جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آمایش‌ سرزمین‌ و برنامه‌ریزی‌ منطقه‌ای‌ بخش اجتماعی- فرهنگی در ایران


آمایش‌ سرزمین‌ و برنامه‌ریزی‌ منطقه‌ای‌ بخش اجتماعی- فرهنگی در ایران
● مقدمه
با تبیینی حساب شده از ساختار هویت ملی و جوامع منطقه ای از طریق آمایش سرزمین می توان جهت محرومیت زدایی و عدالت محوری، در مسیر برنامه ریزی منطقه ای و الگوی تقسیمات کشوری بر اساس آن، گام برداشت تا هم پیوندی، پراکندگی، همزیستی و تعادل مردم مناطق مختلف را در تقسیمات آتی مدنظر قرار داده و در کنار آن برنامه ریزی های منطقه ای را به برنامه های متمرکز کلان و سند چشم انداز بیافزاییم، تا تعادلی مناسب بین مناطق مختلف کشور برقرار شود. در مقابل یکپارچگی که پیش از این، برحسب الگویی قدیمی، یکی از اهداف گذشته تقسیمات کشوری بود، باید کنار گذاشته شود، زیرا گوناگونی های و خصایص متکثر و متنوع پهنه ایران زمین را مدنظر قرار نمی دهد. به جای آن حرکت ما به سوی همبستگی و انسجام باشد. همبستگی از طریق هم پیوندی و همزیستی مناطق مختلف و انسجام از طریق برقراری تعادل نسبی بین مناطق مختلف؛ به طوری که هر یک از اقوام علاوه بر حفظ هویت بومی و محلی، خود را بخشی از هویتی بزرگتر، یعنی "هویت ایران زمین" حس کند.
● استراتژی های ملی و فراملی‌
▪ ساختار فرهنگی هویت ملی و جوامع منطقه‏ای در آمایش سرزمین
در فرایند توسعه درازمدت، بهره برداری بهینه از تمامی منابع سرزمین، پیوستگی‏های متقابل بین مناطق و جوامع ساکن در آن ها را عمق خواهد بخشید. حفظ و تقویت ساختارهای فرهنگی هر منطقه از یکسو و تلاش در بسط و گسترش فرهنگ ملی در پهنه سرزمین به طور همزمان و بدون تبعیض، در مجموع به تقویت ساختار فرهنگی هویت می‏انجامد و زمینه مطمئنی برای پایداری فرهنگی و هویتی در فرایند جهانی شدن به وجود خواهد آورد. در صورتی که اطلاعات و تحلیل های آن مبتنی بر مطالعات و تحقیقات علمی از یک طرف و شناخت فرهنگ بومی و محلی از سویی دیگر بوده و برنامه‏ریزی ها نیز بر طبق آن تحقیقات، تجارب و فراتحلیل های برخاسته از آن ها باشد. در این راه می بایست جوامع منطقه ای با انواع ویژگی های فرهنگی و اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی، نژادی و قومی، زبانی و گویشی، دینی و مذهبی و غیره بررسی و هر گونه برنامه ریزی و ساماندهی با توجه به آن ها صورت گیرد. باید بدنبال فضاسازی حساب شده ای گشت که بدون پاره پاره شدن کشور، اقوام و ادیان مختلف بتوانند از رضایت نسبی در کشور برخوردار بوده و خود را بخشی از هویت ایران زمین بدانند و به خواست های تجزیه طلبانه به عنوان تنها راه حل متوسل نشوند.
▪ نمونه ای از همزیستی اقوام و ادیان مختلف در ایران زمین
امروز در ایران زمین همچون گذشته، نژادها و قومیت ها، ادیان و مذاهب و مردمی با زبان و فرهنگ های متفاوت و متنوع زیر یک چتر واحد با هم جمع شده اند. در هیچ یک از کشورهای همسایه با چنین ترکیب متکثری از اقوام مذاهب روبرو نیستیم. برخی از همسایگان حتی یک یا دو قومیت یا دین متفاوت با اکثریت را بر نمی تابند و مدام در حال دسته و پنجه نرم کردن با مشکلات آن و درگیری های متعدد در ابعاد محلی و بین المللی هستند. در عراق برادران کرد سال ها تبعیض را تجربه کردند تا اینک تا حدی به حقوق خود رسیدند، ترکمن ها همچنان ناراضی هستند و درگیری های قومی و مذهبی که ادامه دارد و با درایت منتفذان و علما به سوی آرامش پیش می رود . در ترکیه هم ارامنه و هم اکراد از شرایط بسیار ناگواری در گذشته رنج می بردند و امروزه با وجود کاهش آن هنوز مشروعیت نیافته اند و حتی دولت ترکیه، کردها را به عنوان یک اقلیت قومی قبول ندارد و آن ها را ترک های کوه نشین می داند! در افغانستان و پاکستان نیز فقر و خشونت در همه زمینه ها به خصوص فقر فرهنگی و خشونت مذهبی آنقدر زیاد است که هیچ قوم و مذهبی در شرایط مناسبی به سر نمی برد. شیعیان در بسیاری از کشورهای عربی نیز باید از شرایط بهتری برخوردار باشند. شاید تنها کشور روسیه باشد که همچون کشور ما همزیستی ادیان و اقوام مختلف را در خود هضم کرده است. البته آن کشور با مسأله تجزیه برخی از اقوام و فرهنگ ها نیز مواجه شد، اما در کشور ما این اتفاق نیفتاده است؛ آن مستلزم گزینشی بسیاری ظریف و حساب شده است تا علاوه بر آزادی نسبی اقوام و ادیان مختلف، کشور پاره پاره نشود.
در حالی که در ایران زمین، اقوام فارس، کرد، لر، عرب، ترکمن، ترک، گیلک، تالشی، مازنی، ارمنی، آسوری (آشوری)، بلوچ و سیستانی در کنار هم زندگی می کنند. بسیاری از اقوام موجود در ایران در سرزمین های دیگر بعضاً قوم اصلی هستند، همچون ترک ها، ارمنی ها، ترکمن ها و عرب ها و برخی دیگر بخشی از کشوری دیگر به شمار می روند؛ به مانند بلوچ، سیستانی، کرد، و تالشی. جمع کردن چنین گوناگونی از اقوام در یک سرزمین در خاورمیانه کار هیچ کشوری جز ایران زمین نیست؛ همان گونه که در عهد باستان نیز چنین بوده است و در حالی که هر قومی زیر چتر دولت خود بودند، ایران تنها کشوری بود که اوقام گوناگون در آن زندگی می کردند. بسیاری از آثار باستانی به جای مانده از آن دوران نیز به روشنی نشان می دهد، جایی که بسیاری از اقوام سبک فرهنگی و هنری بومی خود را داشتند، سبک فرهنگی و هنری ایران زمین چیزی نبود جز امتزاجی از اقوام و ملل مختلف در زیر یک چتر. به عبارتی دقیق تر، هویت ایرانی چیزی نبود مگر امتزاجی از هویت اقوام مختلف که قادر بودند در کنار هم زندگی کنند و حتی تولیدات و آفرینش ها فرهنگی و هنری ای را به وجود آورند که حاصل کار مشترک شان بود.
اینک به زبان های محلی و بومی در بسیاری از برنامه های تلویزیونی و رادیویی استان های مختلف صحبت می شود و برخلاف بسیاری از کشورها، ممنوع نیست و مهمتر از آن رسانه های استانی به تریبونی برای انعکاس افکار عمومی محلی و نقد و پاسخگویی مسؤولان استانی و محلی بدل شده است. البته باید برای حفظ و پاسداری از این زبان های محلی در عصر جهانی شدن، برنامه های حساب شده و سازمان یافته تری صورت گیرد؛ مثلاً ورود این زبان های محلی در برنامه های درسی و آموزشی هر یک از اقوام در استان ها می تواند در دستور کار قرار گیرد. در خصوص اجازه ظهور ادیان مختلف که قضیه بسیار حساس تر است و برخلاف بسیاری از ادیان که دین های دیگر را قبول ندارند، در قرآن به صراحت ادیان دیگر مشروعیت دارند و دین اسلام رسالت خود را در تداوم رسالت بسیاری از آن ها می بیند و در قرآن تحت عنوان اهل کتاب مشروعیت دارند؛ از این روی وظیفه ما در این خصوص خطیرتر است و نادیده گرفتن یا تبعیض نسبت به ادیان دیگر عدول از آیات مصرح قرآنی بوده و خود عملی ضد دینی است. چنین ویژگی و ظرفیتی در دین اسلام توان بالقوه بسیاری به ما می بخشد تا علاوه بر سطح نظری در سطح عملی نیز نمونه ای موفق از همزیستی ادیان و مذاهب مختلف را در کشورمان، نوعی مثالی برای سایر کشورهای منطقه سازیم. در همه زمینه های مذکور ما نباید به وضع موجود اکتفاء کنیم و می بایست راهکارهای متعددی را برای بهتر شدن شرایط قومی، زبانی، نژادی، دینی و مذهبی در نقاط مختلف کشورمان جستجو کرده و در این راه همت گماریم؛ به خصوص که بر برخی از زمینه ها، نقدهایی جدی نیز وارد است.
▪ قطبی فرهنگی و نمونه ای پیشرو در جهان اسلام
اینک شرایط فراهم است تا از این طریق ما نقشی کاملاً پیشرو را در جهان اسلام و منطقه ایفاء کنیم. آن با استقبال حتی کشورهای پیشرفته و قدرت های بزرگ نیز مواجه خواهد شد؛ چرا که آنان نیز خواهان رودررویی با تمام جهان اسلام نیستند و بسیار مایل اند تا آلترناتیوی برای اسلام بن لادنی (مبتنی بر تروریسم) بیابند. بنابراین این فرصتی برای ما است تا مهم تر از تبدیل شدن به قدرتی منطقه ای، به قطبی فرهنگی بدل شویم. با تأکید بر زندگی مسالمت آمیز تمامی اقوام، ملل و ادیان، ابتدا در کشورمان و سپس در منطقه، و با رعایت موازین حقوق بشر در راه توسعه در دنیای امروز گام برداشته، نقش پیشروی خود را ایفاء کرده و جایگاه شایسته خویش را بیابیم. با برنامه ریزی حساب شده می شود، چه در کشورهای آسیای میانه و چه در کشورهای اسلامی، با ارائه نظری و عملی از همزیستی ادیان و اقوام مختلف در عصر جهانی شدن، هم بر هویت ملی صحه گذاریم و هم بر تکثر فرهنگی تأکید ورزیده، بدون این که حقوق بشر را نادیده بگیریم، در عین حالی که با سایر تمدن های جهان از ابعاد مختلف تعامل داشته باشیم و از آن ها یاد گرفته و به آن ها یاد دهیم.
▪ تقویت هویت ایرانی در سایر کشورها با تأکید بر هویت فرهنگی
توجه به این نکته ضروری است که ما نباید تنها در جستجوی اقوام و فرهنگ های مختلف ایران زمین، در پهنه کنونی سرزمین آن محدود باشیم. بسیاری از اقوام و مللی که اینک در قیومیت کشورهای دیگر زندگی می کنند، در گذشته به هویت ایرانی منتسب بوده اند که بسیاری از آن ها هنوز مشترکات شان را با ما دارند و آن می توان زمینه مشترکی برای همکاری و همزیستی منطقه ای فراهم آورد.
در آسیای میانه تاجیک ها دارای زبان فارسی هستند و چنان که منابع روسیه اذعان می کنند، در آنان نژاد ترکی قالب است، با آن که زبان شان فارسی است و در حوزه قفقاز درست عکس این صادق است. یعنی نژاد اکثراً ایرانی و قفقازی و زبان ترکی است. سایر کشورهای آسیای میانه نیز مشترکات بسیاری با ما دارند؛ به خصوص باید توجه کنیم که تأکید ما نباید روی قومیت، نژاد و حتی زبان باشد، و تمرکز اصلی ما باید روی "مشترکات فرهنگی" متمرکز شود که زبان امروز تعامل ملت هاست.
از سویی دیگر برخی از این اقلیت ها از شرایط مطلوبی برخوردار نیستند، و کشور ما بدون این که بخواهد در امور سایر کشورها دخالت کند، می تواند به خصوص از طریق ارتباط فرهنگی به محرومیت زدایی از آنان کمک کند. سرزمینی مثل اوستیای که اینک بین روسیه و گرجستان تقسیم شده و از خودمختاری نیز برخوردار است، از اقوامی ایرانی است که آنان نیز هنوز خود را ایرانی می دانند و بسیار تشنه تغذیه فرهنگی هستند که از تاریخ شان نشأت گرفته باشد. اوستیا نامی است که دیگران بر آن ها نهاده اند، اما آن ها خود را اصطلاحاً «ایرونی آدم» (ملت ایرونی) و کشورشان را «ایروستان» می نامند. در دست نوشته های قدیمی روسی، آن ها را آلانی - که از اقوام آریایی بودند - شمرده اند.
زنگبار تانزانیا نیز که از دیرباز یکی از مکان های مهم مهاجرت ایرانیان بوده است، از سرزمین های مهمی است که هنوز می توان تعدادی از خانواده های ایرانی را که برخی از آن ها زرتشتی هستند، در آنجا یافت. جالب اینجاست که بسیاری از ملل امروزین ریشه های خود را از آریایی ها و ایرانی ها می دانند، بدون این که ما مطلع باشیم. نمونه آن بلغاری ها هستند که با برخی از شواهد مدعی اند اصلیت شان از بلخ بوده و بلغار مبدل بلخ و بلخاریا است. هم اینک نیز حدود ۶۰۰ کلمه پارسی یا گرفته شده از پارسی در زبان شان هست. حتی برخی ترک ها را از اقوام هندو اروپایی می دانند و تورانیان را که در ادبیات کهن ما نیز به کرات از آن ها سخن رفته قومی آریایی می شمرند که از سلاله فریدون پادشاه افسانه ای آریایی است که سرزمینی از او که به پسرش تورج یه ارث رسید، توران و سرزمینی که به پسر دیگر ایرج تعلق گرفت، ایران نامیده شد. با این همه تأکید ما در تعامل با هر قوم و ملتی باید روی فصول مشترک و به خصوص حوزه فرهنگ و هنر باشد.
▪ برنامه‌ریزی‌ منطقه‌ای‌ بخش‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌
الگوی پیشنهادی تقسیمات کشوری‌
تجربه کشور ما در حد نسبی، نمونه ای موفق از تقسیمات کشوری را نشان می دهد. چرا که از یک سوی، با تمام تنوع قومی، نژادی، تاریخی و فرهنگی ای که در آن دیده می شود، به تجزیه کشور منتهی نشده است و همزمان در سال های اخیر با تقسیم کشور به استان هایی جدید بر اساس برخی از ملاحظاتی که تنوعات قومی و منطقه ای را مدنظر قرار داده است، رضایت نسبی ای برای اقوام و جوامع منطقه ای بدنبال داشته، گرچه هرگز کافی نیست و تا شرایط ایده آل راه درازی در پیش است. در این راه، باید تقسیمات کشوری علاوه بر محاسبات فوق، هم پیوندی، پراکندگی، همزیستی و تعادل مردم مناطق مختلف را در تقسیمات آتی مدنظر قرار دهد. در کنار آن برنامه ریزی های منطقه ای را به برنامه های متمرکز کلان و سند چشم انداز بیافزاید، تا تعادلی مناسب بین مناطق مختلف کشور برقرار شود. یکپارچگی که یکی از اهداف گذشته تقسیمات کشوری است، باید کنار گذاشته شود، زیرا گوناگونی های و خصایص متکثر و متنوع پهنه ایران زمین را مدنظر قرار نمی دهد. به جای آن باید به سوی همبستگی و انسجام حرکت کند. همبستگی از طریق هم پیوندی و همزیستی مناطق مختلف و انسجام از طریق برقراری تعادل نسبی بین مناطق مختلف؛ به طوری که هر یک از اقوام علاوه بر حفظ هویت بومی و محلی، خود را بخشی از هویتی بزرگتر، یعنی "هویت ایران زمین" حس کند.
▪ محرومیت زدایی و عدالت محوری
از آنجایی که تقسیمات کشوری متعادل، امکان بهرمندی بدون تبعیض همه اقوام و پیروان ادیان را در پهنه سرزمین می دهد و عدالت محوری را در تخصیص همه منابع و امکانات تحقق می بخشد، می بایست در دستور کار قرار گیرد. با نگاهی به تقسیمات کشوری در خواهیم یافت که برخی از طبقه بندی های بر اساس ملاحظاتی صورت گرفته اند که اینک دیگر صادق نیستند و از این روی مستلزم تجدید نظرند.
