چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مغز و سیاست


مغز و سیاست
یك بررسی با استفاده از تكنیك های پیشرفته تصویربرداری از مغز بر روی گروهی از طرفداران حزب های جمهوریخواه و دموكرات در آمریكا نشان می دهد كه چگونه تمایلات سیاسی در آنها نتیجه «سوگیری تاییدآمیز» در آنها به طور ناخودآگاه است.
□□□
«ادراك انسان هنگامی كه نظری را اتخاذ كرد، همه چیزهای دیگر را در حمایت و موافقت با آن جلب می كند و گرچه ممكن است مواردی با شمار یا اهمیت بیشتر به نفع طرف مقابل موجود باشد،آنها را نادیده می انگارد یا حقیر می شمرد... چرا كه با این مقدر كردن تمام عیار و زیانبار، مرجعیت نتیجه گیری های قبلی اش می تواند تخطی ناپذیر بماند.»
(فرانسیس بیكن، ارغنون نو، ۱۶۲۰)
من عضو هیچ حزب سیاسی سازمان یافته ای نیستم؛ من اختیارگرا (لیبرتارین) هستم. من به عنوان یك محافظه كار اقتصادی و یك لیبرال اجتماعی دست كم به یك چیز در مورد هر جمهوریخواه یا دموكراتی كه دیده ام پی برده ام. من دوستانی از هر دو اردوگاه دارم، كه در آنها این مورد را مشاهده كرده ام: جدا از اینكه موضوع بحث چه باشد، افراد هر دو جناح به یكسان متقاعد هستند كه شواهد، كاملاً از موضع آنها حمایت می كند. این وضعیت را «سوگیری تاییدآمیز» (Comfirmation bias) می نامند، به این معنا كه ما شواهد تایید كننده برای عقاید از قبل موجودمان جست وجو و پیدا می كنیم و هر شاهد متضاد را نادیده می گیریم یا دوباره تفسیر می كنیم. اكنون بررسی ها به كمك «تصویربرداری تشدید مغناطیسی كاركردی» (FMRI) از مغز نشان می دهد كه «سوگیری تاییدآمیز» از كجای مغز نشأت می گیرد و چگونه ماهیتی ناخودآگاه دارد و تحت هدایت عواطف است.
«درو وسترن» روانشناس در دانشگاه اِموری سرپرست این تحقیق بوده است و نتایج آن در كنفرانس سالانه «شخصیت و روانشناسی اجتماعی» ارائه شد.در حین مبارزات انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴ ، از ۳۰ نفر كه نیمی از آنها خود را جمهوریخواه «تمام عیار» و نیمی دیگر خود را دموكرات «تمام عیار» می خواندند، خواسته شد هم سخنان جورج دبلیو بوش و هم سخنان جان كری را مورد ارزیابی قرار دهند كه در آن هر نامزد به وضوح مخالف دیگری صحبت كرده بود و طی انجام این وظایف، مغز این افراد با FMRI تحت مشاهده قرار داشت. تعجبی ندارد كه آزمودنی های جمهوریخواه به همان اندازه نسبت به بیانات كری نظر انتقادی داشتند كه آزمودنی های دموكرات نسبت به بیانات بوش، اما هر دو گروه نامزد مطلوب خود را از حیطه نقد دور نگه می داشتند.اما تصویربرداری از مغز این افراد نشان داد كه بخشی از مغز كه بیش از همه با استدلال سروكار دارد- یعنی بخش خلفی- جانبی -قشر پیش پیشانی مخ (prefrontal cortex) در جریان ارزیابی های افراد غیرفعال است. برعكس فعال ترین بخش های مغز در این افراد، قشر مخ در ناحیه حدقه ای پیشانی (Orbital fronta) است كه پردازش عواطف را به عهده دارد، قشر «سینگولیت قدامی» (ventral cingulated) مغز به حل و فصل تعارضات می پردازد؛ قشر «سینگولیت خلفی» (posterior cingulate) مغز با داوری كردن در مورد پاسخگویی اخلاقی ارتباط دارد و هنگامی كه آزمودنی ها به نتیجه گیری می رسیدند كه از نظر عاطفی آنان را آسوده می كرد- «استریاتوم قدامی» (Ventral Striatum) فعال می شد كه با پاداش و لذت مرتبط است.وسترن می گوید: «ما هیچ افزایش فعالیتی در بخش هایی از مغز كه حین استدلال به كار می افتد مشاهده نكردیم.
در عوض آنچه ما دیدیم فعال شدن شبكه ای از مدارهای عاطفی از جمله مدارهای عصبی بود كه تصور می شد در تنظیم عواطف دخالت دارند و نیز مدارهای عصبی كه معلوم شده در حل و فصل تعارض ها دخالت می كنند.» نكته جالب فعال بودن مدارهای عصبی دخیل در پاداش دادن رفتارهای انتخابی بود.وسترن می گوید: «اساساً به نظر می رسد گویی طرفداران یك حزب سیاسی، كالئیدوسكوپ (شكل نمای) شناختی خود را آنقدر می چرخانند تا نتیجه گیری هایی را كه می خواهند به دست آورند، و سپس به شدت این نتیجه گیری ها را با حذف حالات عاطفی منفی و فعال كردن حالات عاطفی مثبت، تقویت می كنند.»كاربردهای این یافته های پژوهشی به فراسوی سیاست می رود، هیات منصفه ای كه شواهد علیه یك متهم را ارزیابی می كند، مدیرعاملی كه اطلاعاتی در مورد یك شركت را بررسی می كند یا دانشمندی كه داده های به یك نظریه را سبك و سنگین می كند، فرآیند شناختی مشابهی را از سر خواهند گذراند. اما در این باره چه كاری می توانیم بكنیم؟ما در علم دستگاه های ذاتی -خودتصحیح كننده داریم. در تجربیات علمی وجود «كنترل های كاملاً دوسوكور»لازمند كه در آنها نه افراد مورد آزمایش و نه آزمایشگران از شرایط تجربه ضمن مرحله جمع آوری داده ها بی خبرند. نتایج بررسی ها در كنفرانس های حرفه ای مورد بررسی قرار می گیرد و هنگام چاپ در نشریات توسط كارشناسان مستقل بازبینی می شود.
نتایج باید در سایر آزمایشگاه های غیروابسته با پژوهشگر ابتدایی تكرار شود. شواهد غیرتاییدآمیز و نیز تفاسیر متضاد از داده ها باید در مقاله آورده شوند. دانشمندان به خاطر شكاك بودن پاداش می گیرند. مدعاهای غیرعادی، شواهد غیرعادی را هم طلب می كنند.ما نیازمند وجود كنترل های مشابهی برای جلوگیری از «سوگیری تاییدآمیز» در حوزه قانون تجارت و سیاست هستیم. قضات و وكلا باید به یكدیگر در مورد استخراج انتخابی داده ها برای پشتیبانی از یك استدلال تذكر و به هیات های منصفه در مورد «سوگیری تاییدآمیز» هشدار دهند.
مدیران شركت ها باید پیشنهادهای پرحرارت معاونانشان را به شكلی انتقادی ارزیابی كنند و از آنها بخواهند كه شواهد متضاد و ارزیابی های متفاوت در مورد طرحی مشابه را به آنها ارائه دهند. سیاستمداران هم نیاز به نظام قوی تر بررسی توسط همردیفان مستقل دارند كه فراتر از حد سرزنش های غیراخلاقی در ایام مبارزات انتخاباتی باشد و من دوستدار مباحثه سیاسی هستم كه در آن لازم باشد موضع مخالف را هم درنظر گرفت. شكاك بودن پادزهر هر سوگیری تاییدآمیز است.
مایكل شرمر
ترجمه: علی ملائكه
منبع:Saientific American, July ش ۲۰۰۶
منبع : روزنامه شرق