یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تولید کارگاه داستان نویسی


تولید کارگاه داستان نویسی
«چمدان خالی سنگین» مجموعه یی است شامل نوزده داستان کوتاه که زنان شخصیت های اصلی آن هستند. داستان های این مجموعه که از شش صفحه تجاوز نمی کنند زبان و ساختار مشابهی دارند. تکرار فضاهایی چون اداره و کار دفتری، آموزشگاه موسیقی و مضمون هایی چون نوشتن زنان، خاطرات عاشقانه و دوستی های دبیرستانی نشان می دهد که تجربه زیسته نویسنده مستقیماً دستمایه داستان نویسی قرار گرفته. چمدان خالی سنگین از آن دست مجموعه هایی است که نه واکنشی برمی انگیزد، نه مخاطبی پیدا می کند و نه در جایی نقد می شود. این مجموعه ها عموماً نتیجه حضور در کلاس ها و کارگاه های داستان نویسی هستند و پیش از انتشار بیشتر شنیده شده اند تا خوانده و شاید به همین خاطر است که در چنین مجموعه هایی اصولاً انتظار نمی رود که با یک داستان نیمه بلند یا حتی بیش از چهارهزار کلمه روبه رو شویم.
هر خواننده پیگیر ادبیات داستانی می تواند بعد از خواندن داستان های این مجموعه الگوی بسیار ابتدایی را که در نگارش و پروراندن سوژه به کار رفته کشف کند. این الگو به مثابه فرمول داستان نویسی آسان یا تبدیل هر موضوع به یک داستان سه چهار صفحه یی در کار بسیاری از داستان نویسان آماتور و آموزش دیدگان کارگاه های داستان نویسی دیده می شود. از طرف دیگر این گونه آثار عمدتاً از طرف منتقدان مطبوعاتی نادیده گرفته می شود و بزرگ ترین بازتاب آنها معرفی های چندخطی است که با سماجت و پیگیری نویسنده یا ناشر انجام می شود. تلقی عمومی این است که سکوت در برابر این مجموعه داستان ها بیشتر به مصلحت است تا نوشتن نقدهای تند و منفی. منتقد مطبوعاتی ترجیح می دهد وجه حماسی کارش را حفظ کند و بنابر تعابیر رایج با نویسنده یی در بیفتد که نام و نشانی داشته باشد تا از این طریق منتقد بیشتر دیده شود و جسارت او در نقد اثر ستوده شود.
داستان های کارگاهی غالباً سوژه محور هستند چون یک آموزه بنیادین داستان نویسی کارگاهی وسواس در انتخاب سوژه است. روال کار این است که سوژه انتخاب شود و سپس طرح و پیرنگ در انداخته و نویسنده به سراغ پرداخت و توصیف و نثر برود. تحمیل این سازوکار نوشتن در تمام داستان های این مجموعه مشهود است.
از این رو حتی اگر نویسنده در حین نگارش با پتانسیل ها و امکانات روایی بسیار بهتری روبه رو شود، خود را متعهد می بیند که به سوژه اولیه خود وفادار باشد و به اصطلاح از خط بیرون نزند. در داستان «بیراهه» دختر جوانی که با اشتیاق بسیار به روستا سفر کرده است تا مدتی را با عمه اش بگذراند، خیلی زود از ملال زندگی روستایی دلزده می شود و تصمیم به بازگشت می گیرد. داستان با دیالوگ عمه آغاز می شود که از بازگشت دختر گله می کند. سپس فلاش بک می شود به یک هفته قبل و توصیفی دم دستی و مبتذل از فضای روستا که به تدریج در چشم دختر جوان رنگ می بازد تا جایی که سوار ماشین از روستا دور می شود. داستان های دیگر مجموعه هم نمونه هایی از گسترش ناموفق و خامدستانه یک جمله شعار یا سوژه هستند که همواره پررنگ تر از پرداخت ها و فضاسازی ها توی چشم می زند.
در نقد کارگاهی زبان و نثر این مجموعه (و مجموعه هایی از این دست) با تعبیرهایی چون «شسته و رفته» یا «روان و ساده» وصف می شود اما در خارج از فضای کارگاه داستان نویسی شاید مفیدتر باشد که این نثر را بی خاصیت و بدون ظرافت بدانیم. نمونه هایی از این نثر را می خوانیم؛ «آفتاب پهن شده بود روی زمین و ما از روی آن رد می شدیم و صدایش درنمی آمد.
/ ص ۴۱»، «صدای آواز و سرود پیچیده بود توی ماشین و بعضی ها چند نفری گفت وگو می کردند/ ص ۶۰»، «دشت زیبایی جلوی روی مان بود از دور کوه ها دیده می شدند. / ص ۶۴» وقتی نویسنده تصمیم می گیرد لحنی بسازد و از این طریق شخصیت پردازی کند نتیجه این می شود که؛ «توی مدرسه همه بچه ها را دور خودش جمع می کرد و معرکه می گرفت. تیپ می زد،
خفن / ص۱۹»
داستان های چمدان خالی سنگین مانند دیگر آثار کارگاهی بی اعتنا (و حتی شاید بی خبر) از داستان نویسی مرسوم امروز در جهان و ایران نوشته می شوند گرچه اثری از تاثیر گذشتگان هم در آنها دیده نمی شود. این داستان ها در کارگاه های داستان نویسی خوانده می شود، برای رفع ایرادهای کلیشه یی چندبار بازنویسی می شود و سرانجام مدرس و شاگردهای دیگر آن را تایید می کنند و نویسنده می پندارد که داستان به آن درجه از کیفیت و قوام رسیده که منتشر شود و بعد از یکی دو سال تعداد داستان هایی که این مراحل را پشت سر گذاشته اند به تعداد مورد نظر می رسد اما بعد از انتشار کتاب وقتی نویسنده با سکوت و بی اعتنایی مخاطبان روبه رو می شود دیگر تردید ندارد که کتاب او عامداً دیده نشده چون شاگرد فلان استاد بوده است که کینه منتقدان از او بر کسی پوشیده نیست یا آنکه باند منتقدان نمی پسندد استعداد دیگری رشد کند و شناخته بشود. اینجا است که پا پس کشیدن منتقدان از نقد این آثار هم خود علتی می شود بر تولید بیشتر و ناآگاهانه تر داستان نویسان.
امیرحسین خورشیدفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید