یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

افول جنبش جنجالی امریکای لاتین


افول جنبش جنجالی امریکای لاتین
به باور بسیاری از کارشناسان حوادث اخیر کلمبیا نشان از افول یکی از قدیمی ترین و جنجالی ترین جنبش های چریکی امریکای لاتین دارد. گروه فارک که به مدت ۴ دهه با دولت کلمبیا به مبارزه برخاسته، با مرگ دو تن از فرماندهان خود در سراشیبی سیاسی قرار گرفته است.
نقد بنیادی این هفته فیدل کاسترو بر کارنامه فارک که زمانی از حامیان جنبش چپ در کلمبیا بود نیز دلالت بر این دارد که این جریان پشتیبانان خویش را از دست داده است. کاسترو اشتباهات فارک را گوشزد کرد و گفت که این جریان در الگوی مبارزه خویش راه نادرست پیموده است. مقصود او قضیه گروگانگیری فارک از شهروندان عادی بود و این که رهبران این گروه به جای مبارزه مستقیم با ارتش کلمبیا و تاکتیک غیر انسانی پنهان شدن پشت مردم عادی و آدم ربایی را برگزیده اند.
به هر حال از آن قدرت افسانه ای دنیای میلیشیای امریکای لاتین اکنون یک گروه پراکنده و متشتت باقی مانده است. فارک در دهه ۱۹۶۰ به عنوان شاخه مسلح حزب کمونیست کلمبیا تشکیل شد. زمانی قدرت بسیج نزدیک به ۲۰ هزار نیروی چریکی از میان توده ناراضی و فقیر کلمبیا داشت اما اکنون گفته می شود حدود ۱۰ هزار نیرو دارد. فارک از یک جنبش کاملاً چریکی آغاز شد، در دهه ۱۹۸۰ گروه به تجارت مواد مخدر روی آورد که منجر به جدایی رسمی از حزب کمونیست و تشکیل ساختار سیاسی به نام حزب کمونیست مخفی کلمبیایی شد.
شاید آن وقت که شبکه های خبری تصویر جسد«پدرومارین » معروف به مانوئل مارولاندا، رهبر شورشیان فارک را در حالی محافظانش وی را احاطه کرده بودند نشان می داد ، می شد در این مرگ تراژیک رهبر افسانه ای، غروب اقبال این جریان را حس کرد.از دست رفتن مارولاندا به راستی یک ضربه غیر قابل جبران است زیرا در سایه اقتدار او بود که فارک از گروه تهیدستان و پابرهنگان در سال ۱۹۶۴ به سازمانی مسلح و ثروتمند تبدیل شد.
جالب اینجاست که مرگ رهبر افسانه ای فارک درست در ایام سالگرد این سازمان رخ داد. روز ۲۶مه، سالروز تأسیس این سازمان است در تقویم این جریان به عنوان روز سیاه ثبت شد.
● اشتباه در استراتژی و تاکتیک ( نقد پیشوایان چپ بر فارک)
به باور کارشناسان در تضعیف بنیان های این جریان سه عامل تحریم های خارجی ، فشار ناشی از اعتراضات مردمی کلمبیا و رخنه شبکه های اطلاعاتی ارتش کلمبیا بیشترین تأثیر را بر جای گذاشته است.همزمان با آغاز تظاهرات مردمی علیه گروگانگیری فارک اتحادیه اروپا در ژوئن سال ۲۰۰۲ میلادی و چند ماه پس از ربوده شدن یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری کلمبیا، نام گروه شورشی فارک را در فهرست سازمان های تروریستی قرار داد.
این جریان چنان که از نقد کاسترو برمی آید، قدرت تحلیل شرایط سیاسی و تطبیق با تحولات نوین امریکای لاتین را نداشته است. در حالی که برای این جریان چپگرا قدرت گرفتن جنبش های سوسیالیست در امریکای لاتین بهترین فرصت بود تا با اصلاح خط مشی خویش و کنار گذاشتن برخی از رفتارهای هنجارشکن حمایت دولت های جدید ونزوئلا ، اکوادور ، بولیوی و ... را به دست آورد اما آنها همچنان از اعمال یک دیپلماسی مؤثر عاجز ماندند.
از همین روست که به باور ناظران، فارک در چهارمین دهه از حیات خویش گرفتار دو مشکل ساختاری شد: اول ضعف رهبری سیاسی، به گونه ای که شبکه فرماندهی آن قادر نشد اصول فکری این گروه و روابط خارجی آن را متناسب با محیط سیاسی امریکای لاتین نوسازی کند. دوم تعصب این جریان به روش ها و تاکتیک های کهنه مبارزاتی. به نحوی که با وجود مخالفت شدید حتی همفکران چپگرای این گروه با روش گروگان گیری و قاچاق انسانی این گروه همچنان روش های غیر انسانی را تداوم بخشید. همین خود مهم ترین عامل بود که مجامع بین المللی را در فارک قرار داد و با قرار گرفتن نام آن در فهرست تروریستی، موج تحریم های اروپا و امریکا علیه این جریان شدت گرفت.
این خطرات را در باره حیات فارک برخی چپگرایان کهنه کار امریکای لاتین دریافتند. «هوگو چاوز» رئیس جمهوری ونزوئلا که زمانی خود را از لحاظ اندیشه های سیاسی به این گروه نزدیک می دید، رهبران فارک را به یک تجدید نظر تاریخی در استراتژی شان فرا خواند. او گفت: دوره مبارزه مسلحانه به شیوه فارک به سر آمده است. چاوز خاطرنشان کرد که تلاش ۴۴ ساله این گروه برای براندازی دولت های این کشور که به طور دموکراتیک تأسیس شده و موفق عمل کرده اند، غیر قابل توجیه است.
