یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تلاش برای تصویرسازی آرمانشهر فردی


تلاش برای تصویرسازی آرمانشهر فردی
برای پرداختن به موضوعات دینی در نمایشنامه نویسی به چند روش می توان عمل کرد از جمله آنکه نویسنده به تاریخ رجوع کند یا به احادیث و دعاها و فرمایشات امامان و پیامبران یا به واقعه هایی که در زمان معاصر یا زمان گذشته اتفاق افتاده و مربوط به دوره خاصی از یک روایت تاریخی – مذهبی است یا نوع و روش زندگی امامان و پیامبران و نحوه رفتار و گفتارشان بر انسان معاصر تاثیرگذار می شود. حال این انتخاب توسط نمایشنامه نویس بنابر سلایق و علاقه ها و دغدغه هایش صورت می گیرد که به کدام یک از روش های مذکور رجوع کند و آن را بستر و زمینه موضوع نمایشنامه خود بسازد. سیروس همتی بر اساس یک حکایت چند خطی کوتاه درباره مناظره امام رضا(ع) با مردی نصرانی به نام جاثلیق، دست به نگارش نمایشنامه ای برای جشنواره تئاتر رضوی می زند و می کوشد به کمک این روایت، قصه ای کوتاه در قالب درام خلق کند.
آنچه که پس از خوانش اثر در ابتدا توجه مخاطب را به خود جلب می کند، حضور دو شخصیت اصلی (جاثلیق و مادرش)، حکایت کوتاه قصه و زبان آن است. نویسنده برای خلق اثر خود از چنین حکایتی کوشش کرده بی هیچ زیاده گویی و پیچیده سازی ماجرا و در واقع به شکل ساده و موجزی آن را به زبان درام نزدیک کند. اما به نظر می رسد برای نزدیک سازی زبان اثر به زمان آن اتفاق که مربوط به دوران زندگی امام رضا(ع) می شود، باید از زبانی استفاده شود که مخاطب در هنگام رویارویی با اثر شاهد اختلاط زبان های گفتاری متعدد نشود، زیرا که بی توجهی به این امر از سوی نمایشنامه نویس هم از یکدستی زبان و دیالوگ می کاهد و هم موجب می شود تا ارتباط مخاطب را با اثر در چندین مرحله قطع کند. علاوه بر این اگر نویسنده انرژی خود را در شخصیت پردازی به همان دو شخصیت اصلی بسنده می کرد و گفتار امام رضا(ع) را از طریق واسطه یا به کمک ضبط و پخش صدا که مثلاً از زبان اوست، نشان می داد، متن انسجام و شکل بهتری پیدا می کرد. زیرا که حضور دو شخصیت فرعی دیگر در بیان این حکایت تاریخی چندان پر رنگ و تاثیرگذار نبوده است. شاید اگر توجه بیشتری در شخصیت پردازی این دو نقش صورت می گرفت، طبعاً به قوت و قدرت اثر افزوده می شد.
به هر حال برای به سامان رساندن نمایشنامه ای که بر اساس حکایت تاریخی خلق شده توجه به عناصر اصلی نمایشنامه از سوی نمایشنامه نویس بیش از پیش باید احساس شود تا اثر از استحکام لازم برخوردار باشد تا درام در قالب اجرا بتواند به ارتباط بهتر و بیشتری با مخاطبان خود دست یابد. اما آنچه که در خصوص متن جاثلیق قابل گفتنی است این که به هر حال نویسنده با رویکرد به یک حکایت دو خطی با تمام داشته های فکری و ذهنی و تجربیات تئاتری خویش توانسته متن مربوط به دوران زندگی امام رضا(ع) در حوزه ی تئاتر دینی بنویسد که از قابلیت اجرای خوبی هم برخوردار است. به نظر می رسد این متن ، علیرغم همه تاثیرگذاری هایش، نیاز به یک بازنگری و بازنویسی دیگری دارد تا هم برای چاپ و هم برای اجراهای بعدی اثری شسته رفته تر و هم قوی تر شود.
اما در اجرای این متن رسول نقوی به عنوان کارگردان، کوشش کرده اثر را به زبان اجرای صحنه ای نزدیک سازد. او برای نشان دادن این متن، از طراحی های ساده ای در صحنه، لباس و نور بهره برده است. اما به عنصر فضاسازی همچون طراحی صحنه کمتر توجه شده است.
برای فضا سازی علاوه بر بازی بازیگر که حجم زیادی از به وجود آوردن فضای مربوط به نمایشنامه ، برعهده اوست، عنصر دیگری مثل طراحی صحنه بخش بیشتری از این فضاسازی را یدک می کشد و می تواند ارتباط مخاطب با صحنه را به نحو چشمگیری افزایش دهد . به هر روی ظاهرا به دلیل نبود امکانات لازم این طراحی صحنه در نمایش جاثلیق که شامل یک کتابخانه، سکو پلکان، در و چند کوزه در انتهای صحنه است، چندان موفق به فضاسازی لازم نشده است.
