یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به زندگی شهید آیت‌ا... مصطفی خمینی


نگاهی به زندگی شهید آیت‌ا... مصطفی خمینی
امام خمینی(ره) از نخستین سال‌ها، نسبت به تربیت حاج‌آقا مصطفی علا‌قه‌مندی ویژه‌ای داشتند. ایشان به مصطفی احترام می‌گذاشتند و حتی پایشان را جلوی مصطفی دراز نمی‌کردند. از ابتدای ورود به سن بلوغ، فعالیت‌ها و دیدارهای وی را با دوستانش زیرنظر داشتند و همیشه کنترل می‌کردند.
به نظر می‌رسد که از همان سنین شکل‌گیری شخصیت، امام سعی می‌کردند که مصطفی
۱) در حوزه علمیه به تحصیلا‌ت خود ادامه دهد و
۲) یک شخصیت سالم و استواری داشته باشد. همین‌طور هم شد و پس از پایان دوره پنجم ابتدایی بنا به خواست پدرشان وارد حوزه علمیه قم شد و مدتی بعد هم به طور رسمی لباس روحانیت پوشید. ‌ ایشان به تدریج، تحت تاثیر روحیه انقلا‌بی حضرت امام(ره) قرار گرفت و زمانی که وارد عرصه مبارزه گردید، یکی از بارزترین ویژگی‌های‌ایشان، روحیه ضدشاهی وی بود. ‌
سیداحمدآقا در این مورد می‌گوید: <من هیچکس را مثل ایشان ندیدم که تا آن حد با شاه بد باشد... او این را خوب درک کرده بود که تمام بدبختی‌های ما از شاه است، دولت و مجلس و اینگونه نهادها را بازیچه او می‌دانست... به خاطر خصوصیات امام او نیز بسیاری از این خصوصیات را کسب کرده بود و یک حالت کینه انقلا‌بی داشت و هرگز در مقابل مسائل و مشکلا‌ت [نهضت اسلا‌می] سازگاری نداشت.> ‌
سیدمصطفی در تمام مراحل نهضت به‌جز واقعه مدرسه فیضیه قم در فروردین ۱۳۴۲ که به زیارت عتبات عالیات رفته بود، در بقیه مراحل، در ایران، ترکیه و عراق تا اول آبان ۱۳۵۶ در کنار امام بود. او ضمن مراقبت از سلا‌متی ایشان، در مبادله پیام‌ها و اطلا‌عات با هوشیاری عمل می‌کرد.
آقای محمود بروجردی، داماد امام در این مورد می‌گوید: به خاطرم هست که در ابتدای مخالفت حضرت امام با قانون انجمن‌های ایالتی و ولا‌یتی، ایشان، با دقت رفت و آمدهای افرادی را که وابسته به دولت وقت بودند- چه روحانی و چه غیرروحانی- زیرنظر داشتند.
توضیح اینکه گروهی از روحانیون حوزه قم تبدیل لباس کرده بودند و در مسندهای مختلف دولتی، چه دادگستری و چه ثبت اسناد و مشاغل دیگر، پست‌های حساس داشتند و چون سابقه آشنایی با امام داشتند، دولت وقت کوشش می‌کرد از این افراد بیشتر در جهت اغراض خود استفاده کند و این افراد را به قم اعزام می‌کرد که با ملا‌قات با مراجع بزرگوار، نیات و کارهای خلا‌ف دولت را موجه جلوه دهند تا اینکه از مخالفت مراجع با دولت جلوگیری به عمل آورند و من خودم شاهد حضور یکی از این افراد بودم. ‌
حاج‌آقا مصطفی با شدت هرچه تمامتر مراقبت می‌کردند، مبادا این فرد، مطلبی را برخلا‌ف اهداف نهضت بیان کند. به من گفتند: تو همراه آن شخص برو خدمت حضرت امام و دقیقا مراقب باش مطلبی را که می‌گوید مبادا خلا‌ف جهت مبارزه باشد. ‌
امام خمینی(ره) از نظر علمی جایگاه ویژه‌ای برای سیدمصطفی قائل بودند. در مورد جلسات درس و بحث مصطفی با امام در نجف، مرحوم حجت‌الا‌سلا‌م اسماعیل فردوسی‌پور که از ناظرین امر بود، چنین می‌گوید: <در جلسات درس، وقتی بحث علمی به میان می‌آمد، یکه‌تاز میدان بود؛ بسیار خوب بحث و مطلب را قاطع ادا می‌کرد؛ در درس حضرت امام یکی از مستشکلا‌ن بود؛ معمولا‌ در جلسات درس خارج نجف، اینطور مرسوم بود که اگر مستشکل نمی‌توانست حرف خود را خوب بیان کند یا حرف درستی برای زدن نداشت یا به هر صورت، خودش یا حرفش برای استاد جاذبه‌ای نداشت، استاد به حرفش گوش نمی‌داد؛ اما حاج آقا مصطفی شخصیتی بود که وقتی شروع به صحبت می‌کرد، امام تا پایان حرف‌های او را گوش می‌دادند، بعد هم با کمال دقت به او جواب می‌دادند.
در مورد نظر کلی امام به آقا مصطفی نیز می‌توان گفت که امام، از ایشان به عنوان <امید آینده اسلا‌م> نام برده‌اند.
در هفده سالگی به لباس روحانیت ملبس شد. به یاد دارم در روزی که ایشان ملبس شد، حضرت امام در یک مجلس مهمانی، عده‌ای از دوستان را برای ناهار دعوت کردند تا ایشان تشویق شود و با تشریفات خاصی عمامه برسرایشان گذاشتند. این برای ما یک خاطره جالب بود که می‌دیدیم، او با شادی و خوشحالی زیادی با لباس جدید از مهمان‌ها پذیرایی می‌کند.
سیدمصطفی دروس دوره سطح را نزد استادانی چون آیات عظام: سلطانی، شیخ محمدجواد اصفهانی، محمد صدوقی و شیخ مرتضی حائری آغاز نمود و در محضر این اساتید به فراگیری و آموزش فقه و اصول پرداخت. همچنین ضمن اشتغال به فراگیری فقه و اصول، فلسفه را نیز نزد آیت‌ا... سیدمحمدرضا صدر آغاز کرد و <منظومه حکمت سبزواری> را نزد وی فرا گرفت و در پایان یادگیری این کتاب، به درجه‌ای از علم رسید که خود در مدرسه حجتیه قم، به تدریس و تعلیم آن به طلا‌ب پرداخت.
پس از آن جهت فراگیری <اسفار> و تکمیل دانش فلسفی خود به حوزه درس سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و علا‌مه سیدمحمد حسین طباطبایی روی آورد. در پایان فراگیری این کتاب نیز، خود به تدریس آن پرداخت و حاشیه‌ای نیز برآن نوشت و بدین ترتیب دروس دوره سطح را با موفقیت کم‌نظیری به پایان رساند و آماده ورود به عالی‌ترین مرحله تحصیل حوزه؛ یعنی خارج شد. ‌
تدریس توام با تحصیل در دوره سطح، موجب تبحر وی در علوم مختلف اسلا‌می گردید. نتیجه این تبحر و دیدگاه علمی وی در مباحث و غیره باعث شد که او با کوله‌باری از علم، اندیشه و تجربه، وارد دوره خارج شود و بتواند تا مرحله اجتهاد پیش برود. ‌
سیدمصطفی تحصیل دوره خارج را با حضور در حوزه درس آیت‌ا... بروجردی و امام خمینی آغاز کرد. پس از درگذشت آیت‌ا... بروجردی در سال ۱۳۴۰ ضمن ادامه درس خارج فقه در محضر پدر دانشمندش، از محضر درس آیت‌ا... سیدمحمد داماد نیز بهره گرفت. از هم‌دوره‌های ایشان در این مرحله می‌توان به آیت‌ا... شهاب‌الدین اشراقی و آیت‌ا... شیخ محمد فاضل لنکرانی اشاره کرد. ‌
او به واسطه نبوغ و استعداد علمی و موفقیت در تمامی مراحل تحصیلا‌ت حوزوی، پنج سال پس از ورود به دوره خارج، در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. اجازه اجتهاد او از طرف امام خمینی بوده است. مرحوم سید احمد خمینی در مورد اجتهاد برادرش گفته است:
مراتب علمی و اجتهادی ایشان (سیدمصطفی) بسیار در سطحی بالا‌ و روشن بود. در علم فقه، اصول، فلسفه، تفسیر، ادبیات و معانی، بیان و کلا‌م متبحر و در اکثر آنها به مرتبه اجتهاد رسیده بود و خصوصا در زمینه فقه و اصول بسیار کار کرده، مباحث فلسفه را به خوبی تجزیه و تحلیل می‌کرد و حتی در زمانی که در قم بودند، معروف به اجتهاد بود. ‌
حجت‌الا‌سلا‌م والمسلمین سیدمحمود دعایی درباره تلا‌ش و همت ایشان در فراگیری علوم می‌گوید: سیدمصطفی علی‌رغم رسیدن به درجه اجتهاد، تدریس و تالیف، در دوران تبعید از ایران به ترکیه و عراق نیز به فراگیری علوم اسلا‌می ادامه داد. یکی از بهترین فرصت‌ها که می‌توان آن را فرصت طلا‌یی در نوع خود دانست، زمانی پیش آمد که ایشان به همراه امام در ترکیه دوره تبعیدشان را سپری می‌کردند. وی موفق شد در این مدت، بهره‌های علمی و معنوی بسیاری از پدرش برگیرد؛ زیرا در ترکیه تنها همدم امام بود و چون در آنجا فارغ از اشتغالا‌تی بودند که در قم داشتند؛ بنابراین بیشتر وقتشان صرف مباحث علمی و فلسفی شد. ‌