چاوز و کاسترو به روشنی دریافتند که فارک با تکیه به شیوه های سنتی و ناکارآمد عصر جنگ سرد عملاً به سوی نوعی «خود ویرانگری» گام بر می دارند رهبران چپگرای امریکای لاتین که خود تجربه ای طولانی در مبارزات چریکی دارند، در یافتند که در شرایط کنونی امریکای لاتین، حضور یک جنبش چریکی و پارتیزانی بی معناست. بنابراین ایده آل چاوز این بود که رهبران فارک نیم قرن زندگی سیاسی مخفی ودوری از جامعه و مردم را کنار بگذارند و اردوگاه های چریکی خویش در کوهستان های کلمبیا را به سوی ایجاد تشکیلات سیاسی علنی در متن جامعه ترک کنند.
نکته حائز اهمیت این است که دولت های چپگرای امریکای لاتین خود از مخالفان سرسخت دولت غربگرای کلمبیا هستند و در نظر همه آنها حکومت آلوارو اوریبه یکی از نمادهای نفوذ نامشروع ایالات متحده در مقدرات این منطقه است. چاوز و دوستانش بارها از این که دولت کلمبیا از ارتشی متکی به حمایت های نظامی واشنگتن و با خشن ترین شیوه ها برای سرکوب مبارزات فارک بهره می گیرد اعتراض سرداده اند. اما آنها در نهایت به این باور رسیده اند که راه اصلاح و تغییر حکومت های تحت نفوذ کاخ سفید دیگر از اردوگاه های جنگ پارتیزانی نمی گذرد و کارآمد ترین راهبرد همان است که فارک نیز آرام آرام مانند دیگر همفکران خویش در این منطقه به سوی مبارزه سیاسی و جنبش های انتخاباتی روی آورد.
● کابوس فروپاشی یک جنبش ۵۰ ساله
جریان فارک در طول نیم قرن حیات خویش چند بار با خطر انحلال روبه رو شد اما مارولاندا هر بار توانسته بود راه برون رفتی برای بن بست های جنبش پیدا کند لذا اکنون سؤال جدی این است که پس از مرگ او نیز آیا فارک خواهد توانست استراتژی بقا پیدا کند.
بحران های درونی فارک این است که علاوه بر انشعاب ها و فرار اعضا تاکتیک همیشگی آن یعنی گروگانگیری دیگر چندان مؤثر نیست به عبارتی فارک دیگر نمی تواند روی کارت بازی گروگان هایش زیاد حساب کند اگرچه به نظر می آید هنوز داشتن ۷۰۰ گروگان از جمله ۴۰ خارجی می تواند این گروه را به امتیازات زیاد برساند همچنان که آزادی بتانکور ثروت زیادی را عاید آن کرد.مشکل دیگر فارک بسته شدن باب جذب نیرو است واین که مردم امریکای لاتین مثل گذشته به کار چریکی اقبال نشان نمی دهند و کوران حرکت های میلیشیایی دراین نقطه که زمانی زادگاه و معبد مبارزان چپ بود سرد شده است.اعتراض مردم کلمبیا به این گروه شورشی نشان می دهد که آنها از جایگاه مردمی گذشته برخوردار نبوده و این بار مردم در کنار دولت خواهان خلع سلاح فارک ها هستند. برگزاری تظاهرات های مختلف علیه ادامه حیات سیاسی گروه شورشی فارک از جمله مواردی است که در تضعیف بیش از پیش این گروه تأثیرگذار است.
در بعد سوم به نظر می آید راهبردهای ارتش کلمبیا در برابر این گروه مؤثر واقع شده است. تاکتیک ارتش کلمبیا دراین مدت بر این پایه استوار شده که به شکار رهبران این گروه بپردازد.
نمونه این اقدام های موفق فرار ناگهانی و دور از انتظار یکی از فرماندهان ارشد زن از سازمان، با نام مستعار (کارینا) بود که ضربه ای جدی را بر سازمان و شخص مارولاندا وارد ساخت. مارولاندا به علت اطمینان بسیار زیاد به کارینا بالاترین پست نظامی را به وی اعطا کرده بود.
شگرددیگر دولت کلمبیا استفاده از چاشنی پول بود یعنی همان چیزی که پاشنه آشیل سران جنبش بوده است. حربه اعطای جایزه های هنگفت به ازای کشته شدن حتی یک سرباز فارک باعث شد تا اختلاف در داخل سازمان ریشه بدواند.
هر چنداین روزها همه جا سخن از افول این جنبش امریکای لاتین می رود اما خود سران کلمبیا نیز در این که فارک به پایان آمده، تردید دارند. از یک سو تشتت های درون سازمان روزهای انحلال جنبش های چپگرای دیگر مانند «راه درخشان» پرو در ۱۹۹۲ را تداعی می کند اما از سوی دیگر شرایط اجتماعی و تبعیض های ویرانگر حاکم بر جامعه کلمبیا می گوید که حتی اگر فارک منحل شود، جنبش وسازمان دیگری با پرچم مبارزه با ناعدالتی ناشی از حکومت های وابسته پا به میدان خواهد گذاشت.
حسین آذری
منبع : روزنامه ایران