به نظر می رسد در چنین وضعیتی که معمولا تهیه کننده،‌امکانات کمتری را برای طراحی صحنه فراهم می کند (همچون همیشه به دلیل نبود بودجه کافی) می توان از طراحی نور به شکل خلاقانه تری بهره گیری کرد یا از چندلت به شیوه مدرن و جذابی استفاده کرد تا هم به فضاسازی و اتمسفر اجرا قوت بخشید و هم زیبایی شناسی اثر را تقویت کرد و در نهایت امکان ارتباط بیشتر و بهتر را برای مخاطبان فراهم ساخت. اما نقوی برای جبران این مهم به موسیقی روی آورده تا در ایجاد فضای نمایشی موثر واقع شود. از این روی موسیقی انتخابی که توسط او و گروهش صورت گرفته اگر چه در لحظات بجایی از آن استفاده می شود و اما به دلیل آنکه از ملودی های موسیقی هنری (نه از نوع بسیار هیجان انگیزش) بیشتر بهره گرفته، اندکی این پارادوکس را به لحاظ زمان تاریخی در اجرا ایجاد می کند و همین مساله در زمانی که به تناوب از آن استفاده می شود، ذهن مخاطب را به مکانی دیگر سوق می دهد که بیشتر برایش آشناست. به نظر می رسید اگر نقوی از موسیقی عربی یا از سازی همچون ابوا یا سازهای ایرانی استفاده می کرد در تقویت فضاسازی نمایش، موثرتر واقع می شد.
با این همه این نکته قابل درک و دریافت است که کارگردان با در اختیار داشتن امکانات محدود و بودجه محدودتر کوشش کرده اثری را برای صحنه به اجرا در آورد که فضای تالارهای تئاتر به آن نیازمند است و مخاطب انتظار و علاقه دارد گونه های مختلفی از نمایش را هم به لحاظ موضوعی و هم از نظر تکنیکی شاهد باشد. ظاهرا شرایط برای این کارگردان این امکان را فراهم کرده – با توجه به آنچه در سوابق او در بروشور آمده است- فعلا در عرصه ی تئاتر صحنه ای او در نمایش های دینی و مذهبی بیشتر به تجربه بپردازد. گو آنکه متاسفانه برای این نوع تئاتر هم امکانات کافی یا بهینه ای در اختیار کارگردان ها و گروه های جوان تئاتری قرارداده نمی شود تا پیامد آن هم مخاطبان و تماشاگران شاهد اجراهای قوی تر و مستحکم تری باشند.
کارگردان در بازیگری بازیگران نیز تلاش می کند تا آنچه نقش و شخصیتهای نمایش در اختیارشان می گذارد، فرصت عرض اندام پیدا کنند. برای همین آنجا که شخصیت ها بهتر پرداخت شده اند، طبیعتا این امکان برای بازیگران فراهم شده است تا با درک صحیح از نقش و موقعیت نمایش بازی بهتری از خود ارائه دهند مثل بازی خود کارگردان که در نقش جاثلیق ظاهر می شود و بازی عصمت رضاپور که نقش مادر جاثلیق را ایفا می کند. در مقابل به دلیل آنکه شخصیت پردازی نقش های وحید میریونسی و مهدی کشوری چندان به تکامل نرسیده اند، بازی های این دو در سایه قرار می گیرد و کمرنگ جلوه می کند. البته این ضعف تنها به این مساله بر نمی گردد بلکه انرژی کمتری در بازی آنها دیده می شود؛ بنابراین شاید اگر باور بیشتری از سوی آنان نسبت به نقش خود دیده می شد یا کارگردان برای ارائه بازی های یک دست تر و منسجم تر بازیگر دیگری را به جای نقش و شخصیت جاثلیق انتخاب می کرد و انرژی بیشتری برای هدایت این دو بازیگر مصرف می کرد، طبیعتاً تماشاگر شاهد انسجام و قوت بیشتری در نوع بازی بازیگران این نمایش می شد.
با این همه باید به این مساله نیز اشاره کرد که کارگردان برای اجرای این متن کوشیده از حداقل امکانات بیشترین بهره را ببرد و اثری را پیش روی تماشاگر قرار دهد که پس از پایان اجرا، ذهن او را نسبت به چنین مناظره ای به چالش وادارد به خصوص آنکه این چالش با دیالوگ جذاب پایانی جاثلیق و نیز نمایش روبرو می شود؛ آنجا که پس از معرفت بیشتر نسبت به امام رضا(ع) و مناظره بعدی، به مادرش می گوید: "آرمانشهر من، درون من است."
بهزاد صدیقی
منبع : تئاتر مقاومت


همچنین مشاهده کنید