سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

استاد مطهری و معنای آزادی


استاد مطهری و معنای آزادی
در کلام مطهری، آزادی سمت و سویی می یابد که بنا به دلایلی نباید از انسان سلب شود. این عناصر عبارتند از این که بروز و ظهور استعدادهای آدمی نیازمند فضای آزاد است. در فضای بسته و محیط خفقان آمیز و استبدادی و به عبارتی در فقدان آزادی های اجتماعی و سیاسی، زمینه ای برای بروز خلاقیت ها و استعدادها به وجود نمی آید. در فضای مستبدانه ای که بر جامعه حاکم است، چاپلوسان و زبان بازان قدرت می یابند و آزادگان و آزاداندیشان ذلیل و حقیر می شوند، چرا که وضعیت موجود، اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و مصلحان را نمی دهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایی و مقامی می یابند و بس.استاد مطهری آزادی را یکی از لوازم حیات و تکامل ذکر کرده و معتقد است موجودات برای رسیدن به مرحله تکامل و رشد به سه عنصر «تربیت»، «امنیت» و «حریت» نیازمندند.
تربیت، عبارت است از عواملی که موجود زنده برای تداوم بقا به آنها محتاج است. برای مثال موجود زنده برای رشد و نمو به عناصری چون نور، آب، غذا و علاوه بر این ها، انسان به تعلیم و تربیت نیازمند است. امنیت، یعنی این که موجود زنده آن چه را در اختیار دارد، همانند حیات، ثروت، سلامت و ... از او سلب نگردد. و آزادی، یعنی «نبودن مانع. انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلو رشد و تکاملشان هست، مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند».(۱)
بنابراین مفهوم آزادی در اندیشه استاد مطهری، فقدان مانع در راه رشد استعدادها به منظور طی کردن مسیر کمال است. این موانع از جهتی ممکن است درونی و از جهتی برونی باشند. بر این اساس، آزادی از یک سو، بعدی معنوی و از سوی دیگر، بعدی اجتماعی و سیاسی می یابد. استاد مطهری، درباره آزادی اجتماعی معتقد است : «بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع، آزادی داشته باشد. دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند ... که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند».(۲)
تحلیل مطهری از آزادی اجتماعی در واقع همان آزادی سیاسی است که امروزه در ادبیات سیاسی به کار می رود. آزادی سیاسی به طور کلی به نقش مردم در زندگی سیاسی اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی هایی است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت داراست. از این رو آزادی بیان و حق اظهار نظر، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادی های سیاسی است.
آیت الله مطهری با طبقه بندی آزادی به معنوی و اجتماعی، طبقه بندی تقریبا کاملی از آزادی ارائه می دهد که هم جنبه های درونی و معنوی که به خود افراد مربوط می شود را در بر می گیرد و هم جنبه های بیرونی و اجتماعی و به عبارتی سیاسی را شامل می شود. مطهری به درستی متذکر می شود که آن چه امروزه در دنیا مقدس و ارجمند است، آزادی های اجتماعی و سیاسی است. اما به گمان ایشان، آزادی معنوی زیر بنا و بنیاد آزادی های اجتماعی و سیاسی است. از این رو، از سوی وی تأکیدات بسیاری بر آزادی معنوی شده است و آزادی معنوی در اولویت قرار دارد.
مطهری فقدان آزادی های اجتماعی و سیاسی را یکی از گرفتاری های بشر در طول تاریخ ذکر می کند و می گوید: «یکی از مقاصد انبیا به طور کلی و به طور قطع این است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی ها و بردگی های اجتماعی و سلب آزادی هایی که در اجتماع هست مبارزه کنند.»(۳) ایشان برای اثبات آزادی اجتماعی در دین به آیه ۶۴ سوره آل عمران(۴) اشاره می کند و در تفسیر آن می‌گوید: «در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را. و این که هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خودش نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند، یعنی نظام آقایی و نوکری ملغا، نظام استثمار ملغا، نظام لامساوات ملغا. هیچ کس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد».(۵)
در نگاه مطهری، آزادی اجتماعی و سیاسی مقدس است، همچنان که دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را مقدس می شمارد، اما آنچه بیش از آزادی اجتماعی ارزش دارد، آزادی معنوی است. از نظر مطهری: «پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند. آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. درد امروز جامعه بشری این است که بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را تامین کند، ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود. ... آزادی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و کتاب های آسمانی نمی توان تأمین کرد».(۶)
مطهری مهم ترین مسأله و مشکل عصر حاضر را فقدان آزادی معنوی ذکر می کند و این که جامعه ای که به آزادی معنوی نرسیده، به آزادی اجتماعی هم نخواهد رسید : «بزرگ ترین خسران عصر ما این است که همه اش می گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی رسند».(۷)
ایشان آزادی معنوی را مقدمه ای برای رسیدن به آزادی اجتماعی می داند. به باور وی، برای رسیدن به آزادی واقعی اجتماعی، انسان ها باید نخست از درون خود آزاد گردند و بنده و برده شهوات و مادیات و دلبستگی های دنیوی نباشند. به عبارتی، آزادی معنوی، آزادی از خود است و آزادی اجتماعی، آزادی از بندگی دیگران و به ویژه حکومت : «آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگران، ولی آزادی معنوی، آزادی انسان است از قید و اسارت خودش».(۸)
به نظر ایشان: «تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی دارد و به این ترتیب ریشه رقیت ها و بردگی های اجتماعی را از بین می برد. مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقیت های اجتماعی نمی روند».(۹)
همچنین مطهری یکی از مهم ترین حکمت های زهدورزی را آزادی و آزادگی ذکر می کند: «میان زهد و آزادگی، پیوندی کهن و ناگسستنی برقرار است. نیاز و احتیاج، ملاک رو به مزاجی است و بی نیازی ملاک آزادگی. آزادگان جهان که سبک باری و سبک بالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل ترین آرزوی آنهاست، از آن جهت زهد و قناعت را پیشه می سازند که نیازها را تقلیل دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیا و اشخاص رها سازند».(۱۰)
به هر روی، مسائلی چون تقوا، زهد و صبر، ریشه در آزادمنشی آدمی دارند. انسان در برابر عواملی که درون او را به اسارت می کشاند و او را ضعیف و خوار می سازد، طغیان می کند و خود را رها می سازد و این گونه است که در برابر بندهای برونی نیز قیام می کند و تنها به حاکمیت خداوند و دستورهای او گردن می نهد و غیر او را نفی می کند.
مطهری بر این باور است که آزادی به طور کلی به دلایل ذیل صحیح است. یکی این که «نباید مانع بروز استعدادهای بشر شد. دیگر به این معنا صحیح است که بسیاری از چیزهاست که با جبر نمی توان به بشر تحمیل کرد و دیگر به این جهت است که بشر موجودی است که باید بالاختیار و در صحنه تنازع و کشمکش به کمال خود برسد».(۱۱)
بنابراین در کلام مطهری، آزادی سمت و سویی می یابد که بنا به دلایلی نباید از انسان سلب شود. این عناصر عبارتند از این که بروز و ظهور استعدادهای آدمی نیازمند فضای آزاد است. در فضای بسته و محیط خفقان آمیز و استبدادی و به عبارتی در فقدان آزادی های اجتماعی و سیاسی، زمینه ای برای بروز خلاقیت ها و استعدادها به وجود نمی آید. در فضای مستبدانه ای که بر جامعه حاکم است، چاپلوسان و زبان بازان قدرت می یابند و آزادگان و آزاداندیشان ذلیل و حقیر می شوند، چرا که وضعیت موجود، اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و مصلحان را نمی دهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایی و مقامی می یابند و بس.
عنصر دوم که انسان برای آن نیازمند آزادی است این است که بسیاری از امور و چیزها، صلاحیت و قابلیت تحمیل به بشر را ندارند. برای مثال، دین اجباربردار و اجبارپذیر نیست. نمی توان کسی را به زور وادار به پذیرش دین کرد. به ویژه دین اسلام را که حتی پذیرش آن نیز می بایست با برهان و استدلال همراه باشد و آن که از روی تقلید و بدون تحقیق آن را می پذیرد از او پذیرفته نیست. اساسا مطهری نقطه قوت دین اسلام را همین می داند، چرا که پذیرش خود را منوط به تحقیق و نه تقلید کرده است.
مطهری در این باره می گوید: «بعضی چیزهاست که اصلا اجباربردار نیست، یعنی نمی شود بشر را مجبور کرد که آن را داشته باشد. اگر تمام قدرت های مادی جهان جمع شوند و بخواهند با زور آن را اجرا بکنند، قابل اجرا نیست. مثلا محبت و دوستی».(۱۲)
دین، ایمان، مهرورزی و مهرگستری و دوستی و بسیاری چیزهای دیگر اجباربردار و تحمیل کردنی نیست و آیات فراوانی در قرآن نیز به این موضوع اشاره دارد : «لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی؛ در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است».(۱۳)
و از این جهت است که قرآن می فرماید مردم را با حکمت دعوت کن: «إدع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه».(۱۴) مردم را با دلیل و منطق دعوت کن تا روح و قلب آنها را خاضع [و] عشق و محبت را در دل آنها ایجاد کنی. در آیه ای دیگر می خوانیم: «فذکر إنما أنت مذکر لست علیهم بمصیطر(۱۵)؛ ای پیغمبر، وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است. تو مسلط بر مردم نیستی که بخواهی به زور آنها را مومن و مسلمان کنی».(۱۶)
ویژگی سوم برای آزاد بودن انسان این است که قابلیت کمال یابی انسان در فضایی ارزشمند است که آگاهانه و آزادانه صورت پذیرد. برای رسیدن به کمال باید با بسیاری از چیزها در تنازع و کشمش به سر برد. ابتدا در درون خود و برای رسیدن به آزادی معنوی باید تلاش کرد و سپس در بیرون و برای رسیدن به آزادی اجتماعی و سیاسی.
به هر روی، در اندیشه مطهری، آزادی، راه و معبری برای رسیدن به مقصد است. در این مسیر باید با هوا و هوس ها و خواهش های نفسانی مبارزه کرد و پیروز گشت و برای ادامه این راه، باید بندها و زنجیرهای بیرونی را گسست و از هرچه تعلق و وابستگی است آزاد گشت. آزادی در این معنا، وسیله ای برای بروز و ظهور استعدادهای نهفته آدمی است. انسان نیازمند آزادی است و آزادی به صورت فطری در نهاد وی به ودیعت نهاده شده است و وی باید در مسیر زندگی خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و برتر انسانی از آن استفاده کند. در چنین وضعیتی است که راه رشد و پیشرفت به سوی کمال برای انسان گشوده می شود و جامعه انسانی هر روز افزون بر گذشته به پیش گام برمی دارد.
پی‌نوشت‌ها
۱. مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، تهران، صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۶۶، ص ۱۴.
۲. همان، ص ۱۴.
۳. همان، ص ۱۸.
۴. قل یا أهل الکتاب تعالوا الی کلمه سوإ بیننا و بینکم ألا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگران را به جای خداوند به خدایی بر نگیرد.
۵. مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص ۱۷.
۶. همان، ص ۱۹.
۷. همان، ص ۵۱.
۸. همان، ص ۳۲.
۹. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.
۱۰. همان، ص ۲۳۱.
۱۱. حسین یزدی (گردآورنده)، آزادی در نگاه استاد مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۹.
۱۲. مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۱۱۷.
۱۳. بقره(۲)، آیه ۲۵۶. بیان آیه محتمل نفی و نهی است: ۱. نفی: زمخشری و اغلب معتزله آن را انتخاب کرده اند. یعنی خداوند امر ایمان را بر اجبار و اکراه و وادار کردن ننهاده، بلکه بر تمکین و اختیار نهاده است، چنان که در جای دیگر فرموده است: «اگر پروردگارت می خواست همه کسانی که در روی زمین هستند ایمان می آوردند، پس آیا مردم را وا می داری (اکراه می کنی) که مومن شوند؟» (یونس(۱۰)، آیه ۹۹). ۲. نهی: کسی را بر اسلام آوردن اجبار نکنید، زیرا ایمان اجباری، اعتبار ندارد، بلکه کفر اجباری هم اعتبار ندارد. (آیه تقیه: نحل(۱۶)، آیه ۶) ر.ک: توضیحات بهإالدین خرمشاهی ذیل آیه مورد بحث.
۱۴. نحل(۱۶)، آیه ۱۲۵.
۱۵. غاشیه (۸۸)، آیه ۲۱ و ۲۲.
۱۶. مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۱۱۹.
منبع : دو هفته نامه الکترونیک شرقیان


همچنین مشاهده کنید