسنده کتاب «سفر به دنیای شادی» نیز معتقد است: کسی که از کلمه (سعی می کنم) زیاد استفاده می کند درواقع به خودش اجازه می دهد از انجام کاری که تمایل چندانی به آن ندارد طفره برود. مثل اینکه بگوید: «سعی می کنم سر وقت بیایم و یا سعی می کنم وزنم را کم کنم.» به اعتقاد او تمام این تلاشها در عمل ضعیف هستند. چون اگر کسی واقعاً به دنبال انجام قطعی کاری باشد، از کلمات مثبت تری مثل «سروقت آنجا خواهم بود و یا وزنم را کنترل خواهم کرد.» بهره می گیرد که قطعیت و ثبات بیشتری دارند. روان شناسان تأکید می کنند: اغلب مردم به جای آنکه در مورد هدفی که در پی آن هستند فکر کنند، درباره آنچه از آن فراریند فکر می کنند. اگر ندانید که واقعاً چه می خواهید، چطور می توانید آن را به دست آورید؟
● این سؤالات را از خود بپرسید
جیم دناوان، پیشنهاد می کند صبح که از خواب بیدار می شوید، در حالی که در رختخواب دراز کشیده اید از خود بپرسید:
- امروز برای چه چیزهایی خدا را شاکر هستم؟
- چه چیز موجب می شود تا شکرگزار باشم؟
- امروز برای چه چیزی هیجان زده ام و چه چیز سبب این هیجان زدگی است؟
- امروز برای چه چیزی خوشحال هستم؟
- امروز به انجام چه چیزی متعهد هستم؟
طرح این گونه سؤالات به طور ناخودآگاه ذهنتان را به سوی افکار مثبت سوق می دهد و احساس می کنید از همان دقایق اولیه صبح فکرتان روی مسایلی که طی روز با آن سروکار دارید، متمرکزتر است.
به نظر او کسانی که صبحها بداخلاق و ناامید هستند، سؤالات مأیوس کننده ای از خود می پرسند. به عنوان نمونه با خود می گویند: «چرا من باید صبح به این زودی بیدار شوم؟» یا «ای کاش می شد همین امروز خودم را بازنشسته می کردم...»
به اعتقاد وی طرح این قبیل سؤالات ذهنتان را به سوی منفی نگری سوق می دهد و بر اعمال و رفتار ما در تمام روز تأثیر می گذارد. بنابراین اگر می خواهید زندگی شاد و امیدبخشی داشته باشید، باید مشتاق زندگی باشید و نسبت به مردم، مکانها و اتفاقهای روزانه ای که با آنها مواجه می شوید، با علاقه مندی برخورد کنید.
این مسأله باعث می شود تا بتوانید از تجربه های اشخاصی که در طول روز با آنها روبرو می شوید به نحو احسن استفاده کنید، به سخنانشان بهتر و عمیق تر گوش دهید و دریچه ذهن و قلبتان را به سوی مردم اطرافتان باز کنید و از همصحبتی با دیگران لذت ببرید.
● ده سال دیگر چقدر این موضوع برایتان مهم است؟
کلام آخر اینکه «آنچه رخ می دهد به مهمی نوع نگرش ما به آن اتفاق نیست.» در زندگی همه ما تنش و فشار روانی وجود دارد، اما راههایی نیز برای پیشگیری از رشد افکار منفی و افزایش تنشهای روحی وجود دارد، هنگام رویارویی با چنین موقعیتهایی کافی است از خودتان بپرسید:
«ده سال دیگر چقدر این موضوع برای من مهم است؟»
● مسایل اطرافیان را آسان بگیرید
جیم دناوان یادآور می شود: آنچه در این میان اهمیت دارد آن است که مسایل اطرافیان را آسان بگیرید و به خدا توکل کنید. زیرا قدرتی برتر در زندگی شما سرگرم کار است، پس تسلیم آن باشید و بدانید هر اتفاقی که می افتد به صلاح شماست و در آن خیری نهفته است. بنابراین احتیاجی نیست برای رخ دادن امری دست و پا بزنید.
او سپس تأکید می کند: همه ما وظیفه داریم بدانیم چه می خواهیم و برای دستیابی به آن تلاش کنیم، اما... اما باید بپذیریم که چگونگی رخ دادن امور در کنترل ما نیست و نباید نگران باشیم.
قدس ش۵۵۷۷ - عالیه حجت زاده
منبع : نورپرتال


همچنین مشاهده کنید