یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


این، نه آن سماع است


این، نه آن سماع است
نمایش «روز رستاخیز» به کارگردانی حسین مسافرآستانه از روی متنی نوشته محمد رحمانیان به مناسبت هشتصدمین سال بزرگداشت مولانا در پاریس و بعد از آن در ایران اجرا شد. این نمایش ۱۸ روز در مجموعه فرهنگی آسمان اجرا شد و در بیست وپنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر هم دو روز در تالار وحدت اجرا شد. این نمایش با رویکردی ملی- مذهبی داستان زندگی و مرگ مولانا و آشنایی و ارادتمندی او به شمس را روایت می کرد. با کارگردان این نمایش گفت وگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید.
● چطور به فکر اجرای این نمایشنامه افتادید؟
▪ در پی اعلام سازمان فرهنگی یونسکو که سال ۲۰۰۷ را سال مولانا نامید تصمیم گرفتیم نمایشی با معرفی مولانا داشته باشیم. پیشنهادهای مختلفی داشتیم، چندین متن توسط دوستان نوشته شد تا نهایتاً متن پیشنهادی محمد رحمانیان با عنوان «رستاخیز عشق» انتخاب شد. متن نوشته شده با دراماتولوژی دوباره یی که مناسب با نوع و شیوه اجرایی موردنظر ما بود انجام شد و پس از دو ماه تمرین با گروه نمایش به روی صحنه رفت.
● یعنی نمایش را به شما سفارش داده بودند؟
▪ بله، نمایش به درخواست رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه به مناسبت سال بزرگداشت مولانا بود تا بتوانیم با حضور ایران در این بزرگداشت ملیت ایرانی و اسلامی و ریشه دار بودن مولانا در فرهنگ ایرانی را به اثبات برسانیم. نمایش را با سبک خاصی اجرا کردیم. مولانایی که ما در نمایش معرفی می کنیم، ایرانی بودنش در تمام نمایش (در حرکت، بازی و موسیقی) کاملاً مشهود است. ما از موسیقی ایرانی و آواز ایرانی در نمایش استفاده کردیم، هرچند که نمایش در شیوه اجرایی خود مدرن است اما ریشه در فولکلوریک و فرهنگ ایرانی - اسلامی ما دارد. ما این نمایش را با حفظ هویت ملی و مذهبی مولانا اجرا کردیم.
● آقای مسافر در نمایش «روز رستاخیز» هیچ دیالوگی وجود ندارد، نمایش پرفورمنس هم نیست.
▪ دغدغه من این است که با نگاهی به آنچه از داشته های نمایشی در کشورمان داریم، کارهای مدرن خلق کنم این تجربه یی است که سال هاست به دنبال آن هستم و این قضیه در اکثر کارهایی که در سال های اخیر انجام داده ام کاملاً مشهود است.
به نظر من جامعه تئاتر ایرانی می تواند با نگاهی به انواع نمایش گونه های ایرانی در گذشته، آنها را معاصرسازی کند و به روز تبدیل کند. این قضیه علاوه بر حفظ هویت فرهنگی ایرانی می تواند باعث ایجاد اجرای مدرن و جدیدی در صحنه تئاتر کشور باشد.
من در «غزل کفر» هم تا حدودی این تجربه را داشتم و از تعزیه به عنوان یک نمایش تعریف شده در جهان و نه به صورت سنتی تعزیه بلکه با الهام از تعزیه سنتی و با استفاده از رنگ شناسی و نشانه شناسی و تغییر در شیوه اجرایی نمایش، یک اجرای مدرن از نمایش را روی صحنه بردم. در «غزل کفر» در بعضی از صحنه ها دیالوگ وجود داشت، اما صحنه هایی که بیان ماجرا می کرد و روایتگر قصه عاشورا بود همه مبتنی بر حرکت و موسیقی و رنگ و لباس بود.
● فکر نمی کنید وجود یک راوی در نمایش می توانست به درک بیشتر تماشاگر کمک کند؟
▪ من پیش از این تجربه اجراهایی از این دست را در نمایش هایی با موضوعات مختلف داشتم، یک بار در یک نمایش قیام پانزده خرداد ۴۲ تا اتصال آن به پیروزی انقلاب را با همین سبک و شیوه در تالار وحدت اجرا کردم.
برای اجرای «روز رستاخیز» هم در ابتدا فکر می کردم که جای دیالوگ در آن خالی است و برای ارتباط بیشتر تماشاگر با موضوع نمایش باید از کلام استفاده کنم. رفته رفته با ساخت سمفونی های نمایش و همراهی گروهی که سال هاست با آنها کار می کنم به این نتیجه رسیدم که با طراحی حرکت هم می توانم بیان معنی کنم بدون آنکه کلامی گفته باشم. چون این کار را قبلاً هم تجربه کرده بودم و با بازخورد مثبتی از سوی تماشاگر مواجه شده بودم برای اولین بار جسارت کردم و در اجرای این نمایش کاملاً از کلام فاصله گرفتم. بدون هیچ دیالوگی یا توضیحی حتی درباره تابلوها سعی کردم موضوع نمایش را تنها از طریق حرکت، موسیقی و رنگ به تماشاگر منتقل کنم.
● حرکت هایی که در نمایش داشتیم، صرفاً حرکت برای زیبایی نبود و ضمن حفظ تصاویر زیبا در ذهن تماشاگر، بیان قصه و ماجرا را به همراه داشت.
▪ به اعتقاد من برای ارتباط موجزتر در نمایش باید از زیاده گویی یا استفاده از ابزاری که ضرورت ندارد صرف نظر کنیم و حرکت های ما طوری طراحی و میزانسن بندی شود که همان موضوعی که قرار است از طریق کلام بیان شود از طریق حرکت بیان شود. البته این قضیه شامل نمایش هایی که مبتنی بر دیالوگ است و بار نمایش روی کلام استوار است، نمی شود.
● «روز رستاخیز» کاملاً مبتنی بر حرکت بود، شما به عنوان کارگردان نمایش و آقای نادر رجب پور به عنوان سرپرست گروه هر کدام چه سهمی از کار را بر عهده داشتید؟ آیا اکثر کار را به آقای رجب پور واگذار کرده بودید و ایشان رهبری گروه را برعهده داشتند؟
▪ ما قبل از اینکه کار را شروع کنیم جلسات متعددی با آقای رجب پور داشتیم و در این جلسات تمام تفکرات و خواسته هایمان را با هم هماهنگ کردیم. من در تمام صحنه های تمرین حضور داشتم، آقای رجب پور طراحی های متعددی را انجام دادند که ما بسیاری از آنها را از نمایش کنار گذاشتیم و در نتیجه طراحی مدرنی که در نمایش مدنظرمان بود را اجرا کردیم. من روی رفتارشناسی سماع خیلی کار کردم. تمام نمایش مبتنی بر فیگورهای مختلفی بود که الهام گرفته از سماع بود. ما با این فیگورهای مختلف لحظه یی و مقطعی از حرکت سماع، حرکات تازه یی را طراحی می کردیم که نقش آقای رجب پور در این طراحی ها و در کل نمایش پرواضح است.
درباره موسیقی نمایش هم که نقش بسیار پررنگی در نمایش داشت به همین صورت عمل کردیم. با اتودهای مختلف و متعددی که آهنگساز نمایش ارائه دادند در نهایت به توافق خاصی درباره اجرای موسیقی رسیدیم. گروه در تمام تمرین ها با هم متفق القول بودند و این هماهنگی نتیجه همدلی بود که در تمام مراحل تمرین همراه گروه بودند.
● در طول نمایش از رنگ ها استفاده زیادی شده بود. وجود رنگ های گوناگون در نمایش نشان دهنده المان خاصی بود؟
▪ ما به دلیل نگاه ملی - مذهبی که می خواستیم به مولانا داشته باشیم رنگ لباس ها و نور صحنه ها را در طیف رنگی آبی و فیروزه یی انتخاب کردیم، که این رنگ ها مخصوصاً فیروزه یی رنگ اسلامی است. از این المان رنگ در انتخاب لباس های سماع هم استفاده کردیم تا بتوانیم لباس سماع را از رنگ متداول آن که سفید یا کرم است خارج کنیم و به هویت اسلامی - ایرانی نزدیکش کنیم.
حرکات را هم بر مبنای این قضیه طراحی کردیم، به طور مثال در تمام دنیا در حرکت سماع یک دست به سمت پایین است و یک دست به سمت آسمان. ما به دلیل نوع نگاه مذهبی مان حرکت هر دو دست را به سمت آسمان طراحی کردیم. چرخش سماع در همه جا به سمت چپ است در حالی که ما گردش ها را به سمت راست طراحی کردیم. اینها همه نشانه هایی بود که ما در طول تمرین به آنها رسیدیم.
● با توجه به این همه تغییری که در سبک سماع انجام دادید فکر نمی کنید دیگر نمی توان آن را سماع نامید. شاید بهتر باشد به فکر یک اسم جدید برای آن باشید؟
▪ ما اصرار نداریم بگوییم که این رقص، سماع است. ما از سماع بهره گرفتیم تا با تغییراتی که در آن ایجاد کردیم برای بیان موضوعی که موردنظرمان بود استفاده کنیم. و با این تغییرات نه تنها در مواجهه با تماشاگر به مشکل برنخوردیم بلکه تنوع حرکت و تصویر را در ذهن تماشاگر ایجاد کردیم تا بتوانیم حس زیبایی شناسانه تماشاگر را ارضا کنیم. بنابراین قصد ما این نبود که رقص سماع را مستقیماً به صحنه تئاتر بیاوریم بلکه می خواستیم یک خلاقیت هنری به خرج دهیم. اصلاً قصدمان تقلید نبود و فقط از رقص سماع استفاده کردیم برای خلق لحظه ها و تصاویر جدید برای بیان داستانی که موردنظرمان بود.
● در نمایشنامه چقدر به داستان مولانا و شمس استناد کردید؟ آیا از منابع دیگری هم الهام گرفتید؟
▪ نمایشنامه کاملاً مستند است. نمایش با لحظه مرگ مولانا آغاز می شود. ما شاهد زاری و ندبه و سماع مریدان مولانا در لحظه مرگ او هستیم، که مرگ هم به عنوان یک کاراکتر وارد صحنه می شود و بالای سر مولانا می رود. در همین لحظه نمایش شاهد یک بازگشت به کودکی مولانا هستیم؛ جایی که مولانای کودک با پدر خود شاهد نخبه کشی دوره خوارزمشاهیان است (اشاره به دانشمندی است که او را دستگیر می کنند و به دریا می افکنند) یا شاهد آشنایی مولانا در کودکی با عطار هستیم که عطار کتاب خودش را تقدیم مولانای کودک می کند و از پدر او می خواهد که مراقب این کودک باشد چون او در آینده سرنوشت بزرگی خواهد داشت، یا آشنایی مولانا با گوهرخاتون که تمام این مستندات را با تاریخ آن اتفاق در بروشور ذکر کردیم.
مولانا در جریان کشتارهایی که مغولان در ایران به وجود آوردند با گوهرخاتون که دختر یکی از بزرگان است آشنا می شود و با او ازدواج می کند اما زندگی او بعد از ازدواج به درس و بحث با مریدان می گذرد. در یکی از این کلاس ها اتفاق عجیبی رخ می دهد، مولانا هنگام تدریس صدایی می شنود (ما از سه تار به عنوان نشانه صدا استفاده کردیم) که مولانا را به موضوعی خارج از درس و بحث متوجه می کند. چند بار از بحث کلاس فاصله می گیرد و مریدانش تعجب می کنند که مولانا را چه شده است؟
مولانا درس را تعطیل می کند و با شمس مواجه می شود که ما گفت وگوی بین مولانا و شمس را با ضرباهنگ موسیقی در نمایش نشان دادیم که در آخر مولانا تسلیم شمس می شود. این تسلیم را هم با گرفتن عصا از دست مولانا و به نوعی با خلع سلاح شدن مولانا نمایش دادیم که منجر به تعظیم و ارادت مولانا به شمس می شود و بعد از آن یک حرکت سماع دونفره بین آنها رخ می دهد و زمزمه شعر معروف (من نه منم، نه من منم) مولانا.
گفت وگو با حسین مسافر آستانه کارگردان نمایش روز رستاخیز
مریم نراقی
منبع : روزنامه اعتماد