با توجه به کثرت اقوام مختلف در کشورمان و عدم توزیع منابع خدادادی در همه مناطق کشور، احتمال تمایلات تجزیه طلبانه می رفت، از این روی تقسیمات کشور با ملاحظاتی صورت گرفت. بدین معنی که تصور می رفت چون همه جاهای دنیا، استان ها و مناطقی که احساس کنند، بسیار ثروتمندتر از بقیه کشور هستند، از جدایی حمایت کرده و کشور را به مخاطره تجزیه می افکنند. اما اینک مطالعات نشان می دهد که نه تنها برخورداری، که محرومیت مناطق خاص از کشور نیز موجب تمایلات تجزیه طلبانه می شود، از این روی می بایست در راه محرومیت زدایی گام برداشت؛ به خصوص که در کشور ما این مناطق محروم اکثراً در حاشیه و مرزهای سرزمین مان قرار دارند و هم اینک نیز با برخی از درگیری های امنیتی در این مناطق روبروییم. همان گونه که در بخش اقتصادی با سهام عدالت به سوی محرومیت زدایی حرکت می کنیم، نباید فقر و محرومیت را تنها در حوزه اقتصاد ببینیم و باید در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز به سوی عدالت محوری و محرومیت زدایی با طرح ها و برنامه هایی حساب شده گام برداریم.
▪ برنامه ریزی منطقه ای و سفرهای استانی
یکی از مشکلاتی که مناطق محروم کشورمان با آن مواجه بودند، عدم مشارکت مناطق و استان ها و برنامه ریزی های منطقه ای در برنامه ریزی های کلان کشور بود. این پدیده است که نه تنها کشور ما بلکه همه کشورهایی که به برنامه ریزی های کلان متمرکز و بخشی روی آوردند، با آن مواجه بودند و یکی از راه حل های آنان، رویکرد به برنامه ریزی های منطقه ای و آمایش سرزمین بود. البته در سال های اخیر دولت بسیاری از طرح ها و برنامه های کشوری از سازمان مدیریت را به استان ها انتقال یافت، که در صورتی که آن ها به طرح ها و برنامه های کوتاه مدت محدود نشود و به سوی برنامه های بلندمدت استانی و منطقه ای کشیده شود، می تواند باعث محرومیت زدایی و دوری از نظام توسعه متمرکز گردد. بنابراین، دولت برای این که سفرهای استانی به تصمیم گیری درباره کارهای روزمره استانی تقلیل نیابد و به سوی برنامه های موثر بلندمدت کشیده شود، باید برنامه ریزی به شیوه منطقه ای را در دستور کار سفرهای استانی قرار دهد. آن گاه سفر هیئت دولت به استان ها می تواند باعث تجلی آن نگاه کلان کشوری در برنامه های منطقه ای شود، که برنامه های استانی و مسؤولان شان بدان نیاز دارند.
▪ نقش‌ و عملکرد مناطق‌ مختلف‌
برنامه‌ریزی‌ منطقه‌ای‌ کشور بر اساس‌ معیارها و شاخص های‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌ که‌ از قابلیت ها و تنگناهای‌ هر منطقه‌ ناشی‌ می‌شود، به‌ نقش‌ و عملکرد آتی‌ هر منطقه‌ و استان‌ می‌پردازد. از این‌ نقطه ‌نظر استان ها و مناطق‌ کشور با سه‌ عملکرد فراملی‌، ملی‌ ـ منطقه‌ای‌ و استانی‌ تفکیک‌ و مشخص‌ می‌شوند که‌ در نقشه‌ شماره‌ ۱ آمده‌اند. پیشنهاد عملکردهای‌ تخصصی‌ مناطق‌ مختلف‌ برای‌ افق‌ ۱۴۰۴ بر اساس‌ معیارهای‌ ذیل‌ صورت‌ گرفته‌ است‌:
۱) مناطقی‌ با عملکرد اجتماعی‌ و فرهنگی‌ فراملی‌: الف‌ ـ پیشینه‌ تاریخی‌ ـ فرهنگی‌ ب‌ ـ خاستگاه‌ تمدن های‌کهن‌ بوده‌ و از نمادهای‌ مرکزیت‌ فرهنگی‌ برخوردار باشد ج‌ ـ برخوردار از امکانات‌ و فرآوردهایی‌ فرهنگی‌ که‌ توان‌ پوشش‌ جوامع‌ دیگر را داشته‌ باشد خ‌ ـ برخورداری‌ از معیارهای‌ زبان‌، مذهب‌ و قومیت‌ که‌ فصولی‌ مشترکی‌ با جوامع‌ دیگر داشته‌ باشند د ـ جایگاه‌ جغرافیای‌ فرهنگی‌ که‌ برای‌ نقش های‌ فراملی‌ کلیدی‌ است‌ ر ـ تحولات‌ ژئوپولتیک‌ منطقه‌ای‌ و جهانی‌ ت‌ ـ برخورداری‌ از زیرساخت های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی ‌(سرمایه‌های‌ اجتماعی و فرهنگی‌، سازمان های‌ غیردولتی‌ و...).
۲) مراکزی‌ با عملکرد اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ملی‌ ـ منطقه‌ای‌: الف‌ ـ برخورداری‌ از امکانات‌ و فرآوردهایی ‌فرهنگی‌ که‌ توان‌ پوشش‌ ملی‌ و منطقه‌ای‌ داشته‌ باشد ب‌ ـ وضعیت‌ مناطق‌ محروم‌ پیرامونی‌ ج‌ ـ مرکزیتی‌ از فرآورده‌های‌ سنتی‌ ـ فرهنگی‌ برای‌ استان ها و مناطق‌ دیگر ج‌ ـ برخورداری‌ از معیارهای‌ زبان‌، مذهب‌ و قومیت‌ که‌ فصول‌ مشترکی‌ با استان های‌ همجوار داشته‌ باشند.
۳) مراکزی‌ با عملکرد اجتماعی‌ و فرهنگی‌ استانی‌:
الف‌ ) عدم‌ برخورداری‌ از شرایط مذکور در مناطقی‌ با عملکرد فراملی‌ و ملی‌ ـ منطقه‌ای‌
ب‌ ) بحرانی‌ بودن‌ اوضاع‌ اجتماعی
‌ ج‌ ) آسیب های‌ اجتماعی‌ و میزان‌ بزه‌کاری‌ و باندهای‌ غیرقانونی‌
ح‌ ) عدم‌ کفایت‌ امکانات‌ فرهنگی‌ برای‌ مردم‌ استان.
● توصیه‌های‌ سرزمینی‌ بخش‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌
قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از مناطق‌ محروم‌ کشور ما در جوار مرزهای‌ ما قرار دارند. چنان‌ شکافی‌ هم‌ می‌تواند منجر به‌ تضعیف‌ هویت‌ ملی‌ شود و هم‌ امنیت‌ کشور را به‌ خطر اندازد، از این‌ روی‌ توجه‌ به‌ آن ها در اولویت‌ قرار دارد. از طرفی،‌ اگر مناطق‌ محروم‌ مرزی‌ در جوار کشورهایی‌ قرار داشته‌ باشند که‌ چه‌ از طریق ‌رسانه‌های‌ این‌ کشورها و چه‌ از طریق‌ مسافرت های‌ مختلف‌ با آنان‌ در تعامل‌ باشند، بخشی‌ از نیازهای‌ فرهنگی‌ خود را از طریق‌ آن ها برطرف‌ می‌سازند. این‌ وضع‌ در مورد مناطق‌ محروم‌ ساحلی‌ جنوب‌ کشور ما صدق‌ می‌کند. ولی‌ مناطق‌ محروم‌ مرزی‌ کشور هنگامی‌ که‌ در کنار کشوری‌ قرار داشته‌ باشند که‌ از توان‌ زایش‌ فرهنگی‌ امروزین ‌برخوردار نیست‌، با وضعیت‌ بحرانی‌تری‌ روبرو هستند و از این روی در اولویت‌ توجه‌ قرار می‌گیرند. آن‌ شامل‌ حال‌ استان های ‌غربی‌ و شرقی‌ کشور ما می‌شود. مناطق‌ محروم‌ هنگامی‌ که‌ در همسایگی‌ خود با تمایلات‌ تجزیه‌ طلبانه‌ روبرو هستند، وضع‌ بحرانی‌ را نشان‌ می‌دهند. بی‌شک‌ اگر توسعه‌ در ابعاد اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ در این ‌مناطق‌ ایران‌ به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ آنان‌ خود را در وضعیتی‌ مطلوبتر از اقوام‌ خود در آن‌ سوی‌ مرزها ببینند، تمایلات‌ تجزیه‌ طلبانه‌ رشد نخواهد یافت،‌ چه‌ به‌ جای‌ این‌ که‌ به‌ چالشی‌ جدی‌ بدل‌ شود. مناطق‌ غربی‌ ما از این‌ بحران‌ رنج‌ می‌برند.
همچنین‌ در کلیه‌ استان هایی‌ که‌ نرخ‌ بیکاری‌ بالاست‌، اگر فرصت های‌ اوقات‌ فراغت‌ جوانان‌ برنامه‌ریزی‌ نشود، رویکرد آنان‌ به‌ جایگزین هایی‌ همچون‌ مواد مخدر و مفاسد مختلف‌ به‌ دور از واقعیت‌ نیست‌. خیل‌ جوانان‌ بیکار ظرفیت‌ آن‌ را فراهم‌ می‌آورد تا از آنان‌ جهت‌ کارهای‌ داوطلبانه‌ نیز استفاده‌ شود. از نظر آسیب های‌ اجتماعی‌ نیز در استان هایی‌ که‌ آمار جرم‌ و جنایات‌ در آن ها بالاست‌، می‌بایست‌ نه‌ تنها افزایش‌ امکانات‌ فرهنگی‌، بلکه‌ توجه‌ به ‌زیرساخت های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و تحولاتی‌ در این‌ حوزه،‌ در اولویت‌ برنامه‌های‌ توسعه‌ این‌ استان ها قرار گیرند. مناطق‌ غربی‌ و جنوب‌ غربی‌ ما از این‌ ویژگی‌ برخوردارند.
اگر مجمومه‌ مناطق‌ محروم‌ از امکانات‌ فرهنگی‌، در خطر تمایلات‌ تجزیه‌ طلبانه‌، برخوردار از آسیب های‌ اجتماعی‌ عمیق‌ و محروم‌ از زیرساخت های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ را در کنار هم‌ قرار دهیم‌، خواهیم‌ دید که‌ آن ها در مناطق‌ غربی‌ و جنوب‌ غربی‌ همپوشی‌ خواهند داشت‌ که‌ "قطب‌ محروم‌ اجتماعی – فرهنگی"‌ کشور را تشکیل‌ می‌دهند. استان‌ لرستان‌، کردستان‌، کرمانشاه‌، ایلام‌، خوزستان‌، بوشهر و کهگیلویه‌ و بویراحمد متأسفانه‌ از محرومیتی ‌فراتر از استان‌ برخوردار بوده‌ و در حقیقت‌ قطب‌ محروم‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ کشور را در این‌ منطقه‌ تشکیل‌می‌دهند. این در حالی است که اکثر همین استان ها، بیشترین ثروت ملی ما یعنی نفت و گاز را در خود جای داده اند و اگر محرومیت شان ادامه یابد، در بلندمدت به سوی راه حل هایی سوق خواهند یافت، که به نفع حفظ تمامیت ارضی کشور نیست.
در مرزهای‌ شرقی‌ ما با دو "گرداب‌ فرهنگی"‌ به‌ معنای‌ دقیق‌ کلمه‌ مواجه‌ایم‌. گرداب‌ به‌ این‌ مفهوم‌ که‌ هم‌ از حفره‌ و خلائی‌ برخوردار است‌ که‌ نیاز به‌ تغذیه‌ دارد و هم‌ به‌ معنای‌ این‌ که‌ محیط اطراف‌ خود را نیز تحت‌ تأثیر خود قرار می دهد و می‌تواند حتی‌ آن‌ را غرق‌ سازد؛ اتفاقی‌ که‌ بر اثر تعامل‌ پاکستان‌ با گرداب‌ فرهنگی‌ ناشی‌ از افغانستان‌ روی‌ داد و موجب‌ پسرفت‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ این‌ کشور در دو دهه‌ گذشته‌ گردید. به‌ بیان‌ دیگر، یک‌ گرداب‌ فرهنگی‌ در تعامل‌ با فرهنگی‌ غنی‌تر، هم‌ از آن‌ تأثیر پذیرفته‌ و هم‌ بر آن‌ تأثیر می‌گذارد و میزان‌ قطبی‌شدن‌ یکی‌ از آن‌ دو سوی‌، بستگی‌ به‌ تحولات‌ و برنامه‌ریزی های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ این‌ جوامع‌ دارد. ما در شرق‌ و شمال‌ شرقی‌ با گردابی‌ از سوی‌ افغانستان‌ روبروییم‌ که‌ هر نوع‌ برنامه‌ریزی‌ برای‌ این‌ منطق ‌باید با در نظر گرفتن ‌شرایط حاکم‌ بر گرداب‌ آن‌ سوی‌ مرز صورت گیرد. وضع‌ مشابهی‌ در شرق‌ و جنوب‌ شرقی‌ کشورمان‌ حاکم‌ است‌، ولی‌ با ابعادی‌ وسیع تر و پیچیده‌تر. بدین‌ معنی‌ که‌ بافت‌ عشیره‌ای‌ استان‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ در آن‌ سوی‌ مرز پیوندهایی‌ دارد. در آن‌ سوی‌ مرز نظام‌ عشیره‌ای‌ با قاچاق‌ مواد مخدر و اسلحه‌ در هم‌ آمیخته‌ و تحت‌ تأثیر کنترل ‌نظامی‌ دولتی‌ در آن سوی مرز، باندهای‌ پیچیده‌ و مخوفی‌ را ساخته‌ است‌ که‌ به‌ خوبی‌ در مقابل‌ هر کنترل‌ قانونی‌ مقاومت‌ کرده‌ و از هم‌ پاشیدن‌ آسیب های‌ اجتماعی‌ آن ها به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌تواند به‌ راحتی‌ تحقق‌ یابد. سوی‌ غربی‌ این‌ گرداب‌ که‌ مرکزش‌ در پاکستان‌ است‌، امواج‌ خود را به‌ درون‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ کشیده‌ است‌ و کشیده‌ شدن‌ آن‌ به‌ درون ‌مرزهای‌ ما، آن‌ را بحرانی‌تر جلوه‌ می‌دهد. به همین جهت‌ نیاز به‌ برنامه‌ریزی‌ بلند مدت‌ دارد که‌ تحولاتی‌ در بستر اجتماعی‌ و عشیره‌ای‌ به‌ وجود آورد تا در بلند مدت‌ به‌ ارتقاء سطح‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ منطقه‌ در ابعاد مختلف منتهی ‌شود. در مناطقی‌ از کشور که‌ در جوار خود از استان هایی‌ با تفاوت‌ فرهنگی‌ برخوردار هستند، در صورتی‌ که‌ این ‌تفاوت‌ بسیار زیاد به‌ نظر نمی‌رسد و آمد و شد بین‌ دو استان‌ زیاد است‌، برخی‌ از نیازهای‌ فرهنگی‌ استان های ‌محروم‌ از طریق‌ استان های‌ برخوردار از امکانات‌ فرهنگی‌ قابل‌ برطرف‌ شدن‌ است‌، اما در صورتی‌ که‌ شکاف‌ عمیقی‌ بین‌ آن ها دیده‌ شود، چنان‌ تفاوت هایی‌ بیشتر به‌ چشم‌ می‌خورد و ایجاد بحران‌ می‌کند. این‌ وضع‌ در مناطق ‌شمال‌ غربی‌ و مرکزی‌ صادق‌ است‌.
کلیه مناطق و استان های مرزی ایران باید مطالعاتی را جهت مفید بودن بازارهای مشترک مرزی که بین هر استان با استان همجوار در کشوری همسایه بگزار می شود، آغاز کنند. مناطق آزاد تجاری با آن که دستاوردی نداشته که پیش بینی های بسیار خوش بینانه را ارضاء کند، اما در سطح محلی و استانی ایجاد اشتغال کرده و تحرکی به بازارهای کوچک داخلی داده است. از این روی نمی بایست انتظاراتی خلاف واقع از بازارهای محلی مناطق آزاد تجاری داشت و تحرک بازار و ایجاد اشتغال برای جوانان برای یک ارزیابی واقع بینانه چشمگیر است. در ضمن با آن که چنین بازارهایی روند تبادل کالاهای قاچاق را به کلی از بین نمی برد، ولی از حجم آن می کاهد؛ به خصوص برای کسانی راهگشاست که بدنبال روزی حلال می گردند تا دیگر مجبور نباشد از روی ناچاری و برای رفع گرسنگی زن و بچه به کارهای غیرقانونی روی آورند.
اگر درصدد یافتن‌ قطب های‌ فرهنگی‌ در مناطقی‌ از کشور هستیم‌ تا نقشی‌ فراملی‌ و منطقه‌ای‌ ایفاء کنند، مناطقی‌ که‌ در گذشته‌ در زمره‌ محورهای‌ فرهنگی‌ بوده‌ یا اکنون‌ از توان‌ آن‌ برخوردارند، مناسب‌ خواهند بود. استان های‌ خراسان‌ رضوی، کرمان‌، اصفهان‌، تهران‌، گیلان‌، آذرباییجان‌ شرقی‌، فارس‌ و خوزستان‌ در زمره‌ این‌ مناطق‌ هستند.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای جامعه شناسی از تگزاس آمریکا
سرپرست سابق بخش‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌ آمایش‌ سرزمین‌