سیدمصطفی در مبانی فقهی، در بعضی موارد با امام خمینی اختلا‌ف‌نظر داشت و نظرهای خود را صریحا اعلا‌م می‌کرد و این برخورد حاج‌آقا مصطفی برای پدرش نیز قابل توجه و ارزشمند بود و به همین سبب ایشان به اشکالا‌تی که سید مصطفی وارد می‌کرد، توجه ویژه‌ای نشان می‌داد.
● درگذشت اسرار آمیز
▪ مرگ یا شهادت؟
آیت‌ا... سیدمصطفی خمینی، پس از دورانی پر از رنج، تلا‌ش و مبارزه، در سحرگاه یکشنبه اول آبان‌ماه ۱۳۵۶ (برابر با نهم ذیقعده ۱۳۹۷ هـ .ق) در سن ۴۷ سالگی در نجف به طور ناگهانی و مرموز در خانه خود درگذشت. ‌
اولین کسی که از این واقعه آگاه شد و دیگران را نیز مطلع نمود، خادم منزل حاج‌آقا مصطفی به نام صغری خانم بود. او مشاهدات خود را به شرح ذیل بازگو می‌کند: شب آخر قرار بود برای آقا[مصطفی] مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند: صغری برو بخواب، من خودم در را باز می‌کنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم.
صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا‌ بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شده‌اند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که دیدم جواب نمی‌دهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقا مصطفی(ره) مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا‌ آمد و آقا را به بیمارستان بردند و دیگر من نمی‌دانم چه شد. ‌
خانم معصومه حائری یزدی، همسر مرحوم آقا مصطفی، دومین نفری بود که از درگذشت شوهرش مطلع شد. ایشان نیز در این زمینه گفته‌اند: او [حاج آقا مصطفی] مردی بسیار قوی و از سلا‌مت کامل برخوردار بود، هیچگونه ناراحتی و بیماری نداشت، به همین دلیل برخلا‌ف آنچه شایع کردند سکته قلبی، خیلی بعید به نظر می‌رسید.
همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم، آقای دعایی که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرفی دیگر، آقا‌مصطفی شب‌ها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش <صغری> بود، آقامصطفی به او گفت: <برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز می‌کنم> و ما دیگر نفهمیدیم که مهمان‌ها چه وقت آمده و کی رفتند و چه شد؟ ‌
پس از ملا‌قات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود. <معمولا‌ شب‌ها نمی‌خوابید و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتی می‌خوابید.> صبح خیلی زود، وقتی ننه به اتاق بالا‌ می‌رود، می‌بیند آقا مصطفی پشت میزش نشسته، دستش را روی کتاب گذاشته، سرش به پایین خم شده و حرکت نمی‌کند... وقتی من با عجله به اتاق بالا‌ رفته و خود را بالا‌ی سر او رساندم، دیدم دست‌های آقا مصطفی بنفش شده است و لکه‌های بنفش نیز روی سینه و سرشانه‌هایش دیدم. ایشان را بلا‌فاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی(ره) مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.
سیدمحمود دعایی نیز به‌عنوان سومین نفری که درجریان این واقعه قرار گرفته است، ضمن تایید خاطرات ذکر شده، تاکید بر طبیعی نبودن فوت حاج‌آقا مصطفی باتوجه به علا‌ئمی که ناشی از مسمومیت روی پوست وجود داشت، به مساله دیگری اشاره می‌کند. ‌ در خارج از بیمارستانی که حاج‌آقا مصطفی(ره) را به آنجا انتقال دادیم، یک ماشین نمره تهران بود که پس از شنیدن خبر مرگ ایشان به طرف بغداد حرکت کرد. سیدرضا برقعی که از یاران امام و سیدمصطفی بود و از نزدیک در جریان امر بود، به مطلب مشابهی اشاره می‌کند. ‌
دکتر ملا‌قات با حاج‌آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی‌المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد، اینطور مطلب را بگویند، در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا‌ از پنجره‌ای که در طبقه بالا‌ بود امام مرا دید، صدا زد. گفت: <احمد> من به خدمت ایشان رفتم، گفتند: <مصطفی فوت کرده؟>
من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همانطور که نشسته بودند و دست‌هایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: <انالله و اناالیه راجعون> تنها عکس‌العملشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادند و بلا‌فاصله، آمدن افراد برای تسلیت امام شروع شد.
امام دلا‌یل مختلف، در جریان درگذشت فرزندش که در واقع ستون فقرات و امید آینده نهضتش بود، رفتاری عجیب از خود بروز داد که نظیرش کمتر دیده شده است. شهادت سیدمصطفی ضربه بزرگی بر امام و نهضت اسلا‌می بود؛ اما امام خمینی به لحاظ سیاسی، موجب یاس و ناراحتی دشمنان شدند و هیچ جزع و فزعی در این مصیبت نکردند و از طرف دیگر به لحاظ دینی به تاسی از اولیای خداوند که در مصیبت‌های بزرگ به خدا پناه می‌برند، ایشان نیز چنین کردند.
آقای سیدرضا برقعی از خاطرات آن روزها نقل می‌کند که پس از درگذشت شهادت‌گونه حاج‌آقا مصطفی، در جریان رفت و آمدها هم، یکی از روحانیون طرفدار رژیم پهلوی که دشمن سرسخت حاج‌آقا مصطفی بود و انواع توطئه‌ها را علیه امام و او انجام می‌داد، به محض درگذشت سیدمصطفی آمد و به امام تسلیت گفت و دیگر اینکه در آن زمان که روضه‌خوانی بود و مردم عزاداری می‌کردند، شخصی به امام خمینی(ره) اصرار می‌کرد و التماس می‌نمود که گریه کند، ایشان هم نگاهی می‌کردند و هیچ نمی‌گفتند. یا دوباره از آقای برقعی نقل شد، که عده‌ای پزشکی آوردند که قلب امام را معاینه کند و از ایشان نوار قلبی بگیرد که تا حادثه سوئی برایشان مترتب نباشد؛ اما امام نپذیرفت و گفت: <من حالم خوب است و هیچ ضرورتی ندارد، خود آقایان بروند و نوار قلبی بگیرند.>
واکنش بعدی امام خمینی(ره) در جریان مجالس عزاداری بود که اصلا‌ گریه نکردند و تعجب همگان را برانگیختند. والده حاج آقا مصطفی در این مورد می‌گوید: [<در مرگ مصطفی] من زن بودم و داد می‌زدم و گریه می‌کردم؛ ولی ایشان مرد بودند و مردمی که اطرافشان بودند و نمی‌توانستند گریه کنند. در میان مردم می‌گفتند: من مصطفی را برای آینده اسلا‌م می‌خواستم؛ ولی در شب من می‌دیدم که گریه می‌کردند، مگر می‌شود پدر گریه نکند. آقا روز خودشان را نگه می‌داشتند؛ ولی من شب‌ها بیدار بودم و می‌دیدم که واقعا گریه می‌کردند. برای مصطفی به طور خاصی گریه می‌کردند.> ‌ به هرحال، امام خمینی(ره) با صبر و استقامتی که از خود نشان دادند، دوست و دشمن را به حیرت انداختند و درسی برای اهل بصیرت دادند. ‌
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید